به نظر شما طلاق آبروریزی نداره؟ والا ما که اونقدر متمدن نیستیم با این قضیه براحتی کنار بیاییم مخصوصا تو اداره و همکارا .
تشکرشده 24 در 22 پست
به نظر شما طلاق آبروریزی نداره؟ والا ما که اونقدر متمدن نیستیم با این قضیه براحتی کنار بیاییم مخصوصا تو اداره و همکارا .
تشکرشده 24 در 22 پست
شب و روزای سختی رو میگذرونم بازم یه دعوا و یه قهر دیگه . اما این دفعه پیشقدم نمیشم. یعنی با حرفهایی که بهم زد دیگه هیچ حسی بهش ندارم فقط نمیدونم باید چیکار کنم مستاصل مستاصلم به قول دوستمون چیزی از این زندگی برام ارزش نداره . بهم میگه چرا از اینکه دو تا خواهرت باهم قهرن بهم چیزی نگفتی؟ آخه خودش هیچ چیزی از خانواده شو رو نمیکنه و همیشه اتفاقات در خفا حل و فصل میشه . در مورد حقو حقوق معنوی واگذارش میکنم بخدا و بس . الان چی ؟ کاش از همون سال اول جلوی این رابطه سد میشد . وای بر من
تشکرشده 6,903 در 1,648 پست
سلام
آقا رضا دلم می خواست ایده ای برای نوشتن داشتم. اما راهکاری ندارم غیر از اینکه: یه مشاور خانواده خوب پیدا کنید.
انسان موجودی نیست که در یک وضعیت باقی بمونه، اگه شرایطش بهتر نشه، بدتر می شه.
مراقب خودتون و زندگیتون باشید.
هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...
تشکرشده 24 در 22 پست
ممنون از شما برا زندگیم دعا کنید
میشل (پنجشنبه 01 مهر 95)
تشکرشده 24 در 22 پست
از دوستان میخوام تو این شبهای عزیز برا همه اونایی که مثل خودم گیر کردن ، از ته دل دعا کنن شاید دعای شما گره از کار وا کنه
از دوستان یه راهنمایی دیگه میخوام : اگه همسر شما با خانواده تون سرد رفتار کنه تا چه حد تحملش میکنید؟ میخوام بدونم حد قرمز این قضیه کجاس آخه ؟ من دیونه و حساسم یا ...
منظورم از رفتار سرد ، درست مثل برخورد با ارباب رجوعه یا مثل غریبه ها . این بی احترامی نیست؟
حس میکنم اینجام برا بقیه تکراری شدم مشکل من و ..
ویرایش توسط reza.6012 : شنبه 17 مهر 95 در ساعت 20:12
dooo (شنبه 17 مهر 95)
تشکرشده 660 در 231 پست
سلام
راستش من زیاد در جریان مشکلاتتون نیستم،فقط میدونم خیلی وقته که زندگیتون دچار مشکل شده،به نظرم بهتره در مورد خواسته ها و انتظارات خانم ها از همسرشون مطالعه کنید
اگر همسرتون از اون دسته کسایی هست که نیاز به محبت کلامی،هدیه،سوپرایز،پیاده روی دونفره و.... داره ازش دریغ نکنید
در عین حال اقتدار خودتون رو هم حفظ کنید،وارد بحث های خاله زنکی نشید،مثلا اگه همسرتون میگن چرا در مورد قهر خواهرت به من چیزی نگفتی بگید،عزیزم مطمئن باش اگه مسئله ی مهمی بود شما رو در جریان میذاشتم
البته بنا به تجربه ی شخصیم اینو بگم من وقتایی که همسر سابقم مشکلی بینمون پیش میومد،به جای بحث و دعوا باهام سر و سنگین میشد و جذبه داشت خیلی برام جذاب تر میشد
میدونم نباید دیگه حرفی ازش بزنم اما فقط به قصد اینکه شاید تجربه ی من نوعی به دردتون بخوره مطرح کردم
البته باید ببینید همسرتون بیشتر چه روحیه ای داره و از چه رفتاری بیشتر خوششون میاد
از خدا میخوام به حق این روزای عزیز مشکلات همه به خصوص اعضای همدردی به زودی حل بشه،و.زندگی شما هم روز به روز بهتر بشه
تشکرشده 24 در 22 پست
سلام
باید بگم تک تک کارهایی که به نظرم می رسیده براش انجام دادم بنظر من چیزی که بیشتر از اینها همسر منو خوشحال میکنه اینه که بکلی با خانوادم قطع ارتباط کنم یا ارتباطمو به حداقل ممکن برسونم با خواهرم همچنان قهر باشم و در عوض یه قلاده بندازم گردنم و بشم غلام خانواده اونا . راستش منم حدودا یه سالی سعی کردم خودمو به خانوادش نزدیک کنم و صمیمیتر بشم به امید اینکه شاید این محبت اثر کنه اما انگار براش توقعات بیجا ایجادشده که من یه عمر نباید خواهرم و شوهر خواهرمو ببینم . حقیقتش منم دیگه دلم باهاشون باز نمیشه آخه اینا یه جورایی باعث جدایی من و خواهرم هستن چه جوری خودمو راضی کنم با این جماعت متکبر گرم بگیرم ؟ باور نمیکین دارن با فامیلهایی که با ما بد هستن به شدت گرم میگیرن . من اگه چند ماه هم با خانمم قهر باشم نمیاد بگه چه خاکی تو سرت شده اصلا از چی ناراحتی ؟ در عوض همیشه آمادس که گرو کشی کنه هیچی از بدیهای آدما از یادش نمیره . اخلاق بد ایشون که نمیتونم باهاش کنار بیام اینه که اصلا اهل بخشش نیست به قول خودش از دلش به هیچ وجه درنمیاد .
