به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    میدونم شرایط سختی رو دارین تجربه میکنین . من و خیلی های دیگه هم تا حدی توی این شرایط بودیم. خیلی سخته بخواین درگیر چیزهایی بشین که هیچ نقشی توشون

    نداشتید.

    اگر واقعا به ازدواج نیاز دارید نه برای فرار از خانواده بلکه به خاطر خودتون پس بهتره یه کم روی ازدواجتون تمرکز کنیم.

    حرفی رو که در مورد اینکه مادر خواستگار بیاد و شما رو ببینه زدید درست بود. ولی توجه داشته باشین که ما داریم توی جامعه ای زندگی میکنیم که با توجه به سنتی

    بودن باید بعضی شرایط رو بپذیریم.به نظر من در شرایط فعلی مجبور هستیم از بعضی عقایدمون کوتاه بیایم.

    در مورد زندگی با برادرتون آیا با توجه به اینکه در یک شهر کوچک زندگی می کنید برای ازدواجتون مشکلی پیش نمیاد؟

    من درک می کنم شرایط سختی دارین ولی خودتون اون رو برای خودتون سخت تر نکنید.روز جمعه که قرار به بیرون رفتن بود بهتر بود محترمانه به مادرتون میگفتین

    خیلی دوست دارین باهاشون وقت بگذرونید ولی اون قرار به خاطر آینده کاریتونه و بدون عذاب وجدان و حرف دیگه ای میرفتین. وقتی پدرتون زنگ میزنن که عیب های

    مادر رو بهتون بگن یا مادر پشت سر پدر حرف میزنن بگین این مسائل به شما مربوط نمیشه و نمیخواین حرفی در این مورد بشنوید.

    این کار پدر و مادرتون خیلی برای شما آسیب زننده هست.

    اون کاری رو که دوستتون میتونه براتون جور کنه از دست ندین حتی اگر شده حقوقی هم بهتون ندن.این خیلی براتون فرصت خوبی برای دور موندن از شرایط خونه هست.

  2. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (شنبه 03 مهر 95)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نوشتید که

    <
    بعد از اینکه کل فامیل بسیج شدن و زنگ زدن به من که برگرد خونه.

    برای من روشن نیست که حرف فامیل چطور باعث برگشتن شما به خونه شده. آیا فامیل شما رو به زور چاقو و تفنگ و ... به خونه برگردوندند؟ اگر جواب تلفن هاشون رو نمی دادید چی می شد؟ یک لحظه تصور کنید که هیچ کدوم یک از این تماس ها رو پاسخ نمی دادید یا به همشون یک نه محکم می گفتید. چه اتفاقی می افتاد؟ بدترین حالت ممکن رو برای من توصیف کنید.

    >
    من دخترم اختیارم اونقدرا هم دست خودم نیست....

    بله خانم ها از نظر اجتماعی محدود تر از آقایون هستند ولی شما مجبور نیستید که اسیر این محدودیت باشید. من هم دخترم و این محدودیت ها رو درک می کنم ولی شما و فقظ شما هستید که می تونید برای زندگی و آزادی و استقلال خودتون بجنگید نه دیگران. مسئولیت زندگی تون با خودتونه. یک شوالیه سوار بر اسب سفید به نجات شما نخواهد اومد.


    شرایط سخت شما باعث شده که به حالت درماندگی دچار بشید. سختی ها رو می بینید ولی به راه حل های احتمالی توجه نمی کنید. نگران هستید که از پس مشکلات برنیایید. واقعیت اینه که راه حل هایی وجود دارند که حال شما رو تا حدودی بهتر می کنه و اوضاعتون رو بهبود می ده. واقعیت دیگه اینه که شما در درونتون انقدر نیرو دارید که با این سختی ها بجنگید و خودتون رو نجات بدید.

    پس به خودتون اتکا کنید و بدون توجه به حرف فامیل و آشنا زندگی تون رو اداره کنید.

