سلام دوستان
راستش هرچی فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم گفتم اینجا مشکل رو مطرح کنم که شما راهنماییم کنین.
راستش توی فروردین ماه مراسم عقده منه. ما تقریبا از آبان ماه رسما نامزد شدیم با هم ولی خب محرم نیستیم بهم. این بندگان خدا خیلی اصرار کردن ک اگر حاضر نمیشیم عقد کنیم حداقل صیغه بشیم ولی بدلیل اینکه بابای مادرم فوت کردن و هنوز سالشون نمیشد قبول نکردیم. یعنی پدرم دوست نداشتن و منم اصلا با این قضیه مشکلی نداشتم. خلاصه از آبان تا حالا نامزدیم و همه چی خوبه خداروشکر.(البته یکم زیاد اصرار کردن واسه محرمیت ولی پدرم گفتن من بخودم اجازه نمیدم وقتی هنوز سال پدر خانومم نشده واسه دخترم جشن بگیرم.)
من تک دخترم واینکه خاله و دایی و عمه و عمو زیاد دارم به همین دلیل واسه مراسم عقد چون همشون باید باشن خب تو خونمون جا نمیشدن و خب بعلاوه اینکه فامیلای درجه یک نامزدمم هستن دیگ.واسه همین تالار گرفتیم.آقا خلاصه بگم.ته تهش ما گفتیم (چون یکم مذهبی هستن) یه روز قبل عقد صیغه بشیم که میخوایم بریم آتلیه واسه عکس و داماد میخواد بیاد دم در آرایشگاه دنبالم راحت باشیم.
بعد اولش گفتن نه ما تا روز عقد تهران نیستیم. دوباره فرداش مامانشون گفتن من اصلا مشکلی ندارم اینا قراره 1 ساعت بعدش محرم بشن خب همینجوری برن آتلیه دیگ. ولی باباش گفت نه اصلا من نه اجازه میدم و نه رضایت دارم ...مردی ک بفهمه با یه جمله عربی میتونه ب هر زنی محرم بشه دیگ اون قبحش براش میریزه. خب اولش یکم قبول کردم ولی خرابش کرد و باز گفت حالا اگر 2 ماه پیش صیغه میخوندن یچیزی. نه الان . خیلی ناراحتم. آتلیم کنسل شد. نه عکاس دارم نه فیلمبردار.میدونم شاید خیلیا مشکلات بزرگتر دارن و این اصلا چیزی نیست. فقط میخوام بدونم آیا این بی منطقی و مشکل درست کردن نیست؟ واقعا یکم ناراحتی از پدرش روی دلم مونده ک رفع نمیشه هرکار میکنم.فک میکنم مانع شده تا اون روز بهترین روز زندگیم باشه.حس خوبی بهش ندارم.