دارم می بازم و کاری ازم ساخته نیست .....

[توانا]

سلام
آقا رضا یه قاعده ی کلی تو دنیا هست که مرد و زن نمیشناسه....رعایت نکردنش یک نتیجه رو میده
اگه به خودت احترام نزاری هیچکس بهت احترام نمیزاره
شما نه به خودت نه به خانوادت احترام نمیزاری...البته درمورد خودت مطمئنم اما درنورد خانوادت ازاینجا فهمیدم که گفتی با خواهرت دو سال قهر کردی....تو به زنت هم احترام نمیزاری میدونی چطور؟؟؟؟ تو با یه اشتباه خواهرت که من نمیدونم چیه و شاید توهم خودت بوده که فکر کردی اشتباه کرده نتونستی ببخشیش و باش ۲ سال قهر کردی....اما با اینهمه دلخوری از زنت و خانوادش نمیتونی باشون قهر کنی....چرا؟ چون از طرف خواهرت منفعتی نداری احتمالا اما به زنت نیاز داری....پس این محبت نیست که به زنت داری ...احترام نیست...کسی که به خانواده ی خودش احترام نمیزاره و محبت نمیکنه و دلش براشون تنگ نمیشه برا زن و بچش هم همینطوره....اخلاقت با خانواده خودت نشان دهنده عزت نفس خودته...هر چی محترم تر و بخشنده تر باشی نشون میده همینقدر با خودت محترمی. آقا رضا زنت و خانوادش کاملا آدمای عادی هستن....آدم ناخودآگاه از آدمای ضعیف متنفر میشه. حتی خودت...چرا با خانواده ی همسرت بهتری؟ چرا با خانواده ی خودت اینطور نیستی؟ چون خانوادت هواتو دارن پس خیالت راحته که میتونی صداتو واسشون کلفت کنی...اما اونطرف نه....نمیخواد بهیچ عنوان بهیچ عنوان زنت رو تغییر بدی...وقتی به خودت و نظراتت و کارهات و خانوادت احترام خالصانه بزاری و خودت و خانوادت رو برا اشتباهات ببخشی اونوقت به مرور زمان و نه یهویی بقیه هم متوجه محترم بودنت میشن....ناخودآگاه بهت احترام میزارن....معنای اقتدار رو غلط متوجه شدی که دوس نداری اجراش کنی....اقتدار یعنی احترام به نظرات خودت عملی کردنش در عین مهربانی و لطافت با همسر و کل آدما ... اول از خودت شروع کن به احترام

[توانا]

من نمیگم تو مسائل زناشویی موفقم....اما همیشه فکر میکردم ما زنا دستمون کوتاهه تا اینکه تاپیکای شبیه شما رو خوندم و فهمیدم ربطی نداره به زن یا مرد بودن
مثلا همین حالا که دارم براتون مینویسم موندم چکار کنم در برابر این رفتار بیخیال شوهرم ...امروز قراره منو ببره پیش خانوادم چون چند هفته پیش شوهر خواهر بزرگم فوت شد...پنجشنبه ها میرم سر مزار ...خودش که به هر بهونه ایی نمیاد...حالا منم نمیخواد برسونه ...میگه حالا یه پنجشنبه نری مگه چی میشه؟ ...حالا زنت بود چکار میکرد؟
۱. جار و جنجال راه مینداخت؟ راه بندازم صداش از من بلندتره توهین میکنه بم
۲. قهر میکنه؟ قهر کنم میزارتم به حال خودم تا خودم برم سمتش
۳. زنت خودش پا میشه میره ؟ خودم ماشین بگیرم برم؟ اولا که دعوام میکنه دوما میتونه به خانوادم بگه این چه تربیتیه که زنم بدون اجازم اونم وقتی من تو خونم میزنه بیرون؟ حتی میتونه بم بگه دیگه نیا
۴. سکوت کنم؟ میدونه خیلی خیلی ناراحتم
۵. وانمود کنم برام مهم نیست؟ میدونه مهمه و دارم مثل احمقا ادا درمیارم
۶. تلافی میکنه؟؟؟ چجور تلافی کنم؟ مراسم های مهم رو نرم؟ خودش خیلی با آرامش میره و دیگه خانوادش محلم نمیدن...چون میبینن شوهرم محلم نداده دیگه آبرو برام نمیمونه پیششون...پس واسه احترام خودم که شده میرم
شما بگو .... حتما بگو زنت چکار میکنه؟ بگو من الان باید چکار کنم؟ بگو درستش چیه؟
میبینید آقا رضا....شرایطمون کاملا مشابهه...اما شما مردی و من زن....ولی کاملا شبیه...پس اینجا چه نتیجه ایی میتونیم بگیریم؟

[reza.6012]

با سلام و یک دنیا تشکر از آنالیز روانی و رفتارهای من
همسر من با همه دنیا فرق داره !!! اگه خانم من تو شرایط شما بود نمیرفت و قهر میکرد با این تفاوت که روزها ، هفته ها و ماهها قهر میکرد و هیچ تلاشی هم برا آشتی کردن نمیکرد!!! مگه سراغ داریم یه همچین آدمی رو؟؟؟؟؟ شکسته ها رو اگه ترمیم هم بکنی باز روز اولش نمیشه که نمیشه

[sahar.66]

مگه سراغ داریم یه همچین آدمی رو؟؟؟؟؟

بله سراغ داریم!

چون همیشه افرادی هستن که آگاهی کافی به حقوق و مسایل دیگر که حق مسلمشون هست ندارن... در نتیجه چنین آدمهایی سوء استفاده میکنن و زندگی به جهنم تبدیل میشه. انسان ضعیف رو یک طفل هم میتونه عذاب بده.

