به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 27
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 بهمن 94 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1394-4-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    558
    سطح
    11
    Points: 558, Level: 11
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هراس اجتماعی نفسمو بریده.....کمکم کنید....

    سی و پنج سالمه...دچار هراس اجتماعی هستم در نوع شدیدش....تمام ارتباطم با اطرافیان و حتی نزدیکانم بطور کل قطع شده....اگر ناچارا بخام برم خونه ی کسی یا کسی بیاد خونه م در همون لحظه اول دچار حمله وحشت میشم....گنگ و گیج میشم...پاهام بی حس میشن...نفسم بند میاد ...سرم سبک میشه....اختیار افکار و رفتارم رو از دست میدم....جوریه که بعدش اصلا یادم نمیاد چی گفتم...چیکار کردم..و یا چی شنیدم...بعد از رفع حمله با پوزخندهای تمسخر آمیز دیگران خردد و مچاله میشم.....اینقد حالم خراب میشه که تصمیم جدی به خودکشی میگیرم...تا چند روز و حتی یه هفته بعدش حالم خرابه...پیش مشاور رفتم گفت اضطراب شدیدی دارم و اول باید دارو مصرف کنم و بعد رواندرمانی کنه....همسرم بشدت مخالف دارو درمانیه....میگه اگه دارو مصرف کنم منو ول میکنه....خودمم اصلا دوست ندارم دارو مصرف کنم....موندم چیکار کنم...توروخدا کمکم کنید....

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 بهمن 94 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1394-4-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    558
    سطح
    11
    Points: 558, Level: 11
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از کارشناسان سایت خواهش میکنم جوابمو بدن.....آیا بدون مصرف دارو و فقط با رواندرمانی میتونم درمان بشم.....لعنت به این ترس لعنتی ...منو خونه نشین کرده.....دخترمو عین خودم بار آوردم....ا بشدت نگران دخترم هستم که تربیت مادری مث من اونو داغون کرده... یکی از دوستان مهد کودکش دعوتش کرده واسه تولدش....اما من میترسم دخترمو ببرم تولد دوستش....چون میدونم حتما دچار حمله وحشت میشم....تو رو به تمام مقدسات قسم میدم بهم کمک کنید......

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام دوست عزیز.. به روانشناس مراجعه بفرما..اگه تشخیص دادن که باید دارو مصرف کنید..به روانپزشک مراجعه کنید..

  4. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 01 دی 94)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    البته ببخشید نوشتین که به روانشناس رفتین..همون دارو رو مصرف کنید.. و به حرف خانومتون توجه نکنید..چون خوب شدن شما اولین اولویته .. به خانومتون بگین که خوب شدنتون به سود همتونه.. تا چن ماه اگه پشتکار داشته باشین خوب میشید..
    ورزشو هم بزارید تو برنامه هاتون..حتی نیم ساعت تو خونه اگه باشه

  6. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 01 دی 94)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام دوست عزیز

    با علایمی که شما گفتین احتمالا دچار فوبیای اجتماعی(سوشال فوبیا) و حملات هراس (پاتیک) هستید.

    فوبیا یعنی ترس اغراق شده، یعنی میزان ترس با اون چیزی که باعث ترس شده تناسبی نداره و شدتش خیلی زیاده.فوبیا انواع مختلفی داره مثل ترس از ارتفاع،ترس از حیواناتی مثل گربه و...یا یکی مثل شما فوبیای اجتماعی داره که فرد از بودن تو یه جمع خوددداری میکنه .مثلا من خودم تا حدی دچار ترس از ارتفاع هستم طوریکه مثلا اگه روی یه پل عابر پیاده برم که اطرافش باز باشه به شدت دچار طپش قلب میشم مخصوصا اگه تنها باشم مشابه همین حسهایی که شما گفتید میاد سراغم مثل احساس خفگی و ...



    پانیک هم یه نوع پاسخ به شرایط استرس زا هست، طوریکه وقتی فرد در اون شرایط استرس زا قرار میگیره دچار علایمی مثل طپش قلب،تنگی نفس،احساس خفگی،احساس مرگ قریب الوقوع و...میشه.

    خوبه بدونید که برای فوبیا و پانیک درمانهای خیلی خوبی وجود داره هم دارو و هم راه حلهای روانشناسی.

