به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 76
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    سلام
    ای کاش طرف مقابل من هم مثل شما میتونست اینقدر انسان فهمیده ای باشه و این فرصتی که شما به طرف مقابلتون دادید و در جریانش گذاشتید به من هم میداد
    با اینکه میدونست نمیتونستم فراموشش کنم
    اگر هم علاقه ای نداشتن حداقل اینکه از ازدواجشون مطلعم میکرد
    و میذاشت من هم برای ایندم تصمیم دیگه ای بگیرم
    با این وجود این همه مدت به خاطر علاقه ام به ایشون صبر کردم
    و من فقط به این نتیجه میرسم که از طرف اون خانم علاقه ای در کار نبود و شاید هدف ایشون فقط ...
    امیدوارم در هر صورت خوشبخت بشن و هدف من هم فقط خوشبختی ایشون بود
    فقط خواهش میکنم شما تا اونجایی که میتونید تصمیم عجولانه ای نگیرید
    اگه هم بهشون علاقه ای ندارید و دوست دارید با فرد دیگه ای ازدواج کنید و تصمیم نهایتون و گرفتید حتما به طرف مقابلتون اطلاع بدید و بی خبر همه چی رو یه طرفه تموم نکنید
    امیدوارم با هر شخصی ازدواج کردید خوشبخت بشید
    ......دگر حوصله ای نیست

  2. کاربر روبرو از پست مفید Glut.tiny تشکرکرده است .

    عسل28 (شنبه 11 آذر 96)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آذر 97 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1396-5-22
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    2,650
    سطح
    31
    Points: 2,650, Level: 31
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    88

    تشکرشده 115 در 65 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام خدمت تک تک دوستان خوبم
    از خانم زن ایرانی عزیز
    جناب یه دوست گل
    دنیا خانوم مهربون
    جناب آقای جوادیان محترم
    و مریم جان ، خواهر گلم
    و jm.armin عزیز

    از اینکه وقت گذاشتین و راهنمایی فرمودین به خواهر کوچکتون تشکر و قدردانی میکنم .

    واقعا چه خوبه که آدم شماها رو داره

    دوستان دیروز که نبودم پستاتونو نگاه کنم راستش این آقا در کمال ناباوری که هنوزم باور نمیکنم بهم زنگ زدن و

    گفتن فکرامو کردم و پدر و مادرمو در جریان گذاشتم تا زنگ بزنیم و وقت خواستگاری بگیریم و

    شرایطشونم گفتن که باید دو سال نامزدیو قبول کنی تا خودمو جمع و جور کنم

    البته شرایطشون اونقدرها هم بد نیست اما خرید خونه در تهران آسون هم نیست،

    درسته من تو خانواده ی نسبتا مرفه ای زندگی میکنم و میدونم دیگه این زندگی

    رو نخواهم داشت اما از بس دوستشون داشتم هول شدم و همه رو قبول کردم

    البته مطمئن هم نیستم ایشون حتما میان خواستگاری یا نه

    (چون احتمالش هست که اینجوری گفته باشن تا من خواستگارو رد کنم ) اما بازم احتمالش هستن واقعا بگن و بیان . پنجاه پنجاهه

    دوستان با این شرایط بنظرتون من چیکار کنم؟

    شاید طولانی کنن که من این خواستگارو رد کنم ،مدت بدم بهشون؟

    ایشون گفتن ما یکروزه همراه پدر مادرم میایم خواستگاری برمیگردیم،چون شهره دیگه ان

    واقعا قدرت اینکه براشون شرط بذارم ندارم حس میکنم یه چیزی بگم شاید منصرف شن و نیان . نمیدونم چجوری رفتار کنم باهاشون ؟همش تایید میکنم تا ناراحت نشن . آدم وقتی عاشق میشه چقدر ضعیف و ناتوان میشه ...خودشم به حال خودش دلش میسوزه

    دوستای خوبم اگه ممکنه لطفا راهنماییم کنین . خیلی سر در گمم ....
    ویرایش توسط عسل28 : شنبه 11 آذر 96 در ساعت 10:49

  4. 3 کاربر از پست مفید عسل28 تشکرکرده اند .

