به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 دی 96 [ 14:23]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام

    جوابتونو دادم تو بند اخر..

    چون شما ترس از دست دادن دارین در مقابل ایشون این ترسو نداره و واسه همین هر مدلی دوس داره با شما برخورد میکنه..

    البته معلوم نیست شما تو این قضایا چن درصد مقصر هستین که باید ریشه یابی بشه..

    اگر ایشون به گفته خودتون با خونواده اش هم بددهنی میکنه و اخلاقش همینطوریه , چه بهتر که تو دوران عقد تکلیفتونو معلوم کنین..

    ولی نه اگه بواسطه دعواها و بحث های بیشترتون و حل نشده و همچنین بخاطر استرس شغلیشون این جور شدن میشه به کمک روانشناس یا مشاوره بیشترشو حل کرد وپایان داد..

    شما نباید بخاطر قضیه خواهرتون هر طور شده برین زیر سقف.. بعد عروسی و همخونگی مشکلاتتون بیشتر هم خواهد شد ..

    بیشتر دعواها و مشکلاتتون سر چه قضایایی اتفاق افتاده و میفته؟
    درسته.ن مسلمه ک منم بی تقصیر نبودم شاید با داشتن ی سری مهارتا یا محکم جلوش وایسادن میتونستم از خیلی چیزاجلوگیری کنم.ولی الان هیچ تنشی رو نمیتونم تحمل کنم چ از طرف خانوادم چ از طرف خودش.سعی میکنم یا سنگ زیر بمونمو خود خوری کنم یا بحث کنیمو اخرش ی دعوای بزرگ ایجاد میشه.
    بیشتر مساله ها سر خانواده هاست.ک چرا خواهرت بهم احترام نمیذاره چرا یجوری برخورد میکنه انگار من دشمنشم یا چرا مامانت اینطور گفت چرا ....
    از دست اطرافیان ناراحت میشه سرمن خالی میشه.بد دهن نیست ک فحش بده ولی یجوری برخورد میکنخ ک انگار داره با دشمنش یا یه غریب ای براش.
    منظورتون از تکلیفم مشخص کنم چیه؟
    خیلی ممنونم ازتون ک وقت میذارید

  2. کاربر روبرو از پست مفید شاهپری تشکرکرده است .

    Eram (پنجشنبه 07 دی 96)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    فعلا که اتفاقی نیفتاده .. الانم میتونین با یادگیری مهارتها و کمک گرفتن از مشاور جلوی خیلی از بحث های بی مورد و بگیرین..

    اگر واقعا خونوادتون باهاش رفتار درستی ندارن بهتره طرف همسرتو بگیری تا فکر نکنه شما تو جبهه اونا قرار گرفتی ..

    منظورم از تعیین تکلیف اینه که تا نرفتین زیر سقف معلوم بشه که ایشون آدم بددهن و عصبی نباشن که زندگیرو به کامتون تلخ کنن ..و بعدا کاری نتونین بکنین (الحمدالله که بددهن نیستن)

    ایشون تمایلی به عروسی گرفتن دارن ؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    Eram (پنجشنبه 07 دی 96)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 دی 96 [ 14:23]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    شاهپری عزیز

    چنتا سوال دیگه هم دارم از شما.

    1.شما چند روز در هفته همدیگرو میبینید؟ همسرت چقدر برای دیدنت میاد و شما چقدر میری پیشش میمونی؟

    2.محل زندگی شما فاصله اش چقدره؟
    3.کی قصد عروسی دارین؟

    4.جر و بحث هاتون حضوریه یا تلفنی؟

    شاهپری عزیز اگر بصورت جزئی تر و با ذکر مثال بنویسی راهنمایی های بهتری میگیری.


