به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 29 , از مجموع 29
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام خانم وروجک.
    عذر خواهی می کنم دیر جواب دادم.تاپیک های گذشتتون رو هم خواستم خیلی سریع و گذرا بخونم تا بهتر بتونم در سر فرصت کمکتون کنم.

    من تا حالا نشده این جا پستی از سرکارخانم مصباح الهدی بخونم و نظری خلاف نظر ایشون داشته باشم...اما راجب این که ایشون فرمودند این خواستگار (یا در حالت کلی چنین خواستگار هایی)رو راه بدید بنده نظری متفاوت دارم که در ادامه عرض می کنم...نظرم از این بابت متفاوت هستش که نه میگم حتما راه بدید و نه حتما راه ندید بلکه با توجه به یک سری مسایل باید خودتون بهترین تصمیم رو بگیرید...
    ببنید من از خودم میگم تا بهتر با روحیات یک پسر یا خواستگاری که به اون روش از شما خواستگاری کرده بشید...نمی دونم الان سن دقیق شما چقدر هستش (اخه توی تاپیکاتون به تناقض رسیدم ولی من فرض می کنم 25) مطمئنم اون اقا سنشون از شما هم بیش تر هستش و بسیار با تجربه تر... و کلا چون اقایونی که به احتمال زیاد خواستگاری شما خواهند اومد سنین بالاتری دارند شک نکنید مسایلی همچون خانواده هم براشون بیش از پیش مهم خواهد بود مگر این که اونا هم ضعف هایی داشته باشند حالا از هر نظر مثلا مالی یا موارد خاصی که در مجموع براشون موضوع خانواده کم رنگ تر بشه...

    من اون تاپیک حمام شما رو توی ذهنم موضوعش مونده بود ولی اصلا تو ذهن نداشتم که مربوط به کدوم یکی از اعضا بود و به طور خاص مربوط به شما...که دیروز با خوندن تاپیکاتون دیدمش و دوباره خاطرش برام تداعی شد...اون موقع درسته تو تاپیک شما نظر ندادم ولی خوندمش و خیلی ناراحت شدم...البته که احترام پدر و مادر واجبه...ولی با چیز هایی که شما راجب خانوادتون این جا مطرح کردید که صرفا برای کمک هستش که این موارد خصوصی زندگیتون رو مطرح کردید...مثلا همون ماجرای پلیس 110 و... پس این طور به نظر میاد توی محلتون حتی برای تحقیق های بعدی با توجه به رفتار مادرتون و مخصوصا اتفاقات افتاده شاید البته میگم چیزایی که من میگم فقط از روی نوشته های شماست اگه برداشتم اشتباه بود ببخشید و کاش هم اشتباه باشه...شاید اطرافیان شما هم به خوبی از خانواده شما یاد نکنند.. البته به قول خودتون شاید خیلی ها شرایط مشابه شما رو داشته باشند ولی اون قدر سیاست و کیاست دارند هر حرفی رو هر جا نزنند بر خلاف مادر شما...من میگم شما خیلی دختر خانم خوب و خود ساخته ای هستید که اگه با همین شرایط توی یک خانواده دیگه ای بودید شاید تا حالا این قدر خواستگار داشتید که بارها ازدواج کرده بودید ولی اینو به یاد داشته باشید که از کجا معلوم اگه توی یک خانواده دیگه بودید شخصیت فعلی خانم وروجک رو داشتید...شاید اون موقع درسته چیزایی که الان ندارید مثل خانواده بهتری داشتید ولی شاید شخصیت شما به خوبی الان نبود و باز اون موقع به خاطر رفتار خودتون ادمای زیادی راغب به ازدواج با شما نمی شدند...ولی الان خودتون هم اذعان دارید از نظر ظاهری (وقتی میگم ظاهر کلا در همه ی ابعاد هستش نه صرفا چره منظورم اخلاق و رفتار و منش و...) در سطح خیلی خوبی هستید و به نظرم از این بابت باید بسیار خوشحال باشید و به خودتون ببالید بدون هیچ تعارف و اغراق یا امیدواری الکی که بخوام به شما بدم...

