به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 63
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    ممنونم از شما که وقت گذاشتید و ممنون از راهنماییتون، راه حلهای که دوستان از قبل پیشنهاد داده بودن تقریبا امتحان کردم : مثلا روزای خوش با خانمم حرف زدم و بهشون حداقل انتظاراتمو گفتم ، یه مدت دیدم رو نسبت به اونا مثبت کردم ، از این به بعد هم تفریح و مسافرتی که بعدش اعصاب خردکنی برا من یه نفر داره تعطیل میکنم بخدا
    راست میگید من غر میزنم اما اگه همینها رو هم نگم دیگه تحملش برام واقعا سخت میشه . باور کنید از صمیم قلب و با نهایت صداقت دارم میگم واقعا خانمم کوچکترین حرکاتی که منفی تشخیص بده تو دلش نگه میدراه و تلافی میکنه آخه چرا باورش برای بقیه سخته . مثال : من اگه با خانواده ایشون کمی سردتر باشم ( همونجوری که دلم میگه) در عوض اصلا ایشون برنامه ای میچینه یا طوری رفتار میکنه که من در مقابل خانوادم حسابی خجالت زده بشم و قید رفتن و دیدنشون و بزنم اینا رو بارها دیدم که میگم.
    دلم میخواست روزی رو ببینم که خواهر و برادر مجردش ازدواج کردن و رفتن پی زندگیشون اونموقع خانمم متوجه میشد که اولویت همه اول زندگی مشترکشونه نه خاله بازی دوران مجردی. ایشون به اصطلاح خودشو زده بخواب هیچکس هم نمیتونه بیدارش کنه ، به توصیه دوستان کلیپ ((کلید مرد و کلید زن) براش زدم به موبایلش و بهش گفتم من کلید زن رو گوش میدم و شما کلید مرد و لطفا گوش بده شاید نکات خوبی برامون داشته باشه اما اما اما . به نظرتون بازم کاری هست که انجامش نداده باشم؟ من از زندگی مشترک میترسم والا چنان اقتداری بلدم نشون بدم که نگو و نپرس ولی آخه اینکه راه حل موضوع نیست .

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    یه مساله ای که ذهنمو درگیر کرده اینه که گیرم همسر بنده و خانوادش رویه خودشون اصلا تغییر ندادن که تو این مدت 7 ساله اینجوری هم بوده. یکی روراست و بدون ملاحظه بگه تکلیف من چیه ؟ اصلا مورد مشابهی بوده ؟ چون واقعا دیگه با خودنم نمیتونم کنار بیام که کوتاه بیام یا اینکه بخوام این جماعت بی منطق و با دلیل قانع کنم که یه خورده هم اطرافیان و ببینن و ازشون یاد بگیرن . شخصیتی که توی 35 سال تو اون خانواده شکل گرفته چقدرش میتونه تغییر کنه؟ فکر کردن به آخر کار سخته

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    ظاهرا مورد مشابه با مسائل و مشکلات من در زندگی مشترک نیست

  4. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.چرا اتفاقا موارد خیلی سختتر وپیچیده تر از موارد شما وجود داره ولی مسئله اینجاست که شما دنبال تغییر همسرتون که هیچ دنبال تغییر خودش وخانوادشین.اصلا چرا باید اوناتغییر کنن؟اونا کاملا عادی دارن زندگیشون رو میکنند.بهتره خودتون به تنهایی به جلسات مشاوره برید چون به نظرم دچار یک سری اشکالات شناختی هستید.قرار نیست همه با منطق شما زندگی کنن واگر خلاف این شد شما از زندگیتون ناامید بشید.
    ایروین یالوم روانشناس سبک وجودی هست.یه تیکه از نظراتش به این مضمون بودکه انسان ها باید بدونند مسئول رفتار ها واتفاتی که در زندگیشون میوفته خودشون وفقط خودشون هستندواینکه انسان ها قربانی شرایط نیستند.انسان ها باید بدونند که کجاها منفعلانه عمل کردنداونوقت میتونند اگاهانه زندگی خودشون رو شکل بدند.
    بهتره از این پیله ءسختی که برای خودتون تنیدین رها بشید.شما یه زندگیه کاملا عادی دارید.من بهتون قول میدم اگر هزار زن دیگه جای همسرتون وخانوادش بودند شمابازهم دچار همین ناراحتی هامیشدین.مطمئن باشید اگر شما بدنبال تغییر دیگران باشید حتی یک اپسیلون هم موفقیت کسب نمیکنید ودر نهایت شکست خورده ومغموم خواهید شد اما کافیه به دنبال تغییر خودتون باشیداونوقت میتونید از زندگیتون لذت ببرید.البته باشناختی که از شما در این چند تاپیک دارم احتمال زیاداهمیتی به این حرفا نمیدین وروال سابق خودتون رو ادامه میدین.پس فقط میشه براتون ارزوی موفقیت کرد.
    موفق باشید

