به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 91
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    سلام دختر 7 عزیز
    واقعا ممنونم از پست دقیق شما . متاسفانه هیچ دفاعیه ای ندارم و البته مشکل منم با خودم نوعی خوددرگیری برای همین ندیدن هاست. البته دقیق تر اینکه دیدم ولی نادیده گرفتم. چون پدر و مادر خود من یا برادرم همین طور آغاز زندگی کردند و خیلی هم پایدار و عاشقانه بوده. البته اینها همش توجیه من هست و گرنه قصه همان هست که شما گفتی . از دیدگاه خودم فاعل عمل کردم نه منفعلانه. در واقع بیش از حد روی خودم حساب کردم . همیشه آدم ها برای کارشون دلیلی دارند و برای من این بود که بنده در زمان اسکانم خارج کشور به تنهایی و در شهری کاملا غریب آنقدر شرایط سخت و طاقت فرسایی رو تحمل کرده بودم که هر نوع زندگی برایم مطلوب بود . در مقابل عزت نفس پایین و .... کلا هیچ دفاعیه ای ندارم و خودم هم در پست اولم گذاشتم.

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    38
    Array
    من هم یه جورایی شما رو درک می کنم

    عامل انتخاب من هم تنهایی بود و عامل ماندن 1 ساله توی اون رابطه باز هم تنهایی بود .

    عامل انتخاب اشتباهم این بود که :

    تو دوران دانشگاه افرادی اومدن توی زندگیم برای اونها سرگرمی بود ولی من فکر می کردم قصدشون ازدواجه برای خودم و تو ذهن خودم برنامه ریزی می کردم ولی وقتی همه اونها

    تنهام گذاشتن یه حسی به من می گفت تو محبوب نیستی ببین همه رهات کردن و رفتن دنبال یه شخص دیگه

    این حس منفی رو باید ریشه یابی می کردم و نکردم این همون عزت نفس پایین من بود

    به خودم نگفتم اون افراد لایق تو نبودند که رفتند
    و با اینکه می دونستم به درد من نمی خورند و هیچ اینده ای باهاشون ندارم ولی صبر می کردم خودشون منو ول کنن و برن و برای رفتن ادم های اضافی زندگیم هیچ وقت من تصمیم نگرفتم .

    تا اینکه نامزد سابقم اومد خواستگاری

    بدون اینکه ببینم اصلا به درد من می خوره یا نه (همون الگوی اشتباه قبلی) افسار خودم رو دادم به احساسات و کشش به جنس مخالف

    برام همینکه یکی امده بود خواستگاری و گفته بود دوستش دارم کفایت می کرد

    کسی که نه تحصیلاتش ، نه خانواده اش ، نه شغلش ، نه رفتارش هیچیش در شان من و خانواده من نبود

    گذشت و کم کم اخلاق بدش نمایان شد ، با شوهر خواهر هام درگیر شد و یه جورایی از خانواده من ترد شد ، و منم چون از روی نادانی حق رو به اون می دادم کم

    کم وقت هایی که خانواده جمع بودن من حاضر نمی شدم بینشون

    و می رفتم خونه مادر شوهرم و اونم از کینه خانواده من رو رها می کرد و با دوستاش می رفت و منم باز ماندم و تنهایی

    و تو این شرایط چون به نظرم غیر از اون دیگه هیچ کسی برام نمونده بود بیشتر بهش وابسته شده بودم

    تا اینکه بلاخره یه روزی این پرده ندیدن از جلوی چشمم رفت کنار

    گفتم ساناز تو کی بودی و برای با این موندن چی شدی

    تنها ، وابسته ، بی دست و پا ، افسرده ،

    و به این نتیجه رسیدم که این فرد واقعا به درد آینده من نمی خوره اگه فردا روزی مریض بشم پس فردا من رو گذاشته تو خیابون


    تصمیم نهایی رو گرفتم ، مهریه ام حدودا 1 میلیارد تومن می شد همه رو بخشیدم و ازش جدا شدم

