به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 86
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    دوستان واقعا ممنون از نظرتان دلسوزانه و به جای شما.
    ببینید من ته دلم دوست داشتم یه فرصتی بهش بدم تا بلکه اشتباهاتش رو جبران کنه. به همین خاطر مدارا کردم و علی رغم میل باطنیم، جواب پیام هاش رو دادم. ولی 2-3 تا حرف خیلی سنگین بهم زد که اصلا واقعا بهم برخورد و حالم از اون و خودم و این زندگی به هم خورد.
    من الان اصلا دیگه علاقه ای به شروع دوباره اون زندگی و آغاز زندگی با زجر و ناآرام ندارم. من الان به این نتیجه رسیدم یکی از مشکلات من کوتاه اومدن بیش از حدم بوده و الان به هیچ عنوان دلم نمی خواد نه صداش رو بشنوم و نه جوابشو بدم. 10 بار تو این دو روز زنگ زده جوابش رو نداده و نمی دم. اصلا دنبال التماسش و زنگ زدناش هم نیستم.
    ولی اصلا دوست ندارم با بلاک کردن شمارش ، آتویی دستش بدم و این رو واسه خودم نقطه ضعف می دونم. من اصلا دیگه دلیلی نمی بینم با این خانم که حرف فقط حرف خودشه و تو توهم به سر می بره حرف بزنم. آخه اصلا فایده نداره. گوش شنوایی وجود نداره.
    من گفتنی ها رو تو این چند روز بهش گفتم و نشون دادم که دوست دارم اگه واقعا پی به اشتباهاتش ببره و به خودش بیاد، یه فرصت دوباره بهش بدم. ولی اون باز هم اشتباه کرد ولی این دفعه دیگه من اون آدم قبلی نبودم که بازم کوتاه بیام. آخه واسه چی باید کوتاه می اومدم؟
    من اصلا نمی خوام احساسی عمل کنم. اصلا هم دنبال التماس کردن اون نیستم چون دلیلی نداره این کار رو بکنم.
    من سال قبل چند ماه زجر کشیدم و تنهایی دنبال مشاوره رفتم شب و روز. اومدم اینجا چندین و چند تایپیک زدم. کلی تلاش کردم ولی قدر ندونست. من احساسم اینه این خانوم دنبال زندگی با من هست ولی با تحمیل شرایطش به من. من احساس می کنم این خانم تو بلاتکلیفی به سر می بره و نمی دونه دنبال چیه. هم پشیمونه و هم احساس آرامش می کنه. چند روز پیش نوشته بود اصلا دوست ندارم پدر و مادرت رو ببینم. اصلا دوست ندارم خواهرت رو ببینم. می گفت از همشون متنفرم. می گفت چرا مثلا مادرت کاراش رو منظم انجام نمی ده. چرا خونه مامانت کثیفه؟ منم گفتم این اصلا به من و تو ربط نداره و به خودش مربوطه.
    به نظرتون با چنین خانمی می شه زندگی کرد؟ زندگی با چنین خانومی جز زجر کشیدن و ناآرامی چی داره؟ من اصلا نمی تونم خودم رو قانع کنم که دوباره با همچین زنی شروع کنم و منطقم اصلا اجازه چنین کاری رو نمی ده. ولی ته دلم بهش علاقه دارم و نمی خوام به شما دروغ بگم. شاید این علاقه به خاطر چند سال زندگی مشترک و خاطران خوبیه که با هم داشتیم. نمی دونم. ولی کمک کنید احساساتی نشم و جرات مند این موضوع رو تموم کنم. حالا اگه جمع بندی شما اینه شمارش رو بلاک کنم این کار رو می کنم. یا بهش بگم خودش بره مشاوره این کار رو بکنم.
    ویرایش توسط tanhaye93 : دوشنبه 17 خرداد 95 در ساعت 14:08

  2. #42
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    خوب در ابتدا باید تعیین هدف داشته باشید
    آیا قصد شما بیشتر بازگشت به همسرتون هست و آیا امیدی به تغییر اخلاقش دارید یعنی با شناختی که دارید چقدر ایشون ممکن هست انعطاف برای تغییر داشته باشه

