به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 108
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mr DaNi نمایش پست ها
    شما مساله هم کفو بودن رو فک کنم رعایت نکردین و احساس میکنم خانومتون شما و خانواده شمارو پایینتر از خودش میبینه و خودشو ملزم به احترام به اونا نمیدونه.
    من نمیدونم این درسته که بعضیا میگن شما تنها برو.به نظر من این خیلی بد هست و توهین به خانوادتون هست.
    یه سوال از شما دارم.اگه خانومتون در این حد به قول شما همه چی تموم نبود بازم اینطوری به موضوع نگاه میکردید و از موضع ضعف بیرون نمیومدید؟
    شما اون جذبه و جسارت لازم رو حالا به هر دلیلی ندارید.
    این نظر منه که هر چیزی سر جای خودش.هم زن و زندگی و هم خانواده.به هر کدومش به دلیل ضعف رفتاری بی احترامی بشه در واقع این وضعیت شما پیش میاد.
    امیدوارم در آینده ضربه بیشتر نخورید.
    به نظر من یه مشاوره از متخصصین همینجا بگیرید و رفتاراتون رو اصلاح و جراتمندانه کنید چون کاربرا تو این موارد نظرشون احساسی و جانب گیرانس.


    خوب بخواهم منطقی به اوضاع خودم نگاه کنم ما به طرف مقابلمون نگاه میکنیم دختری که سرش به تنش می ارزه رو قاعدتا بهای بیشتری میدیم.معلومه شاید اگر خانمم یک سری از خصوصیات رو نداشت این حد راه نمی اومدم ولی یک چیزی هست اون هم خانواده من با تمام علاقم جاهایی من را جدا" پیش همسرم شرمنده کردند.
    خانوادم وضع مالی بدی ندارند پدرم بازاریه از نظر مالی خیلی تفاوت نداشتیم شاید وضع ما بهتر هم باشه. من رو پا خودم بودم از اول نخواستم دستمو پیش کسی دراز کنم. پدر و مادرم سنشون یک مقدار بالاست توقع ندارم خیلی بتونند با همسرم ارتباط برقرار کنند. من و خانمم دوسال دوست بودیم می دونید که قرارگرفتن در فضای احساسی وابستگی میاره ما به اخلاق هم عادت کردیم و پذیرفتیم دیگه فکر اینجاش را نکرده بودیم خانواده ها به این شکل رفتارمیکنند.
    بعد رفتار برادر خانمم نگاهم به اون تغییر کرده احترامش را دارم اما اون ارزشه رو برایم نداره قطعا همسرمن این حس متقابلو نسبت به خونوادم پیدا کرده.اینجاست که موندم هم به اون حق میدم هم به خودم هم به خانوادم.
    فکرکردم زور کنم حتما با من دیدن خونوادم بیاد اوضاع رو بیریخت تر میکنم چون برای همین رفت و آمدها بود بحث لفظی و فیزیکی داشتیم.
    الان هیچ طرف کوتاه نمیان. یه مرد جز آرامش و احترام از زنش چی میخواد.جز درک متقابل و ارزش قاائل شدن برای زندگیش از خانوادش چی میخواد.
    خانمم میگه خانوادت بی احترامی میکنند اون طرف میگن خانمت واسه ما قیافه میگیره.قاطی نمیشه خوب سیستمش این شکلیه نمیتونم که عوضش کنم اصلا چون خیلی با کسی بر نمیخورد خوشم اومده.
    دارم میبینم خانوادم با زندگیم الاکلنگ بازی میکنند چکارکنم توی دهن زنم بزنم اون هم طلاق بگیره دوباره برگردم سرجای اولم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam.mim نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    من واقعا خوشحالم که شما مردی اینقدر فهمیده و با شعور هستین و امیدوارم تو همه مراحل زندگیت موفق باشی . من راهی که به ذهنم می رسیدو تو زندگی خودم پیاده کردم و تا الان خوب پیش رفته بهتون گفتم خودت برو وبیا به خانومت کاری نداشته باش . از خونوادتم جلوی خانومت تعریف نکن که چی خریدن کجا می رن کجا میان . و تاکید کن خانومتو خیلی دوست داری به خصوص جلوی خودش و بعد از اینکه از دیدن خونوادت میاین . مثلا یه بار من که تو موقعیت خانوم شما بودم و همسرم تو موقعیت شما بود رفت خونه خانوادش وقتی برگشت به من گفت خیلی کار خوبی می کنی که به غذا ادویه کاری نمی زنی مامانم وقتی درست می کنه معدم به سوزش می افته . قصد توهین به خونوادشو نداشنا همینجوری سر حرف شد گفت ولی من انقدر ذوق کرده بودم که بیا و ببین . یه جورایی بهش بگو زندگی با تو از دوران مجردیم خیلی بهتره لازم نیست از خونوادت بد بگی مثلا بگو فلان چیزو دوست نداشتم الان اینجوری که هست خیلی دوسا دارم . مثلا ما مبل l خریدیم برای خونمون همسرم می گفت مبل تشریفاتی دوست نداشتم هرچی هم به مامان و بابام گفتم گوش نکردن با این حرفش من رو بدون اینکه بخواد یا بدونه خوشحال کرد. رضایتت رو از زنت با مقایسه های کوچیک از مجردیت نشون بده