    نگاه اول خانواده شما


    خانم وروجک متاسفانه بنده یک اشنایی داشتیم از اقوامون که ایشون رفتاری مشابه مادر شما داشت...یعنی این بنده خدا این قدر به خواهرش حتی رو داده بود که یکبار به عروس ایشون حرف بسیار بدی زده بود..چون اون فامیلمون همیشه بد عروسشو با این که به نظرم واقعا دختر خوبی هستش از روی حسادت به خواهرش می گفت این قدر رفتارش زشت بود که الان پسر و عروسش زیاد احوال پرس پدر و مادرش نیستند شاید یکی از ماجرا بی خبر باشه بگه چه عروس بی ادبی مثلا ولی هر عملی یک عکس العملی داره..جواب احترام احترام هستش.. وقتی همش روی اعصاب این بنده خدا ها رفته بودند چاره چی بود؟!!...همین فامیلمون اتفاقا وضع مالی متوسط و رو به بالایی داشتند و دارند ولی این قدر ایشون ندانم کاری می کرد که هیچ خواستگاری در خونه ی اینا رو نمی زد...با این که سه تا دختر هم داشت...البته نا گفته نماند این سه دختر خانم ایشون هم واقعا رفتاراشون شبیه مادرشون شده بود !!! و در نهایت دو دختر خانم ایشون که توی محیط کار با پسر هایی اشنا شدند و ازدواج کردند و متاسفانه ازدواج های خوبی هم از اب در نیومد چون ندانم کاری های خانواده بعد از اون هم گریبان اونا رو گرفت....در واقعا خانواده اصل تاثیرش رو بعد ازدواج خواهد گذاشت همون طور هم که خودتون واقف هستید...

    بر خلاف شما که می گید اصلا این طوری نیستید پس قدر داشته ها و نعمت هاتون رو ببنید... وجه مشترک شما با دخترای اشنامون در این هستش که از طریق همسایه و اشنا و فامیل به علت همین رفتارا شاید خواستگار خوبی مشتاق نباشه پا پیش بذاره جلو...
    ولی شما فرق دارید...شما خودتون اذعان دارید که از نظر شخصیت و ظاهر دختر با کمالاتی هستید و این خودش کلی هستش... یعنی شما می تونید پسران خوبی که که قصد ازدواج دارند واقعا به خدتون علاقه مند کنید.

    نگاه دوم شخصیت خود شما

    ببنید باز من از خودم میگم...من قبلتر ها (حدود 3 سال پیش )که سن کمتری داشتم برای انتخابم بیش از 90 درصد فقط خود دختر خانم مهم بود (که الان این نسبت کمی تغییر کرده واسه همون میگم سن مهمه انتظار نداشته باشید معیار های یک پسر 20 ساله که اصلا خانواده براش مهم نیست مثل یک مرد 30 ساله باشه که براش خیلی مهم تره) !!! مثلا اگه واقعا با دختر با کمالاتی اشنا می شدم حالا همکار یا هم کلاس به هر حال اشناییم بر عکس می بود !!! یعنی اول با خود دختر خانم اشنا می شدم و به دلم می نشست خودش و رفتارش و... بعد که شیفتش شدم و می خواستم خواستگاری کنم دنبال ادرس و خانواده و.. که می رفتم مثلا خانواده ای شبیه شما داشتند واقعا برام مهم نبود(چون اون زمان به خیلی چیزا شاید فکر نمی کردم)...حتی بذارید یک حقایقی رو بهتون عرض کنم...نمی تونم تاپیکای منو خوندید یا نه... بنده یک هم کلاسی داشتم که خیلی دختر خوب و مهربون و با وفا و با حیا و نجیب و سر سنگین و باشخصیت و از نظر ظاهری(بازم میگم در همه ی ابعاد) هم همون تیپی بود که دوست داشتم هر چند توی یک موردی از ظاهر ایشون یکم تفاوت زیادی داشتند با تصویری که از همسرم دارم ولی اون قدر توی چیزای دیگه از نظرم خوب بودند که اون تفاوت ویژگی ظاهری مهم رو برام خیلی کم رنگ کرده بود...من با حرف خانم ابی بیکران موافق هستم که یک پسری که لااقل کمی فکر دل دختر خانمی که می خواد ازش خواستگاری کنه باشه باید قبل از هر چیزی اطلاعات مهمی که از دختر خانمی که خودش !!!! ازش خواستگاری می کنه کسب کنه... مثلا فردی که براش مهمه مثلا خانواده ی همسرش پولدار باشه(این یک مثال خاص هستش و هر چی مادی و معنوی می تونه باشه) باید قبل این که مستقیم به دختر خانم پیشنهاد خواستگاری بده و دل و فکر دختر مردم رو درگیر خودش کنه این اطلاعات رو کسب کنه نه این که اول خواستگاری کنه و خوب یک مدت دختر مردم رو درگیر خودش کنه بعدش بگه ببخشید ما مناسب هم نیستیم!؟!؟(البته این افراد به نظرم تاوان کارشون رو یک روز خواهند داد)

