سلام
من تعجب می کنم از خانم یاس که چقدر مسئله رو ساده و یک طرفه قضاوت می کنند و همه تقصیرها رو گردن اون پسر می اندازند، درحالیکه این یک مسئله چند طرفه (خانواده ها) است.
1. شما میگید دختری که در یک خانواده اصیل، تحصیل کرده ... تربیت شده همه مردها رو نجیب و وفادار می دونه و لابد برعکس دختران خانواده های غیر آن همه مردها رو عوضی، فرصت طلب ... میدانند.
آخه این چه توجیهی است. مگه این دختر فرضی عقل نداره؟ مگه نحصیل نکرده؟ مگه تو جامعه نگشته؟ مگه هنوز 12 ساله است؟ مگه تجربه آشنائی های متعدد رو در سطوح مختلف هم دوره ای، همکار، دوست و غیره نداره؟ مگه روابط صدها زوج رو در طول زندگی نمی بینه و نمی خونه؟ ازهمه بالاتر مگه همون پدر و مادر رو نداره که بهش آموزش و اطلاعات بدند؟ این حرف ها همه بهانه است.
شما همچین دم از پاکی و نجابت می زنید (با عرض معذرت و بلانسبت عسل خانم) که انگار دخترای امروزی همه آفتاب و مهتاب ندیده اند. نه اینکه برای دخترای امروزی داشتن یک یا چند دوست پسر همزمان عادی نشده؟ پس چرا هنوز این همه فریب خوردن؟ چرا این همه ساده لوحی؟ یه نمونه، همین الان یه دختر خانم تحصیل کرده همچین دلبسته موقعیت و عنوان استادی دانشگاه یک آقا که شده باوجود واضح بودن قصد ایشون اومده اینجا پست گذاشته که "این آقا میخواد منو امتحان کنه؟" یا اون یکی دختر خانم 15 ساله و صدها مورد مشابه که در چند سال گذشته در این نوع سایت ها دیدم.
در مورد این خانم، من واقعا قصد محکوم کردن و حتی قضاوت ایشون رو ندارم. حقی هم ندارم. نهایت اینکه ایشون می تونه بگه "به شما چه". من و سایر دوستان همه تلاش مان گوشزد کردن اشتباهات ایشان است و بس.
منتهی امکانات طبیعی و محدود شده سایت، طبیعت زبان فارسی و از همه مهم تر محدودیت زمان و نوشتن اجازه نمیده مسائل رو خیلی برای ایشون باز کنیم و خیلی چیزها رو هم نگفته می گذریم. این دیگه تقصیر ما نیست که امکان ارتباط مستقیم وجود نداره.
* نباید هم حرف هائی گفته بشه که احساس بدبینی نسبت به آقایان در ایشون بوجود بیاد
بگذارید یک احتمال رو در مورد اون آقا بیان کنم تا بلکه کمی از قله خودشیفتگی و حقیر دانستن آقایان پائین بیائید و فکر نکنید آقایان به همین راحتی درمورد خودشون متوهم می شوند. (این احتمال در اصل واقعیتی است که برای خانواده های مختلف اتفاق افتاده است)
* شما اصلا با خودتون فکر کرده اید چرا اون پسر برای خواستگاری قدم جلو گذاشته. خانواده اش هم مسافت دوزی رو طی کرده اند و باوجود پسندیدن جواب منفی داده اند؟ خیر. فکر نکرده اید و فورا نتیجه گیری کرده اید که پسره فلان فلان شده با خودش فکر کرده که کی هست! شاید درست نتیجه گیری کرده باشید ولی احتمال نمی دهید اون پسر و خانواده اش به خاطر مصلحت خودشون و خود دختر جواب منفی داده اند؟ فکر نمی کنید اون ها دور هم نشسته و مشکلات و عواقب ازدواج ازدواج با دختری خیلی بالاتر از موقعیت خودشون رو بررسی کرده اند و به جمع بندی رسیده اند؟ من چندتا از این عواقب رو میگم:
* دختر تنها با پسر ازدواج و معاشرت نمی کنه. بلکه با خانواده، بستگان، دوستان و ... او هم فامیل میشه و باید رفت و آمد کنه.