  5. 4 کاربر از پست مفید آناهیتا۲۷ تشکرکرده اند .

    masamasa (چهارشنبه 01 آذر 96), mercedes62 (پنجشنبه 25 آبان 96), نیلوفر:-) (چهارشنبه 01 آذر 96), میس بیوتی (چهارشنبه 01 آذر 96)

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    با سلام و تشکر از شما آناهیتا27 که حداقل طرح مشکل منو خوندید . اگه مشکل این زندگی منم چرا که نه، خودم رو خودم کار میکنم اما فکر نمی کنید دارید یه طرفه به قاضی میرید؟
    اینکه همسر بنده 10 روز 10 روز تو خانواده پدرش اتراق میکنه و من برای راحتی اونها هم که شده چیزی بهش نمیگم اونوقت دو سه هفته یه بار اونم من باید بهش بگم تا یکی دو ساعت بریم به پدر و مادرم سر بزنیم اشکال از منه؟ آیا این درسته که من همیشه حواسم باید به رفتارهام باشه تا اونها ناراحت نشن ولی ایشون در ازای کوچکترین حرکت واکنش بسیار تندی نشون بده؟
    آیا شما به همسرتون فقط بعنوان یه منبع خرجی و مترسک نگاه میکیند که همسر من اینکارو میکنه؟ آیا جواب محبت و گذشت برای راحتی شریک زندگی غلطه؟ گو اینکه من دنبال تغییر دیگران نیستم فقط میخواستم کل ابعاد شخصیتی طرف مقابلم رو بازگو کنم تا بهتر در جریان مسائل ما قرار بگیرید. وقتی شما درمونده و مستاصلی به هر چی چنگ میندازی که خلاص بشی که امیدوارم هیچوقت تو شرایط من قرار نگیریدکه زندگیتون بشه جهنم .رسیدگی به مسائل سختتر و پیچیده تر دوستان اولویت داره . متاسفم و از اینکه حوصله تو نو سر بردم عذر خواهی میکنم.

  7. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    عنوان تاپیکتون من رو به فکر واداشت. شما در حال جنگ با کی و چی هستید که میگید دارم میبازم. چی رو دارید میبازید؟ توی چه جنگی هستید؟ رقیبتون کی هست؟ سر چی دارید جنگ میکنید؟

    متاسفانه در خیلی از خانواده های ایرانی این جنگ خود ساخته وجود داره. من از همسرتون خبر ندارم ولی اینکه ایا شما وارد چنین جنگی شدید یا نه ؟ کاملا مشخصه که جوابش بله هست. این جنگ بچه گانه رو تمومش کنید .حتی یک طرفه.

    واقعا همسرتون ده روز خانه مادرشون هستند؟ برای چی؟ ایا برای دوران نقاهت زایمان بوده؟ خیلی از خانمها وقتی زایمان میکنند نیاز هست تا چهل روز مراقبت بشند. اگر در چنین مواردی باشه شما باید از خانواده همسرتون حتی تشکر هم بکنید. اگر در روزهای عادی هست قضیه فرق میکنه و راهکارهای خودش رو داره. ولی از نوشته های شما بوی اغراق میاد. در مورد خانواده خودتون هم باید بگم که شما خودتون برید به دیدن پدر و مادرتون نیازی نیست خانمتون در همه موارد شما رو همراهی کنند . دو هفته یکبار هم به همذاه خانمتون برید کافی هست. شما هم هر دو هفته یکبار همسرتون رو در خانه پدریش همراهی کنید. موضوع رو پیچیده نکنید.
    به نظر میرسه خانواده همسرتون حمایتگر و کمک کننده هستند . این چیز بدی نیست. خصوصا در شرایطی که بچه کوچک هست. دیدتون رو کمی تغییر بدید.

    یک واقعیتی هست که وقتی کسی با خانواده خودش رابطه خوبی نداشته باشه تحمل خانواده همسرش رو هم نداره. میدونم که واقعیت سختی هست. ولی این تقصیر همسرتون نیست.

    اگر دقت کنید به درونتون و به احساسات واقعی تون فکر کنید شاید متوجه بشید که این جنگ بین شما و همسرتون یا خانواده تون نیست.فقط در درون خود شماست.

