با سلام خدمت شما دوستان گرامی
نمی دونم اخرین پستی که گزاشتم کی بود؟ مشکلاتی دو این مدت داشتم اما احساس می کنم وقتی مشکلم رو
به کسی بگم یا جایی بنویسم برای من جدی تر میشه و بیشتر اذیتم می کنه ولی دیگه گفتم این بار هم بنویسم امیدوارم راهنمایی های شما کمکم کنه.
مشکلاتم زیاد بوده اما تیتر وار و با توضیح مختصر:
- من یکسال اخیر کلاسی رو می رفتم که بشدت وقت از من میگرفت. تو خونه باید مطالعه زیادی می کردم.
ولی سعی کردم که به رابطم با همسرم اسیبی نخوره. خودش هم همراهی میکرد تقریبا. حدودا یه
4-5 ماهی بعد کلاس من متوجه شدم همسرم با یکی تو فضای مجازی رابطه داره. از اونجایی که
خونده بودم نباید به روی خودم بیارم و ... از دور مراقبش بودم تقریبا. خییییلی مخفی کاری میکرد ولی
متوجه ارتباطش بودم. به رویش نیاوردم اما به تعبیرهای مختلف جاهای مختلف گوشزد کردم بهش که
همه چی رو میبخشم الا خیانت رو. که ببینم پایان زندگی منه. ... گذشت شاید تا یکی دو ماه پیش د
دیدم نه همچنان داره ادامه میده. رفتم پیشش گوشی و لبتابش رو اوردم گفتم باز کن تو تلگرام هر کی
رو میگم کیه برام توضیح بده. رسیدم به دختره. شاید سه چهار بار تو این مدت اسمش رو عوض کرده
بود. گفتم بگو کیه. خیییلی انکار. انواع و اقسام دروغها. نمی دونم کیه.... گفتم میدونی از کی متوجهم
بهت نگفتم. دلیل ارتباطتتو میخام بدونم. چی باعث شد... برات کم گذاشتم یا ... کلی چیزای دیگه
خیلی میلرزیدم اینقد ازش پرسیدم که گفت اصلا دوست داشتم. گفتم باشه. رفت سرکار فرداش برگشت
عذر خواهی کرد. تلگرامش رو کلا پاک کرد. گفتم ببین من میتونم این دختره رو پیدا کنم و حسابش رو
برسم ولی وقتی تو نخوای با یکی دیگه وارد رابطه میشی. و من فقط بخاطر ایمان باهات ازدواج کردم
کلی ماجرا سر این قضیه داشتم. متوجه شدم فیلم نامناسب میدیده. تو خیابون به زنانگاه میکرده و ....
کلی باهاش حرف زدم /گفت تو بگو چکار کنم همون کار رو میکنم....
- گذشت گفت میخام خونه بخرم. بااین وامای مسکن و اینا گفتم باشه. هر روز میرفتیم خونه
میدیدیم بنگاه و ... من اصلا فرصت نداشتم مجبورم میکرد ولی میرفتم باهاش. با ذوق و .. طلاهای خونه
پدریمو دادم گفتم بره زیر قرض بلکه خانوادش کمتر ازش بکنن. خیییلی سو استفاده میکردن ازش.
تا اینکه شب قولنامه تو بنگاه که باید به اسم خریدار میزدن کارت ملی مادرش رو دراورد. من بشدت
بهم ریختم. اوردمش بیرون گفتم این چکاریه که کردی؟ کلی دلیل که بخاطر اینا من این کار رو کردم همه
دلیلای مزخرف... دو روز قبلش ماشینش رو داده بود به پدرش. رفت ازشون پول قرض بگیره ماشین رو ب
بهشون داد پول گرفت. با اینکه خیییلی ازش کنده بودن. خانواده پولدار ولی فوق العاده خسیسین.
همش اه و ناله و همسرم باورش میشه. بهمین خاطر با من بحث میکنه خودش رو به سختی میندازه تا بهشون برسونه.
برای ماشین گرفتار شدیم. باید میرفتیم ترمینال بریم شهرستان . اصلا بازار همه چیمون ریخت بهم...
- مشکل سومم و بدتر از همه که مادر همه مشکلات زندگی منه دخالت ثانیه ای و بیش از حد
خانواده همسرمه تو زندگی خودم. همه مشورتاش با مادر و خواهرشه. خسته شدم واقعا.
من و شوهرم همشریم. وقتی میریم شهرستان باید بریم خونه اونا بمونیم چن روز. انواع و اقسام اتفاقا
بیفته داغون بشم. بعد یه شب خونه ما و برگشت کنیم. اوایل نرم بودم تا کم کم اوضاع رو خوب کنم
اما نشد. دیدم خیلی پرورواند. دخترشون ده دقیقه خونشون با مادرشوهرم فاصله داره به جرات می تونم
بگم 4-5 شب هفته خونشونه. اونوقت بمن با ید تک تکشون اجازه میدادن تا برم. کلی ماجراهای دیگه
برای همین اصلا دوست ندارم برم شهرستان. خودشو یکی دوبار تنها فرستادم هم خونه و هم ماشین
رو به اسمشون زد.تو همون مسافرت تنهارفتنش باعث شد. یا ...
خیلی خستم کردن. گفتم ببین دیگه من پامو تو خونه شما نمیزارم. بخاطر دعوای این دفعه ما بود که
سه روز خونشون بودم . روز چهارم رفتم خونمون همشون باهام بد شدن. همسرم خونه ما نیومد. من گفتم دیگه خونتون نمیام.
وکلی ماجراهای دیگه...
علاقه مندی ها (Bookmarks)