* خانواده پسر همواره برای پذیرائی از دختر و خاواده و حتی بستگان وی مشکل دارند. اگر بخواهند مثل آنان بریزوبپاش داشته باشند براشون بیش از اندازه سخت میشه و اگر نکنند حتی اگر خانواده دختر و خود دختر به رویشان نیاورند نزد خودشان سرافکنده می شوند. حرف و حدیث بستگان و دوستان به جای خود.
* همین مشکل با با بستگان و دوستان پسر وجود داره.
* مشکل فقط به مسائل مالی محدود نمیشه. تفاوت های فرهنگی هم بین دو طرف و خانواده ها و بستگان معاشرت بین اون ها رو سخت و بعد از مدتی کم یا حتی قطع می کنه.
* این وسط تصور کنید یکی یا چند نفر از اطرافیان پسر نگاه شون به دارائی دختر و خانواده وی باشه و بخواهند پسر را برای استفاده تحت فشار بگذارند یا غیرمستقیم سوئاستفاده کنند یا ...
* تصور کنید پدر دختر بخواد به دختر یا دامادش ماشین یا خانه یا نظایر آن هدیه بده. چه تاثیری بر روحیه فرزندان خانواده طرف مقابل می گذاره؟ احساس کمبود نمی کنند؟ والدین خودشان رو به دلیل ناتوانی در تهیه ثروت ولو درون خودشون سرزنش نمی کنند؟ خانواده پسر که نمی تونند عمل متقابل انجام بدند نزد خودشون و پسرشون شرمنده نمی شوند؟ این ها رو تعمیم بدید به نحوه زندگی، مسافرت ها، معاشرت با اطرافیان و دوستان دختر که هم سطح خودش هستند.
* ....
این چند مورد کوچک برای وقتی است که هر دو طرف و اطرافیان آن ها نجیب، اصیل و دارای عزت نفس باشند. درغیر اینصورت مسائل خیلی پیچیده تر می شوند. نظیر توقعات بجا و نابجای پسر، خانواده اش، رفتارهای واکنشی خانواده یا اطرافیان پسر ناشی از حسادت. نیش و کنایه های اطرافیان دختر به خود دختر، پسر و خانواده اش. سرزنش و تحقیر پسر توسط دختر در هنگام بروز عصبانیت و یا مشکلات طبیعی زندگی مخصوصا مرتبط با فرزندان. و خیلی مسائل دیگه.
درمورد عسل خانم، برای ازدواج صرف دوست داشتن کافی نیست. دو طرف باید هم کفو باشند. ازدواج دختر ثروتمند و هفت تیرکش گاوچران، سیندرلا و شاهزاده، دختر باغبان و پسر پادشاه مال همان فیلم های سینمائی و کتاب های داستان است نه دنیای واقعی. درسته گفته اند ثروت نباید مانع باشه ولی تفاوت سطح داریم تا تفاوت سطح. به گفته عسل خانم تمام ثروت اون پسر و خانواده اش به اندازه ماشین ایشون است. خب مسلمه که در دنیای واقعیات باهم جور نمی شوند. اگر هم خودشون با هم کنار بیان با اطرافیان چه کنند؟ این مسائل استثنا هم داره و ممکنه همچین دختر و پسری ازدواج کنند و خوشبخت هم باشند. ولی اولا استثنا است و عمومیت نداره و دوما حتما حتما پسر و خانواده اش باید به این نتیجه برسند. شاید و تاکید می کنم شاید علت جواب منفی اون آقا و خانواده اش همین مسائل بوده باشد. اگر اینطور باشه آگاه ترین و باصلاحیت ترین افراد برای قضاوت خود آنان هستند و ما نمی تونیم با پیش فرض خود بزرگ بینی و متوهم بودن اون ها رو بکوبیم.