    داشتم می گفتم من خودم چون نظر خانوادم هم مهمه برام حتی قبل این که مستقیم اون دختر خانم رو از علاقم مطلع کنم به خواهرم طوری که خودش متوجه نشه نشونش خواهم داد و دادم(البته دیگه الان این کارو نمی کنم چون از خودم مطئن شدم توی انتخاب هایی که دارم از نظر ظاهر فرد مقابلم دست به انتخاب هایی می زنم که مورد تایید و پسند خانوادم هم هستند) بنده اون خانم رو به خواهرم نشون داده بودم و از نظر ایشون هم انتخاب خوبی بود در وهله اول..در مرحله ی بعد من ادرس خونشونو پیدا کردم؟!؟!؟!؟ولی باورم نمی شد که اون دختر خانمی که بنده دیده بودم درسته البته ظاهرا بهشون قشر متوسط جامعه می خورد و نسبت به انتخاب های دیگم مشخص بود در رفاهی که اونا بودند نیستش و کمتره سطح رفاه ایشون از نوع پوششون و.....ولی باورم نمی شد ایشون در یک منطقه ی پایین شهر ..شهرمون ساکن بودند..بدتر از اون توی یک کوچه باریک و کلا یک خونه معمولی...حتی یادم نمی ره تو محلشون پسر هایی که نشسته بودند گفتم چطوری این رفت و امد می کنه و... شاید باورتون نشه من اشکم در اومد اون لحظه... هم خیلی جا خوردم ... و هم غصه خوردم واسش ...و هم تحسینش کردم توی دلم گفتم واقعا افرین به این دختری که با زندگی در این منطقه و محله ای و... تونسته این قدر رشد کنه و واقعا بهش افتخار کردم... البته من میدونستم واسه خونواده ی ما این چیزا زیاد مهم نیست...با این حال واقعیتشو بگم مردد شدم...گفتم نکنه به پای عمل برسه خونوادم حرفشون عوض شه... از طرفی هم خودم دو دل بودم که فردا از انتخابم پشیمون نشم چون اصلا انتظارشو نداشتم در این حد...ولی همچنان اون خانم از علاقه ی من با خبر نبود و البته هیچ وقت نشد که دلیلشو در ادامه میگم...من یک روز مادرمو بردم و خونه ی ایشون رو بهشون نشون دادم..قبلش هم یک جورایی به مامانم رسونده بودم تا یکدفعه جا نخوره... باورم نمیشه وقتی دیدم واقعا واسه مامانم این چیزا مهم نبود...مهم انسانیت و شرافت اونا بود...مامانم شیفته ی اخلاق و رفتار اون دختر خانم شده بود با چیزایی که براش تعریف کرده بودم از خیلی وقت قبل تر ها...سرتونو به درد نیارم همون موقع بنا به دلایلی من به حرف مادرم گوش نکردم و گفتم بذاریم خواستگاری رو واسه حدودا یکساله بعدش ... دلیل اصلیش هم کنکور بود و هم این که ایشون هنوز ترم شش بودند و بعید دونستم تا یکسال بعدش ازدواج کنند..که بعد کنکور توی فکر خواستگاری از ایشون بودم و حتی این جا تاپیک زدم... که یک روز ایشونو توی دانشگاه دیدم و متوجه شدم حلقه توی دستشون هست و ازدواج کردند و ایشون قسمت من نبودند...چه می دونم شایدم خیلی دست دست کردم ..هر چند مطئنم قمست هم نبودیم...شاید بنده لیاقت ایشونو نداشتم..


