به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 36
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 مهر 97 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1396-7-21
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,358
    سطح
    20
    Points: 1,358, Level: 20
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 90 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    هم سخته هم اسون....
    سخته چون میشه حس کرد که یه ادم مگه چقد میتونه تحمل کنه که جانش جلوی چشاش با دیگری باشه. بگه و بخنده....
    آسونه: چون یه ادم مگه چقد میتونه صبور باشه که "یکبار" به دنیا اومدنش رو نادید بگیره و اون یه بار زندگی رو به بطالت بگذرونه.....
    ترس از طلاق" نه چیز جدیدیه نه خیلی راجت نه حتی سخت....
    ببین همه چی برمیگرده به خود ادم و البته خونوادش.
    فکر کن یه ادم ترسو که بعد شکست خوردن زندگیش وامیسته یه گوشه و تا ابد محکوم به ایستادن میشه.... اونقد وامیسته ک هرکی از را میرسه یکی مزنه پس گوشش و اون هرروز سر شکسته تر از قبل میشه.... و البته یه خونواده ترسوتر که میترسن کسی به دخترشون انگ مطلقه بزنه....
    و ادم دوم: کسی هست که از رفتن دیگری نیمترسه چون میدونه خوشبختیش و ایندش تو دستای خودشه و البته باور خداش..... این ادم اون زندگی نکبت که جز ترس و دلهره راش چیزی نداره رو یه بار برای همیشه میبنده... اگه تحصبلات داره کار میکنه حتی اگه پولش از پارو بالا بره.... کار میکنه برا خودش باشگا یمره ساعات گشتن با دوستان و به خود رسیدن و کنار همه اینا
    به نفر بعدی هم اجازه اومدن میده. به خونوادش میگه حالش خوبه. خودش رو محکم نشون میده و واقعا هم محکم میشه. هرروز بهتر از دیروز. بقیه رو با حرفاش قانع میکنه و کسی جرات نمیکنه ازش بپرسه چرا؟
    ...
    مردی که نیمتونه تصمیم بگیره... مردی که خودت شنیدی دلش با دیگری پرسه میزنه موندنش تو زندگیت دردی رو دوا نمیکنه. بذار بره وقتی خودش این همه چندگانگی شخصیت داره.... برا دیگری هم شوهر خوبی نخواهد بود....
    بهت قول میدم یه روز پشیمون میشه. چرخ گردون حتما میچرخه....
    اگه واقعا طرف مقابلت درست شدنی نیست خودتو از قید این زندگی رها کن. تو فقط یه بار سی و چند ساله میشی.... فقط یه بار جوونی میکنی... فقط یه بار"
    ....
    ترس از اینکه بقیه مردها هم مثل اون باشن زندیگتو اتیش میزنه. هستن هنوز مردهاییی که انسانیت براشون مهمه..... رو خودت کار کن.
    راستی گفتی سن بالا؟ مگه چند سالتونه؟؟؟؟
    مامان دو.ستم 3 سال پیش ازدواج کرد.... 47-48 سالش باید باشه. بعد فوت همسرش حالا با یکی دیگه هم اشنا شده بود و یان مرد نفر سوم بود. پس همه چی برمیگرده به خود ادم
    تو اگه بخوای شاد بشای و همه چی برات جذبه داشته باشه ویهزندگی ایده ال داشته باشی باید اول رو خودت و ترسهای خودت کار کنی.
    و اگه نخوای که تا اخر عمرت مث یه درخت میمونی یه جا و یه روز که دیگه بار و میوه نداشتی از رو زمین برت میدارن....
    قوی باش زن. همین الان بلند شو و برای خودت تصمیم بگیر. تو قوی هستی چون تا الان ساختی. پس من مطمئنم از اینجا تا تهشم درست پیش میری...
    7 میلیارد ادم روی زمین هست. اگه نصفش رو مرد تصور کنیم... یعنی تو نمیتونی یه نفر از بین اینا برا خودت پیدا کنی؟؟؟؟
    پاشو به خدات نزدیکتر شو.... زندگی اونورش خیلی قشنگتره همه چی خلاصه نشده تو دستای مردی که چشماش بعد 2/5 سال کمیره پی یه منشی و پرنسس تو خونه شو ندید میگیره... پس بذار بره... بره و مال کسی شه که قطعا اونم ول میکنه....
    اگه اون زن بهت فخر فروخت حرص نخور غصه هم نخور بهش فقط یه جمله بگو:" بگو ببین چقد لیاقتت کمه که داری با ته مونده من حرف میزنی" این بزرگترین تحقیره براش.....
    من یا امثال من یه کتاب هم برات بنویسیم تا خودت نخوای هییچی درست نمیشه....
    پس بلند شو... و از همین الان برای زندگیت تصمیم بگیر. زندگی که توش لبخند واقعی باشه.... اما یادت بمونه تو یه بار شکست خوردی انتخاب دومت باید خیلی عاقلانه باشه.
    موفق ترین باشی "