    شا
    امکانش باشه هر روز.بیشتر وقتا خودش مطرح میکنه ک میام پیشت یا بریم بیرون. اکثرا حتی بخوام برم خونشون ک سعی میکنم خونشون هفته ای دوبار بیشتر نشه خودش میاد سراغم.
    حدود 15 دقیقه فاصله داریم.
    اسفند همین امسال.
    حضوری نیست چون اگه بحثی بشه ک باعثش من نباشم سریع میره خونشون من باشم میمونه میره تو فکر بعد از چند دقیقه یا خوب میشه یا کلا محل نمیده.اخرشم با سرسنگینی میره.مساله دعوا خودمون باشیم اصلا حرف نمیزنه حرفم میزنم میگه من چیزی نگفتم.میگم خب تو یهو سرد میشی حرف نمیزنی بدتره حرف بزن حلش کنیم.میگه حرف زدنمون فایده نداره
    بعضی وقتا میگه اشتباهی میکنم منطقی بهم بگو قبول میکنم ولی بشرطی ک اروم باشه همه چیش اوکی باشه ک این موقع ها فعلا کم پیش میاد برام.
    جزئی تر میترسم بگم.

  6. کاربر روبرو از پست مفید شاهپری تشکرکرده است .

    Eram (پنجشنبه 07 دی 96)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 دی 96 [ 14:23]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام

    فعلا که اتفاقی نیفتاده .. الانم میتونین با یادگیری مهارتها و کمک گرفتن از مشاور جلوی خیلی از بحث های بی مورد و بگیرین..

    اگر واقعا خونوادتون باهاش رفتار درستی ندارن بهتره طرف همسرتو بگیری تا فکر نکنه شما تو جبهه اونا قرار گرفتی ..

    منظورم از تعیین تکلیف اینه که تا نرفتین زیر سقف معلوم بشه که ایشون آدم بددهن و عصبی نباشن که زندگیرو به کامتون تلخ کنن ..و بعدا کاری نتونین بکنین (الحمدالله که بددهن نیستن)

    ایشون تمایلی به عروسی گرفتن دارن ؟
    سلام

    بله اگه مشکلات مالی بذاره تمایل دارن.ی موقع ها بیشتراز منم ذوق دارن ولی من تمام وجودم شده استرس.بیرون میترسم برم.
    ی جاها حق با خانوادمه یه جاها ن.چون خیلی زودرنجه درکش میکنم وقتی میرنجه ولی وقتی اروم میشه یادش میره یا بقول خودش تو خودش حلش میکنه.
    خانوادم بدمو نمیخوان ولی سیاست ندارن خیلی تیکه میندازن من جرات ندارم با خانوادم بحرفم چون دیدشون نسبت ب شوهرم عوض میشه و مدام سرکوفت میزنن ب جون من.خیلی از رفتارای شوهرم پسندیده نیست ولی من میدونم بلد نیست ولی درکش برا خانوادم سنگینه شوهرم خواهر نداشته توی یه خانواده مردسالار بزرگ شده مادرشم مظلومه هرچی پسراش بگن و شوهرش همونه.خانواده من برعکس برادر نداریم پدرمم هرچی مامانم میگفت انجام میداد.دوقطب مخالف.
    خانوادم نمیذارن جوری ک میخوام زندگی کنم از هر چیزی ایراد میگیرن چرا بحرفش گوش میدی چرا اینو میپوشی چرا اختیارتو داره چرا بحرفت گوش نمیده چرا چیزی برات نمیگیره تو چرا براش خرید میکنی چرا وقتی پول دستش امده نذاشتی برات خرید کنه.
    من وضع مالی شوهرمو میدونم پول دستش باشه از چیزی کم نمیذاره ولی واقعا نیست کم میاره ی جا مرده غرور داره خب خانوادم اینو درک نمیکنن میگن من اشتباه میگم.
    کم اوردم واقعا هیچ فکرشو نمیکردم زندگی متاهلی اینقدر سخت باشه ک خودت نتونی برا خودت تصمیم بگیری.مثلا یه جشنیو اگه من نخوام واقعا دوس نداشته باشم بگیرن خانوادم اصلا قبول نمیکنن میگن اونا تورو پر کردن
    لباس میخرم میگن ب سلیقه اونا میخری
    ذوق هیچ چیمو ندارن خانوادم فقط ایرادو تیکه.چرا هرجمعه میری بیرون باشون.بعد جمعه نمیرم میگن روز تعطیله نکرده ببرتت بیرون خوش بگذرونید.
    گیر کردم

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    ممنون از پاسخ گوئی خوبتون..