    خوب فکر کنید ببینید واقعا از چی ناراحت هستید ؟ چرا از روابط خوب و حمایتهای خانواده همسرتون ناراحت میشید؟

    خانواده شما با خانواده همسرتون تفاوتهایی دارند. این اصلا مهم نیست . دو تا خانواده رو با هم مقایسه نکنید این کاملا اشتباه هست ، همون طور که نباید دو نفر رو باهم مقایسه کرد ،دو خانواده رو هم نباید مقایسه کنید، هر خانواده ای روش زندگی و سبک روابط ،مختص به خودش رو داره و هیچکدام نه خوب هست و نه بد ، فقط متفاوت هست . پذیرش تفاوتها ما رو به ارامش میرسونه .شما خودتون با خانواده تون روابط کمتری دارید. این تقصیر همسرتون نیست. این مربوط به خود شما و خانواده تون هست. شما نمیتونید از دیگران بخواهید مثل شما باشند. شما خودتون کم از خانواده تون دیدار میکنید و انتظار دارید همسرتون بیشتر از شما به خانواده شما توجه کنند . این کمی غیر معقول هست. اگر به همین منوال پیش برید خودتون رو فرسوده میکنید و رابطه بین خودتون و همسرتون رو سرد میکنید. و شماتبدیل میشید به منبع درامد و همسرتون هم اشپز و پرستار بچه. اگر دوست داشتید نگاهتون رو به بیرون از خودتون کم کنید و یک مقدار هم به درون خودتون توجه کنید و خودتون و احساسات واقعی تون و دلایل درونی رفتارهاتون رو ارزیابی کنید. مطمین باشید هیچ ضرری نداره . احتمالا حقایقی رو خواهید دید که زندگیتون رو تغییر خواهد داد.
    ویرایش توسط maadar : شنبه 27 آبان 96 در ساعت 11:35

  8. 3 کاربر از پست مفید maadar تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 14 دی 96), masamasa (چهارشنبه 01 آذر 96), میس بیوتی (چهارشنبه 01 آذر 96)

  9. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام
    یک دنیا ممنون از راهنماییتون ، اتراقهای 10 و 20 روزه همسر و فرزندم بخاط این بود که برادرش رفته بودن کربلا و بخاطر اینکه اونها تنها نمونن ( جون مهم اونها هستن) رفته بودت اونجا . منظور کلی و رنج کلی من اینه که دوست ندارم بچه مون بیشتر اونها رو بشناسه و در عوض با خانواده من مثل غربیه ها باشه چیکار کنم دست خودم نیست و این عصبی ام میکنه . درست متوجه شدید اونها اهل حمایت هستن و تا اینجای قضیه با وجود یه نوزاد بد که نیست خلی هم عالیه. اما بدی ش از اینجا شروع میشه که در ازای حمایتهاشون من دارم اون پایگاه عاطفی خودمو از دست میدم و میشم یه دونه قلک پول. موقع خنده اونها باید بخندم و موقع استراحت اونها استراحت کنم و ..... .
    رابطه من با پدر و مادر و برادرم عالیه . مورد بعدی رفت و آمد اونها با فامیلهای مشترکی هست که دقیقاً با هم میونه نداریم و با اونها خانم من هم به پشتوانه خانوادش رفت و آمد میکنه و ینکه منم تاثر نمیتونم داشته باشم بیشتر داغونم میکنه. من از اونها انتظاردرک متقابل دارم همچنانکه منم با یکی از فامیلها بدلیل اختلاف با همسرم و خانوادش رفت و آمدم و قطع کردم . راستش و بخواین از کوتاه اومدن خسته شدم و از خودم بدم میاد . یه جوری دلم میخواد باهاشون مخالفت کنم شاید منم دیده بشم . امیدورام منظورمو متوجه شده باشید

  10. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    همه ما انسانها تیپهای شخصیتی مختلفی داریم که هر کدوم مشخصات خاص خودش رو داره . در همه تیپهای شخصیتی رفتارهای خوب و بدی وجود داره و این خود ماهستیم که با ارزیابی خودمون میتونیم شخصیت خودمون رو به سمت نرمال یا مشکل ساز هدایت کنیم. مردانی با تیپ شخصیتی مثل شما ظرفیت و توان ذاتی برای این رو دارند که یک مرد خانواده دوست و وابسته به همسر و فرزند باشند. مردانی که بدون مشورت و تایید همسرشون کاری انجام نمیدند و نظرات همسرشون براشون مهم هست . یعنی شریک زندگی خوب و خانواده دوست هستند.
    ما ادمها وقتی مجرد هستیم یک سری پایگاه عاطفی داریم مثل مادر و پدرو .... . بعد که ازدواج میکنیم و تشکیل خانواده میدیم حالا میخواهیم یک پایگاه عاطفی جدید در خانواده جدید داشته باشیم که اون فرد مسلما همسرمون هست. برای بعضی ادمها این پایگاههای عاطفی خیلی مهم و تاثیر گزار هستند و تاثیر این پایگاهها در احساس امنیت خیلی زیاد هست و بعد از ازدواج وقتی پایگاه عاطفی در حال انتقال از پایگاه مجردی به پایگاه متاهلی یعنی همسر هست دچار اضطراب و نا امنی میشیم . چون تاثیر پایگاه عاطفی قبلی کم شده و پایگاه جدید هنوز قدرت کافی نداره و مستحکم نیست . در بعضی مواقع هم مواضع و نظرات این دو پایگاه در تضاد هستند و باعث سردرگمی میشند و این وقت هست که تلاش میکنیم این دو تا رو باهم همسان کنیم ولی هیچ وقت به نتیجه نمیرسیم. مثل همون مورد رفت و امد با فامیل مشترک که باعث سردرگمی شما شده.
    اضطراب وقتی خیلی زیاد هست که از جانب پایگاه عاطفی تهدید به ترک بشیم یا ترس از دست دادنش رو داشته باشیم این موقع حسادتها شروع میشه دوست نداریم بجز ما به کس دیگری ارتباط عاطفی یا محبتی داشته باشه . به قدری اضطراب از دست دادن شدید میشه که فرد شروع میکنه به بهانه جویی و اذیت کردن پایگاه عاطفی و این وقت هست که یک چرخه معیوب شروع میشه هر چه بهانه جویی ها بیشرمیشه فرد مقابل سردتر و دورتر میشه و اضطراب شما بیشتر و بهانه جویی ها بیشتر و رفته رفته رابطه خراب میشه.

