فحاشی و کتک زدن شوهرم با سکوت من بیشتر شد
تشکرشده 0 در 0 پست
فحاشی و کتک زدن شوهرم با سکوت من بیشتر شد
تشکرشده 0 در 0 پست
بی سیاستی من کار رو تا مرز جدایی برد و سایت شما زندگیم رو نجات داد مخصوصا حرفهای malakeبه negad در سال 92 دقیقا من هم اشتباهات اون رو انجام می دادم حالا از شوهرم معذرت خواهی کردم ولی احساس افسردگی می کنم باید با یکی حرف بزنم
- - - Updated - - -
من آدم مهر طلبی هستم و نمی تونم خیلی خودم رو دوست داشته باشم و به خودم احترام بذارم به خاطر همین در ارتباطم با بقیه قربانی می شم و بعد افسرده می ترسم دوباره این روند پیش بره و اجازه ارتباط با کسی به جز در محیط اینترنت ندارم
- - - Updated - - -
یکی با من حرف بزنه
تشکرشده 0 در 0 پست
دو روزه دارم نازه شوهرم رو می کشم و ازش به خاطر این ماجرا معذردت خواهی می کنم البته گفتم که اونم مقصره و به خاطر عدم ارتباط با دیگران کار به اینجا رسیده ولی می ترسم دوباره تو رابطه قربانی بشم
تشکرشده 18 در 16 پست
سلام خانم نگار یکم توضیح بدید ک مشکل چی هستو دلیل اختلافتون چی هست?
تشکرشده 319 در 160 پست
سلام روزتون زیبا
برا چی کتک خوردی ؟
لطفا توضیح بده تا بتوان راحت تر راهنمایی کنند کابران
شغل همسرتان ؟
اختلاف سنی ؟
مرد وقتی عصبانیتش به اوج برسه دست به همچین کاری میزنه
هییییچ وقت با همسرت یکی بدو نکن هر چند حق با تو باشد کمی صبر کن سکوووت کن تا بخودش بیاید تا عصبانیتش فرو کش کند
ان وقت نتیجه صبرت را میبینی
ارزش خودت را حفظ کن شما خانمی هستی لطیف با احساس مهربان خودت را دوست داشته باش
این لینک را با دقت بخون و کلید مرد واقتدار مرد و.... صوت هارا دانلود کن و با دقت گوش کن متوجه عمل کردت میشی
http://www.hamdardi.net/thread-41853.html
این پیامی بود که یکی از دوستان برام فرستادن معنای زیادی داره
این روزها
کسی به خودش زحمت نمیدهد
یک نفر را کشف کند!
زیباییهایش را بیرون بکشد ...
تلخی هایش را صبر کند ...
آدمهای امروز
دوست های کنسروی می خواهند!
یک کنسرو که درش را باز کنند
و یک نفر شیرین و مهربان
از داخلش بپرد بیرون !
و هی لبخند بزند و بگوید :
حق با توست !!!!!!!!!!!!!!
التماس دعا
ستاره زیبا (دوشنبه 06 اردیبهشت 95), شادی ظهوریان (دوشنبه 06 اردیبهشت 95)
تشکرشده 0 در 0 پست
سلام ممنون از جوابتون مهر طلبی و وابستگی من باعث میشد اعتراض نکنم از اون طرف هیچی از شوهرم نمی خواستم تا اینکه شدم یه برده که حتی برای غذا سرش منت میذارن و هیچ حق دیگه ای توی این دنیا نداره حتی دیدن آفتاب یا پدر و مادر یا لباس وووووووو فایل صوتی خیلی بهم کمک کرد اما چند وقت پیش شوهرم گفت من اصلا دلم نمی خواد برای تو چیزی بخرم یا کاری کنم دیروز تا حالا شروع کردم کارای کوچیک کوچیک ازش خواستن انجام میده اما نمی دونم به زور یا از ته دل مسئله اینه که من بعد از یه مدت افسرده می شم به خاطر رفتارای شوهرم و خود کم بین و نمی تونم ازش بخوام و میشه یه سیکل معیوب که نتیجش اینه که با من مثل یه تفاله رفتار کنه که مقصرش فقط خودم هستم اما به خاطر افسردگی انرژی ندارم خودم رو بروز بدم و نذارم مثل تفاله باهام رفتار کنه اونم میدونه با تحقیر کردن منو ضعیف میکنه و افسرده چون با هیچ کس ارتباط ندارم خیلی سریع تا ته ماجرا میرم هر وقت ببینه کمی روحیه دارم دوباره شروع میکنه نمی دونم چرا از فردای عقد این کار و میکرد من به خاطر وابستگی و ترس از طلاق هیچی نمی گفتم از رفتار پدر و مادر و برادرم خیلی ناراحت و عقده داره فقط کمک می خوام تا افسرده نشم بتونم مثل بقیه باشم تا اونم به شرایط جدید و خواسته های من عادت کنه
ویرایش توسط negar2 : سه شنبه 07 اردیبهشت 95 در ساعت 10:55
تشکرشده 51 در 25 پست
سلام....
