به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 64
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon17 مشکلات ریزو درشت من در دوران عقد

    سلام دوستان وقتتون بخیر
    من 24 ساله هستم
    و همسرم 25 ساله
    من فوق دیپلم دارم و ایشون دیپلم
    ما 5 ماه است که عقد کردیم
    لازمه بگم که مادروپدر همسرم از هم جداشدند و ایشون یک مادر افسرده دارن
    ما قبل از عقد یکسال قضیه ازدواجمون جدی شدو خانوادگی رفت و امد داشتیم
    تا اینکه عقد کردیم
    ما همدیگرو خیلی دوست داریم اما مشکلات زیادی داریم
    من از بچگی یاد نگرفتم چیزی رو که خرابه رو دور بندازم و همیشه سعی در درست کردنش داشتم
    نمی خوام ازتون بپرسم که جدابشم یا نه
    می خوام بپرسم میشه راهی رو جلوی پام بزارید تا درستش کنم ؟
    چون جدایی اخرین کار ممکنه...
    اول خصوصیات خودم رو میگم از زبان همسرم تا به عنوان یه انسان خارج از گود قضاوت کنید و بگید چه باید بکنیم:
    1.میگه تو خیلی مهربونی
    2.قلدری و حاضرجواب
    3.کمی حساس
    4.خوش قول
    5.پاک
    6.خانواده خوبی داری و با اصل و نسبی
    7.و عاشق ظاهر و هنرمند بودن من هست و پز من رو به همه میده و خیلی مشخصه که افتخار میکنه بهم
    8.میگه خیلی بهش توجه میکنم اما گاهی خانوادمو بهش ترجیح میدم
    9.میگه کم پیش میاد اشتباهاتم رو قبول کنم اما باگذشتم و...
    10.اینکه زود عصبانی میشم و گاهی حرف بد میزنم که بزرگترین مشکلش با من اینه
    دوم خصوصیات همسرم
    1.خیلی خانواده دوسته
    2.اصلا رفیق باز نیست
    3.خیلی خوب بلده ابراز علاقه کردن رو
    4.شخصیت حمایتگر داره و همیشه مراقبمه
    5.خیلی خیلی مهربونه حاضره خودش غذا نخوره اما من سیر بشم
    6 من و به همه دوست و اشنا ترجیح میده
    7.خیلی به نظرات من احترام میزاره
    8.بشدت حسوده جوری که یاد گرفتم خودم رو کنترل کنم جلوش ابراز علاقه زیاد به کسی نکنم
    9.هرجا که میره بهم گزارش میده و توقع داره منم اینکارو بکنم که میکنم اما احساس خوبی ندارم خیلی کنترل گره
    10.خیلی لجبازه تو هربحثی حاضره حتی به خودش صدمه بزنه اما لجبازی کنه و نشون بده قدرت دست اونه!!اوایل خیلی حرص میخوردم اما الان یاد گرفتم به لجبازیش اهمیت ندم و بعدا با خنده بهش بگم که بدون لجبازیش از نظرم خنده داره نه حرص درار مثلا چند وقت پیش سر پوشیدن لباسش بحثمون شدو تیشرتیی که من دوست داشتمو انداخت دور منم اهمیتی ندادم و بعد دعوا با خنده و مهربونی گفتم اخه عشقم از من دلخوری چرا تیشرت خودتو میندازی دور که اونم خندیدو عذر خاست..
    11.اصلا ناز کشیدن و منت کشی بلد نیست هروقت دعوامون میشه خیلی کناره میگیره ازم!
    12.بشدت حساسه و سرهرچیزی قهر میکنه و اساسی ترین مشسکل من همینه
    البته اوایل تا بحثی میشد میگفت جداشیم اما کاری کردم که دیگه اصلا نمیگه
    13.خیلی زورگو هست و توقع داره چیزی رو که میگه چرا نگم و سریع بگم چشم

    عذر می خوام زیاد شد
    من خیلی سعی کردم تغییر کنم خیلی باهاش صحبت کردم و خیلی بهتر از قبل شده
    واقعا همدیگر رو دوست داریم اما حساسیتهاش و زود قهر کردناش و زورگوییاش
    خیلی ازارم میده میترسم قهرش همیشگی شه
    و اونم ازینکه زود عصبانی میشم بیزاره میگه وقتی بهت بر میخوره قلدر میشی و مثل مردها
    کمکم کنید با مرد زورگو لجبازو کنترل گرو حساس چطور رفتار کنم

  2. 3 کاربر از پست مفید پاپیون تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 10 بهمن 94), افراخانوم (پنجشنبه 15 بهمن 94), بدنبال خوشبختی (سه شنبه 20 بهمن 94)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود دوست عزیز

    یک تشکر و لایک بخاطر طرز فکر زیبائی که دارید

    من از بچگی یاد نگرفتم چیزی رو که خرابه رو دور بندازم و همیشه سعی در درست کردنش داشتم
    بجرات میشه گفت نصف بیشتر راه را طی کردید.