    در مورد عصبانیت و پرخاشگری خانومتون فکر کنم به سندرم پیش از قاعدگی مبتلاست من هم خیلی پرخاشگر می شدم مطالعه که کردم راه هایی برای آرامش خودم پیدا کردم به همسرم هم گفتم که توی اون یه هفته مراعات حالمو می کنه و اگه چیزی می گم اصلا جوابمو نمی ده جوری که تو تقویم برای جفتمون علامت زدم که بفهمیم من خودم واقعا ناراحت و پرخاشگر می شم تا حدی کنترل می کنم وقتی عصبانی نشم گریه می کنم . اینا طبیعیه اینا رو گفتم که خانومتون رو درک کنیدو شاید بهتر بتونید راه حل پیدا کنید واسه این قضیه .

    تو این دوره به خانومتون بگید با دوستاش بره بیرون و حرف بزنه خیلی موثره . من با مادرم می رم خرید تا سه روز شارژم و به همسرم محبت می کنم .
    امیدوارم این تجربیاتم به تو و خانومت کمک کنه . و واقعا دلم می خواد زندگیتون روبراه بشه چون واقعا آدم فهمیده ای هستی و این باعث خوشحالیه که همچین آدمایی هنوز هم هستند .



    تشکر از شما.والا منم از این دست تعریف ها زیاد انجام میدم خانم ها موجودات پیچیده ای هستند انگار این مشکلاتو همه دارند





    نقل قول نوشته اصلی توسط روياي آبي نمایش پست ها
    اين خيلي خوبه كه شما همسرتان را درك مي كنيد. ولي از ابتداي اين تاپيك نظر من اين بوده كه شما از موضع ضعف به قضيه نگاه مي كنيد. همه خانم ها حساس هستند. همه قابل احترام هستند. ولي يك سري چيزها را بايد خودمان بسازيم. نه رها كنيم. همسر شما بايد بخاطر شما رابطه اش را با خانواده تان بهبود بخشد. چقدر براي بهبود اين رابطه تلاش كرده. اگر كرده و موفق نشده شما مي توانيد بگوييد كه شما را همراهي نكند. ولي نه با اولين برخوردي كه آن هم در دوران نامزدي بين شما و خواهرتان بوده رفت و آمد را با ايشان قطع كردند. اگر بخواهيم همه بر طبق خواسته ما رفتار كنند و هركس نكرد حذف شود بايد نصفه آدم هاي اطرافمان را حذف كنيد. بعضي از رفتارهاي ايشان بسيار تند است. بهتر است در اين زمينه از مشاور كمك بگيريد.




    شاید اون ضعفی که شما تاکید دارید دوست داشتنم باشه بله منم قبول دارم خانمم یک مقدار اخلاقش تند هست الان خیلی بهتر شده.