    بند اول نوشتتونو متوجه نشدم.. ترس بیرون رفتن دارین؟ یعنی فوبیا دارین؟

    در ادامه..

    مشکلتون حاد نیست و شما با چن جلسه مشاوره حضوری و دو نفری بیشترش حل میشه..

    میمونه مشکل با خونوادتون که اونم بعد رفتن زیر سقف و اجازه ندادن شما برای دخالت کسی تو زندگیتون کم کم حل میشه..

    طرف همسرتون باشین و برای حرفای خونوادتون زیاد اهمیت ندین..

    همسر شما الان در حال تدارک خرج عروسی هستش و شاید نتونه براتون زیاد خرج کنه و طبیعیه..

    و در اخر زمانی که بحثتون بالا میگیره ادامه اش ندین و بذارین یکی دو ساعت بگذره تا خشمتون فروکش کنه

  9. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    Eram (پنجشنبه 07 دی 96)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 دی 96 [ 14:23]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    ممنون از پاسخ گوئی خوبتون..

    بند اول نوشتتونو متوجه نشدم.. ترس بیرون رفتن دارین؟ یعنی فوبیا دارین؟

    در ادامه..

    مشکلتون حاد نیست و شما با چن جلسه مشاوره حضوری و دو نفری بیشترش حل میشه..

    میمونه مشکل با خونوادتون که اونم بعد رفتن زیر سقف و اجازه ندادن شما برای دخالت کسی تو زندگیتون کم کم حل میشه..

    طرف همسرتون باشین و برای حرفای خونوادتون زیاد اهمیت ندین..

    همسر شما الان در حال تدارک خرج عروسی هستش و شاید نتونه براتون زیاد خرج کنه و طبیعیه..

    و در اخر زمانی که بحثتون بالا میگیره ادامه اش ندین و بذارین یکی دو ساعت بگذره تا خشمتون فروکش کنه
    خیلی حرف زدم معذرت میخوام ولی واقعا گفتن این حرفا برای اطرافیان خیلی سخته مخصوصا اینکه قضاوتتم میکنن.
    ن من توقع خرج کردن ازشو ندارم فقط این کم توقعی من حس میکنم داره براش عادت میشه.
    ن فوبیا ندارم بقول خودتون همون ترس از دست دادنه میترسم خواستگار 4سال پیشم منو ببینه و پیگیر بشه و برام دردسر شه. میدونم فکرای مسخره ایه ولی نمیتونم اروم شم
    همسرم مشاوره رو قبول نمیکنه میگه خودمون دوتا میتونیم مشکلامونو حل کنیم ولی ما واقعا نمیتونیم باهم حرف بزنیم اخرش دعوا میشه یا ایشون بهش برمیخوره یا من.
    ممنون ک وقت میذارین

  11. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام شاهپری جان

    اگر فضای بین خودت و همسر و با خانواده ات رو به خوبی مدیریت کنی تنش ها کمتر میشه. موضع شما با خانوادت بر مبنای انتقال حداقل اطلاعات باشه. یعنی اطلاعاتی که فکر میکنی باعث ایجاد حرف و حدیث میشه بهشون منتقل نکن. در عین حال بخشی از این باید ها و نباید های منطقی رو با سیاست و زبانی نرم و به تدریج به همسرت منتقل کن .
    ضمن اینکه این 2ماه باقیمانده تا عروسی معمولا برای هر دو طرف دوران استرس زایی هست و نیاز به تحمل و صبر و مدیریت بهتری داره.
    اگر روی ارامش درونی خودت کار کنی دیگران هم کمتر میتونن اثر منفی روت بگذارند . به نظر من تمرکزت رو بیشتر روی مدیریت بر احساسات خودت ؛ ازجمله افزایش خویشتن داری و کنترل هیجانات بگذار. این روزها هم میگذره ولی هرچه بیشتر عاطفه و محبت خودت با همسرت رو تقویت کنی و همچنین رابطه ای احترام آمیز و توام با محبت با خانوادت داشته باشی مسائل حاشیه ای کمرنگ تر میشه. راه درست خودت رو در پیش بگیر و به خدا توکل کن همه چیز به مرور زمان درست میشه.
    در ضمن برخلاف خانم ها که هنگام مشکلات بیشتر دوست دارن برون ریزی کنن و حرف بزنن آقابون ترجیح میدن که در سکوت مسائل رو حل کنن. خداروشکر که همسرت هم به دیدارت و هم به گرفتن عروسی راغب هستش و به شما علاقه منده. گاهی اجازه بده در خلوت و سکوت خودش به سر ببره بعدش که اومد سمتت ازش استقبال کن.