    اگر امیدتون به تغییر ایشون زیاد هست میتونید کم و بیش نظرات بی نهایت عزیز رو اجرا کنید البته نه در اون حد ناامید کننده
    میتونید بهشون بگید من مشاور رفتم تا برای شروع یه زندگی جدید اشتباهات قبل رو نداشته باشم و البته شما هم میتونی همین کارو بکنی
    هر وقت اشتباهاتت رو فهمیدی و در صدد رفع اون اشتباهات برآمدی ممکن هست به عنوان یک گزینه به شما فکر کنم ولی در شرایط فعلی و با طرز فکر فعلی شما، من اصلا آینده ای در زندگی مشترک با شما نمی بینم که بخوام به این منظور به همراه شما به مشاور بیام و برای این موضوع وقتی رو اختصاص بدم

    نمی دونم حرمتها بین شما تا چه حد شکسته شده ولی اگر حد شکستنشون خیلی زیاد بوده شاید اصلا برگشت به اون زندگی صلاح نباشه این که شما متنفر از اطرافیان ایشون و ایشون متنفر از خانواده شما باشه.

    در هر صورت اصلا نپذیرید و اجازه ندید که ایشون به شخصیت شما توهین کنه
    و در این زمینه قاطع باشید
    اگر هم قراری به بازگشت باشه این دفعه باید در همه موارد قاطعیت داشته باشید
    فعلا فکر خودتون رو هم واقعا رها کنید و به امور دیگر زندگی بپردازید و تا زمانی که نشانی از تغییر مشاهده نکردید فکر خودتونو درگیر ایشون نکنید
    موفق باشید
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  3. #43
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 05 آذر 95 [ 18:43]
    تاریخ عضویت
    1395-3-12
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    836
    سطح
    15
    Points: 836, Level: 15
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    153

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    "ولی اصلا دوست ندارم با بلاک کردن شمارش ، آتویی دستش بدم و این رو واسه خودم نقطه ضعف می دونم."
    این جمله شعاری رو لطفا بگذارید کنار و اگر اگر فکر میکنید امیدی به اصلاح رابطه ندارید با خیال راحت بلاک کنید. ایشان هم وقتی ببینند بلاک شدند یکی دو روز منتظر میمانه و بعد سعی در فراموشی میکنه . میره پی زندگیش.
    همه تاپیک های قبلی شمارو خوندم و میدانم چقدر تلاش کردید. اون جایی که نوشته بودید پشت در اتاقش تا صبح خوابیدی هرگز یادم نمیره!
    همسر سابق شما متاسفانه در جهلی به سر میبره که هنوزم مشخصه در اون وضعیت گرفتاره. ازدواج مجدد شما از نظر بنده اشتباه هست و وضعیت را برای هر دوتان سخت تر میکنه.

  4. 3 کاربر از پست مفید آبی آسمونی تشکرکرده اند .

    alireza198 (سه شنبه 18 خرداد 95), fahimeh.a (چهارشنبه 30 تیر 95), Shadi2 (یکشنبه 23 خرداد 95)

  5. #44
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 07 اسفند 95 [ 02:21]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    1,558
    سطح
    22
    Points: 1,558, Level: 22
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    58

    تشکرشده 151 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز

    مثل همیشه نظرم رو عرض میکنم و تصمیم با خود شماست :

    خانم شما تغییری نکرده و اگر به زندگی برگردید از قبل هم بدتر خواهد کرد . درسته میگه بریم مشاوره ولی بزار بت بگم که دقیقا دنبال چی هست ! میخاد ثابت بشه که جنابعالی ایراد داری و این هم یک بازی دیگه و یک تحقیر جدید هست . حتی اگر مشاور بگه که خودش ایراد داره ، خانومت خواهد گفت که مشاور بیسواد بوده یا مغرض بوده . حالا ممکنه اون مشاور بیسواد باشه ولی واقعیت اینه که یک بچه 2 ساله هم می فهمه که رفتارهای خانوم شما بسیار زننده و زشت بوده و هست و نیازی به مشاور با سواد نداره !!!

    بزار یک فاجعه رو برات تعریف کنم . همسر یک بنده خدایی شبیه به خانم شما «خودشیفته» بود و همیشه طلبکار و گستاخ رفتار میکرد . باورت نمیشه ، سر صحنه ی خیانت هم گرفته بودنش ولی کم نمیاورد !! به شوهرش میگفت که تقصیر تو هست که من خیانت کردم . مثلا چون تو زیاد خوش تیپ و پولدار و غیره نبودی!!! میگفت شوهرم به نیازهای من توجهی نداره و باز هم طلبکار بود !!!