    نقل قول نوشته اصلی توسط sarvenaz نمایش پست ها
    دوست عزیز من فکر میکنم که مشکل شما صرفا با پیشنهاداتی که بعضی از دوستان در خصوص تعریف کردن زیاد از همسر و ... کردن حل نمیشه چون این یک مشکل تک علتی نیست و اصطلاحا مولتی فکتوریال هست پس همزمان باید چند آیتم رو با هم در نظر داشته باشین.درخصوص سوالتون در رابطه با حساسیت زیاد و اینکه آیا خانمهای دیگه هم همینطور هستند یانه من فکر میکنم مثلا در رابطه با پیامک زشت برادرتون کاملا حق با همسرتون هست اما در موردمثلا کی توی ماشین جلو بشینه!! یا مواردی از این دست واقعا باورم نمیشه یه خانم دکتر 32 ساله و قاعدتا با همین میزان تجربیات اجتماعی اینقدر کودکانه و ضعیف رفتار کنن که بابت مساله به این سادگی آشوب راه بندازن و آرامش زندگی رو به هم بزنن چیزی که اگر فقط کمی چرخ بزنید توی همین سایت و مشکلات بقیه دوستان رو مطالعه کنید میبینید که یه دختر بیست ساله با تجربه اجتماعی بسیار کمتر مسائل خیلی بزرگتر از اینها رو مدیریت کرده بدون آشوب و اگر به اینجا سر زده واقعا متاسفانه مشکلاتی در حد فاجعه توی زندگیش پیش اومده. پس همسر شما بسیار حساس هستند و در واقع صفت از خود گذشتگی که جزء لاینفک زندگی مشترک هست در ایشون وجود نداره. اما مشکل فقط این نیست . مشکل دیگه انتظارات خانواده شماست. واقعا یکی دیگه از سرنخهای مشکل برمیگرده به خواهر و مادرتون. ببینید همونطور که احتمالا خودتون بهتر میدونید عرف جامعه ما به ویژه تهران که خودتون ساکن هستید اینه که پسر از دختر بزرگتر باشه و همینطور دختر وسایل خونه مشترک (جهیزیه) رو تامین بکنه. خوب این حداقلش هست. کما اینکه متاسفانه در اطرافمون میبینیم خانواده بسیاری از عروس خانمها حتی هزینه عروسی یا حتی تامین خانه مشترک رو هم تقبل می کنند در شرایطی که دختر به لحاظ ظاهر و خانواده و تحصیلات کم از داماد نداره!!! من هیچکدام این موارد رو تایید نمیکنم ولی این واقعیت موجود جامعه ما هست و مادر و خواهر شما این موقعیتها رو میبینن و در ناخوداگاه خودشون مقایسه میکنن که پسری که ما با زحمت بزرگ کردیم چی کم داشته که با دختر 4 سال بزرگتر بدون جهیزیه ازدواج کنه و .... و بعد از همه اینها تازه عروسمون نه تنها ذره ای قدرشناس نباشه بلکه بی احترامی هم بکنه و پسرمون رو اصطلاحا از ما بگیره. من فکر میکنم شما باید به مادرتون حق بدین. این که به توصیه بعضی دوستان بیاین و جلوی چشم خانواده تون بیش از حد عرف و معمول به همسرتون توجه کنید فقط آتش کینه و بغض رو توی دل خانواده تون شعله ور تر کردین. پیش چشم اونها به همسرتون بی احترامی نکنید ولی دیگه از اونطرف بوم هم نیفتین!! عرض کردم برای بهبود رابطه باید طوری رفتار کنید که اصطلاحا نه سیخ بسوزه نه کباب! با قربانی کردن یکطرف رابطه، این رابطه هرگز ریشه ای اصلاح نمی شود. همسر شما اگر واقعا و صادقانه به خاطر عشق و دوستی با شما ازدواج کرده باید خانواده شما را بپذیرد نه به خاطر اونها بلکه به خاطر شخص خود شما چون این کمترین حق انسانی بدیهی شماست که راحت و بدون استرس با پدر و مادرتون رابطه داشته باشین به ویژه که با سبقه مذهبی که فکر میکنم شما دارید حتما واقف هستین که درصورت خدای نکرده قطع این رابطه یا عدم رضایت اونها از شما متاسفانه چه اثرات بدی ممکنه برای زندگیتون در پی داشته باشه و فارغ از جنبه مذهبی با آرزوی سلامت همیشگی برای والدین شما چه بسیار فرزندانی رو دیدم که به خاطر این مسائل و کم و سرد بودن رابطه ها بعد از دست رفتن والدینشون تا آخر عمر حسرت به دل لحظه ای کنار اونها بودن میمونن و خودشون رو نمی بخشن چه برسه که بتونن بعدا همسرشون رو که باعث و بانی این مساله بوده ببخشن و مشکل دوباره سرباز می کنه. پس تا این نعمت برقراره خوش به حالتون و از موانست و هم نشینی با والدینتون بهره ببرین . موفق باشین