اگر عسل خانم این مطلب رو میخونه امیدوارم درصدد برنیایند موضوع رو پیگیری کنند. چون نتیجه بدتر و حتی توهین آمیزی برای هر دو طرف خواهد داشت. و چه بسا دلیل واقعی چیز دیگه ای باشد. مثلا شاید اون آقا اصلا شرایط ازدواج رو نه الان و نه تا آینده قابل حدسی برای خودش ندیده باشد. باتوجه به وضعیت مالی خانواده وی و شرایط اقتصادی کشور این هم احتمال بسیار بالائی است. شاید .... شاید ... همه این ها و خیلی دلایل دیگر درکنار هم وجود داشته باشند.
من واقعا نمی تونم بشینم اینجا کتاب بنویسم نا هر احتمالی رو بررسی و همه خواننده ها رو توجیه کنم. شما موضوع رو تموم شده بدونید. کسی نه به شما توهین کرده و نه بی وفائی. بابا مردم نامزد میشند، عقد می کنند، دو روز مونده به عروسی باز بهم میخوره. اینقدر ناله و زاری نمی کنند. می تونم نمونه های واقعی بگم. حتی مواردی که دختره سال ها خرج تحصیل آقا رو داده، کمک به تعیین محل خدمت سربازیش کرده، واسش شغل رده بالا پیدا کرده، 2 روز مونده به عروسی پسره دبه کرده رفته با یکی دیگه ازدواج کرده (تازه وقتی می خواسته از اون زنش طلاق بگیره دست به دامن این دختر خانم شده بوده که مهریه اون خانم رو بده،.. دختره ساده لوح ...) ... شما جای اون دختر بیچاره با اون همه سال عمر گذاشتن و صرف هزینه های سنگین... بودید که زنده نمی موندید.
می دونم احساسات قابل کنترل نیست ولی اعمال خود ما که قابل کنترل هستند. از روی تجربه شخصی خودم میگم شما نمی تونید با اراده و دلخواه خودتون فردی یا شیئی رو دوست داشته یا نداشته باشید (حداقل تاوقتی انگیزه ها و دلایل دوست داشتن تغییر نکرده باشند) ولی می تونید و باید اعمال خودتون رو کنترل کنید. نباید به بهانه حلالیت طلبیدن تماس می گرفتید. هم من و هم خود شما می دونیم دلیل واقعی تون این بود که شاید نظرشون برگشته باشه، یا راهی باز بشه، یا ... یعنی هنوز امیدوار بودید ... نتیجه این شد که ضربه مجددی خوردید. به خدا ما همه این ها رو سال ها به تلخی تجربه کردیم و تاوان پس دادیم و برای بقیه عمر باید تاوان فرصت های ازدست رفته رو هم پس بدیم. شما اشتباهات ما رو تکرار نکنید. کسی هم از خانم ها انتظار نداره سال ها پای کسی بنشینید. سن تان هم اقتضا نمی کنه برای هرکسی چندین ماه یا چند سال زمان صرف کنید. بروید دنبال زندگی تان و اشتباهات گذشته رو تکرار نکنید.
زندگی تان را از نو با تفکر و اعتقادات نو و همچنین رفتارهای نو و عاقلانه شروع کنید. انشاا... زندگی خانواده گی به همراه کسی که دوست تون داشته باشه بهتون داده یشه.
* سنتی ازدواج کنید. شما باید فهمیده باشید به سبک امروزی ازدواج کردن مناسب تان نیست. این روش ها برای دخترانی است که بی خیال هستند. این نرفته چندتا دیگه رو تور می کنند یا قبلا تو آب نمک خوابانده اند. یکه شناسی هم کار هرکسی نیست و طلقتش رو نداره.
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)