من نظرم كارشناسي نيست ولي ...
ادماي مهر طلب و وابسته اگه ببينن كجاها تو زندگي ميتونن بدونه در نظر گرفتنه احساسه نيازشون به طلب مهر و پاسخ به احساساتشون كاري بكنن يواش يواش از حالت درماندگيه اين ويژگي كم ميشه...
يعني به خودت سختي بده..تلاش كن...... به ادما محبت كني بدونه اينكه بخواي جواب اين محبتتو بدن....
مثلا جايي كه طرف مقابل به محبتت احتياج داره......ولي تو به اون نيازي نداري.....
مثل محبت به بچه اي كه پدر و مادر نداره... يا هر كسي كه شما احتياجي به پاسخ محبتت نداشته باشي....اين باعث ميشه يواش يواش
به شوهرتم بي منت محبت كني......
و از حالت وابستگي بيرون بياي عزيز.....
تشکرشده 0 در 0 پست
سلام بقیه لطف کنن نظر بدن شاید من نتونستم درست توضیح بدم مهر طلبی من تبدیلم کرده به یه تفاله و درمانشم اینا که گفتین نیست من با مشاور صحبت کردم درمانش رسیدگی به خودم بالا بردن عزت نفس و اعتماد به نفسم و دوست داشتن و احترام به خودم و شوهرم با تحقیر و به عمد اینا رو ازم گرفت از روز اول ارتباطم رو با همه قطع کرد و شب و روز تحقیرم می کرد شبا تا 3 صبح نمی ذاشت بخوابم حالت شست و شوی مغزی توی این سایت روزی 3 پاسخ بیشتر نمی شه گذاشت؟
فایل صوتی که خانم هلنا دیروز گذاشته بودن خیلی خوب بود من خیلی کتاب و مقاله خوندم هم قبل و هم بعد از ازدواج ولی به خاطر خود کم بینی و اعتماد به نفس پایینم هیچوقت نمی تونستم اجرا کنم حالا کمی بهترم و برای خودم ارزش قائلم ولی تمام مدت می ترسم این حس از بین بره با تحقیرهای شوهرم دوباره سقوط کنم اون عمدا کوچیکم می کنه
ویرایش توسط negar2 : سه شنبه 07 اردیبهشت 95 در ساعت 12:22
تشکرشده 20 در 17 پست
شما و همسرتان چند سالتان هست؟
چند وقت ازدواج کردید؟
از چه قومیت و فرهنگ محلی هستید؟
از نظر اعتقادی چگونه اید؟
آیا دارای فرزند نیز می باشید؟
تشکرشده 0 در 0 پست
اشتباهی که من کردم این بود که ازش چیزی نخواستم و اون هر روز افسرده تر شد و من هر روز طلبکارتر من و شوهرم هر دو تحصیل کرده هستیم نمی تونم خیلی توضیح بدم چون ممکن به سایت سر بزنه من با مشاورهای زیادی صحبت کردم گفتن جدا بشم اما با دیدن سایت شما دیدم ریشه مشکلات نخواستن خودم چون بچه دارم تلاش می کنم زندگیم رو حفظ کنم فقط نمی فهمم چرا تحقیرم می کنه شاید خیلی پراکنده گویی می کنم من فقط می خوام با بقیه در ارتباط باشم و از کارهای روزانم بگم و ببینم چیکار باید انجام بدم تا دوباره افسرده نشم مثلا امروز صبح بیدار شدم میگم سلام جواب نمیده هیچوقت جواب نمی ده خیلی ناراحت میشم حس می کنم ارزش جواب دادن ندارم سر صبحانه می گم چرا جواب سلامم رو نمی دی هیچی نمیگه لباساش رو میارم تا بپوشه میگم چرا باهام حرف نمی زنی میگه خیلی چاق شدی نمی خوای رژیم بگیری همیشه سرم و می انداختم پایین می رفتم هیچی نمی گفتم امروز با ناراحتی رفتم سراغ صبحونه خوردن و گفتم تا حالا جواب نمی دادی از این به بعد هم جواب نده بعد از چند ثانیه گفت بیا بهم محبت کرد لبخند زد و بچه رو هم بغل کرد و بوسید بعد رفت سر کار متوجه شدین مشکل نخواستن من بود تو این همه سال همیشه غصه می خوردم چرا صبح جوابم رو نمیده میره ولی هیچ وقت ازش نخواسته بودم بقیه موارد هم همین طوره وقتی خیلی اعتماد به نفس دارم خیلی ازمن خوشش میاد و همه کار برام میکنه مشکل اینجاست که از اون طرف با رفتاراش اعتماد به نفسم رو از بین میبره
ویرایش توسط negar2 : سه شنبه 07 اردیبهشت 95 در ساعت 13:07
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)