    Glut.tiny (یکشنبه 12 آذر 96), جوادیان (دوشنبه 13 آذر 96), زن ایرانی (یکشنبه 12 آذر 96)

  5. #13
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام عسل جان
    یکی از دلایلی که فکر میکنم دوستان پستت رو میخونن و جواب نمیدن این باشه که همه منطقی راهنماییت کردن..و به قول معروف گفتنی ها رو گفتن.چیزی که شما به عنوان عشق ازش صحبت میکنی از نظر ما که از بیرون قضیه شما رو میبینیم عشق نیست.یک نوع وابستگیست.همین.در یک رابطه باید هر دو نفر باهم برن جلو.به اندازه هم قدم بردارن.ایا قدمهایی که طرفت برداشته اندازه قدم های شما هست یا بالعکس؟؟
    مردی که خیلی راحت بعد از ابراز ناراحتی شما بلاکت میکنه به نظرت میتونه مردی باشه که یک عمر بهش تکیه کنی ؟؟؟؟
    من احساس میکنم این اقا باز هم نیت خیری نداره.خونه خریدن در تهران کار تقریبا سختیه.اگر واقعا میخواست کنار شما باشه این شرط برای چیه به نظرت ؟ خب زندگیش رو با شما شروع میکرد در یک خونه مستاجری و کم کم خونه رو میخرید.
    شما باید هر دفعه این اقا رو هل بدی که برای خواستگاری اقدام کنه...این کار درست نیست.فردا پس فردا میگه از بس تو اصرار کردی و گفتی خواستگار دارم و ....اگر بخوای در همه مراحل زندگی هولش بدی چی؟توانایی این کار رو داری؟؟؟
    به نظرت کاری که این اقا داره میکنه منصفانه است ؟( به قول خودت شاید میخواد شما اون خواستگار رو رد کنی) و این یعنی بازی کردن با زندگی و اینده شما.

    خواستگاری اومدن صرفا ایشون نمیتونه دلیلی باشه که شما به این اقا دوباره اعتماد کنی.باید نسبت به شما متعهد بشه.هزینه کنه و برای نگه داشتن شما تلاش کنه.الان انگار شما داری برای نگه داشتن ایشون هزینه میکنی...
    باور کن هر چی ارزش خودت رو بیاری پاینن تر و ساده تر بگیری و شرط و شروط (منطقی) نذاری اون بیشتر ازت دور میشه و نگرانی برای از دست دادنت نخواهد داشت.
    امرو همه حرفاش رو تایید میکنی، اگر پس فردا بعده ازدواج هم مجبور بشی برای ناراحت نشدنش حرفاش رو تایید کنی دائم چی؟! تواناییش رو داری؟؟؟یه نگاهی به تاپیک ها بنداز.ببین چقدر بچه ها درگیری دارن.
    باور کن ازدواج یک شب لباس عروسی پوشیدن نیست...تو خیابونا بوق بوق کردن نیست....حلقه دست کردن نیست...به این و اون گفتن اینکه منم متاهل شدم نیست.دنیایی از تعهدات و وظایف میفته رو گردنت و باید برای خوب شدن زندگی تلاش کنی...و همه اینا بستگی به ادمی داره که انتخاب میکنی.
    بازم میگم تو عاشق نیستی...اگرم باشی عشق یک طرفه بلاست.نه رحمت.داری تلقین میکنی که عاشقی.تو میترسی که بازی خورده باشی...ادم عاشق روز به روز سرحال تر و شاداب تر و بشاش تر میشه.
    تو نگرانی و وابسته و ترس از دست دادن داری.همین.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  6. 7 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 13 آذر 96), Glut.tiny (یکشنبه 12 آذر 96), میشل (یکشنبه 12 آذر 96), بارن (دوشنبه 13 آذر 96), جوادیان (دوشنبه 13 آذر 96), زن ایرانی (یکشنبه 12 آذر 96), عسل28 (یکشنبه 12 آذر 96)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آذر 97 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1396-5-22
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    2,650
    سطح
    31
    Points: 2,650, Level: 31
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    88