    علت جدا شدن پدر و مادر ایشون؟
    مادر ایشون بعد طلاق گرفتنشان افسردگی داشتند یا قبلا توی زندگی مشترک هم همینطوری بودند؟
    علت چک کردن خودشان و شما چیه؟آیا ازش پرسیدین جواب یهم بهتون داده
    فرزند چندم خانواده هستید هم شما و هم ایشون؟
    الان ایشون داره با مادرش زندگی میکنی؟رابطه ای که دارن به چه صورته
    سوال اخر در مورد این مسئله که بیان داشتید رفیق باز نیست, سوالم اینه آیا دوست صمیمی داره؟رابطه اش با دوستاش به چه صورته

    در مورد مشکل عصبانیت شما بهتره مقالات سایت را مطالعه کنید.
    پرخاشگری و عصبانیت

    روی مهارت های ارتباطی خودت هم کار کن.

    http://www.hamdardi.net/thread34206-2.html#post340222

    مشکلاتی که هست میشه گفت توی همه زندگی ها وجود داره ضعف در مهارت های ارتباطی بخصوص و کنترل روی عصبانیت و پرخاشگری.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    پاپیون (شنبه 10 بهمن 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود دوست عزیز

    یک تشکر و لایک بخاطر طرز فکر زیبائی که دارید



    بجرات میشه گفت نصف بیشتر راه را طی کردید.


    علت جدا شدن پدر و مادر ایشون؟
    مادر ایشون بعد طلاق گرفتنشان افسردگی داشتند یا قبلا توی زندگی مشترک هم همینطوری بودند؟
    علت چک کردن خودشان و شما چیه؟آیا ازش پرسیدین جواب یهم بهتون داده
    فرزند چندم خانواده هستید هم شما و هم ایشون؟
    الان ایشون داره با مادرش زندگی میکنی؟رابطه ای که دارن به چه صورته
    سوال اخر در مورد این مسئله که بیان داشتید رفیق باز نیست, سوالم اینه آیا دوست صمیمی داره؟رابطه اش با دوستاش به چه صورته

    در مورد مشکل عصبانیت شما بهتره مقالات سایت را مطالعه کنید.
    پرخاشگری و عصبانیت

    روی مهارت های ارتباطی خودت هم کار کن.

    http://www.hamdardi.net/thread34206-2.html#post340222

    مشکلاتی که هست میشه گفت توی همه زندگی ها وجود داره ضعف در مهارت های ارتباطی بخصوص و کنترل روی عصبانیت و پرخاشگری.
    خیلی ممنون واسه انرژی مثبتتون
    آخه از بچگی اسباب بازیها یا حتی هرچیزیرو که خراب میکردم مادرو پدرم بهم چسب و وسیله تعمیر میدادن و میگفتم از وسایل نو خبری نیست باید درستش کنی این توی روابطم هم تاثیر داشت
    اونقدر اینکارو کردم که خیلی مراقب وسیله هام هستم و وقتی خراب میشن عوضشون نمیکنم..

    به گفته همسرم پدرشون به مادرشون خیانت میکنن و مادرشون تقاضا طلاق میدن
    و از همه جدا میشن ایشون دوست صمیمیش برادرش بود که وقتی مادرو پدر از هم جدا میشن برادرش و همسر من هم از هم جدا میشن برادرش با پدرش زندگی میکنه و ایشون با مادرش و ارتباطها قطع میشه
    این موضوع واسه 14 سالگی همسرمه
    الان پدرش ازدواج کردن
    پدرش وضع مالی خیلی خوبی داشت و اسرار داشت ایشون هم با خودش زندگی کنه اما همسرم نپذیرفت مادرش رو تنها بزاره و دعواش با بردارش هم سر همین موضوع بود که اون چرا پدرش و پولش رو ترجیخ داد
    الان پدرش ازدواج کرده و برادرش هم همینطور و هیچ ارتباطی باهم ندارن
    میگفت مادرم خیلی شکاک بود ولی خوب بود
    اما بعد جدایی منزوی شدو افسرده جوری که کل وقتش رو تویه خونه میگذرونه
    اما هنوزم شکاکه مثلا منو همسرم بیرونیم و به همسرم میگه نکنه زنتو ول کردی با زن کسی دیگه بیرونی!!!!!!!!!!!!!
    یا کارهایی میکنه که ابروش رو میبره در محل کارش
    ایشون زن خوبی ان اما خیلی ابروی همسرمو برده
    همسرم یک دوست صمیمی داشت اما یبار مادرش جلوش سیم جیمش کردو رابطشون قطع شد یعنی به دوستش توهین کرد بخاطر اینکه سیگار میکشید!!!
    بله الان باهم زندگی میکنن
    چندباری خواسته که خونه جدا بگیره و جدا زندگی کنه حتی بعد از عقد
    اما من مخالفت کردم و گفتم باید مراعات بکنی و قبول کرد

    من فکر میکنم شکاکیه مادرش روش تاثیر گذاشته و وقتی ازش سوال کردم
    گفته وقتی بدونم هر لحظه کجایی احساس نزدیکی بیشتری بهت میکنم


    خیلی ممنون بابت مقاله ها حتما مطالعه میکنم
    اما میشه راهنمایی کنید که چطورجلوی حساسیت هاش رفتار کنم ؟
    چطور رفتار کنم وقتی اصلال نازکشیدن و منت کشی رو بلد نیست ؟
    چطور جوری رفتار کنم که هیچکدوممون اسیب نبینیم

  6. کاربر روبرو از پست مفید پاپیون تشکرکرده است .

    افراخانوم (پنجشنبه 15 بهمن 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی از دوستان نیست که همسری حساس و بسیار زودرنج و لجباز داشته که باهاش مدارا کرده که تجربیاتش رو بیاد برام بگه ؟

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رابطه ای که وجود داره بین ایشون و مادرش یک رابطه مریضه.افسردگی و بدبینی مادرش به شوهر شما هم انتقال پیدا کرده تخریبی که توی سن 14 سالگی ایشون بوجود آمده یوران کننده بوده.بنده دنبال مقصر این ماجرا و دلایلش نیستم.
    بدبینی ایشون
    نداشتن دوست صمیمی اتفاقا برعکس اونی که فکر میکنید رفیق باز نبودن نشانه خوبیه اتفاقا نشانه چندان خوبی حساب نمیشه اینکه ضعف توی برقراری ارتباط با دیگران محسوب میشه

    توی محل شغلیش با همکاراش چجوریه؟برخورداش مثبت هستش ارتباط داره با بقیه یا خیر.