  2. 5 کاربر از پست مفید dr-samira تشکرکرده اند .

    Erica (پنجشنبه 14 دی 96), maryam123 (شنبه 16 دی 96), sanjab (جمعه 15 دی 96), tavalode arezoo (چهارشنبه 13 دی 96), نادیا-7777 (شنبه 16 دی 96)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1394-12-24
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,794
    سطح
    32
    Points: 2,794, Level: 32
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 180 در 88 پست

    Rep Power
    31
    Array
    خشت اول را کج گذاشتی و همینطور کج داره میره بالا.کلا نمیفهمم چرا انقدر حرمت خودت را ریختی.بچه که نداری نتونی خرجشون رو بدی و مجبور باشی بمونی تو زندگی.از اول هم که ابراز محبتی به شوهرت نداشتی و ایشونم که پیش شما یاد عشق سابقش بوده.هنوز تموم نکردی و توی این مسیر هم داری خودت را نابود میکنی هم با بی فکری بقیه رو.پدر و مادرت داغون شدن،اون نگهبان بیچاره کارش را از دست داد.تو اگر واقعا میخواستی تموم کنی به جای داد و هوار پای تلفن بدون حرف میرفتی اونجا و مچشون رو میگرفتی.پدر و مادرتم که گفته بودی بیان.نمیدونم منتظر چی هستی؟امیدواری چی پیش بیاد؟هر چی که هست خیلی بعیده این روال تغییر کنه.منم جای شوهرت بودم طلبکارم میشدم.تو این مدت خوب ثابت کردی هر بلایی سرت بیاد قبول میکنی و صدات درنمیاد.

  4. 4 کاربر از پست مفید kaspian تشکرکرده اند .

    sanjab (جمعه 15 دی 96), نادیا-7777 (شنبه 16 دی 96), میس بیوتی (پنجشنبه 14 دی 96), زن ایرانی (پنجشنبه 14 دی 96)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array
    دوست عزیز الان از خوندن تاپیک هات فارغ شدم.

    واقعا هنگ کردم.

    این همه کشمکش؟!!!

    تو داری با خودت چه می کنی؟!!

    اینکه شاید می تونستی این زندگی را تغییر بدی درش شکی نیست و حتی اینکه همسرت تو رو دوست داره اما متاسفانه ساز و کار این زندگی هر چه که بوده چفت نشده و همش فرسایشی بوده.

    به خودت رحم کن.
    ویرایش توسط بی نهایت : پنجشنبه 14 دی 96 در ساعت 01:34

  6. 4 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 16 دی 96), nasimmng (پنجشنبه 14 دی 96), tavalode arezoo (پنجشنبه 14 دی 96), میس بیوتی (پنجشنبه 14 دی 96)

  7. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,969
    امتیاز
    33,488
    سطح
    100
    Points: 33,488, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,393

    تشکرشده 6,399 در 1,794 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    به نظر من مشکل اصلی تو با خودت هست .دلیل پنهان تمام چرا ها رو در خودت میبینی و این باعث میشه همیشه به هم ریخته و عصبی بشی.
    وقتی حس میکنی شوهرت توی شرکت با کسی گرم گرفته .اولین دلیل رو در وجود خودت میبینی چون من براش جذاب نیستم .حتی او رو پیش بینی هم میکنی .به من خیانت خواهد کرد چون من کمم ضعیفم!
    اول از هر چیز تکلیفت رو با خودت روشن کن

    تو یه حنا یی از خودت باور داری یه شخصیتی که خودت قبولش نداری ..ته دلت اون شخصیت ضعیف رو باور داری اما برای رها شدن از اون حس آزار دهنده سعی میکنی اون باور رو بدون اینکه حل کنی پنهانش کنی... توی تاریکی نگهش داری ...دقیقا مشکلات از اینجا شروع میشه...