    حالا ببنید هر چند من هیچ وقت راجب خونوادشون دیگه فرصت نشد اطلاعات کسب کنم...و نمی دونم ایشون رفتار پدر و مادرشون چگونه بود و من میگم اصلا گیریم خیلی هم خوب می بود...ولی شما حالتی رو در نظر بگرید که خانواده ی من براشون مهم بود خانواده ی دختری که می خوام باهاش ازدواج کنم حتما باید در فلان وضعیت مالی یا تحصیلی یا هر چیزی مثل این بودند..مطمئنا اون موقع شرایط عوض می شد...مثلا من به ایشون اول پیشنهاد می دادم و مثلا شیفته ی هم می شدیم... بعدش اون دختر خانم اگه قرار بود وسط کار من کنار بکشم شکسته می شد و چون مثلا می گفت وضع مالی ما بدتر بود و شاید واقعا دلیل اصلی ادامه ندادن من هم اون نمی بود ولی ایشون ناخوداگاه اینو به شرایطشون ربط می دادند واین براشون خیلی سنگین تموم می شد...دوست ندارم از این واژه استفاده کنم ولی ناچارم بگم که بعضی چیزا برای ادم عقده میشه....

    الان فردی که از شما خواستگاری می کنه توی محیط کار ...بیرون یا مشابه و واقعا قصدش اگه ازدواجه(نه دوستی) پس یعنی واقعا شما در سطح خوبی هستید ظاهرا(بازم تاکیید می کنم در همه ی ابعاد)....پیشنهاد های دوستی که هیچ ارزشی نداره چون فردی که پیشنهاد دوستی میده که چون اسمش دوستی هست زیاد براش مهم نیست حتما با دختر خیلی خوبی دوست بشه و.. چون میدونه دوستی هستش حالا طرف خوب تر بود دوستیشو بیش تر ادامه میده نبود کمتر...برای همون تاکیید کردم خواستگاری... خب حالا شما ناخودگاه همون اول شرطی می شید و مثل کسی که پشتش به جایی گرم نیست و می گید این اگه از شرایطم با خبر دار بشه منو ول می کنه و پشیمون میشه از پیشنهادش باعث میشه اعتماد به نفستون کمتر بشه... که البته به قول خانم مصباح الهدی خیلی خوبه روی عزت نفستون هم کار کنید... می دونید مثل چی می مونه ؟! حمایت خیلی خوبه...پشت گرمی خیلی خوبه... مثل کسی که مثلا با همسرش میره بیرون خرید شاید اون چیزی که همسرش می خواد صد هزار تومان هم نباشه ولی اونی که مثلا ته جیبش یک ملیون پول داره هیچ غمی نداره با خیال راحت داره حتی اگه همسرش دست روی چیز گرون تری بذاره...ولی اونی که همه ی داراییش همون صد هزار تومن هستش یک تشویش و نگرانی داره و از چهرش مشخصه با این که در نهایت هر دو حالت خرید انجام میشه ولی اون حالت کجا و این حالت کجا... می خوام بگم شما هم حق دارید...

