برای حرف شنوی خانمم چی کار کنم؟

[Fariba.89]

آقا امیر در مورد اون خانم مطلقه من رو هم نگران کردین! من فکر می کردم میگین مورد داره منظورتون اینه دوست پسر داره فقط.
این موضوع رو ساده نگیرید اصلا. من دیدم این جور افراد چه بر سر خانواده ها میارن. با خانمتون خیلی خیلی جدی در این مورد صحبت کنید منظورم این نیست دوباره به ضرب و شتم و کتک کاری بکشه باهاشون جدی در این مورد صحبت کنید و منعشون کنید از معاشرت با همچین افرادی. نمیدونم دقیقا چطوری ولی جلوی همسرتون رو باید بگیرید. با اون خانم هم برید صحبت کنید و حتی اگر قبول نکردن تهدیدشون کنید دست از سر همسرتون بردارن. اینجور افراد خطرناکن.
صبر و حوصلتون اصلا کم نیست با توجه به این مسائل.

[باغبان]

با سلام و احترام

ممنونم جناب باغبان از توضیحاتتون

خواهش می کنم دوست عزیز .




.......................


من اصلا سواد درک و فهم شعر رو ندارم متاسفانه و متوجه مطالبی که مبهم و بااحساس میگین نمیشم راستش. مثلا متوجه نمیشم میگین پرواز به دوران کودکیت بده یعنی چی کار باید بکنم؟ نقاشی کنم همینطور؟

نفرمایید این حرف را امیر خان
ببینید مسائلی مانند خشم ، ترس - مهر طلبی - سلطه جویی و ....یه مسائلی هست که باید از عمق بررسی بشه
برا ی همین مشاوره هم که رفتید مشاور دوست داشت عمق شما را بفهمه ،،،
پرواز به دوران کودکی و نقاشی کردن آن یعنی،،، بر گشتن به گذشته و بررسی بالینی آنها ،،!





.......................




خوشبحالتون که میتونین اینجوری با احساس بنویسین خانم ها خیلی از این جور بیان کردن مسائل خوششون میاد و مردی بتونه اینجوری حرف بزنه یعنی خیلی توانایی داره دیگه تو حرف زدن با زن ها . واسه من ولی متاسفانه پیچیده و غیرقابل درک میشه اینجوری شاعرانه حرف زدن. خانمم هم اینجوری حرف میزنه هیچی سر در نمیارم.

ممنون آقا امیر
یادمه یه بنده خدایی میگفت باید با خلوت خودتون بیشتر دوست باشید.
واقعیتش نمی دونستم این حرف یعنی چی ،،
این جوری به ذهنم اومد که باید یه تصمیم اساسی بگیرم

تصمیم گرفتم در هفت روز هفته یه روز را مشخص کنم ( هر جا که باشم ) برم تو خلوت خودم فکر کنم،،
( مثلا نیم ساعت برم حرم حضرت عبدالعظیم (ع) یا ..... )
بعضی موقع ها هم به هیچی فکر نمی کنم ! :)


وقتی فکر را درست پالایش کنیم ،،،،قلبمون هم سالم تر میشه ،،،
وقتی قلب و فکر خوب پالایش بشه ،،،روح قشنگ تره میشه
امیدوارم به این مهم برسیم .


حالا این حرفا را نمی خواد فلسفی در نظر بگیری ،،،
فقط یه یادگاری از من بود :)
از طرفی فکر نکنی یه موقع درویشم :)
تازه می خوام برم بانجی جامپینگ :)
ید نیست شما هم برو ،،،


شما هم دوست داشتی با خودت بیشتر خلوت کن ،،،



.......................






شعر و سوالی که آخر آوردین رو اصلا نفهمیدم منظورتون چی بود واقعیت. اگه معنیشو بگین ممنون میشم دیگه بی سوادی منه در مورد شعر و ادبیات.

