سلام
من بتاطگی عضو شدم
اما خیلی وقته که بصورت مهمان سرمیزنم
امشب تصمیم گرفتم من هم مشکلم رو درمیون بزارم
شاید به امید خدا حل شد
من زنی 25 ساله هستم هم سن شوهرم هستم
من فوق دیپلم دارم و ایشون دیپلم دارن
ما از نظر اعتقاد از نظر شخصیتی مالی و هرچیز دیگه ای عین همدیگه هستیم و با رضایت خانواده ها ازدواج کردیم
سه ساله که ازدواج کردیم
تو این سه سال ما رابطه نرمال نداشتیم یا رابطمون 100 بوده عالیه عالی مثل لیلی و مجنون که همه غبطه میخورن بهمونو مدام همدیگرو می پرستیم یا رابطه مثل کاردو پنیره بده بده
متاسفانه کمه کم هفته ای سه چهار بار باهم دعوا میکنیم
من فکر میکنم ما اصلا مهارت ارتباط باهم رو نداریم!
شوهر من خیلی حسودی اونقدری حسوده که دوست داره من پیشش به همه بدوبیراه بگم و اگر مثلا بگم فلان دکتر خوب و باشخصیه عصبانی میشه
خیلی سعی کردم جلوش از کسی تعریف نکنم اما پیش میاد
اونقدری عصبانی میشه که چندوقتی با من دعوا میکنه و میکشه به بدوبیراهو فحش
مثلا چند وقت پیش خاهرم به من پپیامی دادکه اگر نیازی به کمک داشتید شوهرم میاد
(اخه من مهمون داشتم و شوهر خودم نبود)
اونوقت ایشون ناراحت و عصبانی شده بود از دست خاهرم
من با مهربونی بش گفتم خاسته محبت کنه وگرنه من به اون نمیگفتم که بیاد کمکم
اما قبول نمیکردو دادوبیداد میکرد هنوزم تو دعواها این موضوع رو بیان میکنه
سرهیچ و پوچ با من یا مادرش قهر میکنه و چندروزی صحبت نمیکنه و مدام بهونه میگیره و خونمون میشه جهنم
حتی بعضی اوقات تو دعواها گفته جدا بشیم!!!!!
سرچیزای خنده دار
منم خونم به جوش اومده سر این حرفش
بعد دوباره اشتی کردیم و باز از اول
خیلی لجبازه اگر ناراحتش کنم حتا اگر عذرم بخام باز تلافی میکنه
خیلی غیرت خشکی داره
اونقدر که وقتی تو خیابونیم مدام استرس دارم کسی نگام نکنه!!
ما خیلی تو دعواها بهم حرفای بدی میزنیم
خیلی سعی کردم نگیم اما انقدر خونمو بجوش میاره منم میشم مثل خودش
چیکار باید بکنم
میترسم این دعواهای مسخره جدی بشن
چرا نمیشه یه رابطه نرمال داشته باشیم و اینجوری 0 یا 100 نباشیم
علاقه مندی ها (Bookmarks)