بی اعتمادی همسر در اثر اشتباه من

[خادم رضا]

سلام. چرا اصلا باىد اىن اتفاق بىفته چرا روابطتون انقدر باىد سرد بشه که زن ىا مرد پاشون از حرىم خانوادگى بزارند بىرون. همسر شما خودش مقصر با پلىس بازى هم چىزى درست نمىشه با محبت قبول مسىولىت در قبال شما. بنشىنىد خىلى جدى و محترمانه و البته مظلومانه راجع به اىن موضوع با همسرتون گفتگو کنىد من از صمىم دلم براتون دعا مىکنم

[ترانه بهاری]

کاربر گرامی فکور و مدیر محترم همدردی ممنون از راهنمایی هاتون.همه تلاشم را خواهم کرد امیدوارم خدا کمکم کنه و طاقت و صبرم را در این راه و تحمل زخم زبان و رفتارهای تند همسرم زیاد کنه .فقط یه چیزی میگم که خیلی وقته تو دلمه خدا لعنت کنه پسرایی را که وارد زندگی یه زن متاهل میشن و همه تلاششون را واسه از هم پاشیدن زندگی طرف و دلسرد شدن از شوهرش میکنن .اونا مثل یک شیطان روح طرف را تسخیر میکنن.البته میدونم که الان میگین خود زن باید محکم باشه و تقصیر شخص دیگه ای نیست

- - - Updated - - -

یه سوالی از دوستان گرامی و مدیر انجمن دارم اگه همسرم راضی به اومدن پیش مشاور شد مشاور خانم برای صحبت کردن و شنیدن حرف های اییشون بهتره یا مشاورآقای باتجربه؟کمترین فایده مشاور به نظر من اینه که با صحبت کردن راجع به اتفاقات با یک شخص بی طرف دل آدم تا حدودی سبک میشه

[ترانه بهاری]

دوستان کسی نیست منو راهنمایی کنه؟دوستانی که این سایت را مطالعه میکید قدر زندگی و همسرتون را بدونید تا خدای نکرده روزی به درد امثال من دچار نشید.من زندگی سردی داشتم درسته ولی حداقل آرامش داشتم که اونا خودم از خودم گرفتم .الان همش بادرد عذاب وجدان و پشیمونی دارم زندگی میکنم.خیلی روزهای سختی را میگذرونم.فوق لیسانس دارم و کارمند بانک هستم میتونم تنهایی از پس زندگی و مخارجش برمیام ولی دوست دارم همه تلاشمو برای بهبود وضعیت و جبران اشتباهاتم انجام بدم نمیخوام تسلیم بشم خدا هم امیدوارم تنهام نزاره.

[samanft]

سلام.رابطه شما در حد صحبت بوده؟اگر در حد صحبت بوده چه صحبتهایی کردید؟مثلا توی اولین نوشتتون گفتید اون اقا میگفته از شوهرتون طلاق بگیرید..خب شما چه جوابی میدادید؟اگر باهاش همراهی میکردید توقع نداشته باشید به زودی ها شوهرتون ببخشتون.من خودم یک مرد هستم.بذارید یک واقعیت رو بهتون بگم.شوهرتون خیلی مرد بوده که به زندگی باهاتون ادامه داده.چون هر کسی این کار رو نمیکنه.پس توقع نداشته باشید زود بخاد فراموش بشه..اما اینطور که میگید خیلی پشیمون هستید و میخاید جبران کنید..این وسط تنها کسی که میتونه به شما و زندگیتون کمک کنه تلاش زیاد شما برای جبل اعتماد دوباره شوهرتونه ...حداقل باید کمرنگ تر کنید این بی اعتمادی رو...کارتون سخت هست اما جوری نیست که مشکلتون حل نشدنی باشه..اونم بستگی به صحبتهایی داره که با اون اقا کردید..اگر صحبتتون معمولی بوده خب طبیعتا زودتر این اتفاق میافته اما اگر بسشتر بوده باید یکنم صبور باشید و اعتماد همسرتون رو قدم به قدم حل کنید.ایشالا زندگیتون مجدد درست شه..این محیط های مجاری واقعا خانمان بر انگیز شده

[فکور]

با سلام مجدد
بهتر هست دنبال تغییر سریع و یک شبه نباشید
فعلا صبر فقط صبر
و همینطور تحمل تمامی زخم زبانهای همسرتون
و در عین حال اثبات عشق و تمرکز در زندگی
محبت زیاد به بچه تون
تمام توصیه های مدیر رو در یه بازه زمانی طولانی انجام بدید
یادتون باشه تحمل این شرایط تاوان کاری هست که انجام دادید پس عجول نباشید
فکر می کنم با صبر شما و گذشت زمان این موضوع به مرور کم رنگ بشه و حساسیتها با این شدت ادامه پیدا نکنه