اون شعر فقط یه درد و دل بود ،،،و منظور نبود که شما پاسخ بدید،،،
از خودم یه خورده گله کردم ،،،
شما تا به حال از خودتون گله کردید ؟




............................





راستش من اصلا علاقه ای ندارم به گذشته م زیاد فکر کنم از وقتی رفتم مشاوره خیلی مجبور شدم یه چیزهایی رو برای خودم مرور کنم و حتی بیشتر اذیت شدم. خودمم معتقدم فکر کردن به گذشته هیچ فایده ای نداره.

فکر کردن به گذشته و زندگی در گذشته زیاد خوب نیست،، مگرنه اینکه نکاتی یاد بگیریم برای حال و آیندمون ،،
بعضی موقع ها باید رفتار را بازیابی کنیم !
اگر تو رفتار خودمون و یا درکارهایمان به مشکل برخوردیم باید ببنیم کجاها ایراد داشته تا بتونیم زخم را پانسمان کنیم .


یه هواپیما را در نظر بگیر که از تهران می خواد بره مشهد ،،
اگر هواپیما در ابتدای مسیر فقط 1 درجه به سمت دیگه انحراف پیدا کنه و تا آخر ادامه داشته باشه این انحراف ،،، باعث میشه دیگه مقصد مشهد نباشه ،،،
مسافران بنده خدا به جای مشهد از جایی دیگر سر در میاورند.

تغییرات بزرگ با تغییرات کوچیک شروع میشه .( مثال هواپیما )
اگر الان در جایی که احساس می کنیم نیستیم ،،بهتره ببنیم فرمان را کجا انحراف داده ایم و چقدر در این پافشاری کردیم .
کتاب اثر مرکب را بخون .


...................................




پس منظور از لایه چهار اینه که نیازهایی که صحیح نیستن رو تغییر بدیم. یعنی من باید یه راهی پیدا کنم نیاز به پرخاش، نیاز به تسلط و کنترل، نیاز به کتک زدن، نیاز به نظم و مقررات زیاد، نیاز به فرمانبرداری اطرافیان، نیاز به درست بودن صد در صد همه چیز و احتمالا یه سری نیازهای دیگه که الان به ذهنم نمیاد رو تغییر بدم. کار واقعا سختیه باید روش اساسی فکر کنم ببینم چی کار میشه کرد. الان راهی تو ذهنم نیست و به نظرم اینکار غیرممکن میاد. تشکر از توضیحتون.



ما آدم ها با توجه به نیازهایمان الگوی های خودمون را مرتب میکنیم ،،،
اگر نیاز به درخت هلو داشته باشیم باید دانه هلو بکاریم ،،،
سپس صبر کنیم - مراقبت کنیم و در زمان مناسب هلو را برداشت کنیم .

اگر ما دانه هلو کاشتیم نباید انتظار میوه سیب داشته باشیم ،،
شما هم دارید دانه هایتان را می کارید و باید انتظار این گل ها را داشته باشی ،،
اگر شما دانه سلطه جویی و تسلط به دیگران بکاری ،،،،میوه ای متناسب به آن دانه پیدا می کنی ،،،


اشکال نداره دوست من ،،،
تغییر قشنگه ،،،به شرطی که تغییر را ضرورت و قشنگ بدونیم ،،
تغییر موقعی قشنگه که برای خودمون استاندارد های قشنگ داشته باشیم ،،
این استانداردها نباید به دیگران آسیب بزنه .

هدف کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت برای خودتون تعریف کنید ،،،،
و در این مسیر به موفقیت ها ی خودتون پاداش بدید ،،،
این جوری میتونی همیشه در تلاش باشی.





.....................................