    دوست عزیز
    منم اگه قبل از هر کاری عزت نفسم رو درست کرده بودم هیچ وقت از روی تنهایی این انتخاب رو نمی کردم
    من چه کسی رو می تونم مقصر بدونم غیر از خودم ؟؟؟
    توی پست قبلی برات نوشتم " جایی که زمین خوردی مهم نیست ، ببین کجا سر خوردی """
    به این جمله خیلی فکر کردم و فهمیدم من تو ی دانشگاه ( دوستی های سطحی با همکلاسی هام و امید الکی داشتن به پسر ها و شکست های پشت سر هم ) سر خوردم و این شد که یه تصمیم عجله ای برای ازدواج بگیرم و بخورم زمین

    بابت پست قبلی اگر تند رفتم معذرت می خوام

  3. 2 کاربر از پست مفید دختر 7 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (چهارشنبه 18 بهمن 96), Ye_Doost (سه شنبه 15 خرداد 97)

  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    دختر 7 عزیز ،
    واقعا دلم میخواست در عالم واقعیت با شما ارتباط میگرفتم. نه عزیزم تند نرفتی تو پست . دقیق زدی به هدف جانم. من دقیقا و دقیقا مشکل شما رو داشتم. غیر اینکه با پسرها دوست نمیشدم .فقط یکبار اینکار رو کردم و دیدم من اینکاره نیستم و سواستفاده میشم .دیگه اینکار رو نکردم. متاسفانه گزینه های من محدود شد به خواستگار های معرفی شده . متاسفانه من آدم کوشا و سخت کوشی بودم . در 27 سالگی هم خونه و ماشین داشتم ...البته خیلی خیلی کوچک و قسطی ولی در حد خودم خوب بود . کنار کار خودم کار هنری میکردم . از لحاظ زیبایی و خانواده تقریبا توی چشم بودم . ولی نمی فهمیدم این باعث حسادت های ناخواسته حتی در بین دوستان نزدیک میشه . شاید باورش سخت باشه ولی توی همون سن 27 سالگی رن دایی بنده در یک مهمانی پیشنهاد معرفی یک فرد با تحصیلات سیکل که از خانواده با درآمد پایین بودن و توی داروخانه آنها کار میکردن رو دادن . خیلی هضم این پیشنهاد برای من سخت بود .
    خلاصه انتخاب از روی استیصال و تنهایی واقعا ریسکی هست . شما که مهریه داشتی دیگه چرا بخشیدی که طلاق بگیری.
    خلاصه مشکل من سرجاشه . متاسفانه سر یک ساعت همه متوجه میشوند که من آدم وابسته ای هستم از لحاظ عاطفی و واقعا نمی تونم طلاق و جدایی رو تحمل کنم. اگر جان سالم از آیت یکی به در بردم چطور اطمینان کنم . واقعا.

  5. کاربر روبرو از پست مفید رهاوتنها تشکرکرده است .

    دختر 7 (دوشنبه 23 بهمن 96)

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    38
    Array
    دوست عزیز
    همدردی حس خوبیه و اینکه کسی بتونه کمکت کنه توی این شرایط خیلی بهتر
    ولی در حقیقت تنها کسی که می تونه بهت کمک کنه خودتی
    الان انتظار زیادی از خودت نداشته باش
    مثل کسی هستی که دست و پاش خورد شده باشه ولی از خودش انتظار داشته باشه مسابقه دو ماراتن بده و برنده هم بشه
    صبر کن واسه بهبودی به خودت زمان بده
    تا گذشته رو فراموش نکردی تصمیم های مهم برای زندگیت نگیر
    یه روزی می رسه که حتی بسیاری از شیرین ترین خاطرات زندگی مشترکت رو هم به یاد نمی یاری
    من در بدترین روز ها یه کتاب رو پیدا کردم
    انگار این کتاب برای من و برای درد های من نوشته شده بود
    قبل از خوندن این کتاب یه ادم بودم بعد از خوندنش یه ادم دیگه
    برای من درمان درد هام بود
    شاید هیچ کس دیگه ای مثل من از این کتاب نتیجه نگرفته باشه
    خوندنش 3 ماه طول کشید
    یه دفتر با یه خودکار برداشتم و هرچی توی کتاب با احساس من و با تجربه ای من یکی بود نوشتم ، هم خوندن کتاب هم نوشتن تجربه های درد آور برای منی که هیچ کسی به حرفام گوش نمی داد و تا دهن باز می کردم همه خانواده می گفتن " اون شوهرت که ادم نبود " خیلی تاثیر گذار بود
    در این دنیای مجازی تنها کمکی هست که می تونم بهت بکنم دوست مهربونم
    کتاب چطور به اینجا رسیدم از باربارا دی انجلیس این هم لینک دانلودش
    http://www.rozbook.com/how-did-you-get-this-book.html

