به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 اسفند 95 [ 00:11]
    تاریخ عضویت
    1395-7-07
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    147
    سطح
    2
    Points: 147, Level: 2
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    در مورد علاقه به همجنس دختر کمکم کنید

    سلام من سارا هستم و 14 سالمه خواهش میکنم اگه میتونید حتما کمکم کنید
    سال پیش یه پشت سری داشتم که در یک سری سلایق مثل هم بودیم و من فقط به عنوان یه هم کلاسی باهاش رابطه داشتم تا اینکه یه روز توی زنگ تفریح به عنوان شوخی و خنده و نه از روی رابطه ی منظوردار صورتش رو به حالتی که بخواد من رو ببوسه به صورتم نزدیک کرد و بعد جدا کرد و خندید
    من از اون روز خیلی بهش فکر میکردم و کم کم شروع کردم ب این فکر که عاشقش شدم به خودم جرئت دادم و در اوج دوستیمون بهش گفتم که بهش علاقه دارم و این یه حس معمولی که بین دوتا دوسته نیست و در واقع یه جورایی عاشقشم اونم برام توضیح داد ک خودشم سال پیش همچین حسی داشته و برطرف شده و در این سن طبیعیه و من نباید جدی بگیرمش
    منم فکر کردم رابطمون به روال قبلش برمیگرده اما از فردا از من دور شد جوابمو به زور میداد و من همش باید سر صحبت رو باز میکردم حواسش پی دوستای دیگه ش رفت و رابطش باهام کمرنگ تر شد من اون موقع نادون بودم و شروع کردم با تیغ روی دستام خط انداختن و حتی یه بار چن تا ژلوفن رو با هم خوردم و بهش گفتم تا بتونم حسش رو نسبت به خودم برگردونم اون از وقتی دید من این کارارو میکنم سعی میکرد همش کمکم کنه هرروز حالمو میپرسید ولی هروقت حرفی از عشق میزدم سکوت میکرد یا یه طوری که کم بیارم بحث رو عوض میکرد تا اینکه منم دیگه نخواستم راجب این موضوع باهاش حرف بزنم همیشه بهش میگفتم من به خاطر تو این کارارو میکنم و به خاطرت خودکشی کردم ولی اون فقط شروع میکرد نصیحت کردن و که این کارارو نکن و این حرفاش و نگرانی های نمیدونم دروغی یا واقعیش در فضای مجازی بود .دوستام از حس من نسبت بهش با خبر شدن و شروع کردن به من تحمت ه.م.ج.نس بازی زدن و اینکه من ت.ر.نسی چیزی هستم و یواش یواش از من دور شدن و من به تدریج همه ی دوستامو از دست دادم شبا همش هندزفری تو گوشم بود و گریه میکردم با این وجود کسی که دوستش داشتم سعی نمیکرد فقط منو بغل کنه و فقط نصیحتم میکرد و فقط داخل فضای مجازی برای من احضار نگرانی میکرد . تا اینکه با خوندن چن تا مغاله ی افسردگی فهمیدم همه ی علائمش رو دارم و افسردگیم حاده چون تمام برنامه ی زندگیم بهم ریخت من یه دختر شاد و سرزنده بودم ولی با این اتفاق همش گریه میکردم همش ناراحت بودم از احتماع و بیرون اومدن بدم اومد از اینکه با کسی باشم و از تک تک آدما شروع کردم بدم اومدن خورد و خوراکم خیلی کم شد طوری که کلی لاغر شدم حتی کمبود خواب پیدا کردم از طرفی پدر و مادرم عصلن به من توجهی نمیکنن و من جرئت نمیکنم به اونها چیزی بگم چون میدونم بسیار سرزنشم میکنن و حتی ممکنه تنبیه بدنی بشم چون یکبار فقط به مادرم گفتم احساس میکنم افسرده شدم و اون گفت که پول اضافه نداریم بریزم تو حلق روان پزشکا(با عرض معذرت) و من فقط از این عشق که یا عشق هست یا نیست تنهایی و جدایی نصیبم شد و از یک دختر با روحیه ی قوی و شاد به دختری ضعیف و زودرنج تبدیل شدم .

    لطفا خواهش میکنم بخونید و کمکم کنید ببخشید که زیاد شد

  2. کاربر روبرو از پست مفید S.Gh تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 08 مهر 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 00 [ 22:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    7,024
    سطح
    55
    Points: 7,024, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 169 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    حسی که به دوستت داشتی اصصصلا عجیب نبوده, من خودم تو دوره راهنمایی دوستی داشتم که قبل از شروع تمام کلاسها همدیگه رو میبوسیدیم و کلی قربون صدقه هم میشدیم,
    مساله بد برای شما و نوجوونهای نسلتون اینه که یه جور بد و شایدم یه کمی زود مسایل جنسی و بعضا انحرافاتش رو فهمیدین و چون چیزایی که یاد گرفتین ناقص بوده احساسات طبیعیتونو ربط میدین به ترنس بودن و اینا. عذاب وجدان بیخود میگیرین و اینطوری میشه
    ببین بشین با خودت فکر کن که تو دنیا هیییییچ کس اندازه تو مهربون و دوست داشتنی نیست و اینو تو اینه روزی چند بار به خودت بگو, تو یه دختر قوی هستی و اونقدر دوست داشتنی که دیگران بیان به سمتت. لازم نیست بابت احساسات زلالی که خدای مهربون تو وجودت گذاشته خودتو سرزنش کنی, ولی سعی کن در موردش با بچه های دیگه صحبت نکنی, اونا ذهنشون منحرفه
    خیلی مراقب خودت باش عزیزم

  4. کاربر روبرو از پست مفید esm تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 08 مهر 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.