من نیازهای خانمم رو فکر میکنم میدونم اون بازی و تفریح و خوشی و لذت و خرید و مهمونی و معاشرت و به سر و وضع خودش و دیگران رسیدنو دوست داره و اینکه تماشاچی داشته باشه برای کاراش. دوست داره دیگران تشویقش کنن ازش خیلی تعریف کنن و مرتب بهش ابراز عشق و علاقه کنن. تحت مراقبت دیگران بودن رو دوست داره و وابسته ست ولی از طرف من خوشش نمیاد انگار زیاد مراقبت بگیره. احساسات و هیجاناتشم در همین راستا هستن ولی اینکه باورهاش چیه نمیدونم واقعا. درست میگین من لایه های اونم بتونم بشناسم باعث میشه بتونم بهتر رفتارهاشو درک کنم. این چهار تا سطح رو بذارم جلوش بگم هر کدومو برام توضیح بنویسه فکر کنم خوبه.


بله آقا امیر - باید همسرتون را بهتر کشف کنید و از ایشون هم بخواید شما را بهتر کشف کنند
بیشتر سعی کردم در مورد خودتون ،،با شما صحبت کنم ،،،
اما ،،،
مسئله فقط شما نیسیتد ،،،
بلکه خانمتون هم مهمه،،،


باید جلسات مشاوره ای پیش مشاور به همراه خامتون داشته باشید ،،،
چون ایشون هم باید خودشون را توسعه دهند .


باید نیازها شناخته بشه ،،،
بعضی موقع ها باید از خواسته ای عقب نشینی کنیم تا بتونیم به خواسته ی قشنگ تری برسیم،،


باید طرفین همدیگه را خوب بشناسند ،،،
نباید طرفین گارد خودشون را بگیرند ،،،
سعه صدر – دوری از لجبازی – بزرگ شدن در مقام یه همسر ،،، دونستن معنی واقعی زندگی زناشویی و وظایف همدیگه
تعادل در فرهنگ ها و باورها !!!! و ... می تونه کمک کنه رشد پیدا کنیم .




.

.................................................





تاپیک رسید به صفحه ی 13 آقا امیر ،،،

این تاپیک شما خودش چند تا تاپیک هست ،،

ممنون میشم یه جمع بندی داشته باشید ،،


موفق باشی مهندس .

[Amir A]

سحر خانم شرایط من با پسری که سی سال خونه پدرش میخوره میخوابه و بعدم مادرش براش دختر انتخاب میکنه خیلی فرق میکنه. من کلا همه زندگیمو خودم پیش بردم و نیازی به حمایت و مراقبت و توجه هم ندارم. خودم حامی دیگران هستم. الانم وضع مالیم بد نیست تا چند سال دیگه از خانواده خانمم بهتر میشه دلیلی نداشته خودم رو دست کم بگیرم و بخاطر سطح اقتصادی اون موقعم عقب بکشم برنامه پیشرفت داشتم.


ممنونم فریبا خانم. نمیدونم شاید دارم ساده میگیرم و باید به قول شما برم اون زنو تهدید کنم. خیلی فشار رومه این مدت نمیدونم دیگه اصلا به چه مسئله ای باید برسم. دلم میخواد سر به بیابون بذارم از دستش. مطمئن نیستم بتونم از پس تغییر نیازهام بربیام گیجم کرده یه جورایی.
خودشم داره ناامیدم میکنه که دو خط جواب نامه مو نمیده. میخوام تا آخر هفته بهش وقت بدم. نه اینکه بهش حرفی بزنم فقط تو ذهن خودم ددلاین گذاشتم و بعدش دیگه تصمیم نهاییمو میگیرم. به احتمال قوی مجبورم به فکر یه زندگی مجزا و مخفیانه برای خودم باشم.