    فرض کن دو تا پرتقال توی دستت گرفتی اونا رو قایم کردی کسی نبینه ببین چقد با پنهان کردن اونا بهت استرس وارد میشه حتی اگه کسی هم بی منظور بهت حرفی بزنه فکر میکنی داره بهت طعنه اون دوتا پرتقال قایم شده رو میزنه ... این تو رو عصبی تر میکنه.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : پنجشنبه 14 دی 96 در ساعت 13:53

  8. 5 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Erica (پنجشنبه 14 دی 96), nasimmng (پنجشنبه 14 دی 96), Sogol_i (پنجشنبه 14 دی 96), میس بیوتی (پنجشنبه 14 دی 96), زن ایرانی (پنجشنبه 14 دی 96)

  9. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نظرم رو فقط در باب این تاپیکت می نویسم. من اصلا هدفت رو از کارهایی که می کنی نمی فهمم. اگر بتونی اول هدفت رو مشخص کنی شاید اعمالت هم کمی سر و سامان داشته باشه و همچنین به نتیجه مطلوبی هم برسه.
    مثلا شما می تونی چهار هدف داشته باشی :
    1- می خواهی در هر شرایطی زندگی کنی

    2- می خواهی شرایط رو جوری تغییر بدی که زندگی با همسرت برات مطلوب تر بشه

    3- می خواهی طلاق بگیری

    4- می خواهی ناآرامی های درونت رو کم کنی و بعد ببینی چه تصمیمی بگیری

    لطفا توضیح بده مچ گیری از همسرت و تعقیب و گریز و تهدید هات و اطلاع به خانواده ها دادن و حرف کشیدن از نگهبان و پیگیری مداوم اخراج منشی و .... در جهت کدوم یکی از اهداف بالاست و اگر هدف دیگه ای رو دنبال می کنی لطفا برامون بنویس.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  10. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    esm (پنجشنبه 14 دی 96), tavalode arezoo (جمعه 15 دی 96)

  11. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 دی 97 [ 18:42]
    تاریخ عضویت
    1395-10-20
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,250
    سطح
    28
    Points: 2,250, Level: 28
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام حنا جان! شما فرض کن این خانم رو اخراج کرد آیا معنیش این هست که دیگه نمیبینتش و ارتباطشون تمام شده؟ قطعا نه... پس مشکل اصلی شما اخراج اون خانم نیست شما مشکل اساسی تری دارید اونهم زندگی با مردی هست که رسما و علنا شما رو نمیخواد!
    زندگی به چه قیمتی؟ شوهر داشتن به چه قیمتی حنا جان؟ چرا اینهمه از تنهایی میترسید؟ آیا تنهایی بدتر از زندگی هست که شما دارید؟ جمله به جمله نوشته های شما یک زن ضعیف به شدت وابسته رو تداعی میکنه که حاضره هر خفتی رو به جون بخره فقط شوهر داشته باشه.... حنای عزیز ما در برابر خودمون و خدای خودمون مسیول هستیم. اون یه زنگی به ما داده که درست استفاده کنیم و از این زندگی در جهت رشد و پیشرفت خودمون بهره بگیریم . شما عملا و علنا دارید این موهبت رو بر باد فنا میدید! امیدوارم هر چه زودتر به خودتون بیایید این چیزی که شما دارید اسمش زندگی مشترک نیست.

  12. 4 کاربر از پست مفید niloofar_aabi تشکرکرده اند .

    sanjab (جمعه 15 دی 96), میس بیوتی (شنبه 16 دی 96), بهاره جون (شنبه 16 دی 96), زن ایرانی (شنبه 16 دی 96)

  13. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها
    چند تا ترس باعث شده من تو اين زندكى جهنمى بمونم
    ١) ترس از طلاق
    ٢) زياد بودن سنم
    ٣) كى ميتونه تضمين كنه نفر بعدى مثل اين يا حتى بدتر از اين نباشه، شما كه ميدونين چقدر خيانت زياد شده
    دليل ادامه اين زندكى واسه من عشق و اميد و روزهاى قشنگ نيست، فقط ترسه.
    حنای عزیز
    گفتی که

    1- ترس از طلاق داری؟!