در مورد مشاور هم به نظرم خانم و آقا بودنش مهم نیست فقط باید آدم خیرخواهی باشه
هر مشاوری رو انتخاب کردید به نظرم یه بار خودتون تنهایی برید پیشش ببینید چه موضعی داره
شاید یه مشاوری باشه از شوهرتون بخواد سختگیری شدید به شما اعمال کنه و یا حتی موضوع رو غیر قابل بخشش نشون بده
بالاخره بین مشاورها هم همه جور آدمی هست
پس قبل بردن همسرتون پیش مشاور بهتره موضع مشاور در برابر موضوع رو بسنجید
توکل و نزدیکتر شدن به خدا رو فراموش نکنید
موفق باشید

[ترانه بهاری]

عجول نیستم و دارم تمام تلاشمو میکنم میدونم شاید چندین سال طول بکشه که تو ذهنش کمرنگ بشه نقطه امید من اینه که شوهرم واقعا من و زندگیشو دوست داره و میخواد حفظش کنه .مدت دوستیم با اون آقا کم بود ولی حرفهایی که شوهرم شنید و پی ام هایی که خوند نشون دهنده محبت بوجود آمده بین ما دونفربود خیلی شرمسارم اون مرتب میگفت دوست دارم کارت به جدایی بکشه تا بتونم باهات ازدواج کنم البته خدا امیدوارم جزای اون را هم بده چرا که تمام تلاششو کرد و خیلی روی ذهن و فکرم کار کرد تو مطلب قبلی گفتم من شغل خوبی دارم و از نظر مالی و قیافه چیزی کم ندارم حتی اگه شوهرم طلاقم هم میداد باز هم شانس ازدواج داشتم ولی حالا بعد این اتفاق متوجه شدم چقدر شوهرم را دوست دارم و دیدن ناراحتیش داره دیوونم میکنه

- - - Updated - - -


کاش زمان به عقب برمیگشت و هیچ وقت چنین خطایی نمیکردم چون ماه هیچ وقت پشت ابر نمیمونه و آبروی ریخته را نمیشه جمع کرد.فقط از خدا میخوام بهم یه فرصت دیگه بده تا بتونم اشتباهات خودم را جبران کنم .چند روزه از فشار فکری و روحی حالت تهوع دارم و نتونستم سر کار هم برم .چند بار سرم بهم وصل کردند ولی خوب نمیشم. با این شغل حساسی که دارم اونجا هم مرتب خرابکاری میکنم و تذکر بهم میدن.همه متوجه حال خرابم شدند و حسابی تابلو شدم.

[vahed12]

دوستان کسی نیست منو راهنمایی کنه؟دوستانی که این سایت را مطالعه میکید قدر زندگی و همسرتون را بدونید تا خدای نکرده روزی به درد امثال من دچار نشید.من زندگی سردی داشتم درسته ولی حداقل آرامش داشتم که اونا خودم از خودم گرفتم .الان همش بادرد عذاب وجدان و پشیمونی دارم زندگی میکنم.خیلی روزهای سختی را میگذرونم.فوق لیسانس دارم و کارمند بانک هستم میتونم تنهایی از پس زندگی و مخارجش برمیام ولی دوست دارم همه تلاشمو برای بهبود وضعیت و جبران اشتباهاتم انجام بدم نمیخوام تسلیم بشم خدا هم امیدوارم تنهام نزاره.

سلام


درسته که شما اشتباه کردید اما این رو بدونید که حتی اگر با اشتباه شما تمام اعضای خانوادتون از بین بروند، باز زندگی شمایی که زنده موندید ارزش داره و باید ادامه بدید. الان کسی که داره شما رو شکنجه میده خودتون هستید. خودتون رو ببخشید و آرام و خوشحال دوباره شروع کنید. گذشته در گذشته. شما هم فراموشش کنید. قوی باشید.