    یه جمله ای که توی کتاب بود و من عاشقش شدم این بود که :

    از اینکه زندگیتون زیر و رو شده ناراحت نباشید شاید زیر زندگی از روی اون خیلی بهتر باشه !!!
    ویرایش توسط دختر 7 : دوشنبه 23 بهمن 96 در ساعت 12:13

  7. کاربر روبرو از پست مفید دختر 7 تشکرکرده است .

    maadar (دوشنبه 07 اسفند 96)

  8. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    سلام دوستان،
    ممنون میشم در این خصوص به من مشاوره بدهید . من قبلا داستانم رو نوشتم . حقیقت اینه که به مدت 6 ماهه که خواستگاری دارم 41 ساله . لیسانس مکانیک که کارمند هست. ایشون شهرستانی هستند ولی 20 ساله تنها زندگی میکنند تهران. یه خونه کوچیک هم کرج دارند. از لحاظ فرهنگی اجتماعی اقتصادی تحصیلی ظاهری به گفته خودشون هیچ تناسبی نیست. از کارگری در کارخانه شروع کردند و الان سرپرست تولید هستند. بعد از دو ماه آشنایی گفتند یه بیماری خاص خونی هم دارند که خب ژنتیکی هست ولی جدی نیست. راستش با وجود همه شرایط فقط به خاطر بیماری خاص که از ابتدا نگفتن من کمی سرد شدم ولی جواب منفی ندادم. به خاطر مسایلی مثل مهریه که من به شدت در ازدواج اول پشیمون بودن کلی بحث و جدل داشتیم. بعد از تحقیق از خانواده من و فهمیدن اوضاع مالی حاضر به قبول مهریه 313 هم شدن . ولی به شدت از دادن حق طلاق و کلا طلاق می ترسند. ایشون سابقه نامزدی داشته ولی ازدواج خیر. در خانواده یک خواهر و یک برادر مطلقه دارند.
    مشاوری به من گفت با گفتن حق طلاق خواستن امتحان کنم ایشون رو. اول قبول کردن ولی بعد پشیمون شدن. الان ایشون از من تضمین پایداری زندگی میخوان .مثل بخشش کلیه اموال به خیریه در صورت درخواست طلاق من. من به شدت از تنها موندن می ترسم چون خودم تک دختر هستم و با پدر و مادر پیرم تنها. خواستگار مطلقه مثل خودم داشتم یا حتی مجرد ولی به مراتب از ایشون پایین تر بودن. شانس دیگه ای برای خودم متصور نیستم. حتی خود ایشون به من گفت صبر کنی خیلی بهتر از من پیدا میکنی ولی واقعا نبود. مواردی که معرفی میشن همه از زیبایی و امکاناتات و درآمد و شغل تعریف میکنن ولی کسی جلو نمیاد . کسانی که پا پیش میزارن همه شهرستانی و یا به وضوح دنبال پول هستند که البته مهم نیست برای من . ترس من این هست که ممکنه به خاطر نداشتن حق طلاق مورد آزار قرار بگیرم و بعد برای طلاق طلب پول کنند که از این دست زیاد دیدم. نقاط مثبت ایشون : بچه دوست . خانواده دوست . و مسولیت پذیری هست. نا گفته نماند که همون اوایل به دلیل نامعلوم رسما به پدرم تماس گرفتند و جواب منفی و انصراف دادن. بعد دو روز با التماس فراوان و خواهش برگشتن و تا الان چندین بار هم خودش و هم مادرش به خاطر این کار عذرخواهی کردند. سوال من این هست :
    اصلا ازدواج با این شخص درسته ؟
    گرفتن حق طلاق چقدر مهمه .؟