تشکر از شما جناب باغبان از توضیحاتتون درست میگی برادر خیلی طولانی شد. ولی مشکل من که حل نشده چه جمع بندی ای بکنم؟ بازم ممنون که حداقل مودبانه میخواین آدمو بندازین بیرون. تاپیک داشت در مسیر خوبی میرفت جلو برای همین من تاپیک دیگه نمیزدم که روندش برای خودم قطع نشه وگرنه حواسم به صفحات تاپیک بود. برای تغییر خانمم راهی پیدا نکردم ولی برای خودم داشت اثر میکرد. توصیه تون چیه؟ یه تاپیک دیگه بزنم همین فرمونو بگیرم برم جلو تا به نتیجه برسم یا کلا به نظرتون کمک گرفتن من اینجا بی فایده ست بیخیال اینجا بشم و منظورتون اینه از اینجا برم و به فکر دیگه ای باشم؟ خانم من مشاوره نمیاد اگه می اومد که همه چیز حل بود و منم مزاحم فروم خوب شما نمیشدم.
من شاید اینجا خیلی طبق اصول و قاعده یاد نگرفتم مشاوره بگیرم ولی داشت برام اثر میکرد. نتیجه واسه زندگی خودم برام مهم بود نه مسائل حاشیه ای دیگه که اینجا چی میطلبه.
خاصیت سمت دار بودن اینجاست مثل اینکه هرکی سمت داره میخواد منو بندازه بیرون. فکر کنم چون خانم اینجا زیاد هست منم که احتمالا با قاعده و قانون دیگران زیاد خوب حرف نمیزنم منظره خوشی نداره. برای من فرقی نمیکرد اگر فقط آقایونی که در زمینه خانمها مهارت داشتن می اومدن کمکم میکردن. به من یه فروم معرفی کنید اصلا خانم توش نباشه نخوان آدمو بندازن بیرون. کمک نیاز داشتم و دارم وگرنه وقت کسی رو نمیگرفتم دوست عزیز و رساله و مقاله هم نمینوشتم که تهش جمع بندی کنم زندگیمه و واسم مهم بوده که ناچار شدم بیام اینجا کمک بگیرم. جالبه که بازم تاپیک های حجیم تر از من همیشه بازه و محدودیت شامل حالش نمیشه. شما میتونین تاپیک منو ببندین دیگه چون من نگم هم میخواین همین کارو بکنین محترمانه ش اینه خودم اجازه شو بدم.
شما هم موفق باشی.

[sahar.66]

سحر خانم شرایط من با پسری که سی سال خونه پدرش میخوره میخوابه و بعدم مادرش براش دختر انتخاب میکنه خیلی فرق میکنه. من کلا همه زندگیمو خودم پیش بردم و نیازی به حمایت و مراقبت و توجه هم ندارم. خودم حامی دیگران هستم. الانم وضع مالیم بد نیست تا چند سال دیگه از خانواده خانمم بهتر میشه دلیلی نداشته خودم رو دست کم بگیرم و بخاطر سطح اقتصادی اون موقعم عقب بکشم برنامه پیشرفت داشتم.

سلام، متأسفانه این پاسخ شما کوچکترین ارتباطی با صحبت من نداشت.
(الانم وضع مالیم بد نیست تا چند سال دیگه از خانواده خانمم بهتر میشه دلیلی نداشته خودم رو دست کم بگیرم و بخاطر سطح اقتصادی اون موقعم عقب بکشم برنامه پیشرفت داشتم.) ... من اونا رو ننوشتم که این پاسخ رو بدین، بلکه بخودتون بیاین.
همسر شما نیاز داره با مشاوره صحبت کنه ، شما هم همچنین. مسیری هست که دو نفری باید پیشش ببرین.
بهتون عیب و ایرادها رو گفتم و در حالی برای شما نوشتم، که بدقت مطلبتونو خوندم.