    برادر من ، این بنده خدا اگر اهل زندگی بود ، سگ دم درب خونه پدری شما رو هم احترام میکرد تا مبادا شما ناراحت بشی . ولی الان که این همه جفا کرده ، باز توهین میکنه . بیا و از این علاقه ای که بش داری دست بکش ! برادر من این بنده خدا «خودشیفته» هست . اگر میخای شگفت زده بشی برو توی اینترنت حسابی مشخصات افراد خودشیفته رو بخون تا ببینی چقدر درست رفتارهای همسر شما رو توضیح میده و مطالعه کرده . . .

    دیگه کم کم باید به ازای هر 2 هزار پیام ایشون شما یک جواب بدی!!

    اینها نظرات بنده بود و شما خودت اختیار زندگیت رو داری
    ویرایش توسط بهزاد9 : دوشنبه 17 خرداد 95 در ساعت 16:46

  6. 3 کاربر از پست مفید بهزاد9 تشکرکرده اند .

    alireza198 (سه شنبه 18 خرداد 95), sahar67 (دوشنبه 17 خرداد 95), آبی آسمونی (دوشنبه 17 خرداد 95)

  7. #45
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    پر واضحه که این مدت ایشون بادش خوابیده و تازه فهمیده الکی چه بر سر زندگیش اورد دیده شماهم لاغر شدی گفته ببین بخاطر من چه زجری کشیده اخ جون حالا اگه با ناز و ادا برگردم میذارتم رو سرش کلی هم بهش دستور میدم و میشه همونی که من میخوام این وسط من که چیزی ازدست ندادم فقط اونو ادب کردم

    چند اصل مهم تو زندگی مشترک هست که مهمترینش حفظ حرمتها و حریمهاست

    اینکه شما میفرمایید ایشونو دوس دارید اگرچه سعی میکنم درکتون کنم اما هرکاری میکنم نمیشه و نمیفهممتون

    زندگی مشترک بالا و پایین داره اختلاف فرهنگی و هزارجور اختلافات دیگه داره بحث بین عروسو مادر شوهرو جاری و خواهرشوهر داره اما چند درصد زنها راه همسر شمارو در پی میگیرن؟؟؟

    گاهی ما خودمون به ادمهای اطراف با همیشه بودنمون با کوتاه اومدنمون با سادگیمون با بی ریاییمون نشون میدیم منو میتونی نادیده بگیری

    شما به ایشون فهموندین من هستم توبرو دور دوراتو بکن من همینجام

    به نظرم رفتار شما خیلی خیلی عجیبه
    تا زمانی که طلاق نگرفته بودین یکی از کسایی که مدام به شما میگفت باب دل همسرت راه برو من بودم اگه یادتون باشه

    چون فکر میکردم خانومت دچار بحران شده و باید کمکش کنی از بحران خارج بشه اما در ادامه ایشون نشون داد که نه ایشون فکرش مریضه حس گرانزیتی وحشتناکی داره و شما رو به هیچ میبینه لجبازه حرف حرف خودشه و هزاران مشکل دیگه که هرکدومش میتونه مثل زلزله یه زندگی رو به تنهایی نابود کنه

    نظر من اینه سری که درد نمیکنه دستمالش نمیبندن چرا میخواید دوباره خودتونو به دردسر بندازین؟؟

    شما ایشونو شناختین و دیدین عاقبت زندگی با ایشون چی بود؟ تمام تلاش هاتونو هم کردین و وجدانتون کاملا باید اسوده باشه که واسه زندگیتون با همه ی اشتباهاتی که داشتین کم نذاشتین پس دیگه برا خودتون و زندگیتون و خونوادتون ارزش قایل باشید خودتونو ارامشتونو دوس داشته باشید به راحتی خودتونو فراموش نکنید و اجازه ندین ازتون استفاده بکنن

    فکرنمیکنم زنی تو این دنیا باشه که اندازه ی من شوهرشو دوس داشته باشه و بپرسته تا حالا هم همه جوره باهاش راه اومدم و تو زندگی گذشت داشتمو همه کاری برا هم کردیم اما .....