  4. کاربر روبرو از پست مفید Amina تشکرکرده است .

    sphinx (یکشنبه 04 مهر 95)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 تیر 96 [ 00:25]
    تاریخ عضویت
    1395-4-28
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    909
    سطح
    16
    Points: 909, Level: 16
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 29 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دختری که دور از خانوادش زندگی کنه دور از پدر مادرش ازدواج خوبی نمیتونه داشته باشه...
    همه اینو میدونن و پذیرفتن. اگه قرار باشه جواب تلفن کسیو ندم و فرار کنم و دور از پدر مادرم باشم که میشم یه موجود منزوی!
    حداقل اینجا تو شهر خودمون برام کار هست. دوتا آشنا هست که بهانه ی اونا از خونه بزنم بیرون. تو یه شهر غریب فقط با برادرم که اونم صبح تا شب سرکار میره چکار کنم؟
    چه بخوایم چه نخوایم قضاوت غلط مردم میتونه تو سرنوشت من اثر بذاره. اینجا تهران نیست که دختر بتونه تکی بره جدا زندگی کنه. اصلا پذیرفته نیست.
    راه حل فرار نمیخوام.
    بهم راه سازش رو یاد بدین. یادم بدین چطور کمک کنم به والدینم که در نهایت به خودم کمک شه....
    دیگه نمیخوام فرار کنم!

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 مهر 95 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1395-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    762
    سطح
    14
    Points: 762, Level: 14
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    24

    تشکرشده 75 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با این شرایط شما اصلا به ازدواج نمی رسین که حالا فکر خوب و بدش هستین.مشکل شما به نظرم اینه که ته ذهنتون منتظر معجزه هستین.این معجزه هم یا سازش پدر و مادرتونه یا شاهزاده سوار بر اسب سفید که بیاد و نجاتتون بده و خوب جفتش بیشتر شبیه شوخیه.به نظر خودت اون پسری که به خاطر یاوه گویی مردم درباره جدا زندگی کردنت از ازدواج باهات منصرف میشه مورد مناسبی برای ازدواجه؟شما که خودتو کالای جنسی نمی دونی و روی حفظ شان و احترامت به عنوان یه انسان حساس هستی چطور به این تحقیر تن میدی؟
    استقلال یه پروسه سخت و دردناک و پرزحمته.شما در حال حاضر امنیت نسبی ات رو به آزادی و آرامش و استقلالت ترجیح دادی ولی خبر بدی برات دارم اون هم این که این امنیت کاذب هم به زودی فرو خواهد ریخت و با بالا رفتن سن پدر و مادرت تنش ها و گرفتاری ها بیشتر میشه.اون وقت شما می مونی و عمر رفته و اطرافیانی که بابت هیچ کدوم از فشارهایی که بهت آوردن خودشون رو مسئول نمی دونن.این رو یادت باشه که اگر الان زندگی ت رو نجات ندی خودت مسئول شکست ات در زندگی خواهی بود و این تویی که صد در صد رنج شکست رو باید تحمل کنه و بعدها حق نداری شنل قربانی رو رو دوشت بندازی و از دیگران طلبکار باشی.الان فرصت هست و ممکنه فردا همین فرصت رو هم نداشته باشی.

  7. کاربر روبرو از پست مفید sphinx تشکرکرده است .

