مثلا دیروز که شوهرم توی کارگاهش بود ، اومدم از توی تراس صداش زدم که چای بیارم برات؟ که اومدم پایین و از خونه مادرشوهرم واسش چای ریختم بردم دادم دستش و گفتم تا چند دقیقه دیگه کارت تموم میشه که برم نهار رو بکشم و آماده کنم
سلام
اگه مشکل شما فقط همین رسیدگی نکردن به همسرتون باشه که حل کردنش آسونه.
چیزی که من از صحبتهای شما متوجه شدم اینه که خودت هم حریم خاصی برای خونه زندگیت ( و خونه زندگی مادرشوهرت) قائل نیستی.
اینقد تو دست و پاشون نباش. بشین تو خونه ی خودت و به کارات برس.
از شوهرت پرسیدی چای بیارم، بعد رفتی از خونه ی همسایه چای برداشتی بردی براش؟ ( تو این موقعیت حساس که روت زوم کردن؟)
خودتون چای درست می کردید.
اگه برادر من بیاد خونه ی من، خودم به عنوان صاحبخونه براش چای و میوه و ... می آرم.
اگه هم خانمش بخواد این کار را بکنه، ناراحت می شم. چون خونه ی من هست !!
اگه هم چیزی بخواد باید به من بگه تا بیارم ... باز هم چون خونه ی من هست.
اگه هم هر روز گشنه و تشنه بیاد خونه ی من، با خودم فکر می کنم اینا تو خونه شون غذا و ... ندارن؟
شما زندگی خودت را مرتب کن، تو خونه ات بشین، برای همسرت و خودت غذا و میوه و چای و ... آماده کن، ایشون هم بره پایین بخوان بهش غذا بدن، می گه سیرم !
روزی یه بار صبح، یه بار عصر، چای و میوه و عصرونه ببری تو کارگاه کنار شوهرت با هم بخورید اینقد سخته؟ این پله ها مگه چند تاست؟
------------------------------
من تاپیکتون را می خوندم اما الان کامل مرور نکردم. ممکنه یه چیزایی اشتباه یادم مونده باشه.
مثلا نمی دونم شما دانشجو یا شاغلی یا نه و چقدر از وقتت توی خونه هستی.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)