شما یه پسر حامی هستی و همسرت یک دختر که شرایط مساعد داشته و حامی نبوده
شما با شکست مشکلات و .. بالا اومدی و همسرت در ناز و نعمت تک دختری
شما از نظر سطح نگرش با خانواده ی ایشون فرق دارین .. اونها شیوه ی خودشونو دارن و شما افکار و شیوه ی خودتون
منم میدونم چند سال دیگه ثروتمند میشین اما امروزتون مهم بود.همیشه در ازدواج مرد باید پله ای بالاتر باشه وگرنه بعدها مشکلات زیادی بوجود میاد که قدرت رفع اونها رو نداره.
سطح فرهنگی افراد فرق داره... شما برای ارتباط خانومت با دیگران، یکسری باید و نباید های ذهنی داری ولی ایشون ندارن چون با فرهنگی جدا و تربیت و تفکری جدا رشد کردن.
در ازدواج افراد باید شبیه هم باشن و بتونن با هم به یکسری از مشترکات برسن.
در ازدواج پرسیدم بدنبال چی بودین قطعا باید یکی از اون موارد تمرکز بر بلوغ فکری خانومتون میبود که بدون تذکر خوب و بد رو تشخیص بدن، لج نکنن و رفتار کودکانه بروز ندن و در کل رعایت کنن. مواردی که شما نادیده گرفتین و بدنبال بله گرفتن بودین.
اسم نامه آوردین همون شب که به نامه ترغیب میشدین من میدونستم چنین شخصیتی سخت بتونه با این موارد ارتباط بگیره چون فکر میکنه راه درست رو میره.
این خوبه من در زندگی پیشرفت کنم اما حتما باید طرفم و سطحشو بسنجم و بی گدار به آب نزنم.
در هر حال پاسخ هایی که بمن میدین چندان ربطی به نوشته ی من نداره کمی بیشتر روی نوشتم تفکر کنین.

[صبا_2009]

امیر آقا تا یکی بهتون میگه تاپیکتون طولانی شد؛ چرا قاطی می کنی برادر؟
الان یکی بخواد بیا به شما کمک کنه باید اینجا رو بخوونه؛ خب چند صفحه آخه؟ رسم و قانون اینجا اینه که تاپیک به ۵-۶ صفحه که رسید مراجع نتیجه گیری می کنه؛ درسایی که یاد گرفته رو می نویسه و اگر مساله ش هنوز حل نشده یا صورت مساله جدیدی داره یه تاپیک جدید باز می کنه؛ خلاصه مشکلش رو میگه؛ لینک تاپیک های قبلیش رو می گذاره ؛ لیست کارهایی که تو مشاوره های قبلی بهش گفتن رو می نویسه و میگه حالا با این شرایط جدید چطور پیش برم؟

اینکه شما تو جمع خانمتون رو تحقیر می کنید و ایشون قهر می کنه و این روند تکرار شده؛ یعنی شما متوجه عمق فاجعه تحقیر نیستین!!! تحقیر اونم در جمع اثرش از کتک هم مخرب تره؛ اینکه خانمتون تو خیابون می خواد ول کنه بره؛ از شدت دردی که به روحش وارد شده؛ قبلا هم بهتون گفتم دیدگاه تون رو از اینکه خانمتون یه عروسکه فاقد غرور و شعور هست تغییر بدین؛ اونم مثل شما غرور داره؛ قدرت تفکر داره؛ احساس داره. اگر کسی تو جمع به شما بگه بشین سرجات چه بلاییی سرتون میاد؟؟؟ چه بلایی سرش میارید؟؟

به فرض که سر اون خانم مطلقه بلایی آوردید و نابودش کردین؟ همسرتون دوست جدید پیدا نمی کنه؟ همسرتون متأثر از دوستاش نمیشه؟ پس بجای فردین بازی به ذهنتون یاد بدین از دهه ۴۰-۵۰ بیاد تو دهه ۹۰ و دنبال راهکارهای ریشه ای باشید.

صبوووووووور باشید. قرار نبوده و نیست که با یه نامه یه دختر لوس تبدیل بشه به یه عاقله زن و یه مرد عصبانی و خشن تبدیل بشه به رومئو اون نامه گامی بود در جهت گفتگو و تمرینی بود برای شما؛ برای صبرتون و برای طرح مساله.
به نامه جواب نداد؛ دوباره نامه بدین و دوباره یه سری چیزا رو ازش بپرسید؛ ذهنش رو به چالش بکشید؛ گفتگو رو یاد بگیرید. تکرار؛ تکرار؛ تکرار تا هم ملکه ذهن شما بشه و هم ایشون.

