نوشته اصلی توسط
Banoye sorkh.
با تشکر از ammin عزیز بخاطر پاسخشون، خب من چون سعی دارم احساسی برخورد نکنم که باعث اتفاق های بعدش بشه به ایشون گفتم بهتره دیگه در ارتباط نباشیم چون وابستگی بیشتر میشه و تکلیف این دوست داشتنمون معلوم نیست، اما ایشون گفتن نه نمیتونن به راحتی بیخیال این موضوع ( دوست داشتنمون) بشن و خواستن که باز هم صحبت کنند، در رابطه با مادرشون، مادر ایشون در درجه اول نمیخواد فعلا ایشون تشکیل خانواده بده چون فکر میکنه زوده که بخواد پسرشو از دست بده، و چون موضوع دوشیزگی مطرح شده، این دوشیزگی شده مزید بر علت،خواستگارم میگه اول باید کاری کنم که مشکلشون با ازدواج من حل بشه، بعدش موضوع ازدواج با شخص شماست،که میگن و میخوان سعی دارن با صحبت حل کنند موضوع رو....
با تشکر
سلام
شما در تاپیک قبلیتون که اول تیر بوده گفتید ایشون عشق و دوستتون هستند
یک خواستگار مناسب هم دارید
مردد در تصمیم گیری هستید
توی عنوان این تاپیک به ایشون می گید خواستگار ... در حالی که فقط دوست شماست.
خانواده اش هنوز برای ازدواج ایشون آماده نیستند، چه برسه به شما و بعد چه برسه به مشکل شما ...
یه بار احساساتی عمل کردی و خام شدی ( اون آقا نامزد صیغه ای شما بود راحت زد زیرش و رفت ... بدون این که فکر کنه با شما چیکار کرده)
دلت را باز به وعده های یه پسر که تکلیفش با خودش هم مشخص نیست خوش کردی؟
اونم کسی که هنوز خواستگاری نیامده رفته به مادرش گفته من توی محل کارم از یه دختری خوشم می آد که باکره نیست !!!!!
با این آدم می شه زندگی کرد؟ می شه بهش اعتماد کرد؟ تکیه کرد؟
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)