    به نظرم شرایط شما خیلی متفاوت تر هستش

    دختر خانمی که مثلا میدونه کلی خواستگار فقط توسط اشنا و فامیل و مادر بهش معرفی می شند... و میدونه چیزی کم نداره واسه یک ازدواج موفق ... چنین دختری اگه فردی هم مستقیما از خودش خواستگاری کنه هیچ ترس و ابایی نداره ..گیریم پسره همون جلسه ی اول پشیمون شه بره... دیگه نهایتا یک هفته واسه اون خانم سواله چرا رفت...دیگه به چیزی ربطش نمی ده و همون عزت نفسش هم مخدوش نمیشه... ولی فردی مثل شما که مثلا خواستگار کمتری داره... از همه بدتر طرف همکارش هست و ممکنه سالیان سال باش رو در رو بشه و از طرفی نمی دونیم طرف چقدر امین و راز دار هستش.... خب چنین فردی که از دم از علاقه و خواستگاری زده و همون جلسه ی اول پشیمون بشه..شما ناخوداگه همه چی رو ربط می دید به شرایط خانوادتون حتی اگه واقعیت امر این طوری نباشه و خیلی صدمه می بینید و دوست ندارم از بعضی واژهها دوباره استفاده کنم..
    برای همون من گفتم بی گدار به اب نزنید یا به قول خودتون بیش تر احتیاط کنید... مثال تعقیب که دوست خوبم اقای سرشار نفیش کردند... یک مثال بود و گر نه همونم باید خیلی با احتیاط باشه و شما فکر خوبی کردید که از خواهرتون کمک گرفتید...من خودم چون تجربشو داشتم گفتم...البته من پسر بودم و زیاد بهم بر نخورد و همون افراد پشیمون شدند...ولی شما یک خانم هستید و با شرایطی که توصیف کردید خیلی براتون سنگین تموم میشه ...


    خانم وورجک...من از نگاه خودم... این که اگه از دختر خانمی خواستگاری کنم مشابه اقایی که از شما خواستگاری کردند دوست دارم چه رفتاری اون خانم داشته باشه... و اگه اون فرد واقعا راغب به ازدواج باشه چه رفتاری خواهد داشت و... توی پست بعدیم ان شالله در اسرع وقت براتون می نویسم...چون یک جورایی حس می کنم اگه قرار باشه از طریق خانواده و افرادی که از اون راه به شما معرفی می شند ازدواج کنید شاید اون افراد باب میلتون هیچ وقت نیان.. و بهترین راه همین راه همکار یا اشنایانی که بیرون شما رو می بییند هستش واسه همون حرفای زیادی دارم.


    یک چیزی هم فعلا بگم بنده اعتقاد دارم برای هر دختر و پسری با هر شرایطی حتما یک نفر هستش که خواهانش باشه و باهاش ازدواج کنه و... ولی چیزی که مهم تر هستش کیفت هستش...این که با چه کیفیتی می خوایم زندگی کنیم ؟با چه فردی می خوایم زندگی کنیم؟به نظرم اگه دست به انتخاب اشتباهی بزنیم فردا روزی مسئول این هستیم بابت این که مثلا پدر یا مادر نه چندان خوبی برای فرزند هامون انتخاب کردیم !!! شاید اگه شما صرفا می خواستید ازدواجی کرده باشید یا انجام بدید همین الانش هم کلی مورد باشه به شما معرفی کنند...ولی باز شما نمی پسندید...باز اونایی که شما می پسندید ممکنه اونا شما رو نه به خاطر خود شما بلکه واسه سایر چیز ها در نهایت مناسب نبینند...