    Amina (دوشنبه 05 مهر 95)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 تیر 96 [ 00:25]
    تاریخ عضویت
    1395-4-28
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    909
    سطح
    16
    Points: 909, Level: 16
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 29 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بازم تکرار میکنم واقعادمجموعه ای از شرایط اجازه نمیده فرار کنم.
    نمیدونم چرا فکر میکنین دور بودن کمک میکنه؟
    من بخاطر همین فرارررفتم تو یه رابطه ی غلط و خودمو بدبخت کردم.
    پدر مادرمن حتی اگه ازشون متنفر باشم نمیتونم تو سن پیری رهاشون کنم اونم وقتی مجردم و دلیل موجهی ندارم. جواب خدا رو چی بدم؟
    من میگم بهم تکنیک سازش یاد بدین. تکنیک حرف زدن. تکنیک دوست داشتن و عشق ورزیدن.
    همه بسیج شدین میگین برو و خططتو عوض کن و بلاک کن و...
    فرار کار آدم ترسو هست. من دیگه به هیچ وجه نمیخوام فرار کنم.
    لطفا اگه راهکاری بلد نیستین با پستاتون از آیندم نا امیدم نکنین.
    یعنی فرار کنم آینده ی خوبی در انتظارمه ولی اگه بخوام مثل هر دختری پیش خانوادم زندگی کنم هیچ وقت نمیتونم؟
    حرفاتون دلمو میشکنه.
    من خودم زندگیم صد تا مشکل داره.
    از کم در آمدی و فقر بگیر تا شکست عشقی و رابطه ی غلطم و مسائل پدر مادرم.
    با فرار همش حل میشه؟!
    والا انگار خودم بهتر بلدم به خودم مشاوره بدم.
    بعدم اون دوماهی که من فرار کردم خیلی مسائل پیش اومد. خالم میومد بام حرف میزد این میرفت اون میومد...اونجام خونه داداشمه. اونم که در رو به روی اقوام نمیبنده...
    میشه تلفن پدر مادرمو ریجکت کنم؟!
    میشه بدون اذن پدرم ازدواج کنم..؟.
    چرت محضه!
    بعدم برادرم خودش تو سن ازدواجه..خیلی دیر تا دو سال دیگه ازدواج میکنه. بعدش چی برم تو خیابون بخوابم؟
    راه حلی که فقط موقتا جواب بده و دل هزار نفرو بشکنم راه حل نیست. فراره.
    لطفا آزارم ندین.
    نمیخوام فرار کنم.
    اصلا گور بابای ازدواج. میخوام به عنوان یه آدم مجرد شاد زندگی کنم. فقط به مهارت نیاز دارم. احساس میکنم اگه بلد باشم شاید بتونم آرامشو برقرار کنم. یه آرامش نسبی.

  9. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    مساله کارت چطور شد؟ اگه تصمیمت زندگی با پدر و مادرت هست سعی کن کمتر توی خونه باشی و وقتت رو با فعالیت های مثبت مثل همین کار کردن پر کنی حتی اگر

    حقوق خوبی بهت ندن.

    کم کم سعی کن حساسیت هات رو به حرف های مادرت کم کنی. حرف هاش رو به حساب سرکوفت نزار. اون نمیدونه چطور با تو حرف بزنه.اونم حتما تو زندگیش خیلی

    آسیب دیده که البته تو مسئول آسیب ها و انتخاب های اون نیستی.

    سعی کن توی مسائل مربوط به پدر و مادرت تا حد امکان دخالت نکنی. هیچ وقت طرف یکیشون رو نگیر.سعی کن هر دوشون رو به یه اندازه دوست داشته باشی.

    اونا پدر و مادرت هستند به تو ربطی نداره رابطه اونا چطوریه. ولی هر دوی اونها یه نسبت با تو دارند. میدونم سخته ولی سعی کن تمرکزت رو از روی اونا برداری.

    اینو مدام با خودت تکرار کن.

    تمرکز بیش از حد روی خانواده باعث شده تو از خودت و حال خودت غافل بشی.بشین فکر کن چه کاری برای بهتر شدن حالت میتونی بکنی.

    من اگه جات بودم در مرحله اول به کار فکر می کردم.مطمئن باش این خیلی بهت کمک می کنه.