  12. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    جوادیان (پنجشنبه 07 دی 96)

  13. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    نمیشه به هیچ وجه کاری کرد که مردم درباره ادم حرفی نزنن..

    شما هر کاری بکنی حتی مثبت هم باشه مردم برای اون هم حرفائی تو استین دارن..پس به حرف و قضاوت مردم اثر نده ..

    خواستگار شما الان خودش فهمیده شما متاهل هستین و نمیاد سمتتون ..اگه اس ام اس هم براتون فرستاد جدی بهش بگین که من ازدواج کردم ..

    راضیش کنین حتما یک جلسه به مشاور برین..چون تاثیر زیادی رو دعواهاتون خواهد گذاشت.. اگه نرفتن خودتون تنهائی برین ..

  14. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    Eram (پنجشنبه 07 دی 96)

  15. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1394-12-24
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,794
    سطح
    32
    Points: 2,794, Level: 32
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 180 در 88 پست

    Rep Power
    31
    Array
    من هم مشکل مشابهی از نظر تفاوت فرهنگی خانواده ها داشتم.راهش فقط اینه که صبر کنی بری خونه خودت و بعد از اون خانواده ات رو محترمانه از مسائل خصوصیت خارج کنی. متاسفانه خانواده شما به نظر میاد خیلی مداخله میکنن و شما اونطور که باید محکم برخورد نمیکنید. وقتی میبینید روز تعطیل نیومده بگید میخواست بیاد من گفتم هفته پیش رفتیم بیرون امروز نیا،بمونم پیش خانواده ام. یا رک و راست بهشون بگید میاد میبرتم بیرون اون حرف رو میزنید و نمیاد این حرف.بالاخره ببرتم بیرون خوبه یا بد؟متاسفانه اکثر خانواده ها تو دوران عقد از این مدل برخوردها دارن.اگر شرایطش رو دارید خودتون تنها برید مشاوره.خیلی کمکتون میکنه.

  16. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 دی 96 [ 14:23]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    127
    سطح
    2
    Points: 127, Level: 2
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    سلام شاهپری جان