    دوست عزیز خانواده من اصلا در جریان خرید جهیزیه نیستند من همه چیز خودم گرفتم توی خانه گذاشتم به همسرم گفتم بگو شما گرفتید.قبلا گفتم چون خانمم پدر ندارند راضی نشدم جهیزیه بگیرند خوشم نمیاد .ارزش زن من به چهارتا تیرو تخته نیست که خانوادم بخواهند ایراد بگیرند پس کاری که فکر کردم درسته رو کردم.
    مادرم هم بله بالاخره مادره واقعا مادر یک چیز دیگه است ولی خانمم کم محسنات نداره بخوان حالا سن همسرم رو ملاک قرار بدن از بسیاری از دخترهای کوچکتر از این سن سرتره.بالاخره برای انتخاب من دستم تا حدی باز بود معدل طرف رو میگیری و انتخاب میکنی فقط یک چیز رو ملاک قرار نمیدی و روی اون مسئله کلید کنی.
    اتفاقا متوجه شدم به همسرم خیلی توجه میکنم باعث خشم و حساسیت شد پیش خانواده مراعات کردم ولی نمیشه مگه میشه اخلاقت رو عوض کنی

  2. 2 کاربر از پست مفید shahrouz تشکرکرده اند .

    Shadi2 (چهارشنبه 31 شهریور 95), نیکیا (چهارشنبه 31 شهریور 95)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    چقدر خوندن این تاپیک و دفاع همه جانبه ی شما از همسرتون برای من دلپذیره...
    چقدر خوبه که انقدر درک دارید که ارزش همسرتون رو به چهار تا تیر و تخته به اسم جهیزیه نمیدونید... و به خاطر همون چهار تا تیر و تخته اجازه ی توهین به همسرتون رو نمیدید( هرچند که گفتید خانواده تون خبر ندارند و چه بهتر)
    پرسیدید آیا همه ی خانومها حساس هستند یا نه؟ من که توی دور و بر خودم زنی رو نمیشناسم که اگر خواهرشوهرش دستبند طلا رو قایم کنه که برادرش به زنداداشش هدیه ای نده باز هم اون خانم اون خواهر شوهر رو دوست داشته باشه... نمیگم نیست اما میگم من واقعا ندیدم
    راستش من که داشتم صبح اون قسمت پنهان کردن دستبند توسط خواهرتون رو میخوندم انقدر عصبی شدم که ترجیح دادم اون موقع چیزی ننویسم و الان که آروم شدم بیام براتون بنویسم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید نیکیا تشکرکرده است .

    shahrouz (پنجشنبه 01 مهر 95)

  5. #33
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    همونطور که شما سعی می کنید همسرتون را درک کنید
    فکر می کنم همسرتون هم ( با توجه به بزرگتر بودنش انتظار می ره عاقلتر از این هم باشه که متاسفانه ؟!) باید مراعات شما را بکنن.

    مگه شما با خانواده همسرتون قهر کردید؟ مگه برادرش که شما را کتک زده الان رفت و آمد ندارید؟
    کتک برادر ایشون بدتر بوده یا صحبت خصوصی شما و خواهرتون توی اتاق در مورد دستبند؟

    من فکر می کنم شما زیادی دارید با کسی راه می آیید که حاضر نیست یک قدم به خاطر شما برداره.

    چه خبره؟!
    اگه شما را دوست داره و می خواد باید بپذیره که اونها هم خانواده و پدر و مادر شما هستن و عزیز شما هستن
    این همه خودخواهی و انتظار احترام بیش از حد؟

    به هر حال خواهر و مادر شما هم مثل هر کدوم از خانمهای این سایت نگران زندگی برادر و پسرشون هستن و بودن
    اگه خواهرتون گفته کادوی خارج از عرف ندین منظورش توهین به همسر شما نبوده
    فقط نگرانی برای به اصطلاح پر رو شدن و پر ادعا شدن طرف مقابل بوده ...
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Mr DaNi (پنجشنبه 01 مهر 95), shahrouz (پنجشنبه 01 مهر 95)

  7. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    همونطور که شما سعی می کنید همسرتون را درک کنید
    فکر می کنم همسرتون هم ( با توجه به بزرگتر بودنش انتظار می ره عاقلتر از این هم باشه که متاسفانه ؟!) باید مراعات شما را بکنن.

    مگه شما با خانواده همسرتون قهر کردید؟ مگه برادرش که شما را کتک زده الان رفت و آمد ندارید؟
    کتک برادر ایشون بدتر بوده یا صحبت خصوصی شما و خواهرتون توی اتاق در مورد دستبند؟

    من فکر می کنم شما زیادی دارید با کسی راه می آیید که حاضر نیست یک قدم به خاطر شما برداره.