    شما هم بهترین راه اینه که تو همین روزها دل رو بزنید به دریا و برید پیش روانپزشک تا براتون دارو تجویز کنه و خودش ارجاعتون میده به روانشناس ولی خود این دارو تا حد زیادی علایم رو کاهش میده.

    با شوهرت منطقی حرف بزن و بهش بگو مگه مثلا شما برای مشکل جسمیت دارو مصرف نمیکنی؟خب چه فرقی میکنه حالا میخوای برای مشکل روحیت دارو استفاده کنی.

    این ترسها و حملات پانیک میتونه کیفیت زندگی رو خیلی پایین بیاره پس باید درمان بشه.

    اگه همسرت بازم برای مصرف دارو توجیه نشد به نظرم میتونی بدون اطلاع دادن به ایشون، دارو استفاده کنی. بعدا که وضعیتت مناسب شد میتونی بهش بگی که اگه می بینی حالم بهتره بابت استفاده از دارو هستش.

    درسته زن و شوهر نباید چیزی رو از هم مخفی کنند ولی تو بعضی شرایط آدم باید بین بد و بدتر،گزینه بد رو انتخاب کنه.

    موفق باشی

  8. کاربر روبرو از پست مفید آی تک تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 01 دی 94)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    ببخشید اون پانیک هستش .کیبورد لپ تاپم مشکل داره اشتباهی پاتیک تایپ کردم

  10. کاربر روبرو از پست مفید آی تک تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 01 دی 94)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 بهمن 94 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1394-4-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    558
    سطح
    11
    Points: 558, Level: 11
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از جوادیان عزیز و آی تک مهربان.....
    مشکل اساسی و اصلی من برمیگرده به عزت نفس فوق العاده پایینم...بسیار میل به ارتباط با دیگران و رفت و آمد دارم اما همه ش فکر میکنم من آدم خشک و غیر جذابی هستم که کسی دوس نداره باهام مراوده کنه ....در برخورد با دیگران اینقد مواظب رفتار و گفتار و حرکاتم هستم که اصلا نمیفهمم طرف مقابلم چی گفته....اگه حتی همسایه ای بخاد بیاد خونه م بشدت دست و پامو گم میکنم....نفسم بند میاد حرکاتم بسیار شتابزده و عجولانه میشه...نمیدونم چ جوری احوالپرسی کنم ...چ جوری سر صحبتو باهاش باز کنم....
    حتی یه چایی آوردن برام میشه مصیبت عظیم....انگار زیر نورافکن و زیره بین شدید طرف مقابل گیر کرده باشم....کل بدنم منقبض میشه....همه ذهنم و مغزم خالی از هر حرفی میشه....بخام چیزی تعارف کنم دیگه بدتر دست و پام شوع میکنه به لرزیدن و نفسم بند میاد....در بدو ورود مهمون ...یا وقتی برم مهمونی در بدو ورود به منزل میزبان که دچار حمله وحشت میشم...وقت خداحافظی هم همینجوریه....واقعا درمونده شدم.....
    متاسفانه هیچوقت توی خانواده خودم آداب اجتماعی و مراوده با دیگرانو یاد نگرفتم....الانم که 12 سال از زندگی مشترکم میگذره بخاطر پیش اومدن همچین حالاتی قید رفت و آمد با دیگرانو زدم....
    در حالی که بشدت عاشق ارتباط با دیگرانم اما بشرطی که بتونم ریلکس باشم ...و ضمن حفظ عزت نفس خودم با دیگران گرم و صمیمی باشم....
    این چند روز هر چقد که سرچ کردم دیدم کسانی که مشکلی مث من داشتن با قطع مصرف دارو دوباره به وضعیت قبلی برگشتن.....

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام دوباره به دوست عزیزم



    اول اینکه تاکید میکنم حتما برو پیش روانپزشک و روانشناس خوب و ماهر هم میتونه کمک زیادی بهت بکنه ولی خودت هم باید بتونی مهارتهای کلامی و اجتماعیت رو زیاد کنی مثلا:

    1-وقتی مهمون میاد یا با کسی میخوای حرف بزنی به خودت بگو که من باید خیلی شمرده و با صدای بلند حرف بزنم و حرکاتم رو آروم و خانمانه انجام بدم، نه با عجله و شتاب.من و من کردن و با صدای آروم حرف زدن، یجورایی اعتماد به نفس پایین شمارو نشون میده.باور کن خیلیا فرق اعتماد به نفس واقعی و ساختگی رو نمی تونن تشخیص بدن پس اول میتونی فقط به صورت تصنعی این کارهارو انجام بدی بعدا متوجه میشی که تبدیل به اعتماد به نفس واقعی شده.

