تاپیک tanhaeii:همسرم نمیخواد منو ببینه میخواد تنها باشه

[میس بیوتی]

تنهایی عزیز همسرت دوستت داره.به این شک نکن.فقط احتمال میدم از طرف خانوادش تحت فشاره و تحت تاثیر خواسته های اونا و حرفاشون این عکس العملا رو نشون میده.اولین پسر خانواده هم هست که داره مستقل میشه همین باعث میشه حساسیتشون بیشتر باشه و به قول معروف هی حواسشونو جمع کنن کلاه سرشون نره و...( ایشون هم چون اونا خانوادش هستن حرفشونو صددرصد قبول داره و نمیخواد مخالف میلشون عمل کنه و برچسب زن ذلیل و بی عرضه و ... بخوره)به نظرم باهاش تماس نگیر.حداقل یه هفته صبرکن،اگه خودش تماس گرفت و گله کرد بهش بگو که از دستت خیلی دلگیر بودم گفتم یه مدت تنها باشیم تا دوتاییمون اروم شیم...درباره رسم و رسوم و شرط و شروط بگو بذار اجازه بدیم خانواده ها خودشون باهم کنار بیان و به توافق برسن،چون این چیزا واسه اونا مهمه نه من و تو! و هیچکدوم هم نمیتونیم خانواده هامونو مجبور کنیم مطابق میل ما عمل کنن!.اینکه همسرت توقع داره تو این جور مداقع شما کوتاه بیای و راه رو براش صاف کنی خواسته منطقی نیست!دوست داشتن به معنی همیشه کوتاه اومدن نیست!!

[tanhaeii]

آوا جان ممنونم که برام آرزوی خوب کردی

میس بیوتی عزیز اگه دوسم داره اشتباه من هرچقدبزرگ میدونم نباید حرف جدایی به زبونم میومد اما تاکی میخواد کشش بده؟دلش تنگ نمیشه؟منکه ازش عذرخواهیم کردم.
ظرفیت تاپیکم داره پر میشه فک کنم دیگه بسته بشه اما دیگه نمیدونم چیکارکنم دارم اذیت میشم که اینقد سردی میکنه.
همیشه تاچیزی خلاف میلش میبینه سرد میشه مثل همون وقتی که گفت ده روز نمیخواد منو ببینه!
ناراحتم ازینکه حرفاشو با تلخی و سردی به کرسی مینشونه.
هیچوقت واسه دلداری دادنم پیشقدم نشد ازهردلتنگی ای گفتم اگه سریع تمومش نمیکردم جامون عوض میشد و اون قاطی میکرد و سرد میشد.
دارم دیوونه میشم الان دیگه نتونستم احساس بدموکنترل کنم ودارم باگریه مینویسم.
کاش منم دیده میشدم اونهمه محبت و همراهی من جوابش این تلخیا نبود

[میس بیوتی]

سخت نگیر تنهایی جان! این دعوا و بحثا تو رابطه زن و شوهرا طبیعیه! همسرت اقدامی نکرده یکی بدلیل غرور مردانه ش و یکی هم بدلیل اینکه همش تو خودتو جلو انداختی و بدعادتش کردی! همین!یه خورده صبور باش اصلا این چند روزو بذار تمرین صبور بودن و کنترل هیجانات عاطفی! خودتو سرگرم کن !

[tanhaeii]

سخت نگیر تنهایی جان! این دعوا و بحثا تو رابطه زن و شوهرا طبیعیه! همسرت اقدامی نکرده یکی بدلیل غرور مردانه ش و یکی هم بدلیل اینکه همش تو خودتو جلو انداختی و بدعادتش کردی! همین!یه خورده صبور باش اصلا این چند روزو بذار تمرین صبور بودن و کنترل هیجانات عاطفی! خودتو سرگرم کن !