    چه خبره؟!
    اگه شما را دوست داره و می خواد باید بپذیره که اونها هم خانواده و پدر و مادر شما هستن و عزیز شما هستن
    این همه خودخواهی و انتظار احترام بیش از حد؟

    به هر حال خواهر و مادر شما هم مثل هر کدوم از خانمهای این سایت نگران زندگی برادر و پسرشون هستن و بودن
    اگه خواهرتون گفته کادوی خارج از عرف ندین منظورش توهین به همسر شما نبوده
    فقط نگرانی برای به اصطلاح پر رو شدن و پر ادعا شدن طرف مقابل بوده ...


    خیر من با خانواده زنم قهرنکردم با برادرش هم همینطور.منم دلم میخواد خانوادم خونه م بیان مثل خانواده همسرم که امشب اینجا بودن.کیه که نخواد با خانوادش رفت و آمد داشته باشه
    شرایط رو تقریبا مفصلا نوشتم شرایط این شکلیه الان
    خانمم واقعا من رو دوست داره علاقش رو میفهمم چندروز پیش بخاطر سرماخوردگی من دو روز مطب نرفت بدحال بودم ازمن مراقبت کرد .وقتی همسرم با خواهرم یا مادرم کنار هم هستند و با هم نمیسازند چاره چیه .

  8. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام جناب خیلی متاسفم اما شما خوب متوجه شدی که نباید ارامش زندگی رو بهم ریخت
    پس فعلا خودت با خونوادت رفت امد کن و در شرایط عشقولانه با همسرت ازدر احساس وارد شو و باهاش به توافق برس که مانع شما نشه و ایشون مختاره
    اما یک مشکل اساسی دیگه رفتار شما و همسرتون باهم هست تقریبا جای زن و مرد احساس میکنم عوض شده در زندگی شما باید خیلی با سیاست این روند رو تغییر بدی جوری که خودش هم متوجه نشه در شرایط عاطفی از خوبیهاش اول بگو بعد خیلی ارام و محترمانه و نرم اما جراتمندانه ازش بخاه که به شما احترام بذاره و هرگز نه شما و نه ایشون رو هم دست بلند نکنید!!!!!!!!
    اگر اول زندگی ، زندگی بصورت مرد سالاری یا زن سالاری پیش بره بعدها زندگی دچاربحرانهای اساسی خاهد شد پس بهتر همون ابتدا زن و مرد بدونن رفتارشون نسبتبهم چطور باید باشه و وظایف خودشون رو بدونن
    گاهی ما با رفتار اشتباه خود اجازه تجاوز و توقع بیجا را در طرفمان ایجاد میکنیم امااگر بدانیم چطور رفتار کنیم که طرف حدو اندازه خودرا بداندمشکل به زدن و یقه پاره کردن نمیکشد
    حتما در سایت مقالات رو مطالعه کنید بخصوص رفتار جراتمندانه
    حتما حتما با سیاست خانومتون رو با این سایت اشنا کنین یا سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد و اقتدار مرد ایشون رو ازشبخاهیدگوش کنه
    یادت باشه زندگی با دوبال به اوج میرسه با یک بال خسته میشه
    شما باید بازبون چربونرم از همسرت بخاهی بیشتر در مورد روابط زناشویی مطالعه کنه

  9. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    shahrouz (پنجشنبه 01 مهر 95)

  10. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام جناب خیلی متاسفم اما شما خوب متوجه شدی که نباید ارامش زندگی رو بهم ریخت
    پس فعلا خودت با خونوادت رفت امد کن و در شرایط عشقولانه با همسرت ازدر احساس وارد شو و باهاش به توافق برس که مانع شما نشه و ایشون مختاره
    اما یک مشکل اساسی دیگه رفتار شما و همسرتون باهم هست تقریبا جای زن و مرد احساس میکنم عوض شده در زندگی شما باید خیلی با سیاست این روند رو تغییر بدی جوری که خودش هم متوجه نشه در شرایط عاطفی از خوبیهاش اول بگو بعد خیلی ارام و محترمانه و نرم اما جراتمندانه ازش بخاه که به شما احترام بذاره و هرگز نه شما و نه ایشون رو هم دست بلند نکنید!!!!!!!!
    اگر اول زندگی ، زندگی بصورت مرد سالاری یا زن سالاری پیش بره بعدها زندگی دچاربحرانهای اساسی خاهد شد پس بهتر همون ابتدا زن و مرد بدونن رفتارشون نسبتبهم چطور باید باشه و وظایف خودشون رو بدونن
    گاهی ما با رفتار اشتباه خود اجازه تجاوز و توقع بیجا را در طرفمان ایجاد میکنیم امااگر بدانیم چطور رفتار کنیم که طرف حدو اندازه خودرا بداندمشکل به زدن و یقه پاره کردن نمیکشد
    حتما در سایت مقالات رو مطالعه کنید بخصوص رفتار جراتمندانه
    حتما حتما با سیاست خانومتون رو با این سایت اشنا کنین یا سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد و اقتدار مرد ایشون رو ازشبخاهیدگوش کنه
    یادت باشه زندگی با دوبال به اوج میرسه با یک بال خسته میشه
    شما باید بازبون چربونرم از همسرت بخاهی بیشتر در مورد روابط زناشویی مطالعه کنه