    مقالات را با دقت بخوانید سوالاتی که پرسیدم دقیقتر جواب بدید بقیه اش را جلوی خودش بنویس اونایی که جواب ندادی.و اینکه پیشنهاد من بشخصه اینه توی انجمن آزاد سایت عضویت بزنید اگر از نظر مالی مشکلی ندارید.


    http://www.hamdardi.net/payments.php

    حق اشتراک يکماهه انجمن آزاد 40/000 تومان
    حق اشتراک 3ماهه انجمن آزاد 100/000 تومان
    چنتا حسن داره.
    1.بصورت انلاين مشاوريد سايت در اختيار شما هستن و لازم نيست وقت بگيريد يا از منزل خارج بشيد.
    2.قيمت مناسب نسبت به بيرون
    3. از همه مهمتر حداقل خيالت راحته سايت داراي مشاورين متخصص و باتجربه اي هستش
    البته این مسئله فقط یک پیشنهاده.ولی قبلش حتما مقالاتی که معرفی کردم را با دقت بخوانید بانو

    تا حالا پیش مشاور رفتید دونفری اگر اینکار را انجام دادید نظر ایشون چی بوده؟
    در مورد رابطه جنسی با هم مشکلی ندارید؟از رابطه راضی هستید.کوتاه جواب بدید

    در مورد حساس بودن ایشون و قهر کردنش لطفا چنتا مثال بزنید.با جزئیات باشه بهتره
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 بهمن 94 [ 12:45]
    تاریخ عضویت
    1394-10-26
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    106
    سطح
    2
    Points: 106, Level: 2
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پاپیون نمایش پست ها
    سلام دوستان وقتتون بخیر
    من 24 ساله هستم
    و همسرم 25 ساله
    من فوق دیپلم دارم و ایشون دیپلم
    ما 5 ماه است که عقد کردیم
    لازمه بگم که مادروپدر همسرم از هم جداشدند و ایشون یک مادر افسرده دارن
    ما قبل از عقد یکسال قضیه ازدواجمون جدی شدو خانوادگی رفت و امد داشتیم
    تا اینکه عقد کردیم
    ما همدیگرو خیلی دوست داریم اما مشکلات زیادی داریم
    من از بچگی یاد نگرفتم چیزی رو که خرابه رو دور بندازم و همیشه سعی در درست کردنش داشتم
    نمی خوام ازتون بپرسم که جدابشم یا نه
    می خوام بپرسم میشه راهی رو جلوی پام بزارید تا درستش کنم ؟
    چون جدایی اخرین کار ممکنه...
    اول خصوصیات خودم رو میگم از زبان همسرم تا به عنوان یه انسان خارج از گود قضاوت کنید و بگید چه باید بکنیم:
    1.میگه تو خیلی مهربونی
    2.قلدری و حاضرجواب
    3.کمی حساس
    4.خوش قول
    5.پاک
    6.خانواده خوبی داری و با اصل و نسبی
    7.و عاشق ظاهر و هنرمند بودن من هست و پز من رو به همه میده و خیلی مشخصه که افتخار میکنه بهم
    8.میگه خیلی بهش توجه میکنم اما گاهی خانوادمو بهش ترجیح میدم
    9.میگه کم پیش میاد اشتباهاتم رو قبول کنم اما باگذشتم و...
    10.اینکه زود عصبانی میشم و گاهی حرف بد میزنم که بزرگترین مشکلش با من اینه
    دوم خصوصیات همسرم
    1.خیلی خانواده دوسته
    2.اصلا رفیق باز نیست
    3.خیلی خوب بلده ابراز علاقه کردن رو
    4.شخصیت حمایتگر داره و همیشه مراقبمه
    5.خیلی خیلی مهربونه حاضره خودش غذا نخوره اما من سیر بشم
    6 من و به همه دوست و اشنا ترجیح میده
    7.خیلی به نظرات من احترام میزاره
    8.بشدت حسوده جوری که یاد گرفتم خودم رو کنترل کنم جلوش ابراز علاقه زیاد به کسی نکنم
    9.هرجا که میره بهم گزارش میده و توقع داره منم اینکارو بکنم که میکنم اما احساس خوبی ندارم خیلی کنترل گره
    10.خیلی لجبازه تو هربحثی حاضره حتی به خودش صدمه بزنه اما لجبازی کنه و نشون بده قدرت دست اونه!!اوایل خیلی حرص میخوردم اما الان یاد گرفتم به لجبازیش اهمیت ندم و بعدا با خنده بهش بگم که بدون لجبازیش از نظرم خنده داره نه حرص درار مثلا چند وقت پیش سر پوشیدن لباسش بحثمون شدو تیشرتیی که من دوست داشتمو انداخت دور منم اهمیتی ندادم و بعد دعوا با خنده و مهربونی گفتم اخه عشقم از من دلخوری چرا تیشرت خودتو میندازی دور که اونم خندیدو عذر خاست..
    11.اصلا ناز کشیدن و منت کشی بلد نیست هروقت دعوامون میشه خیلی کناره میگیره ازم!
    12.بشدت حساسه و سرهرچیزی قهر میکنه و اساسی ترین مشسکل من همینه
    البته اوایل تا بحثی میشد میگفت جداشیم اما کاری کردم که دیگه اصلا نمیگه
    13.خیلی زورگو هست و توقع داره چیزی رو که میگه چرا نگم و سریع بگم چشم

