اگر مشکل انگیزه به طورجدی نداری بنظرم باید حالا کلی تر نگاه کنی
متاسفانه مشکل اکثر ما اینه که از کودکی یاد نگرفتیم در زمان حال باشیم.موقع درس به فکر بازی بودیم موقع بازی نگران چیز دیگه .موقع گوش کردن به سخنرانی داریم درمورد چیزدیگه ای حرف میزنیم.یا زمان تفریح وگردشگری همش داریم عکس وفیلم میگیرم برای آینده بدون اینکه واقعا در اون زمان ومکان حضور داشته باشیم
خب اگر مشکل به صورت کلی این باشه اول باید درک کرد که در زمان حال بودن لذتی داره که عدم حضوربواسطه رویا یا هرچیزی اون لذت رو نداره.یک حس صادقانه و واضح از حضور داشتن ولمس زندگی.
برای پرهیز از این نوع پرش ذهن نیازبه تمرین داری یک دفعه ایجاد نمیشه.
البته یک پیش شرط هم داره واون سعی در ابرازخودو حتی الامکان ابرازاحساس خود در شرایط مختلف هست بدلیل اینکه ذهنت بعضی واکنشهای انجام نشده ی دنیای واقعی رو به رویاها منتقل نکنه.تا حدودی طبیعیه گاهی احساساتت رو بروز ندهی یا اینکه ندونی چه واکنشی یا چه احساسی در یه شرایطی باید داشته باشی و اون منتقل بشه به رویاهاو افکار ،این اشکالی نداره وتاحدودی هم خوبه..اما اگر باعث پرش ذهن یا فرار از واقعیت یا فرار از احساس کردن واقعیتهای تلخ و شیرین بشه اونوقت هست که مشکلی ایجاد شده.
از همین حالا سعی کن تمرین کنی مثلا به فضای داخل اتاق خودت نگاه کن و چمشات رو ببند و اون فضا روسعی کن با جزییاتش چرنگها و اشیا تصور کنی حالا ببین کجا کم دقتی کردی و رنگی یا شیئی رو نتونستی تصور کنی دوباره چشمات رو باز کن وهمینطور.
تمرین های مختلفی برای حضور داشتن و لمس واقعیات اطراف هست که کم کم باعث میشه تبدیل به عادت بشود
کمالگرایی یا آرمانگرایی زیاد هم میتونه باعث بشه به دنیایی که خودت تصور میکنی علاقه مند باشی تا چیزی که میبینی فروغ فرخزاد میگه وقتی از یک کوچه عبور میکنم که بوی خوبی نمیده چراخودم رو گول بزنم و بگم بوی عطر وگلاب میده
یا سهراب سپهری میگه گل شبدر چه کم از شقایق دارد ؛وقتی نگاه شبدر میکنه حضور داره حسش میکنه وازهمین به زیبایی میرسه
البته همانطورهم که قبلا گفتم کمبود ویتامین یا فقر آهن میتونه باعث پرش ذهن یا کم حواسی هم بشود.
ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)