[فکور]

با سلام مجدد
نمیدونم این کار تا چه حد ممکن و درست هست
خودتون یه فکری روش بکنید بعد انجام بدید
به نظرم بد نیست این احساستون رو و اینکه تازه متوجه شدید چه علاقه عمیقی به همسرتون دارید و چقدر از ناراحتیش نگران و ناراحت هستید، رو در قالب یک درد و دل در یک دفتر بنویسید و جایی بذارید که ایشون بتونه بخونه البته نه زیاد دم دست که تابلو باشه
خوب البته در این زمینه ای کاش فرشته مهربان می اومد و شما رو راهنمایی میکرد اگر میتونی حساب کاربریت رو برای انجمن آزاد شارژکن شاید احتمالا اونجا بشه از راهنمایی فرشته مهربان استفاده کرد
یادم هست یک بار به یکی از کاربرها پیشنهاد شده بود و البته یه قلق هایی و شرایطی داشت که خاطرم نیست باید خودشون راهنماییت کنن
اگر میتونی یه مدت مرخصی بگیر که این درگیری های ذهنی، اعتبار کاریت رو خدشه دار نکنه
با توجه به حساسیتی که کارت داره میگم
موفق باشی

[ترانه بهاری]

سلام به همه حالم خیلی خرابه دوستان دیشب تا صبح نخوابیدم و گریه کردم هر چقدر زاری به درگاه خدا میکنم گویا فایده ای نداره دیروز شوهرم سرکارش قلب درد شدید میگیره و کارش به بیمارستان میکشه و نزدیک بوده سکته کنه .حتما الان میگین خودکرده را تدبیر نیست حقم دارین ولی خب حالا چیکار کنم شوهرم میگه هیچ وقت نمیبخشمت از چشمم افتادی و یه عالمه توهین بهم میکنه .جوری که انگار من تو زندگی باهاش هیچ نکته مثبتی نداشتم خیلی بی انصافی میکنه قبل این ماجرا من زن خوبی بودم تو زندگیم طوری که اقوام خودش میگفتن خانمت ازت سره .از بس گریه کردم و حالم خرابه قیافم عین زامبی ها شده دست خودم نیست .بغض همش دارم.نمیدونم تا کجا میتونم ادامه بدم .فقط ازتون تو این ماه مبارک التماس دعا دارم.چند روز پیش یکی از جوونای فامیل تصادف کرد و مرد همش با خودم میگم حیف اون کاش من میمردم تا اینقدر زجر نکشم.دلم داره میترکه .خدایا العفو

[baitollah-abbaspour]

ایشالله خدا به حق این ماه مبارک خودش کمک کنه از این بحران به سلامت عبور کنید خودتون و خونوادتون
پ.ن=دعا رو میشه آدم تو دلش انجام بده اما دلیلی برای پست کردنش دارم
امروز بعد از ماهها با خانمی که قبلا ارتباطمو باهاش قطع کرده بودم تو اینستا مواجه شدم و از خدا چه پنهون دوباره میخاستم یه رابطه غلط رو با خانمی که هیچ چارچوبی نداشت و داشت مسیر زندگیمو بواسطه دوستیمون داغون میکرد شروع کنم اما الان اومدم پستای این صفحرو خوندم یه حالتی شدم و نمیدونم شاید مسخره باشه ولی تصور کردم همسر آیندم ممکنه بهم خیانت کنه اگه یه رابطه نامشروع رو دوباره ادامه بدم (البته تا این لحظه خداروشکر فقط تو دنیای مجازی بوده) و توبه کردم از فکری که اومد تو ذهنم

شاید اگه این پستارو نمیخوندم زندگیم تو یه مسیر دیگه قرار میگرفت
شاید اگه شما مشکلتونو مطرح نمیکردید من زندگیم توی مسیر بدی میفتاد
شاید اگه این اتفاق واستون نمیفتاد زندگی خودتون هم توی مسیر بدتری قرار میگرفت
پس همیشه اول خدارو شاکر باشیم بخاطر هر اتفاقی که توی زندگیمون افتاد و اینطوری فکر کنیم که اگه نمیفتاد ممکن بود اتفاق بدتری برای خودمون یا عزیزانمون بیفته و کل وقتمونو صرف این نکنیم که خودمونو نفرین و سرزنش کنیم
البته که وقتی خدا دردی رو میده حکمت هستش و حتما بعد از این حکمتش نعمت هایی رو بهمون میده اینو مطمءنم چون خدا خودش تکرار کرده تو قرآن که بعد هر سختی آسونی هستش مهم اینه که ماها این بحران رو چطور پشت سر بزاریم
من پستای بقیه دوستان رو با دقت نخوندم شاید تکراری باشه نظرم ولی اگه ممکنه هرطور که خودتون میدونید به شوهرتون اعتماد بدید که فقط اونو دوست دارید و تو این شرایط اینطور نباشه اون یه طرف غصه بخوره شما یه طرف بلکه بهش محبت کنین و تا اونجا که توانتون هست هرچی میگه حتما حتما گوش کنین
ببخشید ک زیاد حرف زدم
امیدوارم خدا خودش حاجت همه رو تو این ماه عزیز بده