    عذر می خوام زیاد شد
    من خیلی سعی کردم تغییر کنم خیلی باهاش صحبت کردم و خیلی بهتر از قبل شده
    واقعا همدیگر رو دوست داریم اما حساسیتهاش و زود قهر کردناش و زورگوییاش
    خیلی ازارم میده میترسم قهرش همیشگی شه
    و اونم ازینکه زود عصبانی میشم بیزاره میگه وقتی بهت بر میخوره قلدر میشی و مثل مردها
    کمکم کنید با مرد زورگو لجبازو کنترل گرو حساس چطور رفتار کنم
    سلام عزیزم،
    من دخترم و ۲۰ سالمه که با نامزدم هم سن هستیم و 1 ساله که کنار هم هستیم، بعضی از مشکلات شما دقیقا مثل‌ مشکلات منه ، که من در هر مورد برات تجربیاتمو میگم،
    اول اینکه اگر‌نامزدت حمایتگره این حس رو تو وجودش تقویت کن و بذار مطمئن بشه که قهرمان توئه 😁 هر کار کوچیکی برات میکنه بگو واای ممنون مونده بودم چیکار‌کنم یا من تورو نداشتم چیکار میکردم،
    دوم اینکه نامزد منم دقیقا به همین شدت حسوده من خودمم حسودم ولی نامزد من اگه به بچه ها یا حیوونا زیاد توجه نشون بدم حسودیش میشه و تنها کاری که میتونم انجام بدم اینه که جلوی خودمو بگیرم یا اگر ناراحت شد حسابی از دلش در بیارم و بگم تو از همه ی دنیا عزیز‌تری 😅
    سوم مسئله ی گزارش دادناست که من واقعا منطق این موضوع رو نمی فهمم اما عادت کردم و اونم اگر نگه کلافه میشم، در این مورد اگر اطلاعاتی پیدا کردی به منم بگو 😉
    چهارم وااای از لجبازی و کل کل کردن مردها واااای !!!! نامزد منم تو عصبانیت اگر باهاش کل کل کنم از هرررر چیزی‌میگذره که تو اون کل کل کم نیاره، متاسفانه تنها راه حل اینه که تو اوج عصبانیتشون ما خودمونو کنترل کنیم و بذاریم اونا برنده بشن ، نامزدم بارها به من گفته که تو اگه آرومم میکردی این کارا رو نمیکردم ولی خوب متاسفانه من مثل شما نمیتونم به لجبازی هاش بخندم و سریع آتیشی میشم و ... بقیه شو خودت خوب میدونی ! دعوا کش پیدا میکنه! میگم هر چیزی‌یعنی اونم مثل‌نامزد شما تو عصبانیت میگه جدا شیم و توقع داره من اون وسط بگم نه من غلط کردم ! منم یه آدم قد ام نمیتونم غرورمو بشکنم اما سعی میکنم سکوت کنم تا پشیمون شه ولی کم پیش میاد عذرخواهی کنه که این بحث مفصلیه و توی‌مورد بعدی برات میگم! سوال من اینه که شما چیکار‌کردی که دیگه حرف از‌ جدایی‌نزنه؟
    پنجم اینکه من وقتی ناراحت میشم توقع دارم که با دسته گل‌یا کادو بیاد منت کشی کنه ولی خوب دیگه بلد نیست ، ذره ذره و غیرمستقیم حرفای خوب میزنه و یجوری آشتی میکنیم که مجبور نشه منت کشی کنه 😒😒وقتی بالاخره آشتی میکنیم بهش میگم که دوست دارم ناز بکشه و منت کشی کنه اونم میگه داره سعی میکنه و خداییش الان بهتر شده، نتیجه اینکه باید از چیزی که دلمون میخواد مطلعشون کنیم اونا علم غیب ندارن وبذاریم سعیشونو کنن و تشویقشون کنیم
    ششم عزیزم این مشکلمونم شبیه هم هست که زود قهر میکنن باید از دلشون دربیاریم راه دیگه ای نیست 😅
    هفتم وااای خدایا!!! نامزد منم میگه چه دلیلی داره که تو به حرف من میگی چرا، باید بی حرف بگی چشم!!! منم ازش دلیل منطقی‌میخوام و دعوا میشه، متاسفانه در این مورد هیچ راه حلی ندارم فهمیدی به منم بگو 😊😊

    موفق باشی عزیزم ❤

    پ.ن نامزد من به اینکه به کسی جز خودش اموشن قلب بفرستم شدیدا حسودی میکنه اینم یه مثال دیگه 😅😅

  10. کاربر روبرو از پست مفید R.g تشکرکرده است .

    meinoush (جمعه 22 مرداد 95)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    رابطه ای که وجود داره بین ایشون و مادرش یک رابطه مریضه.افسردگی و بدبینی مادرش به شوهر شما هم انتقال پیدا کرده تخریبی که توی سن 14 سالگی ایشون بوجود آمده یوران کننده بوده.بنده دنبال مقصر این ماجرا و دلایلش نیستم.