  9. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام درباره ی شما چند مسئله مطرح هست.
    ابتدا اینکه چرا شما با وجود شرایط خوبی که دارین درباره ی خواستگار به مشکل بر میخورید؟
    یا جرا در زندگی قبلی به بنبست رسیدید؟
    (بدیهی هست هر کسی شرایط شما رو داشت و بنظر دچار مشکل خاصی نبود باید افراد زیادی برای داشتنش تلاش میکردن، براستی ایراد از کجاست؟ منکر این نیستیم که خواستگار دارین اما اونها بلحاظ سطح مالی و فرهنگی از شما فاصله دارن و سؤالی که دوباره پیش میاد این هست که قطعا افرادی همچون شما و در سطح شما هم هستند پس چرا اونها پا پیش نمیذارن؟)
    بدیهی هست هر آدمی یکسری عیب ها و ایرادهای فردی و حتی خانوادگی داره یا یکسری خصوصیات خاص..
    شما هر چه که در خودتون و خانواده میبینین بنویسین از هر نظر.. گفتار و رفتار و افکار و ارتباطات .. حتی بی اهمیت ترین موارد رو لیست کنید و اینجا بنویسید.
    نظر نهایی من درباره ازدواج با این فرد و حقوقی خاص مثل (حق طلاق) بماند بعد از پاسخ شما
    ویرایش توسط sahar.66 : یکشنبه 06 اسفند 96 در ساعت 19:43

  10. 2 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    maadar (دوشنبه 07 اسفند 96), Ye_Doost (یکشنبه 06 اسفند 96)

  11. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    من میخواستم فقط در مورد حق طلاق که سوال کردین نظر بدم.من خودم شخصا با داشتن حق طلاق برای زن موافقم.

    ولی به نظر داشتم همزمان مهریه و حق طلاق میتونه هر مردی رو نگران کنه و این نگرانی هم منطقی هست.

    امیدوارم هر چی خیره براتون اتفاق بیفته

  12. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام دوست عزیز
    گاهی وقتا مسیری که به خوشبختی یک فرد می رسه ، یه مسیریه که توی چشم نیست ، یه مسیری نیست که با یه تابلو بزرگ روش نوشته باشن و توی چشم باشه
    نمی دونم چطور عنوان کنم شاید با این مثال بهتر بتونم منظورم رو بگم
    شما یه خواستگاری داری که مثلا پزشکه
    همین عنوان بزرگ پزشک بودن شما رو به اشتباه می اندازه و همین عنوان چشم شما رو می بنده تا بقیه خصوصیات بد ایشون رو نبینید این عنوان مثل یه تابلو بزرگ برای شماست که باعث می شه مسیر خوشبختی رو اشتباه برید
    حالا یه خواستگار دیگه دارید به قول خودتون شهرستانیه ایشون تابلوش اینقد به چشم شما کوچیک میاد و یا اصلا به نظر نمیاد و با اینکه خیلی ویژگی های خوب دیگه داره به راحتی ازش می گذرید با اینکه با این فرد می تونستید مسیر خوشبختی رو طی کنید نادیده اش می گیرید

    به افراد برچسب نزنید (شهرستانی بودن و یا خواستگارانی که به خاطر پول شما اومدن جلو ) شما یه مقدار به افراد بد بین شدین
    به خاطر فرار از تنهایی ازدواج نکنید هیچ اجباری به ازدواج نیست اینقدر صبر کنید تا اونچیزی که دلتون میخواد سر راهتون قرار بگیره
    هرگز معیار هاتون رو پایین نیارید
    و مهم ترین قسمت اینکه تا با خودتون کنار نیومدید ازدواج مجدد نکنید

  13. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    زیادی سرتون رو درد نمیارم. یک کلام میگم

    حق طلاق و مهریه میخواهید چون خودتون هم میدونید که آخرش طلاق میگیرید یا طلاقتون میدن.