    خوب دقت کنید اگر گرفتار چرخه معیوب هستید اون رو متوقف کنید. ادمها رو نمیشه با زور و انتقاد و توقع کنار خودمون نگه داریم. انچه که اونها رو برای ما حفظ میکنه مهربانی و احترام و پذیرش تفاوتهاست.

    توصیه من به شما این هست که وقت ازاد کمی داشته باشید و خودتون رو به هر نحوی مشغول کنید و سرگرم باشید . خصوصا ورزش خیلی مفید هست. وقتی سرگرم بشید کمتر افکار مخرب سراغتون میاد و ارامش بیشتری خواهید داشت . وقتی ارامشتون بیشتر بشه و انتقادهاتون کمتر بشه کم کم توجه همسرتون به شما بیشتر خواهد شد و اون وقت میتونید وارد چرخه مثبت بشید. اگر بتونید چند سالی ارامشتون رو حفظ کنید کم کم این انتقال پایگاه عاطفی به صورت کامل انجام میشه و اضطراب و نگرانی شما هم کمتر میشه.

    شما مرد خوب و خانواده دوستی هستید به همسرتون وابسته هستید و فرزندتون رو خیلی دوست دارید . اگر کمی همت کنید اینده از ان شماست.

  11. 3 کاربر از پست مفید maadar تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 14 دی 96), masamasa (چهارشنبه 01 آذر 96), نادیا-7777 (سه شنبه 30 آبان 96)

  12. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    بسیار ممنون از شما ، انگار شما داخل زندگی ما هستید! فقط یک سوال به نظر شما محبت و محبت و محبت مداوم ارتباط رو یک طرفه نمیکنه کاش ریزتر بفرمائید که در مورد ارتباط بهتر با خانواده خودم و البته همسرم (که خیلی برام سخته) چه واکنشی داشته باشم؟ من بنظرم میاد اونها اصلا منو درک نمیکنن.

  13. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reza.6012 نمایش پست ها
    بسیار ممنون از شما ، انگار شما داخل زندگی ما هستید! فقط یک سوال به نظر شما محبت و محبت و محبت مداوم ارتباط رو یک طرفه نمیکنه کاش ریزتر بفرمائید که در مورد ارتباط بهتر با خانواده خودم و البته همسرم (که خیلی برام سخته) چه واکنشی داشته باشم؟ من بنظرم میاد اونها اصلا منو درک نمیکنن.

    سلام اقا رضا
    حالتون خوبه
    من ازدواج نکردم و تجربه ای ندارم
    فقط این و میدونم تو هر رابطه ای باید محبت دو طرفه باشه
    اگه یه طرف بیشتر محبت کنه باعث میشه طرف مقابل کم کم به این شرایط عادت کنه و ...
    ولی در هر صورت فکر نمیکنم این مشکل انقدر بزرگ باشه که نشه حلش کرد
    امیدوارم روزی بیاد که همه معنی محبت و دوست داشتن و بدونن و محبت و با محبت کردن پاسخ بدن
    موفق باشید
    ......دگر حوصله ای نیست


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میل به ازدواج در کنار ترس از آن ، راه حل چیست ؟
    توسط یه آدم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 تیر 94, 15:02
  2. همسرم پشت من نیست
    توسط hamdard20 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مرداد 93, 09:00
  3. چک لیست بهداشت روانی = چک لیست مسلمانی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن دین و روانشناسی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 خرداد 93, 03:00
  4. در مسابقه ی زندگی گل زدن هنر نیست بلکه گل شدن هنره !
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 10:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.