    بله دقیقا همینظوره ایشون صمیمی ترین دوستش برادرش بودن که با رفتن اون کمی گوشه گیر شدن
    و اینکه از سن کم روی پا خودش ایستادو کار کرد حتی همین مساله باعث شد درسش رو نتونه ادامه بده و این مستقل بودنش خیلی برای من قابل احترامه اون با این سن هم یکاره دولتی داره هم یه مغازه داره که اجارش داده روزی 12 ساعت کار میکنه

    بدبینی ایشون
    نداشتن دوست صمیمی اتفاقا برعکس اونی که فکر میکنید رفیق باز نبودن نشانه خوبیه اتفاقا نشانه چندان خوبی حساب نمیشه اینکه ضعف توی برقراری ارتباط با دیگران محسوب میشه

    توی محل شغلیش با همکاراش چجوریه؟برخورداش مثبت هستش ارتباط داره با بقیه یا خیر.

    آدمی نیست که همه ادمهای دوروبرش رو دوست داشته باشه اما خیلی دلسوزیها میکنه برای پیرهایی که حتی نمیشناسه
    ولی تو خانوادش رفیق بازی باب نیست
    و همیشه میگه بخاطر شغلش(چون با پارتی بازی ترفیع خوبی گرفته)خیلی ها زیرابشو زدن اما موفق نشدن چون واقعا ادم کاری و فوق العاده باهوشیه از اکثر ادمها بد میگه اما دوستانی هم داره محل کارش
    مثلا چند وقت پیش یکی از همکاراش نیمه شب بهش زنگ میزنه که بیا منو تلکه کردن و چاقو خوردم من هرچقدر اسرار کردم نرو خطرناکه
    قبول نکردو گفت نمیتونم رهاش کنم گناه داره و رفت دوستهای اینجوری داره تو محل کارش اما نه اونجوری که بخواد باهاشون تفریح بره
    من ازین لحاظ گفتم رفیق باز نیس
    دوست صمیمی که جون جونیش باشه همون پسری بود که مادرش ابروش رو جلوش بردو دیگه اینم رویی برای ارتباط باهاش نداشت طفلک
    نمیدونم خوب توضیح دادم یا نه؟


    ایشون با پسر عموش خیلی صمیمی بود که متاسفانه کاری کرد مادرش که قطع رابطه کنن
    (اخه اینا با فامیهلای پدرشون ارتباط دارن چون موقع جدایی فامیلاشون حق رو دادن به مادر همسرم و با پدرشون قطع رابطه کردن )و یکی از دوستاش که گفتم مادرش کاری کرد کمتر همو ببینن..و چندتا دوست دیگه داره از دوران سربازیش که شاید ماهی چندبار از هم خبر بگیرن
    کلا تنهایی رو یا گذروندن وقت با من رو ترجیح میده البته مثلا تفریحاتی رو که الان با من داره قبل از من خبر داارم که با دوستهای سربازیش میرفته وی الان میگه متاهل هستم و دوست دارم اگر جایی میریم زن و شوهری باشه



    مقالات را با دقت بخوانید سوالاتی که پرسیدم دقیقتر جواب بدید بقیه اش را جلوی خودش بنویس اونایی که جواب ندادی.و اینکه پیشنهاد من بشخصه اینه توی انجمن آزاد سایت عضویت بزنید اگر از نظر مالی مشکلی ندارید.
    به همینصورت هست انجمن ازاد؟
    بله چشم اگر موضوع حل نشد اقدام میکنم حتما
    البته شما خیلی مشخصه باتجربه و عاقل هستید



    البته این مسئله فقط یک پیشنهاده.ولی قبلش حتما مقالاتی که معرفی کردم را با دقت بخوانید بانو


    من خیلی هاش رو خوندم ارتباط موفق و کنتترل پرخاشگری
    کلی نفس عمیق کشیدن اونجوری که شکم پرمیشه رو تمرین کردم و سعی دارم بشدت روشون کار کنم
    مقاله ای که راجب معنی کلمات بود خیلی جالب بود
    دیشب باز نزدیک بود قهر کنه که کنترل کردم خودم رو و اونهم اروم شد


    تا حالا پیش مشاور رفتید دونفری اگر اینکار را انجام دادید نظر ایشون چی بوده؟
    نه نرفتیم قبل عقد مادرش پیشنهاد داد بریم که ایشون گفت منو تو عقل داریم و ولش کن و اگه بریم بگه به هم نمیخورین ماکه همو ول نمیکنیم و ازین حرفا که نرفتیم
    اما من به تنهایی بخاطر یکی از اخلاقاش که ازار میداد رفتم پیش مشاوره
    اخه ایشون وقتی دعوا یا بحثی میشد و میگذشت عصبی تر میشد این خیلی برام عجیب بود چون همه ارومتر میشن اما این عصبی تر مشاوره گفت حتما بحث هارو هی تو ذهن خودش مرور میکنه گفت این مورد رو باهاش درمیون بزارم و من بهش گفتم که زد زیر گریه و با حالت زاری گفت اره من اینجوری ام من خیلی دیوونه ام میدونم
    تو چطوری فهمیدی من نگفتم که رفتم پیش مشاور اما بهش راه حلهای مشاورو دادم و گفتم بخاطر اعصاب خودت روشون کار کن که وقتی بحث شد بهشون فکر نکنی و به خاطرات خوبمون فکر کنی و سعی کنی گذشت کنی
    که خیلللللللللللللللللللی تغییر کرد
    خیللللللللللللللللی خیلیییییی زیاد تغییر کرد
    حتی ازم تشکر میکردو میگفت تو باعث شدی اینجوری خوب بشم

    در مورد رابطه جنسی با هم مشکلی ندارید؟از رابطه راضی هستید.کوتاه جواب بدید

    خیر مشکلی نداریم
    در مورد حساس بودن ایشون و قهر کردنش لطفا چنتا مثال بزنید.با جزئیات باشه بهتره