هی هم نگید میرم یه خونه جدا می گیرم؛ این یعنی به ذهنتون فرار رو یاد میدین. بله اگر شدت عصبانیتتون اونقدر زیاد میشه که کنترل ندارین؛ چند ساعت از خونه مشترکتون بیاین بیرون و ازش فاصله بگیرید و دوباره شروع کنید ولی اینکه همسرتون بدونه و شما هم‌بدونید که خونه ی امنی وجود داره که قراره پناهگاه شما باشه؛ مثل برگ تقلب بردن سر جلسه امتحانه؛ و تا کی میشه با تقلب زندگی کرد؟؟ این راه حل به نظر من برای کسی همچون همسر شما خیلی خیلی مخربه.

بازم میگم شما رو خودت کار کن؛ رو ذهن خودت؛ رو شناخت خودت از خودت؛ روی کنترل خشم و کنترلگری؛ اضطراب و... سعی کن مدام خودت رو بگذاری جای برادرت؛ همسرت؛ کارمندت؛ شریکت و ... یادداشت بردار از حست وقتی خودت رو می گذاری جای اونها و رفتاری که باهاشون داری اگر باهاتون بشه؛ ددلاین یکساله واسه خودت بگذار. شیوه گفتگوی صحیح رو یاد بگیر؛ صبوری رو یاد بگیر و ..‌ همسرتون تو این زمان حتما تغییراتی درش رخ میده ولی توقع تون رو بیارین پایین؛ ایشون هم کم کم خودشون رو به شما می رسونند.

[باغبان]

با سلام و احترام





ببینید مسئله شما میتونه از سه محور بررسی بشه :

1- مسائلی که مخصوص خودتون هست و باید روی آن کار کنید
2- مسائلی که خانمتون باید خودش را توسعه بده
3- مسائلی که مربوط به مهارت های ارتباطی شما و خانمتون میشه ( که هر دو باید بهم کمک کنید )



در تمام این محور ها باید مطالعه کنید و سعی کنید خودتون را توسعه بدید.
یعنی هم باید مشاوره تک نفره داشته باشید و هم دو نفره ( به همراه خانمتون )
لذا دنیای مجازی قابلیت کامل برا ی رسیدن به این محورها را نداره،،،چون خانمتون به اینجا دسترسی نداره ،
سعی کنید مشاوره حضوری به همراه خانمنتون داشته باشید.



در این دو تاپیکی که ایجاد کردید سرنخ های خوبی به شما داده شد!
لطفا زمانی بگذارید و یه بار دیگه مطالب خودتون و دوستان را مطالعه بفرمایید - و جایی که براتون مفید بود نت برداری کنید و عمل گرایی را سرلوحه کارتان قرار دهید .
اگر لازم شد و صلاح دونستید ،،تاپیک جدیدی باز کنید و خلاصه کارها و تغییراتی که براتون مفید بوده را بنویسید و از دوستان راهنمایی بگیرید .



اگر نظر منو می خوای ،، :)
موردی که در تاپیک شما نمایان هست اینکه تاپیک شما باید جزئی ترشود !
مثلا اگر شما در مورد کنترل خشم می خواید خودتون را توسعه بدید ،،باید برید یه تاپیک جداگانه باز کنید و به این مورد بپردازید ،،،،
چون وقتی هدف روشن تر باشد ،،،زودتر بهش میرسیم ،،







از طرفی می توانید از آقا ی مدیر در انجمن آزاد مشورت بگیرید ،،،
http://hamdardi.net/eshterak.htm
http://hamdardi.com/?part=eform




تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده ،،،لذا قفل میشود.
موفق باشی.