دوستان عزیزم سلام
من مدت یک سال و هفت ماه هست که نامزدم رو میشناسم و مدت شش ماه میشه که نامزد کردیم. از همون ابتدا هم هر دو خانواده در جریان اشنایی ما بودند. اوایل اشناییمون با اختلاف خانواده نامزدم روبه رو شد که بعد کلی زحمت راضیشون کردیم. الان متاسفانه خانواده من با اینکه ناراضی نیستند ولی تقریبا به فواصل نزدیکی با خود نامزدم مشکل پیدا میکنند و به من هشدار میدهند که ببین این کار رو کرد یا این جور گفت و ....من سعی میکنم دفاع الکی نکنم از نامزدم و وانمود میکنم که خب حق با شماست ولی توضیح میدم که اون هم منظور بدی نداشته. از طرفی به نامزدم مشکل رو میگم ولی نمیگم که خانوادم گفتند و ازش میخوام بهتر رفتار کنه. تقریبا این روش جواب میده اما خودم خیلی تو فشارم. از طرفی گاهی این هشدارهای خانواده باعث میشه که فکر کنی نکنه داری اشتباه میکنی! و خودش فشار بیشتری رو روت تحمیل میکنه. این رو هم بگم که اکثر این مشکلات به دلیل تفاوت دو خانواده هست و اینکه ما برای کم کردن اختلافات با توافق هر دو خانواده سعی کردیم اون ها رو از هم دور نگه داریم ولی الان هرباری پیش میاد که رفتارها باعث رنجش یک طرف مخصوصا خانواده من میشه ( خانواده اون ککتر مشکل دارند چون من خودم در مقابل خانواده همسرم خیلی ملاحظه میکنم و البته اونها کمتر از خانواده من حساس هستند.)
ازتون میخوام که کمکم کنین و بگین من توی این شرایط باید چیکار کنم؟بهتر هست چه جوری این مشکل رو مدیریت کنم؟
دوم اینکه آیا طبیعی هست که به انتخابم شک میکنم یا خود این یعنی خودم هم باور ندارم انتخابم رو؟ (چون مدت تقریبا مناسبی هست که میشناسمش خیلی از مشکلاتش رو درک میکنم یا گاهی تا باهام حرف میزنه قبول میکنم که اونم به نوعی حق داشته ولی بعد میگم نکنه من دارم زیادی بهش اسون میگیرم!)
این فشارهایی که روم هست باعث شده حس کنم مدت زیادیه که از صمیم قلبم خوشحال نیستم و همیشه چیزی بای شکوه وجود داره و از بابت خیلی ناراحتم و اصلا این حس رو دوست ندارم. لطفا بیاین همدردی کنیم تا کمی سبک تر بشم و راه درست رو پیدا کنیم.
ممنونم
علاقه مندی ها (Bookmarks)