    مثلا شوهر خواهرم خونمون تماس گرفت شوهرمم بود من گوشی رو برداشتم و احوال پرسی کردن چون من حالم خوب نبود
    ایشون اخر حرفاش گفت اگر کمکی چیزی خواستی من هستم
    من حرفارو برای شوهرم تعریف کردم و اون بشدت ناراحت شد هرچی گفتم عزیزم تا وقتی تو هستی که من به کسی نمیگم کمکی کنه
    اون فقد تارف کرد اما قبول نمی کردو میگفت من ناراحت شدم ازش انقدر طرفش رو نگیر..
    و بخاطر این مسله یه هفته با من سرد بود جوری که حتی از درو بیماری هم میمردم حالم رو نمیپرسید

    و یه مثال دیگه اینکه از پسر کوچولو خواهر من خوشش نمیاد چراشو نمیدونم اون فقط 4 ماهشه!!
    یکبار گفت ارسلان اصلا قیافه خوبی نداره و من گفتم فرشته خداست نگو
    گفت او حالا انگار چیه خیلی بچه بی مزیه ایه
    خلاصه انقدر گفت گفت تا گفتم عزیزم فامیلمه نگو خوشم نمیاد!!!
    چشمتون روز بد نبینه تا یک هفته بهش میگفتم سلام میگفت برو پیش فامیلت میگفتم خوبی؟ میگفت حال فامیلت رو بپرس!!

    یا مثلا ایشون از لوبیا سبز متنفره و مادرش توی تمام غذاهاش میریزه
    اونروز دعواشون رو برام تعریف کرد میگفت که هرچی بهش میگم نریز باز میریزه تو غدا میگه مفیده بخور
    منم گفتم عزیزم میخاد بهت خوبی کنه دیگه حالا تو لوبیاشو نخور بقیه چیزاشو میخوردی
    با دادو بیداد گفت تو باید طرف منو بگیری در هر صورتو باز یک هفته قهر....

    یا مثلا یکبار باهم قرار گذاشتیم
    ایشون همیشه جایی که قرار میزاشتیم سروقت حتی زودتر از من میرسید یکبار خواب موندو من معطلل شدم
    اونوقت یکبار موقع رفتن سرقرار گفتم خواب نمونی معطل شم!!!
    دادوبیداد که من همیشه معطل توام چه حرفیه که میزنی من هم تتو جواب گفتم اره راست میگی ببخشید
    اما مگه ول میکرد...


    یامثلا با جمع زن و شوهری چندتا از دوستهای من رفتیم بیرون دوست من پشت دستش رو تاتو کرده بود
    ما اصلا جمع ازادی نداریم مثلا طوری نیست که دخترا با پسرا شوخی کنن یا برعکس جمعمون خیلی خانوادگی و سالمه
    شوهر من به دوستم گفت چرا دستتو تاتو کردی چقدر زشته!!
    منم ناراحت شدم دم گوشش گفتم چقد چشمات تیزه..
    هیچی دیگه جمع و به کام من تلخ کرد که چرا میگی چشمات تیزه و....طلبکار

    یا مثلا اگه باهم باشیم و من ساکت باشم دعوا راه میندازه که چرا حرف نمیزنی هرچی بهش میگم خب حرفی ندارم اما
    نمیدونم چرا سر این موضوع انقدر منو عذاب میده...

    یا مثلا داشتم براش تعریف میکردم که فلان مدل مانتو میخام بدوزم که با دادو بیداد گفت یعنی چی این مدل زشته لازم نکرده
    من بهش گفتم من میخاستم نطر تورو بدونم دوست نداری که نمیدوزم
    گفت اصلا نباید حرفش رو بزنی!!! و باز قهر

    یا مثلا چند وقت پیش من یکروز اف داشتم محل کارم اما همکارم چون مریض بود بخاطرش روز افم رو رفتم شرکت و فرداش رو نرفتم
    حالا ایشون با من دعوا میکنه که چرا لطف بیج میکنی پرو میشه
    حالا هرچقد توضیح میدم که دوستمه...میگه نه لازم نکرده لطف کنی و باز دعوا....

    لازمه بازم بگم ؟؟

    خیلی ازین موارد دارم خیلی خیلی زیاد...

    دیشب باز نزدیک بود دعوا راه بندازه سکوت کردمو ارومش کردم و
    بهش گفتم که چرا من اشتباه کوچیکی که میکنم انقدر میگی که یه هفترو واسه جفتمون زهر میکنی گفت اره راست میگی کارم اشتباهه قبول دارم...
    ولی باز میدونم تکرارش میکنه

    واقعا بنظرتون ایشون غیرعادیه ؟
    دوستام بهم میگن خیلی تویه جمع ها حواسش بهت هست زیادی حواسش بهت هست
    اما من اینرو روی دوست داشتن میزاشتم!
    غیرعادیه ؟



    (خیلی ممنون از کمکهای بی دریغ شما)