    موفق باشی عزیزدلم

  10. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    با سلام
    به نظر من هم فرار راه حل مناسبی نیست اونم توی فرهنگ ما
    برای خودت هدفی در نظر بگیر حالا این هدف یا شغل هست یا یادگیری یک مهارت در جهت داشتن شغلی در آینده

    و کلا یه مدت پات رو از روابط پدر مادر بیرون بکش
    خودت دیدی که یه مدت پیش برادرت بودی و پدر مادرت براشون اتفاقی نیفتاد
    هر کار کردن هیچ عکس العمل نشون نده حتی اگر کتک کاری می کنن در اتاقت رو ببند و به کاری سرگرم شو موسیقی گوش کن که حتی صدای دعوا رو نشنوی
    خودت دیدی که حضور شما تاثیری در توقف دعوا نداره پس اعصاب خودتو راحت کن فکر کن اتفاقی نیفتاده

    هر کدوم از دیگری بخواد بد بگه هیچ عکس العملی نشون نده آخرش بگو هر کس در مقابل خوبیهایی که داره نقاط ضعفی هم داره
    بیشتر از این نظر نده اصلا همون موقع به چیز دیگه ای فکر کن تا نشنوی چی میگه

    اگر برای تجدید روحیه ات یا مساله کاری نیاز داشتی با دوستت بیرون بری دیگه با اصرار مادرت نرم نشو چون گوش کردن به حرف ایشون در چنین شرایطی برابر با افسردگی و انزوا برای شماست

    به عبارتی توی خونه پدر مادرت زندگی کن ولی مستقل زندگی کن نذار روی تصمیمهات اثر بذارن راه خودتو برو کار خودتو بکن

    اگر اون روز با دوستت بیرون میرفتی بعدشم مثلا یه جعبه شیرینی میگرفتی میومدی خونه که از دل مادرت هم دربیاد بهتر بود یا مثلا بعد برگشتت با مادر پدرت هم بیرون یه دوری میزدی

    هرچقدرم که سرزنشت کردن بگو من توانم همین قدر بوده شما هم بیشتر توقع نداشته باشید لطفا

    در مورد اون خواستگاری هم که داشتی و گفته بودی چند ماهی دوست بودید آیا امکان بازگشتش وجود نداره؟
    به نظرم اگر امکان بازگشتش وجود داره و خودت هم اون فرد رو مناسب میبینی شاید بد نباشه روش فکر کنی

    شرایط سختت رو درک می کنم
    با پدر مادرت پرخاشگری نکن ولی نیازی هم نیست وقتی حرف غیر منطقی میزنن اطاعت کنی بی صدا کار خودتو انجام بده البته کاری که منطقی و عقلانی باشه
    در رابطه با سرزنشها هم یه گوشت در باشه و اون یکی دروازه بعضی آدمها مثل مادر شما سرزنش کردن توی ذاتشون هست و هرچی باشی و هر کار بکنی اون سرزنشها رو دارن پس تنها راه اهمیت ندادن به حرفهای غیر منطقی هست

    البته اینها نظرات شخصی من هست شما شرایط زندگی خودت رو بهتر میدونی و شاید تصمیم گیری عاقلانه تری در رابطه با نوع رفتارت بتونی داشته باشی
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  11. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1393-4-29
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    2,403
    سطح
    29
    Points: 2,403, Level: 29
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وابستگي و مهرطلبي بزرگترين مشکل است.
    شما براي خودت زندگي نمي کني.
    ديگران چي ميگن مهمه.
    پس صلاح خودت رو خودت بهتر ميدوني.