    چرا میخواهید ازدواجی نامناسب بکنید که از حالا میدونید نهایتش طلاق هست؟

    چرا میخواهید این شکست رو برای بار دوم تجربه کنید؟

    شما حالتون خوب نیست. هنوز تاثیر طلاق قبلی به شدت دروجود شما موج میزنه.

    شما از خود طلاق ناراضی نیستید . از اینکه تهدید به طلاق شدید و ناخواسته مجبور به پذیرش طلاق شدید یا به قولی دیگر ترک شدید ، عذاب میکشید.

    حالا هم رفتید یک فرد نامتناسب انتخاب کردید. خودتون هم میدونید اخرش طلاق هست ولی میخواهید با داشتن مهریه سنگین دست و پای طرف رو ببندید که نتونه طلاق بده و این افتخار طلاق با داشتن حق طلاق این بار قسمت شما بشه. بخاطر مشکلات فراوان و تفاوتهای زیاد هم حتما همه اطرافیان برای طلاق گرفتن حق رو به شما خواهند داد. ولی باور کنید هزینه این انتقام براتون خیلی زیاد خواهد بودو به قیمت عمرتون رقم خواهد خورد.

    شما با این حالتون اصلا صلاح نیست ازدواج کنید. اول زخم ها و آسیبهای طلاق رو باید ترمیم کنید .وگرنه یک شکست دیگری رو تجربه خواهید کرد.

    لطفا این بازی مسخره رو تمومش کنید
    بخاطر خودتون
    ویرایش توسط maadar : دوشنبه 07 اسفند 96 در ساعت 12:14

  14. 2 کاربر از پست مفید maadar تشکرکرده اند .

    Ye_Doost (سه شنبه 15 خرداد 97), شیدا. (سه شنبه 08 اسفند 96)

