نوشته اصلی توسط
جوادیان
سلام..
برین خدا رو شکر کنین که قبل از اینکه کاری انجام بشه ایشون نظرشو راجبه شما گفته و تکلیفشونو با شما روشن کرده..
روشنه که ایشون از اول شما رو نمیخواستن و هی با عقب انداختن و بهانه اوردن میخواستن شاید شما ازدواج کنید و نمیخواستن با گفتن نه به شما رابطه فامیلیتون خدشه دار بشه..
کما اینکه اخرین امیدشون هم این بوده که جواب ازمایش منفی باشه و این قضیه به خوبی و خوشی فیصله پیدا کنه ولی چون این اخرین تیر شونم خطا رفته مجبور شدن قضیه رو باهاتون در میون بذارن ..
و با بلاک کردنتون در شبکه های مجازی به شما بگن که شما همون جای پسر خالشون باشین نه چیز دیگه..
شمام نه از ایشون متنفر باشین نه عاشق سینه چاک.. چون ایشون به این نحو خواستن رابطه فامیلی خراب نشه.. پس برگردید به زندگی شخصی و ارزوی خوشبختی به ایشون بکنید و حتی اگه تونستین با پیامی ازدواجشونو بهشون تبریک بگین
تا عزت نفستون سر جاش بمونه .. و مثله قبل رابطه فامیلیتونو ادامه بدین..
کمی فراموش کردنش سخته ولی به مرور فراموش میکنید.. فراوان دخترهای خوبی هستن که میتونید با ازدواج از این پروسه رد بشید و بعدا از مرور خاطرات این دوران با لبخند یاد کنید نه با تنفر و نا امیدی..
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)