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط R.g نمایش پست ها
    سلام عزیزم،
    من دخترم و ۲۰ سالمه که با نامزدم هم سن هستیم و 1 ساله که کنار هم هستیم، بعضی از مشکلات شما دقیقا مثل‌ مشکلات منه ، که من در هر مورد برات تجربیاتمو میگم،
    اول اینکه اگر‌نامزدت حمایتگره این حس رو تو وجودش تقویت کن و بذار مطمئن بشه که قهرمان توئه ������ هر کار کوچیکی برات میکنه بگو واای ممنون مونده بودم چیکار‌کنم یا من تورو نداشتم چیکار میکردم،
    دوم اینکه نامزد منم دقیقا به همین شدت حسوده من خودمم حسودم ولی نامزد من اگه به بچه ها یا حیوونا زیاد توجه نشون بدم حسودیش میشه و تنها کاری که میتونم انجام بدم اینه که جلوی خودمو بگیرم یا اگر ناراحت شد حسابی از دلش در بیارم و بگم تو از همه ی دنیا عزیز‌تری ������
    سوم مسئله ی گزارش دادناست که من واقعا منطق این موضوع رو نمی فهمم اما عادت کردم و اونم اگر نگه کلافه میشم، در این مورد اگر اطلاعاتی پیدا کردی به منم بگو ������
    چهارم وااای از لجبازی و کل کل کردن مردها واااای !!!! نامزد منم تو عصبانیت اگر باهاش کل کل کنم از هرررر چیزی‌میگذره که تو اون کل کل کم نیاره، متاسفانه تنها راه حل اینه که تو اوج عصبانیتشون ما خودمونو کنترل کنیم و بذاریم اونا برنده بشن ، نامزدم بارها به من گفته که تو اگه آرومم میکردی این کارا رو نمیکردم ولی خوب متاسفانه من مثل شما نمیتونم به لجبازی هاش بخندم و سریع آتیشی میشم و ... بقیه شو خودت خوب میدونی ! دعوا کش پیدا میکنه! میگم هر چیزی‌یعنی اونم مثل‌نامزد شما تو عصبانیت میگه جدا شیم و توقع داره من اون وسط بگم نه من غلط کردم ! منم یه آدم قد ام نمیتونم غرورمو بشکنم اما سعی میکنم سکوت کنم تا پشیمون شه ولی کم پیش میاد عذرخواهی کنه که این بحث مفصلیه و توی‌مورد بعدی برات میگم! سوال من اینه که شما چیکار‌کردی که دیگه حرف از‌ جدایی‌نزنه؟
    پنجم اینکه من وقتی ناراحت میشم توقع دارم که با دسته گل‌یا کادو بیاد منت کشی کنه ولی خوب دیگه بلد نیست ، ذره ذره و غیرمستقیم حرفای خوب میزنه و یجوری آشتی میکنیم که مجبور نشه منت کشی کنه ������������وقتی بالاخره آشتی میکنیم بهش میگم که دوست دارم ناز بکشه و منت کشی کنه اونم میگه داره سعی میکنه و خداییش الان بهتر شده، نتیجه اینکه باید از چیزی که دلمون میخواد مطلعشون کنیم اونا علم غیب ندارن وبذاریم سعیشونو کنن و تشویقشون کنیم
    ششم عزیزم این مشکلمونم شبیه هم هست که زود قهر میکنن باید از دلشون دربیاریم راه دیگه ای نیست ������
    هفتم وااای خدایا!!! نامزد منم میگه چه دلیلی داره که تو به حرف من میگی چرا، باید بی حرف بگی چشم!!! منم ازش دلیل منطقی‌میخوام و دعوا میشه، متاسفانه در این مورد هیچ راه حلی ندارم فهمیدی به منم بگو ������������

    موفق باشی عزیزم ❤

    پ.ن نامزد من به اینکه به کسی جز خودش اموشن قلب بفرستم شدیدا حسودی میکنه اینم یه مثال دیگه ������������
    سلام عزیزم چه جالب که همچی شما مثل ماست
    من هیچوقت وقتی قهری پیش بیاد جلو نمیروم و عذر خواهی نمیکنم اما اگر مقصر باشم حتما اینکرو میکنم شمام دیگه نکن
    اینکه مدام میگفت جدا بشیمو..
    سه چهار باری گفت و من یبار جدی باهاش صحبت کردم گفتم ببین عزیزم من عاشقتم دیوونتم قبول
    اما طاقت ندارم دلمو تویه هربحثی بلرزونی من شاید بگم حرفاش از رو عصبانیت هست و به دل نگیرم اما اینکه میگی
    اصلا جداشیمو نمیتونم به دل نگیرم اینبار که این جمله رو گفتی برای همیشه میرم..
    خیلی جدی و قاطع گفتم و قبول کرد
    اما بازهم گفت و منم اژانس گرفتمو اومدم خونه
    و دیگه جواب تماسهاشو ندادم و فقط براش نوشتم که برو تقاضا بده منم قبول میکنم
    سه هفته گذشت مردمو زنده شدم
    بعد سه هفته اومد خونمون و گفت دیگه جونشم بره این جمله رو نمیگه
    و ازون روز به بعد هم نگفت
    ویرایش توسط پاپیون : یکشنبه 11 بهمن 94 در ساعت 13:08

  12. کاربر روبرو از پست مفید پاپیون تشکرکرده است .

    افراخانوم (پنجشنبه 15 بهمن 94)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ...