    بارها به همسرم گفتم اگه یه روزی حتی یکبار بهم بگی من نمیخوامت یا با رفتارت اینو نشون بدی که منو دوس نداری ثانیه ای صبر نمیکنم پا میذارم رو همه ی عشقی که بهت دارم (اینو در نظر بگیرید که من همسرمو میپرستم) با این وجود اینقدر برا خودمم احترام قایل هستم که زندگی با هر شرایطی رو نپذیرم گفتنی ها گفته شد دیگه تصمیم با خودتون
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  8. 2 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 30 تیر 95), آبی آسمونی (دوشنبه 17 خرداد 95)

  9. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام
    تاپیکهای پارسال رو یه مرور بکن

    روزهایی که تو اتاق میرفت و در رو قفل میکرد تا تورو نبینه.
    بدون تمکین به نیازهات، شکایت برای دریافت نفقه کرد
    روزهایی که محبت میکردی و اینجا تو همدردی میگفتی انقد بهش میکنم تا برگرده به زندگی.
    روزهایی که سرکوفتت میزد از خودت و خونوادت بد میگفت
    روزهایی که هرچی تو بیشتر نگران زندگی بودی، اون با قدرت بیشتری برای طلاق تلاش میکرد.

    جهنمی که ازش خلاص شدی رو فراموش نکن. نباید بار دوم تو مخمصه بیوفتی.

    نظر من: بدون شک بجای شعار دادن، فقط و فقط و فقط بلاکش کن

  10. کاربر روبرو از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده است .

    fahimeh.a (چهارشنبه 30 تیر 95)

  11. #47
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    تو این چند روز واقعا اون زندگی واسم تموم شد و سعی کردم دیگه بهش فکر نکنم. شاید 20 بار بهم زنگ زد جواب ندادم. از خط دیگه زنگ زد جواب ندادم. از دیروز تا الان حدود 200 تا پیام داده. این دفعه با لحنی بهتر. نوشته که:

    من هیچ وقت سطح خانوادم رو بالاتر از سطح خانواده تو نمی دونم فقط توی یه سری موارد سلیقم باهاشون جور نیست.

    اول نوشته بود که شاید در ماه بتونم در حد دو ساعت بیام خونه مادرت و بعدا نوشت که ممکنه این حسم نسبت به خانوادت به مرور بهتر بشه. ولی همش به خودت بستگی داره.

    نوشته بود منو دوست داره و دوست داره دوباره همسرش بشم. نوشته بود اصلا شب و روز خوابم نمی بره و بیا دوباره شروع کنیم. این دفعه ملتمسانه درخواست می کرد که برگرده.

    منم واسش همون چیزایی که دوستان نوشته بودن رو نوشتم اینکه خودش بره مشاوره تا ایراداتش رو رفع کنه چون تو هر زندگی دیگه ای هم وارد بشه به مشکل می خوره با این خصوصیات. بهش گفتم من نیازی نمی بینم باهاش برم مشاوره. واسش نوشتم اگه تونستی خودت رو اصلاح کنی شاید تونستم خودم رو قانع کنم به عنوان یه گزینه بهش فکر کنم.

    ولی دوستان:
    ته دلم این بود که واقعا اگه اشتباهاتش رو می فهمید و سعی می کرد جبران کنه، اگه می تونست با یک سکه مهریه قانع باشه . اگه می تونست دست از خودشیفتگیش برداره، تمایل داشتم یه فرصت دیگه بهش بدم. چون واقعا دلم واسش می سوزه چون احساس می کنم بیماره. ولی قسمت اینه که این خانم همچنان در اشتباهات مرگ بارش باقی بمونه و بیدار نشه. بخدا تو وضعیت خیلی بدی دوباره گیر کردم.
    ویرایش توسط tanhaye93 : سه شنبه 18 خرداد 95 در ساعت 08:14