    واقعا این زندگی هست که شما داری که از طلاق و جدایش می ترسی؟!

    به نظر من مهر طلاق در شناسنامه شما مدال رهایی از این ذلت هست؟! به این خاطر میگم ذلت چون به نظر

    من زندگی که در آن کتک خوردن جلوی خدمتکارا باشه و یا پرس و جو کردن از نگهبان شرکت و پدر و مادر را

    آواره کردن دور شهر و مچگیری و باکره بودن بعد از سه یا چهار سال و .... بهش زندگی نمیشه گفت چیزی جز

    ذلت و درد برای شما نیست.

    2- گفتی سنم زیاده: من نمی فهمم یعنی چه یعنی کسی که سنش بالاست لیاقت زندگی خوب و خانمانه و

    شرافتمندانه را نداره؟!

    یعنی تو سری خوردن و این همه کارآگاه بازی و سم و زهر وارد بدن کردن بهتر از این هست که مثل یک خانم

    مستقل و مجرد با تکیه بر تواناییهای خودت زندگی کنی؟!

    3- خیانت زیاد شده دلیل نمیشه که شما که اهل زندگی سالم هستی این رابطه بیمار و مخرب را تحمل کنی؟!

    قرار نیست شما بلافاصله وارد یک رابطه بشی تا شناخت درست و دقیقی از نفر بعد پیدا نکردی؟!

    فعلا مشکل شما نفر بعد و خیانت زیاد در جامعه نیست؟! فعلا مشکل شما حذف یک انسان نما از زندگیتون

    هست.

    کسی که اسم شوهر و همسر را براتون یدک میکشه ولی وظایف اولیه همسری را به هر دلیلی رعایت نمیکنه.

    یکی از دلایل جسارت و توهین این شخص به شما اینست که شما به خودت احترام نمی گذاری

    کتک می خوری، توهین می شی، بهت خیانت می شه و .......

    همچنان هستی بحث وسروصدا میکنی، شنود می گذاری، نگهبان را سین جین میکنی، پدرو مادرت را نگران و پریشان می کنی و....

    اینکارها برای چی؟ با این کارها میخواهی علاقمندش کنی؟؟ مگه میشه به کسی سنگ زد تا توجه مثبت گرفت؟!

    ترس از چی داری؟ ترس از تنهایی؟! ترس از تنهایی که شرف دارد به داشتن زندگی اینچنین. لااقل آرامش و

    سکوتش صدها هزار بار می ارزد به این همه استرس و تنش و درد و رنج و احساس بدبختی؟!

    فکر می کنی اینهمه دختر و پسر مجرد یا مطلقه در جامعه مردند یا دارند میمیرند؟!

    فکر می کنی که اگر چنین شریک زندگی و روابط بیماری می خواستند داشتن آن سخت بود؟! پس چرا اکثرا

    ترجیح دادند درگیر چنین روابط بیمارگونه و مخربی نشوند؟!

    فکرمی کنی چند درصد از دختران و زنان مجرد یا مطلقه اطرافت ترجیح می دهند مجرد و به قول شما تنها

    باشند و چنین همسر و شریک زندگی نداشته باشند؟!

    فکر می کنی تا کی توانایی و سلامتی و زیبایی داری و می توانی از این سرمایه ها برای ساختن یک زندگی

    مناسب و لایق خودت بسازی و در کنارش به آرامش و خوشبختی برسی؟!

    فکر می کنی اگه این رویه را همچنان ادامه بدی سال آینده جایگاهت و احساست چه تغییری میکنه؟

    نسبت به پارسال و سال قبل تر آن چقدر احساس بهتر و یا بدتر احتمالا خواهی داشت؟!