  12. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 مهر 95 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1395-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    762
    سطح
    14
    Points: 762, Level: 14
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    24

    تشکرشده 75 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اکثر کسایی که دچار خشونت خانگی هستن واکنشی شبیه شما دارن و به راحتی نمی تونن محیط خشن رو ترک کنن.انکار،توجیه و امید کاذب از جمله مکانیزم هایی هست که این جور وقت ها آدما بهش پناه می برن.اون چیزی که گفتم تجربه هزاران بار تکرار شده دخترهایی مثل توئه و جالبه که همه کسانی که قربانی این وضعیت هستن مورد خودشون رو استثنایی می دونن.یه گشتی تو همین تالار بزنی خانم دکترهایی رو می بینی که از همسراشون کتک می خورن،بهشون خیانت میشه،به لحاظ اقتصادی ازشون سواستفاده میشه و در عین حال هنوز هم سوالشون اینه که بمونن یا برن.بعضی ها پشت فرزندانشون قایم میشن تا ترسشون رو از تغییر توجیه کنن."به خاطر بچه هام موندم" جمله معروف قربانیان خشونته،حرفی که شما می زنی چه فرقی با حرف این خانم ها داره؟ما تو فرهنگی بزرگ شدیم که از همون اول به دخترها یاد میده باید عاطفی،حمایتگر و مطیع باشن.همین مساله باعث میشه وقتی بزرگ شدن ازشون "اخاذی عاطفی" بشه.تا حالا از خودت پرسیدی چرا این تویی که باید سهم بیشتر فشار روانی خانواده رو به دوش بکشی نه برادرت؟اون هم زمانی که توهم عمومی بر اینه که این پسره که عصای دست پدر و مادرشه و دختر میره پی زندگی خودش!چطور اون می تونه برنامه مستقل برای زندگی ش داشته باشه ولی تو همه چی رو گره زدی به والدینت که اتفاقا والدین خوبی هم برات نبودن؟چرا رابطه غلطت رو به فرارت نسبت میدی ولی به شرایط نابسامان خونوادت نسبت نمیدی؟فرزند هیچ وطیفه ای نسبت به پدر و مادر نداره.این اونا بودن که تو رو به دنیا آوردن و مسئول تو بودن نه بالعکس.این تو بودی که به اون ها لذت پدر و مادر شدن رو چشوندی و اون ها باید قدردان تو باشن.اگر فرزند در دوران پیری از پدر و مادرش حمایت می کنه این لطفه نه وطیفه و رابطه کاملا مستقیمی به محبت و انسانیتی که خرجش شده داره.شما تو خانواده ای بزرگ شدی که اگر تو یه کشور دیگه ای بودن چه بسا دولت شما رو از خانوادت می گرفت و صلاحیت والدینت رو برای نگهداری از شما باطل می کرد اون وقت شما نسبت به این خانواده احساس عذاب وجدان داری؟پس حق خودت برای زندگی چی میشه این وسط؟لابد شما هم به نوبه خودت بچه ای به دنیا میاری و از اونم انتظار خواهی داشت در صورت درگیری با شوهرت،تو خشونت دست و پا بزنه و فرسوده بشه ولی شما رو ترک نکنه!آدمها گاهی ادعا می کنن کسی رو دوست دارن و اتفاقا وقتی رو صندلی روانکاو میشینن میفهمین که چه بسا به شدت از اون آدم متنفرن.من فکر می کنم شما دچار همین مساله هستی و این تاکیدی که روی حمایت از والدینت می کنی از روی محبت نیست و از روی عذاب وجدانه.اگر من جای تو بودم به خدا می گفتم که کسی که وظیفه ش رو نسبت به فرزند ادا نکنه حقی هم به گردن اون فرزند نخواهد داشت.منطقیه نه؟

    پ.ن:درباره "سندروم استکهلم" اگر چیزی نخوندی توصیه می کنم سرچ کنی.
    پ.ن 2:گفتنی ها رو دوستان گفتن من هم گفتم.جواب دیگه ای نخواهم داد ولی ده سال دیگه که برگشتی این روزها رو یاداوری کردی یادت باشه این حرف ها رو کسایی بهت زده بودن.

  13. 2 کاربر از پست مفید sphinx تشکرکرده اند .

    Amina (دوشنبه 05 مهر 95), mehdi.ma.mm (سه شنبه 06 مهر 95)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.