  12. #48
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    دلتون براش میسوزه؟این حرفو دوبار تکرار کردین
    یکبارم گفتین دلم میسوزه براش چون خانمه
    لطفا دلتون برای کسی نسوزه چون ما در جایگاهی نیستیم که به کسی ترحم کنیم
    بنظر من شما ایشونو دوست دارین و ایشونم همینطور و این زندگی بخاطر ندونم کاری و رفتارهای بچه گانه خانمتون به طلاق ختم شد.هیچکدومتون ته دلتون به طلاق فکر راضی نبودین و لجبازی خانمتون شمارو به این سمت سوق داد و ایشون جدی نمیگرفتن این موضوع رو.حالاهم بنظرم هردوی شما روی رفع ایرادات خودتون کار کنید و مهارت های زندگی رو یاد بگیرید و بعد با یک مشاور صحبت کنید و به یه نتیجه برسید.و اینکه مقصر تنها همسرتون نیستن.رفتارهای شما هم باعث تشدید اشتباهات همسرتون شده بود و شما دیر متوجه شدین که اقتدار مردانه رو ندارین و کار به جایی رسید که خیلی چیزها خراب شده بود و دیگه دیر شده بود.
    اما ماهی رو هروقت از اب گرفت تازه ست
    شاید ایشون واقعا پشیمون شده باشن از رفتارشون و نظر من اینه شما ایشونو به چشم حقارت یا کسی نیاز به دلسوزی و ترحم شما داره نگاه نکنید خدارو خوش نمیاد و شکستن دل کسی درست نیست
    اگر واقعا تمایل ندارین به هیچ عنوان با ایشون ازدواج مجدد داشته باشین بهشون رک بگین و تمام راه های ارتباطی تون رو قطع کنید ولی اگر ته دلتون تمایل به زندگی مشترک دارین همه جوانب رو در نظر بگیرین خیلی محترمانه بهم زمان بدین تا اشتباهاتتون رو بشناسین و رفع کنید و ببینید اشکال زندگیتون چی بود که به اینجا ختم شد و بعد از مدتی با مشاور مشورت کنید و همه جوانب رو در نظر بگیرید و بسنجید و بیگدار به اب نزنید.عجله ای هم وجود نداره میتونید بعد از تمام این مراحل یه مدت مثل دوران نامزدی باهم در ارتباط باشین و یا حتی صیغه موقت انجام بدین البته با اطلاع خانواده ها.اگر بعد از گذشتن این دوران به اصطلاح نامزدی متوجه شدین که همه چیز تغییر کرده و کنار هم شاد و موفقین و مکمل هم ازدواج رسمی رو انجام بدین وگرنه چیزی رو از دست ندادین و این رابطه رو برای همیشه تمام کنید
    در ضمن شما هنوز هم دارین منفعل رفتار میکنین.این خیلی خوبه که با افرارد مشاوره داشتیه باشین ولی نه اینکه هرچی دیگران میگن رو شما دیکته و اجرا کنین.با خودتون صادق باشین و کاری رو که دلتون و عقلتون میگه انجام بدین نه اینکه هرچی اعضا تالار میگن رو به همسر سابقتون منتقل کنین.اینجا اگر بگن با ایشون ازدواج نکن شما قبول میکنین و اگر مخالفش رو هم بگن شما باز قبول میکنین و منفعل هستین.پس خودتون چی میشید؟باید سعی کنید یاد بگیرید خودتون برای زندگیتون تصمیم بگیرید و کاری رو که به نظر خودتون درسته با اقتدار انجام بدین.این حتی درمورد زندگی مشترکتون هم صدق میکنه.منفعل نباشین نه در برابر شریک زندگیتون نه دوستان نه تصمیم های مهم مثل همین موضوع.شما با اون خانم زندگی کردین و بیشتر از همه ما با ذات اون خانم اشنا هستین و ممکنه هر کدوم از ما با خوندن تایپ های شما یجور برداشت از خودتون و همسرتون داشته باشین و شاید در قضاوت هامون زیاده روی کنیم.اما شما اینطور نیستین چون از نزدیک همه چیز رو درک کردین.پس با توجه به راهنمایی های دوستان در اخر کاری رو که خودتون فکر میکنین درسته انجام بدین.شما ایراد ها و خوبیهای خودتون و همسرتون رو دقیقا میدونین و اطلاع دارین که در شکست خوردن زندگی مشترک سابقتون هر کدوم چقدر سهم داشتین پس شما بهتر از هرکسی میتونید تصمیم بگیرید.
    ببخشید که عرایضم طولانی شد.موفق باشید
    ویرایش توسط ZENDEGIBEHTAR : سه شنبه 18 خرداد 95 در ساعت 09:06

  13. 4 کاربر از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده اند .