    اگر فضای بین خودت و همسر و با خانواده ات رو به خوبی مدیریت کنی تنش ها کمتر میشه. موضع شما با خانوادت بر مبنای انتقال حداقل اطلاعات باشه. یعنی اطلاعاتی که فکر میکنی باعث ایجاد حرف و حدیث میشه بهشون منتقل نکن. در عین حال بخشی از این باید ها و نباید های منطقی رو با سیاست و زبانی نرم و به تدریج به همسرت منتقل کن .
    ضمن اینکه این 2ماه باقیمانده تا عروسی معمولا برای هر دو طرف دوران استرس زایی هست و نیاز به تحمل و صبر و مدیریت بهتری داره.
    اگر روی ارامش درونی خودت کار کنی دیگران هم کمتر میتونن اثر منفی روت بگذارند . به نظر من تمرکزت رو بیشتر روی مدیریت بر احساسات خودت ؛ ازجمله افزایش خویشتن داری و کنترل هیجانات بگذار. این روزها هم میگذره ولی هرچه بیشتر عاطفه و محبت خودت با همسرت رو تقویت کنی و همچنین رابطه ای احترام آمیز و توام با محبت با خانوادت داشته باشی مسائل حاشیه ای کمرنگ تر میشه. راه درست خودت رو در پیش بگیر و به خدا توکل کن همه چیز به مرور زمان درست میشه.
    در ضمن برخلاف خانم ها که هنگام مشکلات بیشتر دوست دارن برون ریزی کنن و حرف بزنن آقابون ترجیح میدن که در سکوت مسائل رو حل کنن. خداروشکر که همسرت هم به دیدارت و هم به گرفتن عروسی راغب هستش و به شما علاقه منده. گاهی اجازه بده در خلوت و سکوت خودش به سر ببره بعدش که اومد سمتت ازش استقبال کن.
    سلام خیلی ممنون از وقتی ک میذارید
    خانواده ی من اطلاعاتی اصلا ازم نمیگیرن.حرفی نمیزنم تاام حرف میزنم ازذوقام میگم از خوشحالیم میگم تیکه میندازن.میگن میخوایم چشاتو باز کنیم.
    خوب باز کردن چشامای من الان تو این مرحله واقعا چیز جالبی نیست.بجز غصه خوردن و سرد شدنم نسبت ب خانواده شوهرمو شوهرم چیزی نداره.
    میگن ک با سیاست برخورد کنم.ولی بازم فایده نداره همه چیو از چشمم انداختن.خب خانواده من چشمشون ترسیده خیلی غصه دار شدن برای خواهرم پدرم سکته کرد وقتی خواهرم طلاق گرفت.از اون طرفم خود خواهرم محبتی بهم نداره یعنی داشته باشه ام مدام درحال مقایسه کردنه حقم داره ولی خب من از خواهرم توقعات بیشتری دارم.محرم رازم نیست تا یه چی بد میگم یا دردو دل ساده ک راهنمایی کنه فرداش میبینی همه دارن با تیکه بهت حرف میزنن.خیلی تو فشارم نمیدونم چکار کنم ک همه رو راضی نگه دارم فقط ارامش بدن بهم.
    اصلا من نمیتونم با شوهرم راجع ب خیلی چیزا ک ناراحتم کرده بحرفم.اصلاااا.من تحرفی میزنم خودش عصبانی تر میشه.بهشم میگم من الان احتیاج دارم تو ارومم کنی اینجور من دارم تورو اروم میکنم میگه نمیتونم ناراحتیتو ببینم.خودم ادم درون ریزیم بخاطر مسائلی ک گفتم سعی کردم خودم حلش کنم برا خودم یا حل نشدنی بود کنار بیام

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام

    نمیشه به هیچ وجه کاری کرد که مردم درباره ادم حرفی نزنن..

    شما هر کاری بکنی حتی مثبت هم باشه مردم برای اون هم حرفائی تو استین دارن..پس به حرف و قضاوت مردم اثر نده ..

    خواستگار شما الان خودش فهمیده شما متاهل هستین و نمیاد سمتتون ..اگه اس ام اس هم براتون فرستاد جدی بهش بگین که من ازدواج کردم ..

    راضیش کنین حتما یک جلسه به مشاور برین..چون تاثیر زیادی رو دعواهاتون خواهد گذاشت.. اگه نرفتن خودتون تنهائی برین ..
    سلام
    خطم خاموش بوده امسال حرفی نزدن.گرچه حرفی نمیزدن اصلا فقط سالی یبار تولدمو تبریک میگفتن.توی این 4 سال پیداشون نشده فقط پیامک تبریک تولد بوده.
    من چیزای وحشتناکی از پسرا میشنوم. واسه همین نگران این قضیه هستم ک اگه بگم و بدونن ک ازدواج کردم برام شر درست کنن.
    از مشاوره صحبت کردیدحس میکنم نمیتونم راجع ب این قضایا با غریبه رو در رو حرف بزنم.شوهرمم بفهمه ناراحت میشه.
    ممنون از راهنمایی خوبتون


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. جدا شدیم و حالا تو شوک این کلک بازیش موندم
    توسط reza-m در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 شهریور 94, 21:39
  2. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 خرداد 93, 10:55
  3. چه طور جلوی صحبت کردن زیادی خودمو تو محل کار بگیرم؟
    توسط mina64 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 خرداد 93, 20:41
  4. مشکلم تو این سن خیلی زیاده !!!
    توسط name1 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 شهریور 92, 21:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.