    ولی من توصیه می کنم فارغ از بحث ازدواج
    کلا فقط و فقط به رشد شخصی خودتون فکر کنید... من خودم روزی که اشتیاق فراوانی به ازدواج داشتم و افرادی که مورد پسندم بودم و راجب همشون اون قدر میدونستم که اون قدر اختلاف مخصوصا از نظر مالی نداشتیم و نداریم ولی چون پدری نداشتم که مثلا بگه من از نظر مالی بچمو تامین می کنم(در حین سربازی یا تحصیل ارشد) تا وقتی شرایطش بهتر شه رد شدم...با این که توی خیلی چیزا مورد پسند بودم...
    این چیزا باعث شد بیش تر انگیزه بگیرم و به خودم بگم باید جوری زندگی کنی که وقتی فرزندت به سن ازدواج می رسه به جایی این که کلی از استعداد و انرزیشو صرف دغدغه های ازدواجش و مسایل مالیش کنه و هرز بره...حمایتش کنی و نذاری از این بابتا سختی بکشه(در عین حالی که شخصیت خود ساخته ای هم پیدا کنه)شاید باورتون نشه چه در محیط کارم ...چه دانشگاه سابقم.. چه همسایه هامون افراد زیادی هستند که الان بهم پیشنهاد می دند دختران خوبی سراغ دارند اگه می خوام ازدواج کنم...فهمیدم خدا جواب صبر و تلاش و سالم زندگی کردن ادم رو میده...جالبه حالا که مسایل مالی رو بولد می کنم(در صورتی که دیگه اصلا شکر خدا غصشو نمی خورم و خودش برام حلش کرد) میگن افرادی هستند که حاظرند دامادشون رو هم پشتیبانی کنند اول زندگی به شرطی که پسر خوبی باشه... ولی من خودم روش خاص خودمو دارم در انتخاب همسر...

    الانم به شما میگم که به جای غصه خوردن و درگیر کردن فکرتون روی چیزایی که اصلا نمیتونید تغییرش بدید به جاش به چیزایی که می تونید تغییر بدید فکر و عمل کنید و مطمئن باشید حتی اگه ازدواج هم نکنید به هر حال از چیزی که خودتون با سختی تونستید بهش برسید لذت خواهید برد.... یادتون باشه شما اگه فردی عاشقتون هم باشه و با شرایط شما هیچ مشکلی هم نداشته باشه...ولی اگه دوران عقد طولانی داشته باشید و برخوردهایی مشابه از پدر یا مادرتون ببینند در روابط شما هم تاثیر خواهد گذاشت... پس چقدر خوبه اون قدر خودتون بتونید از نظر مالی و فکر اقتصادی شرایطی رو درست کنید که اگه روزی چنین خواستگاری از راه رسید کم تر از شش ماه یا یکسال برید سر خونه ی خودتون..کمتر ایشون بیان خونه ی شما تا یه وقت ارج و قرب شما پیش ایشون کم نشه....

    گفتم حرف زیاد دارم فقط چون بد قول نشم...از سر فرصت بهتون طی روز های اینده خواهم گفت.
    براتون ارزوی خوشبختی دارم.


    البته این قسمت رو هم بعد خوندن پست جدید خانم مصباح الهدی خواستم عرض کنم که ایشون توصیه های بسیار مفیدی به شما داشتند حتما عمل کنید مخصوصا اون لینک صوتی که گذاشتند رو کلا گوش بدید نه برای خواستگاری کلا خیلی جاها به کارتون میاد...ولی بازم خواستم بگم که با چیزایی که من از تاپیک های شما راجب خانوادتون مطلع شدم این که شما بخواید با مامانتون طوری که ایشون گفتند صحبت کنید و ایشون عوض بشند رو زیاد مثمر ثمر نمی بینم...یک خانواده می بیننید کلی در مذیقه ی مالی هستند ولی وقتی دوماد میاد خونشون برای این که مبادا فردا روزی اون دوماد دخترشونو تحقیر کنه بگه مگه خونه ی بابات مثلا چی بودی و... شده به خودشون سختی می دند ولی جلوی دامادشون کم نمی ذارند تا ارج و قربش حفظ شه...اون کجا... تا خانواده ای که هنوز هیچی نشده ارج و قرب دخترشون رو پیش فردی که هنوز هیچی مشخص نیست کم می کنند...