دارم میسوزم و صدامم نمیتونه دربیاد خودمم از دست خودم خسته م دیگه . خاک تو سرم با این زندگی که درست کردم
تشکرشده 156 در 94 پست
سلام
خوشبحال خانم که جنین همسری داره
اخه شما شدی مطیع انگار که جایگاه مرد زن عوض شده به نظر خودت اسمش را چی میشه گذاشت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وقتی کم محلی میکند قهر میکند ابتدا با صحبت کردن متوجه اشتباهش کن توی خلوت خودتون به ایشان عنوان کن که از اینکه با خانوادم صحبت نمیکنی احساس خوبی ندارم احساس میکنم دوستشون نداری و به غرور مردانگیم لطمه میخورد من از شما انتظار بیشتری دارم با توجه به شناختی که از شما دارم
بعد کمی زمان دهید و نتیجه را ببینید اگر دوباره تکرار کرد مثل خودش رفتار کنید اینه مقابل اینه قهر کرد شما هم قهر کن با خانوادت گرم نگرفت شما هم ....
و بدون اینکه بحث کنی با عمل نشانش دادی بیشتر در ذهنش میماند
اخه دروغ مصلحتی بلد نیستین عجیب هست !!!!!!!!!!!!!!!!!
عنوان کن مادرم از شما تعریف کرده خواهرم نیز همین طور دلشون برا شما تنگ شده همسرم اوایل به من میگفتش اون قدر از شما تعریف میکنند منم حسودی میکنم
محکم باش مردانه باش مرد کم حرف میزند اگر هم صحبتی میکند پای حرفش میماند
از خدای بزرگ بخواه تا کمکت کند از اعماق وجودت خدارا صدا بزن و بگویید خدایا من نتونستم همسرم را تغییر دهم پس کمکم کن تا خودم را تعییر دهم اون وقت میتوانی بر روی همسرت نیز تاثیر بگزاری
وقتی ارتباطت با خانوادت بیشتر شود اعتماد به نفس و عزت نفست بالا میرود ای بابا این روزا یه انسان کور هم کلی از خودش هنر داره خودشو باور دارد شما که الحمدا... سالم هستین با سوادین پس مشکلی ندارییییییییییییین
برای شما ارزوی خوشبختی میکنم
تشکرشده 0 در 0 پست
سلام رضا جان ، مشکلت دقیقا انگار مشکل منه ، من هم همین بلا سرم اومده ، با یه دختری ازدواج کردم که قبل از من نامزد داشت ، من بهش گفتم که وضع مالیم خوب نیست و کار ندارم اما اون گفت که نگران نباش من سرمایه و ارث پدری ندارم و میفروشیم ، اما درست بعد از ازدواج فهمیدم که این حرفش فقط یه وعده سرخرمن بوده که با من ازدواج کنه ، اما با این حال من بازم کوتاه اومدم و گفتم اشکال نداره و زندگیم رو کردم اما انگار که تازه اون طلبکار بود ، هر روز دعوا و بهانه گیری ، همش حرف پول نداشتن و بیکاریمون رو میزنه در حالی که من همون اول بهش گفتم قضیه رو اما انگار اصلا حرف به گوشش نمیره و فقط دوست داره حرف خودش باشه ، نه به اون شور و اشتیاقش برا ازدواج با من و نه به این نساز بودنش و ناسازگاری ، انگار که فقط برای اینکه جلوی فامیل پز بده که با یه پسر مجرد بعد طلاقش ازدواج کرده اومد تو زندگیم
اصلا انگار من شوهرش نیستم ، منو آدم حساب نمیکنه ، هرچقدر بیشتر بهش محبت کردم نتیجه عکس داد ، خانواده من هم که اصلا درست درمان حمایتم نمیکنند ، مادرم که بچه بودم فوت شد ، بابامم فقط بلده طرف زنم رو بگیره از اون بیجا و بیخودی حمایت کنه ، انگار نه انگار که پدر منه ، بیشتر انگار پدر زنمه ، فقط خواهرم باهاش بده اونم بخاطر اینکه دشمنیش رو بهش نشون داده و ازش کینه داره ، شده دشمن خونیه خواهر من ، واقعا نمیدونم این چه شیطانی بود اومد تو زندگیه من
الان هم که پنهانی و بدون اجازه من رفته خانه مادرش ، نمیدونم چی تو سرشه ، نه طلاق میگیره و نه درست درمان زندگی میکنه ، انگار من به زور اوردمش سر سفره عقد
واقعا صد رحمت به زمان مجردی ، دیگه حالم از این رسم مسخره ازدواج داره بهم میخورده
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)