سلام دوستان همدردی من تو این مدت به کمک شما تونستم خیلی رو خودم کار کنم،الان دیگه منفعل نیستم .گریه هام خیلی کمتر شده و... الان تصمیم گرفتم ذهنیت شوهرم و نسبت به متأهل بودن عوض کنم.یکم راجع به شوهرم و خانوادش بگم:اونا وقتی متأهل میشن زن هر هفته سه چهارروز شوهرشو ول میکنه تنها میره خونه مامانش میمونه.زن با مادر پدرش میره مسافرت مرد با مادر پدر خودش. .اگه پسرهای خانواده بخوان برن مسافرت موظفن خواهرا و خواهرزاده ها رو با خودشون ببرن.فقط شاید دوسه سال یکبار باشوهراشون برن مسافرت.اصلا خواهرشوهرام شوهرشون و اینجوری تربیت کردن،حتی واسه مهمونیا مادر شوهر من فقط دخترا و نوه هاش و دعوت میکنه،یعنی دامادش شاید سالی یبار نیاد خونشون،شوهر من ذهنیتش اینجوری شکل گرفته.ولی تو خانواده ما دقیقا برعکسه،هر وقت میریم خونه مامانم باید زن و شوهر باهم باشیم،مسافرتا زن و شوهر باید باهم باشن مگر اینکه سفر کاری باشه که تنها برن..من هر وقت تنها میرم مامانم میگه اینقدر شوهرتو تنها نذار.حالا این تضاد بین ذهنیت من و شوهرم هست.نمیدونم چجوری تعدیلش کنم،خیلی اذیتم میکنه.هروقت میگم بهش میگه خواهرای منو ببین.منو مقایسه میکنه.مشاوره حضوری امکانش و ندارم برم.ولی مشاوره تلفنی گرفتم خیلی نتونست کمکم کنه،حالا اینجا مطرح کردم شما بگین چیکار میتونم بکنم