سلام من از سال 1392 تا 1394 عقد بودم خانواده شوهرم بین من و عروس اولی خیلی تفاوت میزارن اون رو خیلی دوست دارن چون هم فرهنگ خودشون است راحت تر میتونه کنار بیاد باهاشون در دوران عقد بیش از 20 بار کتک خوردم و هیچی نگفتم تا عروسی کردیم مامانش گفت اگه زنگ بزنی به جاری همه باهات خوب میشیم من زنگ زدم ولی فایده نداشت من با خانواده جاریم اصلا راحت نیستم دوست ندارم برم و بیام باهاشون تو عید شوهرم گفت میای بریم دیدن اینا من گفتم نه حالا بزار تا ببینم روز 13 بدر هم مامانش گفت فردا اینا میان بازدید من میای من گفتم نه خونه پسر عمه ام دعوتم مامانش گفت اون که مهم نیست و دعوا سر گرفت و کتکم زد .
چون شب اومدیم خونه من به مامانم گفتم و اونا اومدن تا باهاش حرف بزنن ولی شوهر من گفت برای چی اومدین تو خونه من من گفتم به تو ربطی نداره اومدن به من سر بزنم بعد بابام به شوهرم گفت چرا میزنیش گفت میزنم خوب کاری میکنم بازم میزنم بابام رو زد من و داداشم هم زدیمش بعد زنگ زد به خانوادش که بیاین اینا اومدن دعوا اونا هم ریختن تو خونه ما و مامانش هنوز نیمده تو سیلی زد به من منم زدمش بعد داداشش در خونمون رو شکست اومد تو من و زد منم ی دل سیر همشون رو زدم . حالا هم از 13 بدر تا حالا خونه مامانم اینا هستم . به نظرتون باید چیکار کنم ؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)