    سلام. درباره مطالعه و زبان خوش که بتوتم همسرم رو راه بیارم حرفتون رومیپذیرم .اینکه میفرمایید جای زن و مرد عوض شده یعنی چی؟متوجه منظورتون نمیشم.یعنی من زنم رو با مشت و لگد بزنم گیسش رو بکشم با زور خانه پدرومادرم ببرم آنوقت مردانگی دارم.میدانید چی برای من جالبه اینکه خود خانمها از یک طرف دم از حق و حقوق برابر میزنند ازطرفی فکرمیکنند تا زور بالای سرشان نباشد نمیتونند درست رفتارکنتد.واقعا این شکلیه؟ من خیر سرم کارشناسیم حقوقه حالا بماند یه دوباری هم آزمون وکالت دادم چیزی نخوندم فعلا قبول نشدم ولی باید یه تفاوتی بین من و اون مردی که مردسالارانه رفتارمیکنه باشه یا نه.
    منم عرض کردم خیلی برای این مسئله با همسرم دعوا کردیم حتی کتک کاری اما وقتی دیدم خانمم ناراحت میشه از رفتار خانواده سعی کردم یک مدت وقفه بندازم .

  11. کاربر روبرو از پست مفید shahrouz تشکرکرده است .

    Amina (پنجشنبه 01 مهر 95)

  12. #37
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    42
    Array
    این حرفا رو ول کنید آقا شهروز. متاسفانه بعضی از کسایی که به اینجا میان از بس زیر سلطه ی مردهای زورگو بودند که به نظرشون زندگی اون مدلی عادیه و به هر حال باید به نوعی اون وضع رو توجیه کنند و نرمال جلوه بدن چون در غیر این صورت شرایط خودشون غیرقابل تحمل می شه.

    توصیه های خیلی خوبی اینجا بهتون شد. به اونها عمل کنید. امیدوارم که موفق باشید.

  13. 2 کاربر از پست مفید Amina تشکرکرده اند .

    shahrouz (پنجشنبه 01 مهر 95), نیکیا (پنجشنبه 01 مهر 95)

  14. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام

    تعدادی از خانمها تجربه برخوردهای ناخوشایند از طرف خانواده همسرشون رو داشتند. از جمله خود من . مسلما عکس العملها متفاوته .

    شاید همسر شما عکس العمل شدیدی داشتند. ولی به نظر میرسه یه جاهایی رفتارهای خانواده شما هم خیلی بچه گانه بوده.

    من اصلا با این که جای مرد و زن در زندگی شما عوض شده موافق نیستم همچنین با تعاریفی که بعضی افراد از این جایگاه دارند.

    در زندگی موضوعات مختلفی پیش میاد که مدیریت بعضی از اونها رو مرد و برخی رو زن به عهده میگیره بستگی به حساسیت موضوع و حدود درگیری های هر طرف.

    موضوع مشکل همسر با خانواده شما رو شما باید مدیریت کنید که دارید این کار رو انجام میدید.و این خیلی خوبه که سعی دارید مشورت بگیرید.

    من به عنوان کسی که تجربه همچین مشکلی رو داشتم و به عنوان یک خانم ،ترجیح میدم همسرم در این مورد با آرامش برخورد کنه.بعضی وقتها اینکه مدام تلاش کنی

    چیزی رو درست کنی بدترش میکنه.

    ترجیح میدم همسرم این موضوع رو مدتی مسکوت بزاره و روی رابطه دونفریمون کار کنیم.دوست ندارم توی این مدت مدام از رابطه من با خانوادش صحبت کنه.