    تشکرشده 115 در 65 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام مریم جان دوست عزیزم

    چندین و چندین بار راهنماییتو خوندم و روش فکر کردم ، خیلی عالی بود . ممنون

    واقعا تو راست میگی من بیش از اندازه از توقعاتم گذشتم و در واقع باج دادم اما نمیخوام دیگه اینجوری پیش بره
    چه با این خواستگارم ازدواج کنم چه نکنم میخوام اینبار جلوش قاطعانه بایستم و حتی شرطامم بگم
    من بخاطر ایشون از شهرم کارم پدر مادرم و... دست میکشم اون از چی میخواد دست بکشه
    برام مهم نیست بره یا بمونه بقول شما اونیکه الان با ناراحتی بره فردا نمیشه بهش تکیه کرد
    واقعا انگاری از خواب بیدارم کردی ، میخوام بگم به زودی تو یکی دو روزه بیاد خواستگاری و تایید خانواده امم برام مهمه و بعدا بقیه چیزا...

    امروز تماس گرفته بود گفت من با خانواده میام که خانواده ات منو بدونن ، خواستم بگم بدونن که چی بشه ، نتیجه چی بشه یعنی بعدش بری پشتتم نگاه نکنی

    فقط باز نگفتین من چه رفتار و پروسه ای در نظر بگیرم . انگاری شما جای من . وقتی تماس گرفت چی بگم . چه شرایطی براش بذارم . ایا وقت بدم تا این مدت اگه شد وگرنه هیچ و یا چی

    ویرایش توسط عسل28 : یکشنبه 12 آذر 96 در ساعت 15:21

  8. #15
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    عسل جان زندگی عادیت رو بکن..به نظرم وقتی تماس میگیره لازم نیست هر دفعه بلافاصله جواب بدی.
    تو نباید بهش بگی بیاد خواستگاری...به نظرم باهاش رسمی تر برخورد کن.بذار بفهمه دلخوری و ظرفیتت پر شده.اصلا دیگه در مورد خواستگاری باهاش صحبت نکن و بهش بگو تا روزیکه خانوادت رسمی نیامدن من تمایلی ندارم رابطه ام رو ادامه بدم.و کات کن واقعا هم کات کن.الان سختی بکشی ممکنه باعث بشی بیدار بشه این ادم.سختی الان به سختی بعده ازدواج دنیا دنیا می ارزه


    وقتی تماس گرفت بهش بگو اینو.بگو هر وقت خانوادت رو تونستی ،بفرست خواستگاری و اگر نتونستی منم اگر مورد خوبی برام پیش بیاد ، چون به فکر تشکیل زندگی هستم متاسفانه دیگه نمیتونم مثل قبل منتظر بمونم.و تا وقتی خانوادت نیامدن دلیلی برای ادامه ارتباط بیشتر ما نیست.چون من میخوام منطقی تصمیم بگیرم و نه احساسی...محکم بهش بگو.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  9. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 13 آذر 96), بارن (دوشنبه 13 آذر 96), جوادیان (دوشنبه 13 آذر 96)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آذر 97 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1396-5-22
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    2,650
    سطح
    31
    Points: 2,650, Level: 31
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    88

    تشکرشده 115 در 65 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام خدمت دوستان خوبم که همیشه حامیم بودن
    دوستان تو رو خدا کمک کنین
    کم و بیش در جریان موضوع من هستین
    ایشان بعد اینکه خواستگارمو شنیدن گفتن من وارد این بازیها نمیشم و بلاک کردن و رفتن اما فرداش در کمال ناباوری زنگ زدن و گفتن با پدر مادرم مطرح میکنم بیایم خواستگاری

    ایشون دو روز پیش همراه پدر مادرشون از تهران پاشدن اومدن خواستگاری و جلسه خیلی گرم و خوش برگذار شد و پدر ایشون گفتن شما هم تشریف بیارین تهران تا شناخت بیشتر شه . شما ها هم ما رو ببینین زندگیمونو و...