میس بیوتی عزیز سلام ممنونم از پاسخت
مشکل حل شد این دفعه همسرم تماس گرفت و انتظاراتمو بهش گفتم بدون بحث و دعوا،همسرم سکوت کرد و گفت تلاششو میکنه. الان باهم خوبیم به همسرم گفتم این سردیای طولانیش واقعا به رابطمون ضربه میزنه تاحدودی متوجه شدم داره سعی میکنه مسائلو کش نده امیدوارم مقطعی نباشه.
این روزا از دخالتای مادرش واقعا به ستوه اومدم حتی تو لباسامم دخالت میکنه من توجه نمیکنم همسرمم دفاع میکنه ازم ولی خب مادرش دست بردارنیست.
روزای پیش رو واسم مبهمه تمام حرفای دوستای عزیزم و راهنماییا یادم میمونه و مدام دارم به خودم یادآوری میکنم که فراموش نکنم.
برام دعا کنید این مدت شریکی با این مادرشوهری که غیراز احترام و محبت چیزی ازم ندیده و رفتارش اینه خوب بگذره و برم سرزندگی خودم.ممنونم ازتون

[ستاره زیبا]

سلام عزیزم خداروشکر دیدی بهت گفتم فقط صبور باش!!!!!!
دختر خوب برااینجور افراد باید سزیع جلو نری باید بذاری یخشون باز بشه خودشون میان جلو اما شماهم غرغرو وناله نباش مردا عاشق زنهای شاد وشنگولن زنهایی که به مرداحترام میذارن اقتدارشون حفظ میکننتک تک این حرفهام خودش چند جلسه مشاوره هست کهخلاصه گفتم
بیشتر مطالعه کن
اما درمورد رفتار با خونوادش که تجربه خودمه
مردا بطور کلی هرچی زن از خانواده مرد ممنون باشن همونقدر مرد بیشتر به سمت زنش کشیده میشه و خیلی رو خونوادش حساس نمیشه چون لازم نیست گارد بگیره برای دفاع از خونوادش بنابراین اگر خانوادش بدی کنند کاملا بدون تعصب میبینه و از زنش دفاع میکنه
مثلا من از روز اول از خونواده همسرم خوبی گفتم حتیبه خودشون گفتم من هرجا میرممیگم مادر شوهر خوبی دارم خداروشکر و........هم اونا من دوست دارن هم شوهرم
مثلا من همش به همسرم میگم برو به مادرت سر بزن بهش برس براش خرید کن بهش زنگ بزن همسرم میگه حالا باشه کلا خودش خیلی تلاشی برا اینکارا نمیکنه مثلا یه ماه یبار اونم به اسرار من میره مادرش سر میزنه
کلا ادم کاری رو که هی بهش بگن بکن خلیلی بهشاشتیاق نداره
هرچی منعش کنی بیشتر راقب میشه
در رفتار با خونوادش مادر من اوایل ازدواج با مادرشوهرش تو یه واحد زندگی میکردن همه چیزشون مشترک بود اما مادرم یخچال خوش رو تو اتاقش گذاشته بود واز وسایل خودش استفاده میکرد هیچوقت دریخچال اونها رو باز نمیکرد همیشه رسمی و با احترام باهاشون برخورد میکرده برا همین هم همیشه اونا باهاش رودروایسی داشتن
شما هم تصور کن تو خابگاه با چند نفر تو یه اتاق هستی خیلی محترمانه و اروم رفتار کن اما رسمی خیلی خودمونی نشو از جیک و پوکزندگیت حرف نزن همیشه جلوشون بیشتر به همسرت احترام بذار حتی اگر قهر بودین طوری رفتار کن کسی متوجه نشه
میدونم سخته اما ایشالله میگذره
سعی کن خاستهات رو بدون گریه غرغر متین و در ارامش و در شرایط مناسب بگی تا به خاسته ات برسی

[میس بیوتی]

خب خدارو شکر خوشحالم کردی تنهایی جان.همینکه شوعرت ازت دفاع میکنه خیلی عالیه ! خودت هم هرچقدر خودتو بزنی به بی خیالی و اهمیتی به حرفاش ندی روزگارت خیلی خوب سپری میشه! نگران نباش وقتی شروع بشه خودت متوجه میشی که به اون سختی که فکر کیکردی نیست! راحت از پسش برمیای.فقط روی ارامش و اعتماد بنفست کار کن و یه خورده از سختگیریات کم کن.چون به قول همسرت یه خورده زیادی همه چیو سخت میگیری !ریلکس تر باش و زیاد رو جزییات وقایع و حرفا و ادما زوم نکن!

[فرشته مهربان]

با سلام

این تاپیک از ظرفیت مجازش عبور کرده

راهکارهای مفید را جمع بندی نمایید و پای بند در عمل به آن باشید و فقط در صورت نیاز به راهنمایی جدید تاپیک باز کنید . اینگونه ابتکار عمل در دست خودتون می افتد و پویاتر خواهید بود

موفق باشید و سال خوبی را ان شاءالله در پیش داشته باشید