[reza.6012]

سلام
ممکنه واضح تر توضیح بدید ((((

چون همیشه افرادی هستن که آگاهی کافی به حقوق و مسایل دیگر که حق مسلمشون هست ندارن))) من که متوجه نمیشم دیگه چه حق و حقوقی ؟ وقتی میخوام حرف خودم باشه همه میگن زورگویی وقتی ام محبت میکنم میگن منت . چرا هیچکس از اطرافیان من که بداخلاق تر از منم هستن و اندازه من به خانوادشون نمیرسن همیشه احترامشون بیشتره؟؟؟ واقعا بی انصافیه اگه بگین مشکل از منه . مثال: من جمعه ها ترجیح نمیدم با خانواده همسرم باشم( تو باغشون) پس به همین دلیل حق نداریم جای دیگه ام بریم !!!!! خدا از خانواده شون نگذره فقط همینو میتونم بگم

[sahar.66]

ببینین آقا رضا قرار نیست تا پنجاه سال دیگه شما با دلی اندوهگین زندگی کنین.

خیلی از مسایل در خانه ی شما بصورت قانون نانوشته ای در آمده.
اگر باغ نرویم پس جای دیگر هم نرویم!
آنقدر کوتاه آمدین و قدرت بیان خواسته های خودتون رو نداشتین که این حالت ها برای همسرتون بصورت یک قانون دراومده، یک عادت .
خب مثلا قبول نکنین به باغ برین و بجای باغ برین فلان مرکز تفریحی. قرار هست چه اتفاقی بیافته؟ هیچ.
این دقیقا خودتونین که حقوقتونو پایمال میکنین بعد دیگران.
ما با رفتارها و گفتارهای خودمون به دیگران نشون میدیم چطور میتونن با ما در ارتباط باشن. دستور بدن/ دعوا کنن/ مسخره بگیرین/ بی احترامی کنن/ قهر کنن/ و ...
من قبل عید بهتون گفتم اگرم شده تنها برین خونه خواهرتون و صله ی رحم بجا بیارین، خب نتیجه رو میخوام نه اما و اگر و آخه...؟

[reza.6012]

خواهشم اینه که موقعیت منو درک کنین : بجای باغ برین فلان مرکز تفریحی. قرار هست چه اتفاقی بیافته؟ هیچ.
اتفاقی که میفته: همسرم اولش که نه میاره تازه اگرم برم جوری با خانوادم رفتار میکنه که من از خجالت دلم میخواد برم خودکشی کنم
در مورد خواهرم همین کارو میکنم اتفاقا با هم میریم خونه شون ولی موقعی که دعوتمون کنن و مجبور باشه !!!! فقط خواهشا یه راهی بگین من حال این خونه واده از خود راضی رو بگیرم بعدش هرچی میخواد بشه بشه

[sahar.66]

شما با همسرتون مرکز تفریحی برین با خانوادتون بد برخورد میکنه! مگر خانوادتونم میبرین؟

ببینین برادر من.. شما به ایشون بگین من بارها باغ اومدم حالا تو با من بیا تفریح.

پی حال گیری نباشین... پی آرامش باشین، احقاق حقوق از دست رفته خودتون.
شما بتونین حقوق خودتونو که نیاز روانی شماست احیا کنین ، آرامشم بهتون برمیگرده.

من درکتون میکنم و برای کمک به شما اینجام

[reza.6012]

یعنی وقتی با محبت و احترام گذاشتن نشد ( که تا حالا نشده) با زور ؟؟؟ آخه چه جوری یا من راهشو بلد نیستم یا فاصله بین ما بیشتر از این حرفها شده . من از همه چی خوبشو میخوام نه درب و داغونشو ، یعنی هیچکسی تو این دنیا نیست بهم بگه انتظار احترام و صمیمیت همسر و فرزندم با خانوادم انتظار خیلی زیادیه؟؟؟؟؟ از کوتاه اومدن بیزارم به هر قیمتی شده

[sahar.66]

آقا رضا من گفتم با زور! تعریف شما از زور چی هست؟

فرضا اگر من به همسرم بگم همیشه به خواست تو سینما رفتیم اینبار یه جای متفاوت تر بریم که من تعیین کنم.. قطعا بهمون خوش میگذره. ( این کجاش زوره)

همه ی آدمها از همه چی خوبشو میخوان..، همه دوست دارن بدون اینکه درخواستی کنن طرف مقابل خودش درک کنه و عمل کنه.
اما شما همیشه عمل کردین و همسرتون نه. حالا زمانی هست که باید خواسته های خودتونو بیان کنین... باید به خواست دلتون کمی عمل کنین.
اگر دوست دارین جمعه شام بیرون باشین از صبح به خانم اطلاع بدین و آماده شب باشین.
پای خانوادتونو به مسایل باز نکنین اول اجازه بدین ما روی شما به نتیجه برسیم بعد میریم سراغ خانواده.

الان در حال حاضر موضوع من شما هستین . یاد مسئله ای افتادم؛

چندین سال پیش زمان دبیرستان هر کسی فرضا فیزیک دوم رو می افتاد میتونست بره سال سوم ولی با درسی که پاسش نداده و همینطور روی هم جمع میشد.

در حالی که با قوی کردن دانش آموز میتونستن توی شهریور تمومش کنن . کسی که فیزیک دو رو پاس نکرده ، فیزیک سه رو هم بلد نیست.

الان اول مسایل شخصی با همسرتون رو حل کنین بعد بپردازیم به باقی مسایل... اصلا توی همین حین خیلی از مسایلی هم که به خانواده مربوط میشه خودبه خود حل میشه.