    فردای اونروزی که ایشون برگشتن تهران دختر دایی مادرشون فوت کرد ، دختر داییشونم شهر دیگه هستن و مادرشون فردای خواستگاری صبح جهت تششیع جنازه راهی شهر دیگه شدن...

    دیروز اقا پسر به من زنگ زد که اگه پدر مادرم مخالفت کنن چیکار میکنی . منم گفتم مگه مخالفت کردن به جان مادرش قسم خورد که نه اما از وقتی برگشتیم اون جریان فوت اتفاق افتاد شبش هیچ عکس العملی نداشتن حتی راجبتون حرف هم نزدن فقط تو هتل که شهرتون بودیم بعد مراسم خواستکاری گفتن دختر و خانواده اش کاملا موجه هستن و بعدا هیچ حرفی نزدن . بنظر پسره اومده که حتما ناراضی هستن که برگشتنی شبش (که فوت هم اتفاق افتاده بود) هیچ حرفی رد و بدل نشده و صراحتا گفتن به من که اگه پدر مادرم قبول نکنن من از الان بگم نمیتونم باهاشون جنگ کنم و باید تموم بشه ...

    منم که این دو روز تو پوست خودم نمیگنجدیم یهو جا خوردم بخدا از دیروز تو کما هستم همه چی رو تموم شده میبینم و حتی از تختم پایین نمیام که اگه مادرم اینا پرسیدن چی بگم . آبروم میره....من پرسیدم اخه اگه مخالف باشن دلیلش چی میتونه باشه و ایشون گفتن احتمالا دلیل فرهنگی مالی چون شما خیلی از ما پولدارترین . منم گفتم اولا خیلی نیست از متوسط یکم بیشتریم دوما اونیکه قبول نکنه منم نه تو و... و گفتم تو از اولم راضی نبودی بیای بلاکم کردی بعد خواستگاری اومدی که عذاب وجدان نگیری وگرنه تو اون شب منو له کردی ، گفت اگه من قصد نداشتم دو میلیون خرج نمیکردم بیام " گفتم اگه بحث شهرهاس مگه از اول پدر مادرت نمیدونستن . اگه بحث فرهنگیه پدر مادر من ادمای باسوادی هستن و... گفتم تو ترس از ازدواج داری و....

    دیشب به حدی رسیده بودم که یک بسته قرص تو دستم ریختم گذاشتم دهنم اما عرضه شو نداشتم و نتونستم و دراوردم اما دیگه تحمل این شرایط هم ندارم . واقعا کم اوردم چرا همیشه اینجوری میشه ، من دوبار هم ازدواجم بهم خورد هر بار چیا باید بکشم من ....
    ویرایش توسط عسل28 : دوشنبه 27 آذر 96 در ساعت 09:13

  11. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آذر 97 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1396-5-22
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    2,650
    سطح
    31
    Points: 2,650, Level: 31
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    88

    تشکرشده 115 در 65 پست

    Rep Power
    24
    Array
    دوستان تو رو خدا کمکم کنین
    یادتونه ایشون نمیومدن خواستگاری
    بالاخره اومدن البته قبل اومدن کلی عذاب داد که نمیام و....
    الان رفتن تهران اینبارم بهونه اش اینکه خانواده هامون بهم نمیخوره
    میگم بهونه میاری میگه اگه بهونه میاوردم چرا این همه خرج کردم اومدم خواستگاری منم گفتم اومدی چون خواستی بعدا عذاب وجدان نگیری....
    بنظر شما واقعا بهونه میاره؟من تلگرام بلاکشون کردم اما اس ام اس پیام میده چرا بلاک کردی .
    وقتی منو نمیخواد چرا از یه طرفم دست بردارم نیست . اخه هیچ رابطه ای هم نداریم که بگم بخاطر سو استفاده اس
    تو رو خدا بگین چیکار کنم