    kaspian (سه شنبه 18 خرداد 95), آبی آسمونی (سه شنبه 18 خرداد 95), بهزاد9 (سه شنبه 18 خرداد 95), شیدا. (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  14. #49
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام
    دوستان که هرچی راهنمایی کنن باز شما کار خودتون رو انجام میدید
    این خانم با دست پس میزنه با پا پیش میکشه کافیه که یکم بهش روی خوش نشون بدید و خودتون رو علاقه مند به بازگشت نشون بدید تا ببینید رفتارش چه تغییری میکنه
    اگه باورتون نمیشه بهش پیام بدید که منم خیلی تورو دوست دارم و بدون تو نمیتونم زندگی کنم... تا ببینید چطور باهاتون برخورد میکنه
    همچین زنی که اقتدار همسرش ذره ای براش مهم نیست و فقط به فکر خودشه بدرد زندگی نمیخوره

  15. 2 کاربر از پست مفید alireza198 تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 30 تیر 95), شیدا. (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  16. #50
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 07 اسفند 95 [ 02:21]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    1,558
    سطح
    22
    Points: 1,558, Level: 22
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    58

    تشکرشده 151 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چقدر بعضی کاربرها خوب توصیه می کنن . دوست ما کاربر miss-golegandom به اعتقاد من فوق العاده نوشتن . پست ایشون طولانی شده ولی تمام اون پست مهم هست و به اعتقاد من درسته . در مورد اقتدار ، در مورد عدم تبعیت محض از ما یا خانوم تون یا هر فرد دیگه ، در مورد نقش مخرب شما در نابود کردن یک زندگی

    من هم تکرار می کنم ، خانوم شما یک انسان هست و شایسته نیست ایشون رو خُرد کنید . الان که داره بهتر صحبت میکنه شما هم متقابلا بزرگوارانه رفتار کنید . نمیگم ببخشید یا برگردید به زندگی . ابدا ، عرض من اینه که «افتاده را لگد زدن رسم جوانمردی نیست» .

    یک آیه ی عجیبی قرآن داره که میگه : «اگر دشمن شما آهنگ صلح کرد شما بپذیرید . حتی اگر گمان میبرید که به قصد حمله مجدد یا فتنه جدید ، به قصد فریب پیشنهاد صلح داده است زیرا خدا توانا و به اصرار سینه ها آگاه است»

    ببین خدا چه چیزی میگه و چقدر عجیبه . میگه نترس از دسیسه که وظیفه ی تو اینه که مرد باشی و نیکو کار . حتی اگر طرفت رذل باشه ، من نهایتا با قدرت و آگاهی خودم به شما وعده پیروزی میدم

    بدور از جوانمردی هست که حتی دشمن رو وقتی تسلیم شده ، تحقیر کنیم یا له کنیم . بنده هم عرض می کنم که ایراد شما در «گستاخ کردن» و در «بد تربیت کردن» همسر سابق تون بسیار موثر بوده . البته همسرتون هم ما شاء الله زمینه خوبی داشته و یادگیریش بالا بوده !!!!

    حالا که شما به ایشون علاقه داری و حالا که یک مقدار داره سر عقل میاد ، ببین میتونی خودت رو درست کنی و دیگه اقتدار داشته باشی و دوباره این خانم یا هر خانم دیگه ای رو خرابش نکنی ؟

    دوست من زندگی فرمول ثابت نداره که ما بگیم ، ببخش یا بگیم مطلقاً بزارش کنار و بلاک کن . شما باید متناسب با رفتار طرف مقابل ، رفتار صحیحی بکنی . اگر فکر میکنی انسان ضعیفی هستی و دوباره خانم قبلیت رو «پر رو» میکنی و میزاری ازت سوء استفاده بشه ، دیگه برای همیشه قضیه رو جمع کن ! دفعه بعد هم یک زنی بگیر که کم رو و آروم و بی آزار باشه ، نه این خانوم که تا وا بدی ، سوارت میشه
    ویرایش توسط بهزاد9 : سه شنبه 18 خرداد 95 در ساعت 17:33

  17. 2 کاربر از پست مفید بهزاد9 تشکرکرده اند .

    ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 19 خرداد 95), شیدا. (چهارشنبه 19 خرداد 95)


 
صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 آبان 96, 11:41
  2. کمک فوری. همسرم پیام داده که برگرده. تو رو خدا کمک 2
    توسط tanhaye93 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 دی 95, 03:45
  3. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 09 آبان 93, 15:47
  4. آیا تو هم مانند پیامبر (ص)تطهیر می کنی ؟
    توسط setareh در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 16 دی 90, 23:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.