    2- تو فیلم و سریالها یا مهمونی ها دقت کن که میزبان چجوری با مهمونهاش حرف میزنه و رفتار میکنه، ازشون الگو بگیر.
    سعی کن با خوندن کتاب و مجله، مهارتهای کلامیت رو زیاد کنی و دایره واژگانت رو وسیع تر کنی.

    3-یه استادی داشتیم که میگفت وقتی میخواهید تو کلاس کنفرانس بدین فکر کنید اوناییکه روبروی شما نشستن همگی مرغابی هستن پس هیچ استرسی به خودتون راه ندین.شما هم فکر نکن آدمهای فامیل و دور و برت از فضا اومدن و عجیب و غریب هستن، اونا هم مثل شما انسانن، اونا هم نکات مثبت و منفی دارن.



    4-تو خونه وقتی تنهایی با خودت تمرین کن مثلا فرض کن مهمون اومده و میخوای باهاش حرف بزنی یا چیزی رو بهش تعارف کنی بعد صداتو ضبط کن بهش گوش بده ببین کجاهاش نیاز به اصلاح داره.

    5-برای بهتر شدن مهارتهای اجتماعی و کلامیت حتما صبر و حوصله داشته باش .انتظار نداشته باش که در عرض یکی دو روز تبدیل بشی به یه آدم خیلی سرزبون دار.از جمع های کوچیک شروع کن مثلا تو جمع خونوادت سعی کن وقتی موضوع جالبی واسه حرف زدن هست شما هم در موردش نظر بدی.بعد کم کم این رو به جمع های بزرگتر بسط بده.

    6-خیلی هم به خودت سخت نگیر.لازم نیست مدام مواظب رفتار و گفتارت باشی تا اصلا متوجه حرفای طرف مقابل نشی.برای جذاب بودن همیشه یه لبخند آروم و ملیح موقع حرف زدن و هم صحبتی با دیگران داشته باش.


    7-این رو هم بدون که خوش مشرب بودن و سر زبون دار بودن علاوه بر اینکه یه مهارت اکتسابی هست تا حدی هم ژنتیک ما توش اثر داره.پس شاید خیلی نشه یه آدم خیلی آروم و بی زبون رو تبدیل کنیم به یه آدم فوق العاده سر زبون دار.شما با همین راهکارها میتونین تبدیل بشین به یه خانم مودب و مهربون که به جا حرف میزنه.اتفاقا من دوستانی دارم که خیلی سرزبون دار نیستن ولی همین لبخندهای همیشگی و حرفای به موقع زدن، اونارو به آدمهایی دوست داشتنی تبدیل کرده که کنارشون آرامش داری.

    8-تو جاهایی که دیگران شمارو نمیشناسن بهتر میتونی روی خودت کار کنی مثلا من بارها پیش اومده که تو یه جای عمومی مثل مطب و.. بودم و مثلا یهو نگاهم به خانمی افتاده که بهم لبخند زده منم اون موقع بهش لبخند زدم ،همین کار ساده، یه تعامل اجتماعی محسوب میشه که میتونه سرآغاز بحث های دیگه ای باشه بین دو نفر.

    9-سعی کن با مطالعه کتاب و سایتهای مفید اطلاعات عمومی خودت رو در مورد آشپزی،خونه داری و ...بالا ببری تا اگه تو یه جمعی حرفی به میون اومد شما هم نظری داشته باشی.

    10-یه کتابی هست به اسم مهارتهای اجتماعی که با فرمت pdf از اینترنت به شکل رایگان قابل دانلود هست و نکته های خوبی در مورد افزایش اعتماد به نفس ،قدرت نه گفتن،طریقه عذر خواهی کردن و ...داره.این کتاب هم میتونه بهت کمک زیادی بکنه.