    اگر خواهر و یا دوستی داشتی که تجربیاتی مشابه زندگی شما داشت می خواستی خالصانه و صادقانه

    راهنمایش کنی بهش چی می گفتی؟ به نظرت چه کاری می تونست کلید طلایی رهاییش از این درگیریها و مشکلات زندگی باشه؟!
    ویرایش توسط sanjab : جمعه 15 دی 96 در ساعت 21:48

  14. 4 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 16 دی 96), فکور (شنبه 16 دی 96), نادیا-7777 (شنبه 16 دی 96), میس بیوتی (شنبه 16 دی 96)

  15. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 مرداد 99 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-7-18
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    9,079
    سطح
    64
    Points: 9,079, Level: 64
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    130

    تشکرشده 285 در 148 پست

    Rep Power
    45
    Array
    سلام حنا خانم
    واقعا تعجب میکنم چرا دل نمیکنی ازین زندگی ببخشید کذایی !؟ فکر میکنی با جدایی بیشتر آسیب میبینی یا با موندن توی این زندگی ؟! فکر کنم نزدیک دوسال پیش تایپیک داشتی اینجا . خیلی هم بچه ها راهنمایی کردن ولی کار خودت و ادامه دادی . دلت میخواد خودت و نجات بدی یا نه ؟ با موندن توی این زندگی هیچ اتفاق خوبی برات نمیفته و چیزی جز تحقیر و ذلت برات نداره . زودتر خودت و نجات بده تا چند سال دیگه له همین منوال نگذشته !!
    با آرزوی آرامش

  16. کاربر روبرو از پست مفید نجمه چ تشکرکرده است .

    میس بیوتی (شنبه 16 دی 96)

  17. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام حنا جان
    تصمیم گرفته بودم برات ننویسم ولی خوب اومدم و شروع کردم به نوشتن
    اگر میخوای این زندگی مشترک رو ادامه بدی هیچ راهی نداری مگر اینکه این خصوصیاتی که از شوهرت گفتی رو بدون کم و زیاد بپذیری
    اگر قدرت پذیرش رو داری بمون اون فقط میشه یک سایه روی سرت توی این زندگی از عشق و ... خبری نیست و اگر همه چیز رو به درستی بپذیری احتمالا دعوا و کتک هم توش نباشه یه مردی هست که یه وقتایی میره سر کار یه وقتایی میاد یه خونه زندگی داری و پولی به عنوان خرجی

    اینا چیزهایی هست که در صورت موندن داری
    شاید برای خیلیا همینم خوب باشه و بتونن با این خصوصیت این همسر کنار بیان و در واقع نقش ظاهری یه زن رو داشته باشن نه نقش واقعی

    اگر خیانت رو نمی تونی تحمل کنی و دنبال یک زندگی توام با عشق هستی هر چه سریعتر برو اقدام قانونی بکن دل بکن از این زندگی
    کسی که این همه سال این مدلی زندگی کرده و شما براش جاذبه نداری خیلی بعید و در واقع غیر ممکن هست تغییر رویه بده پس بیخود خودت رو خسته نکن

    و اینکه قبلا نوشته بودی اجرا گذاشتن مهریه روی آیندت اثر منفی میذاره رو من شخصا قبول ندارم چون به هر حال نفر بعدی هم درک می کنه که مردی که هم توانایی مالی زیاد داره و هم به کرات به همسرش خیانت کرده حق نداره از همسرش بخواد مهریه اش رو ببخشه
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  18. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (شنبه 16 دی 96), میس بیوتی (شنبه 16 دی 96)

  19. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فکور نمایش پست ها
    سلام حنا جان
    تصمیم گرفته بودم برات ننویسم ولی خوب اومدم و شروع کردم به نوشتن
    اگر میخوای این زندگی مشترک رو ادامه بدی هیچ راهی نداری مگر اینکه این خصوصیاتی که از شوهرت گفتی رو بدون کم و زیاد بپذیری
    اگر قدرت پذیرش رو داری بمون اون فقط میشه یک سایه روی سرت توی این زندگی از عشق و ... خبری نیست و اگر همه چیز رو به درستی بپذیری احتمالا دعوا و کتک هم توش نباشه یه مردی هست که یه وقتایی میره سر کار یه وقتایی میاد یه خونه زندگی داری و پولی به عنوان خرجی

    اینا چیزهایی هست که در صورت موندن داری
    شاید برای خیلیا همینم خوب باشه و بتونن با این خصوصیت این همسر کنار بیان و در واقع نقش ظاهری یه زن رو داشته باشن نه نقش واقعی