  12. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,581

    تشکرشده 2,292 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    با سلام

    ببخشید من فقط 3 پست اخرو خوندم

    و متو جه نشدم چه دلیلی داره شما منت پسری رو می کشید که تکلیفش با خودشم معلوم نیست؟؟؟!!!!!!

    شما ناز میکشی؟؟؟!!!!برعکسه!!!!!

    به همچین مردی می خوای تکیه کنی؟؟؟؟؟

    یکم خودتو بگیر

  13. 3 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 07 دی 96), Erica (دوشنبه 27 آذر 96), maryam123 (چهارشنبه 29 آذر 96)

  14. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عسل28 نمایش پست ها

    دیشب به حدی رسیده بودم که یک بسته قرص تو دستم ریختم گذاشتم دهنم اما عرضه شو نداشتم و نتونستم و دراوردم اما دیگه تحمل این شرایط هم ندارم . واقعا کم اوردم چرا همیشه اینجوری میشه ، من دوبار هم ازدواجم بهم خورد هر بار چیا باید بکشم من ....
    عسل جان خوبی؟ اینایی که این جا نوشتی واقعیه؟
    به نظرم اولین کاری که باید بکنی اینه که خودت رو دوست داشته باشی به معنای واقعی. حتی اگر این پسر بهترین مرد روی زمین بود باز ارزش زندگی تو بیشتر از این حرفهاست که برای نرسیدن بهش بخوای کوچکترین ضرر جانی ببینی.
    دوم اینکه آیا مطمئنی که این مرد می تونه همسر و شریک مناسبی برای زندگیت باشه ؟ آیا اگر تونستی به هر قیمتی در آخر باهاش ازدواج کنی چند درصد می تونی به خودت و به ما تضمین بدی که با این مرد به اهداف زندگی مشترک می رسی؟
    سوم یک توصیه ای می خوام بهت بکنم امیدوارم جدیش بگیری. اگر خواستی به خاطر نیامدن یا به سر انجام نرسیدن این به اصظلاح عشق یک یا چندین هقته عزاداری کنی، حتی زیر سرم بری به نظرم موردی نداره. اما بذار احساساتت در همین حد (درحد عزاداری)برات تصمیم بگیره و حق جولان داشته باشه. ولی زمان تصمیم گیری که رسید بهش بگو تو جای دیگه بهت رسیدم الان زمانیه که عقلم باید برام نصمیم بگیره الان زمانی که اگر احساس پاش بیاد وسط عزت نفسم، آیندم ، و شاید آینده فرزندانم تباه بشه.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  15. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    Erica (دوشنبه 27 آذر 96)

  16. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    قبلا هم گفته بودم و الان هم هرچقدر فکر می کنم باتوجه به اینکه این مسئله به دفعات اتفاق افتاده حتما مسئله ای درمورد خود شما وجود داره و از نوعی هم است که در مواجهه و معاشرت حضوری خودش رو نشون میده و شاید به همین دلیل است که انصراف ها بعد از معاشرت حضوری اتفاق می افتند. دوری شهرها، بالاتر بودن وضعیت مالی (!!!) و ... هم همانطور که خودتون گفتید ازقبل مشخص است و دلیل واقعی نمی تونه باشه. به هرحال در بعضی فرهنگ ها رسم است که دلیل واقعی رو به دختر یا پسر نمی گند. شما هم بیش از این اصرار نکنید.

    قبلا هم بارها گفته بودم شما به جای فرصت سوزی ببینید کجای کارتون اشکال داره. راهش رو هم گفته بودم.


 
صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.