  14. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود دگربار

    اولا یک تشکر بخاطر قدردانی که انجام دادید

    شوهر شما دقیقا نیاز به همین موضعات داره بهش توجه بشه ازش تشکر کنی قدردانی کنی ازش تعریف کنی تشویقش کنی.
    و مهمترنی نکته توی مثالهایی که زدی مشخص میشه کهش وهرت حساس هست خوب شما اولا بهتره پیشگیری کنی یعنی چی یعنی بیشتر از سیاست های زنانه استفاده کنی.دوما بحث نکن زندگی کلاس درس نیستش که یکی شاگرد باشه یکی معلم قرار هم نیست قانعش کنی میینی حساس هستش خوب به این احساسش احترام بزار کنارش باش بزار این را احساس کنه مثلا از اون جمعه دامادتان خوشش نیامد اولا شما نباید این کار را انجام می دادی وقتی میبینی حساس هستند ایشون.دوما نهایت توضیح کوتاه که منظورش این نبود ولی چون شما میگی چشم هرچی آقام بگه سعی میکنم دیگه رعایت کنم.سعی کن بیشتر با احساسات جلو بری منطقی بازی در نیار لطفا
    در مورد مثال پسر خواهرت خوب وقتی میبینی اینجوری میگه شما دیگه کشش نده بنده خدا با زبان بی زبانی داره میگه حسوده دوست داره بیشتر بهش توجه کنی بیشتر بهش بها بدی تشویقش کنی تائیدش کنی پیشش باشی پشتیبانش باشی.
    یا در مورد خوردن لوبیا منم توی مجردی همین احساس رو داشتم از کتلت متنفرم مگر در مواقع خاص یا از روغنی که بو بده چون توی خانه قبل ازدواج دستپخت خوب نبوده یا کتلت رو میزاشتن توی فریزر مزه آب میداده.احساسی که دارم اونموقع اینو مطرح کنم اینکه همسرم درکم کنه به این احساسم هرچند منطقی نباشه احترام بزاره

    بقیه موراد هم همینگونه هستش شما برگرد خودت بخون دقت کن وقتی منطقی میشی بحث میکنی کشش میدی موضوعات رو بهش توجه کامل نشان نمیدی تائیدش نمیکنی خوب نگران میشه چون میترسه و مضطرب هستش.باید بهش این اطمینان را بدی کنارش هستی و به بودن در کنارش افتخار میکنی.

    اینکه انعطاف داره خوبه ولی شما هم اول شرایط را مهیا کن اول باهاش یک چند قدمی راه برو بعد حرفهای خودت را بزن مثلا در مورد قهر کردن استراتژی داشته باشه
    1.پیشگیری از قهر ایشون
    2.بعد این مرحله نزدیک شو بهش همسری کن براش از ظرافت های زنانه استفاده کن با سیاست تر رفتار کن
    3. با احترام حرفت را بزن با ملایمت مهربانی باشه

    در مورد موضوع مادرش و رابطه با دوستاش که عنوان کردی و حس حمایتگری میتونم بگم توی برقراری مهارت های ارتباطی شوربختانه ضعف دارن ایشون که مورد هادی حساب نمیشه فقط بهتره که تعادل درست بشه رفتن توی جمع های دوستانه خیلی خوبه کمک کننده هستش.

    نکته آخر در مورد نظر دوستات:اونها نه روانشناس هستن نه تخصصی دارن توی این زمینه و نه اینکه تجربه درستی دارن شوربختانه بعضی از ما ایرانی ها فقط یاد گرفتیم حرف بزنیم و تصور میکنیم در مورد هرچیزی باید نظر بدیم انگار مجبورمون کردن و یک لحظه هم فکر نمیکنیم میتونه این حرفهای ما چه تاثیری توی زندگی بقیه داشته باشه.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  15. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    پاپیون (سه شنبه 13 بهمن 94)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 اردیبهشت 95 [ 22:01]
    تاریخ عضویت
    1392-9-28
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    2,043
    سطح
    27
    Points: 2,043, Level: 27
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 38 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ....
    اولین حرفی که وکیلم گفت در اولین جلسه این بود که ما نباید با هم ازدواج میکردیم .همین قضیه کبوتر با کبوتر ،باز با باز هست .گفت شما همون اول باختین . هر کس باید با کسی ازدواج کنه که هم کفو باشن ،از لحاظ خانوادگی و خیلی جهات دیگه .
    تجربه من هم این رو ثابت کرد بهم ،چیزی که در جلسات خواستگاری فکر میکردم مهم نیست .مهم شخصیتی بود که روبروی من بود و تونسته بود همه مشکلاتش رو حل !!! کنه و خودش زندگی خودش رو بسازه . اما در واقع اینطور نبود و دیری نپایید که شخصیت و هویت واقعیش آشکار شد .
    مواردی که تو پست اول گفتین و خیلی موارد دیگه از خصوصیات فرد مقابل من بود در درجات حاد البته .
    خیلی انجمن نمیام ،خیلی نظر نمیدم و دوست هم ندارم باعث به هم ریختن زندگی کسی بشم اما دوست دارم کسی تجربه من رو تجربه نکنه . همه تلاشت رو برای حفظ و ترمیم زندگیت بکن تا بعدا مدیون خودت و وجدان خودت نباشی که اگر یک قدم برداشته بودم فلان میشد اما اگر دیدی از هر راهی رفتی و به بن بست رسیدی به مسیرهای دیگه هم فکر کن .
    برات بهترینها رو از خدا خواستارم.
    ویرایش توسط @hasti : دوشنبه 12 بهمن 94 در ساعت 22:06

  17. کاربر روبرو از پست مفید @hasti تشکرکرده است .

    پاپیون (سه شنبه 13 بهمن 94)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شوهر دهن لقم همه چیزو برای خانوادش تعریف میکنه
    توسط golehamishebahar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 فروردین 95, 10:28
  2. چیکار کنم که همسرم همه چیزو به خانواده اش نگه؟
    توسط پری. در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 بهمن 94, 21:35
  3. +شوهرم همه چیزو ساده میگیره!چکار کنم؟
    توسط فروغ در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 تیر 87, 01:09
  4. شوهرم همه چیزو ساده میگیره!چکار کنم؟
    توسط فروغ در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 تیر 87, 13:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.