    اگر خیانت رو نمی تونی تحمل کنی و دنبال یک زندگی توام با عشق هستی هر چه سریعتر برو اقدام قانونی بکن دل بکن از این زندگی
    کسی که این همه سال این مدلی زندگی کرده و شما براش جاذبه نداری خیلی بعید و در واقع غیر ممکن هست تغییر رویه بده پس بیخود خودت رو خسته نکن

    و اینکه قبلا نوشته بودی اجرا گذاشتن مهریه روی آیندت اثر منفی میذاره رو من شخصا قبول ندارم چون به هر حال نفر بعدی هم درک می کنه که مردی که هم توانایی مالی زیاد داره و هم به کرات به همسرش خیانت کرده حق نداره از همسرش بخواد مهریه اش رو ببخشه
    با سلام و تشكر از مدير محترم و دوستان كه وقت گذاشتين و جواب دادين. الان گوشيم شكسته و به زور نوشته هتون رو تونستم بخونم و الان هم به زور دارم تايپ ميكنم چون گوشيم شكسته و به زور ميشه ديد البته شوهرم گوشيم رو شكست. روز پنجشنبه خيلى حالش خوب بود همش بغلم ميكرد و ميگفت دوستت دارم اول تو دنيا پدر مادرم بعدش تو برام مهمين. روز جمعه بيدار شد از خواب گفت بابام ميگه اگه حنا صاحب لچه بشه چى ميشه. گفت إخه اين چه حرفيه ميزنى زشته، دختر خودش سه ماه بعد عروسى حامله شده چى شده، گفت خواهر من لياقت داره تو ندارى. بعدش همش ميگفت هم ميخوام بيام سمتت حس ندارم بهت. منم ناراحت شدم. بهم گفت برو صبحونه آماده كن، گفتم واسه هر كى عشقتو خرج ميكنى و اصل كاريته بگو اون بياد، اونم دو دستى محكم زد تو سرم، بعدش من گفتم چرا ميزنى گفت خفه شو طبقه بالا كارگر كار ميكنه صداتو ميشنون. منم گفتم مگه من صدام دراومد تو منو زدى باز محكم زد تو صورتم. منم ديگه جيغ زدم كه حرصمو خالى كنم؟ اونم هر چى زور داشت موهامو كشيد و منو از موهام كشيد كشون كشون برد كلى كتكم زد الان بدنم كبوده تا صبح از دزد بدن نخوابيدم. مامانم اومد گفت پاشو بريم، اگه اومدى كه هيچ نيومدى حمايتت نميكنم. منم گفتم نميام، تا اينو گفتم اومد بعلم كرد زن خودمه دخالت نكنين، گفتم خفه شو من اگه اينجا ميمونم واسه خاطر اينه كه ميخوام طلاقم بدى برم، نه اينكه منو چهار ماه بفرستى برم منتظر تو، تو هم برى دنبال عياشى و زن بازى. اون رو مامانم رفت. من موندم. اينم بگم شوهرم زد گوشى رو تيكه تيكه كرد منم زدم ظرف دكوريشو شكستم، چون اينا همش وسايل شوهرمه. الان از ديروز تا حالا بدنم درد ميكنه انگشتم در رفته، از تو سرم به چيز بزرگ دراومده انقدر كه زده تو سرم، شب بهم گفت از اول هر چى تلاش كردم بهت حسم نيومد منم گفتم فردا برو طلاقم بره. گفت باشه. شبح بيدار شديم گفتم امروز چيكار ميكنى گفت برو خونه مامانت ابنائه مدت ديگه وكيل ميگيرم تمام، گفتم باز برم چند ماه منتظر تو، گفتم گوشيمو شكستى گفت خوب كارى كردم گفتم بايد برام گوشى بخرى گفت برو اونور منم نرفتم دوباره از رو كبوداى بدنم محكم زد منم تا ميتونستم جيغ زدم إبرومون رفت. به مامانم گفتم طلاق ميگيرم گفت باشه، امروز قراره مامان و بابام برن با وكيل صحبت كنن. بابت غلط إملائي ببخشيد چون اصلا نميبينم چى مينويسم،


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.