    و یه چیز دیگه.من با وجودی که خیلی خاطره بد از خانواده همسرم داشتم ولی بعد از گذشت چند وقت از ازدواجمون بعضی وقتها که میدیدم همسرم برای خوشحال کردن

    من هر کاری میکنه و از خودش میگذره خودم پیشنهاد میکردم برای خوشحالی همسرم که با هم به خانوادش سر بزنیم هر چند اون خاطرات هنوز توی ذهنم بود و روبرو

    شدن با اونها خیلی سخت بود.

    میخوام بگم محبت کردن خیلی چیزها رو درست میکنه.

    من فکر میکنم بیشتر از اینکه رفتار خانواده شما همسرتون رو آزار بده درگیری های که با شما بر سر اونها داشته اذیتش میکنه و کینه اش رو شدید تر کرده.

    پس هر چقدر رفتار شما با خانمتون بهتر بشه کینه اون هم از خانواده شما کمتر میشه.

    الان چقدر از پایان درگیری های شما با خانمتون بر سر خانوادتون میگذره؟

    بعد از گذشت مدتی و کم شدن استرس ها و آروم شدن هر دوتون میتونین وارد مراحل بعدی بشین.

    فقط حتما رفت و آمد با خانوادتون رو فعلا به تنهایی ادامه بدین و بعد از بازگشت پیش همسرتون حتما حتما خیلی با محبت و ملایم باهاش برخورد کنید و حرفی از

    خانوادتون نزنید.

    و اینکه در برخورد با خانوادتون به خصوص مادر سعی کنید با محبت باهاشون رفتار کنیدو یاداوری کنید چقدر دوستشون دارید و قدر زحمتهای ایشون رو میدونید.

    اینطور هم اونها تصور نمیکنند که همسر شما،شما رو از خانواده دور کرده و هم اینکه از لحاظ انسانی درست نیست شما دل خانواده ای که زحمتتون رو کشیدند و

    دلسوزتون هستند رو بشکنید.هر چند رفتارهای اشتباهی داشته باشند.به خصوص مادرتون.بهشون خیلی احترام بگذارید در عین حال تلاش کنید اگر پشت سر همسرتون

    بدگویی کردند تحت تاثیر قرار نگیرید.

    برای انجام تمام این کارها شما نیاز به آرامش دارید .پس آروم باشید . خاطرات تلخ رو کنار بگذارید و سعی کنید فعلا اوقات خوش و عاشقانه ای با همسرتون داشته باشید.

  15. 2 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    shahrouz (پنجشنبه 01 مهر 95), نیکیا (پنجشنبه 01 مهر 95)

  16. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    شما چرا یا از اینور بوم میوفتید یا از اونور بوم.
    منظور کتک کاری نیست.منظور اقتدار مردونست.رفتار منطقی خوب و جراتمندانه طوری که طرف مقابل احترام شمارو همیشه نگه داره و به شما به عنوان تکیه گاه نگاه کنه و اینکه حرفاتون اصولی هست .همه چیز باید سر جای خودش باشه.اگه اینو تونستی درک کنی حله.نه اینکه خانومت جایی که بر وفق مرادش نیست شمارو زیر پا بزاره.آرامش چیه؟پس چرا الان به مشکل خوردید و آرامشو ندارید؟آرامش وقتی پیش میاد که همه چیز سر جای خودش باشه.البته مشکلات همیشه هست ولی اصول زندگی با آرامش یکیه.
    آرامش این نیست که کوتاه بیاید بگید که آرامشم بهم نخوره.والا اگه کسی با من بزن بزن کنه حداقل تا چند سال روم نمیشه باهاش چشم تو چشم بشم.مثل داماد یکی از فامیلا که معروف شده هر دیقه از داداش عروس کتک میخوره.
    چه دلیلی داره جهیزیرو شما بگیرید؟من هم توان مالیشو دارم ولی اینکارو نمیکنم.به خاطر اینکه زندگی رو که شل بگیری بعدش....
    من هم مردم دوست من و میدونم شما درگیر چی هستی.زنی که زیباس و شما هم مدام کوتاه میای.شاید خیلی جاها دلت نخواد ولی مجبوری.
    والا من تو این شرایط نمیدونم چکار میشه کرد.نه من و نه خیلی افراد این سایت.با مشاورا صحبت کن.
    شما رفتار جراتمندانه ندارید.باز نگید کتک کاری.نه.شما از ابتدا اینگونه رفتار کردید.حالا باید بازیابیش کنید.ولی راهش و باید از کارشناسش بپرسید.
    فکر آیندرو هم بکنید.خانوم همیشه اینقد زیبا و تیتیش نمیمونن.میترسم از روزی که یهو جلوشون واستید و ایشون حیرت زده بشند و....