    موفق باشی دوستم

  13. 3 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    Parsa-MB (یکشنبه 22 آذر 94), باغبان (سه شنبه 01 دی 94), ستاره زیبا (جمعه 20 آذر 94)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اسفند 94 [ 11:17]
    تاریخ عضویت
    1394-9-12
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    243
    سطح
    4
    Points: 243, Level: 4
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام به دوستان عزیز
    تو تاپیک زیر یکی از کاربران انجمن مشکلی داشتن که متاسفانه تاپیک بسته شده
    من مشکلم تقربیا شبیه مشکل تاپیک زیر هست ولی خیلی بدتر و واقعا تو عذابم و خیلی دوست دارم بدونم مشکل این دوست عزیزی که تو این تاپیک اشاره کردم حل شده یا نه
    واقعا ممنون میشم اگه بهم کمک کنین
    ببخشید که نظرمو اینجا گذاشتم
    کم رویی و اضطراب شدید در موقعیت های اجتماعی

    @ali1369

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 بهمن 94 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1394-4-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    558
    سطح
    11
    Points: 558, Level: 11
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم آی تک جون ...راهکارای خوبی بهم دادی......
    ولی تو رو خدا یکی تو این سایت پیدا نمیشه که درد منو داشته و الان تا حدودی درمان شده باشه......
    میخام بیاد تجاربشو بهم بگه.......خسته شدم دیگه.......
    تولد دوست مهد کودک دخترمو نرفتم....
    پیش روانپزشک نرفتم......مشاوری که پیشش رفتم هی منشیش زنگ میزنه و وقتمو کنسل میکنه و عقب میندازه......
    خدایااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااا................ ..........
    چ کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    دوست شوهرم واسه روز جمعه مارو دعوت کرده بریم خونه شون.....شوهرم با نا امیدی همیشگی بهم دگفت بریم؟ جواب همیشگیمو بهش گفتم نه نمیتونم........


    - - - Updated - - -

    پدر مادرمو نفرین ابدی کردم......
    وجودمو با حس حقارت بار آوردن......آخه چرا من باید گرفتار این درد بی درمان باشم....یوختایی میگم خدایا ایکاش فلج بودم ولی اعتماد بنفس داشتم.....کاش کمرو و خجالتی نبودم.....
    کاش میتونستم آزادانه و سبکبال همه جا برم .....با همه راحت حرف بزنم....بتونم از حق خودم دفاع کنم......
    نه اینکه مث یه بچه توسری خور هر کس هر جور دلش خواست بامن رفتار کنه و هرچی دلش خواست بهم بگه......
    و منم عین بچه دو ساله فقط نگاه کنم......


    - - - Updated - - -

    کمکم کنید......کمکم کنید...............کمکم کنید......
    زندگیم به فنا رفته.......
    شوهرم دیگه بریده...............
    یوختایی شوخی و جدی بهم میگه اخرش میرم یه زن اجتماعی میگیرم......
    یه زن میگیرم که نترسم از اینکه بخام مهمون دعوت کنم خونه م.....زنی که توی مهمونیا و عزا و عروسی منو همراهی کنه.....
    تو رو خدااااااااااااااااا راهکار عملی بدید.......


    - - - Updated - - -

    عین لاک پشت که وقتی میترسه توی لاکش میخزه شدم......
    خزیدم توی لاک خودم........نه ارتباط با کسی نه مراوده ای ....نه مهمونی رفتن....نه اومدن مهمون.....
    حسرت میخورم به حال کسانی که خیلی راحت با بقیه گرم میگیرن...صحبت میکنن....خیلی ریلکس از مهمونشون پذیرایی میکنن...یا وقتیکه مهمون براشون میاد خیلی راحت هم پذیرایی میکنن ...هم راحت باهاش ارتباط برقرار میکنن......


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میخوام یه زن واقعی باشم. یک زن کامل یک انسان کامل
    توسط عاشق خانواده در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 شهریور 94, 16:55
  2. اضطراب اجتماعی شدیدم زندگیم را مختل کرده
    توسط ranaaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 15:32
  3. فوبیا و اضطراب اجتماعی
    توسط ki@rash در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 52
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 خرداد 91, 01:18
  4. سخت بودن انتظار واسه گرفتن جواب مثبت قطعی
    توسط larg.62 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 15 آبان 89, 09:53
  5. * صداقت واقعی
    توسط escarlet در انجمن تنش و دعوا در ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 اردیبهشت 88, 12:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.