  15. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    سلام سحر جان ،
    این مشکل رو بنده از 25 سالگی داشتم .حالا که دیگه سن ازدواج گذشته. مشکل نداشتن خواستگار مناسب رو خیلی ها در شرایط من داشتن و دارند. اگر جامعه رو مثل هرم تجسم کنید افرادی که در بالای هرم هستند و سنتی نیستند..... حمل بر خودستایی نشه ....این تعبیر مشاور هست ..... به مشکل بیشتری برمیخورند تا افراد در پایین هرم . مشکل عمده خانواده من این بود که ما سنتی و مذهبی نبودیم ولی من شخصیت سنتی گرا و ظاهر مذهبی داشتم و بیشتر افراد مذهبی جذب میشدند و وقتی می فهمیدن مذهبی نیستیم میرفتند. مشکل دیگه ای که خیلی به من تذکر میدانند این بود که با اینکه خوشتیپ میگشتم ساده بودم .آرایش غلیظ یا عشوه گری نمیکردم و به اصطلاح سرسنگین بودم و به شدت از دوست پسر بازی بیزار. ضمنا به شدت سرگرم کار و درس و اقامت گرفتن و ..... شدم. و در سنی که باید ازدواج میکردم و حتی این نیاز رو با خانواده درمیان گذاشتم به اجبار و اصرار عجیبی من رفتم خارج کشور که مثلا دلار در بیارم . این اصرار عجیب از طرف پدر و مادرم بود که بنده حتی به روانپزشک مراجعه و درخواست کمک کردم و الان اونها به این اشتباه بارها و بارها اظهار پشیمانی و شرمندگی میکنند.و اما زندگی قبلی ....من در پست اول داستان رو کامل نوشتم ....
    از لحاظ بیرونی ازدواج ایده آلی به نظر میرسید .... ایشون یه متارکه در نامزدی داشتند که دلیلش رو درخواست مهریه گفته بودن و اینکه ایشون قادر به پا به پا کار کردن در خارج کشور نبودن ..... در صورتی که من اصراری به مهریه نداشتم و قابلیت کار کردن در خارج کشور داشتم به دلیل مدارک و نوع تخصص ....
    حالا دلیل بن بست : در یک کلام دو دروغ بزرگ
    1.... پنهان کاری ایشون از اینکه سابقه جراحی داشتن و دو سال آزمایش باروری میدادن تا دکتر بهشون گفت که در حدی هست که بتونه ازدواج کنه. به این دلیل معافیت پزشکی گرفته بودن ولی نوع معافیت رو کفالت به بنده عنوان کردن
    2.... قرار بود فقط تا گرفتن پاسپورت خارج کشور بمونیم و به صراحت هم خودشون و هم خانواده شون گفته بودن ولی بعد از استفاده از اقامت بنده ، کلا ورق برگشت و به صراحت جلوی مشاور گفتن که مجبور به گفتن این دروغ شدن که از من بله بگیرند. مورد دوم با اینکه برای من سنگین بود چون براش برنامه ریزی نکرده بودم ولی می تونستم باهاش کنار بیام فقط چون همزمان شد با فهمیدن مورد 1 و منتفی شدن بارداری طبیعی و ریسک بالا حتی با روش لقاح مصنوعی و البته مشکل روابط زناشویی که از عوارض جراحی و عود بیماری بود ..... بنده 2 ماه افسردگی گرفتم در حدی که فقط می تونستم سر کار برم و مثل گذشته نمی تونستم به خونه و زندگی برسم. چون تا قبل این جریان به شدت به جریان وظایف خانه داری حساس بودم و دوست داشتم همسرم دست به هیچی نزنه حتی شستن ظرف. ضمنا به خاطر تهدید به طلاق مثل 6 الی 7 ماه زندگی پول خودم رو وارد زندگی نمیکردم . چون 6 ماه اول زندگی خرید خونه رو خودم انجام میدادم با درآمد خودم و لذت هم میبردم. ولی اواخر چون مجبور بودم هزینه آزمایشات پزشکی ایشون یا دارو و کلا هزینه های مربوط به این مورد رو بدم دیگه زیاد پول خرج خونه نمیکردم.
    به دلیل فشارهای زیاد قرار بود من سه ماه مرخصی بدون حقوق که داشتم ایران بمونم و ضمنا داستان پست اول رو اجرا کنیم که شرح شو نوشتم. بصورت اتفاقی در خیابان پدرم شاهد پرخاشگری و پرت کردن پرونده پزشکی توسط ایشون بودن که نتونستن تحمل کنن و پنهانی دور از چشم من رفتن با خانواده ایشون صحبت کردند که حق طلاق وکالتی بگیرند و همین شد بهانه و ایشون درخواست طلاق یکطرفه دادند و تمام. البته قبلش پیغام دادند که اگر برگردی دیگه تلاش برای بچه دار شدن تعطیل و یکسری هزینه های ثابت زندگی باید با من باشه. من فرصت خواستم فکر کنم که درخواست طلاق دادن و حاضر به گفتگو هم نشدن . و البته جواهرات و طلاها رو برداشتن بابت جبران بخشی از هزینه ها مثل عروسی و .... که در صورت شکایت چون حق طلاق نداشتم وکیل شون گفت می تونن طلب 100 میلیون بکنن و ..... خلاصه منم چون مهریه ای نداشتم و دستم جایی بند نبود ..... تن دادم به طلاق توافقی و تمام .


 
صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منفی بافی های مادرم به اوج رسیده و من به شدت ضعیف و آسیب پذیر شدم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:28
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.