  17. 3 کاربر از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده اند .

    shahrouz (پنجشنبه 01 مهر 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 01 مهر 95), شیدا. (جمعه 02 مهر 95)

  18. #40
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام
    بعضی از نظرات که میخونم انقدر تعجب میکنم که پیش خودم میگم مگه میشه؟
    ایشون با همراهی نامزدشون رفتن برای نامزدشون دستبند خریدن که توی یک مراسم خاص به نامزدشون هدیه بدن در شبی که نامزدشون منتظر هدیه است و حتی هدیه رو خودش انتخاب کرده خواهر این آقا دستبند رو قایم میکنن و با جرو بحث با برادرشون در زمانی که مهمونا توی خونه نشستن دستبند رو نمیدن!!!!!
    این چه جور نگرانی برای برادره؟؟؟؟؟
    خواهرشون نمیتونستن صبر کنن اون مراسم با آبرو تموم بشه و بعد برادرشون رو توی یک زمان دیگه ای توجیه کنن راجع به خرج و مخارج(البته به نطر من تا این حد هم به خواهرشون ربطی نداشته اما به فرض که من اشتباه میکنم) همون شب باید دستبند رو پنهان میکردن؟؟؟؟؟؟
    این آقا خودشون دارن میگن رفتارهای خانواده ام از سر حسادته بعضی از کاربرا میگن از سر نگرانیه...
    کاربر محترم قاطعیت در این مورد اصلا جواب نمیده... همسر من سر اینکه با مردهای فامیلمون با من شوخی بیجا کنن حساسه و چنان قاطعیتی در این مورد نشون داده که من اگر شوخی بیجا بشنوم خودم رو به نشنیدن میزنم و جواب نمیدم چون میدونم این خط قرمز همسرمه کوتاه بیا هم نیست...
    حالا اگر شوهرم میخاست همین قاطعیت رو راجع به خانواده اش داشته باشه زندگیمون حتما به جهنم مسلم تبدیل شده بود... چون این موضوعی نبود که من بخوام کوتاه بیام...
    من اصلا نمیگم نطرات من درسته نطرات کاربرهایی که مخالف من میگن غلطه ... اما به عنوان زنی که این مشکل رو تجربه کردم و خصوصیاتی که از خانومتون گفتید قاطعیت در این مورد جواب نخواهد داد...
    در ضمن شمل هم حق دارید با کسی که شما رو کتک زده رابطه نداشته باشید یا خیلی محدود کنید...
    یک چیز دیگه این که وقتی ما میگیم رابطه قطع بشه یا کم بشه منظورمون اصلا این نیست که این قطع یا کم کردن رابطه قراره تا آخر عمر ادامه پیدا کنه...
    این محدودیت ارتباط تا زمانیه که خانواده ها حد و حدود خودشون رو بدونن و کمتر دخالت کنند و این ترس رو داشته باشند که اگر بخوان بیش از این دخالت و بی احترامی کنن ممکنه ارتباط با برادر یا خواهرشون رو از دست بدن...
    قرار نیست این ارتباط رو از دست بدن قراره فقط به خودشون بیان...
    کما اینکه من هم قصد ندارم برای همیشه رابطه ام رو با خاهرشوهرم قطع کنم فقط با همسرم قرار گذاشتیم حداقل تا یک سال ارتباطی نداشته باشم تا کمی به خودشون بیان...
    با توجه با نظرات ضد و نقیضی که توی این تاپیک هست من باز هم اکیدا مشاوره خصوصی همین انجمن رو توصیه میکنم

  19. 2 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    sahar67 (دوشنبه 05 مهر 95), shahrouz (پنجشنبه 01 مهر 95)


 
صفحه 4 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میل به ازدواج در کنار ترس از آن ، راه حل چیست ؟
    توسط یه آدم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 تیر 94, 15:02
  2. همسرم پشت من نیست
    توسط hamdard20 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مرداد 93, 09:00
  3. چک لیست بهداشت روانی = چک لیست مسلمانی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن دین و روانشناسی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 خرداد 93, 03:00
  4. در مسابقه ی زندگی گل زدن هنر نیست بلکه گل شدن هنره !
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 10:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.