    حرفای من به این معنا نیست به پدر و مادرتون بی احترامی کنید... ولی با خودم میگم ما بعضی وقتا چه نعمت هایی داریم که ساده از کنارش می گزریم...شما هم واسه رفتار پدر و مادرتون به جای ناراحتی و سر به سرشون گذاشتند اینو به عنوان تقدیر قبول کنید و بپذیرید... و سعی در تغییر چیزایی که در دستان توانمندتون هست بذارید...

    خانم وروجک نگفتید شما چه رفتاری داشتید که ایشون به شخصیت شما یا شعورتون شک کردند؟

    اگه خدا عمری داد در روزهای اینده براتون مینویسم اگه بازم به این نحو کسی از شما خواستگاری کرد چه برخوردی داشته باشید مناسب تر هستش یا لااقل برخوردی که من خودم مناسب میدونم رو میگم.

    راجب این اقا هم به نظرم اگه مجددا ایشون اومدند واسه جواب بهشون بگید چند روز دیگه !! به زمان نیاز دارید برای فکر کردن ..مطمئن باشید اگه واقعا شما رو بخوان ارزش شما پیش ایشون بالاتر هم خواهد رفت پس نگران نباشید مبادا با این کار از دستشون بدید..چون اگه این اتفاق بیفته بهتر که همین الان بیفته کسی که واقعا خواهان شما باشه به این راحتی ها کنار نمی کشه...یادتون باشه یک درصد این احتمال رو بدید نکنه اون خانم خصومتی با اون اقا داشته باشند و به دروغ به خواهر شما گفته باشند ؟ پس این قدر سریع باور نکنید...
    خواهرتون به اون خانم گفتند که خواهر شما هستند ؟



    ضمنا بنده پیشنهاد هایی که در اینده دارم و به شما میگم بخشیش این هست که شما هم خودتونو خیلی قوی کنید...تا اگه یک درصد فردی بعد دونستن شرایط خانواده شما دیگه پی گیر نشد زیاد ضربه روحی به قول خودتون نخورید.

  2. 2 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    مصباح الهدی (پنجشنبه 19 آذر 94), voroujak (جمعه 13 آذر 94)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاید یک دلیل اینکه تاپیکم برام مفید میشه اینه که هروقت تاپیکی باز میکنم دلیلش اینه که میخوام بقیه توی شرایط مشابه استفاده کنن.مثلا حموم تخت خواب و..
    من فقط میتونم بگم لطف کردید و خسته نباشید اقای فدایی یار
    البته من اینقدر ها هم خوب نیستم.
    تقریبا هیچ کجای حرفتون نیست که از من بخوام نقضش بکنم منتها الان بیست و شش و چندماهه هستم و تناقض ها دلیل داشته و دروغگویی نبوده.در مورد صد و ده هم اون یکی دوبار کسی از محله متوجه نشد بجز همسایه کناریمون که توی این محله دیگه نیستن.
    بله درست میفرمایید دقیقا به خاطر بدنشون دادن های مادرم تماام کیس های خوب مثلا فلامیل ندیده از من گریزان بودن.حتی یکی دوبار که خودشون با من مواجه شدن فهمیدن که اونطور نیست و حتی به زبان هم اوردن. بله متاسفانه مثلا مادرمن اجازه میده هرکسی راجب به دختراش هرنظری یا حرف یبزنه نمیدونم چرا اینطوری فکر میکنه خودش خوب نشون داده میشه. دقیقا من چندبار میخواستم بگم مادرمن اگه رفتارش اینطور نبود من تاحالا باصد تا خواستگار خیلی خوب ازدواج کرده بودم.
    البته خوشبختانه هیچ عجله و اصراری برا یازدواج ندارم. این هولی هم توی من افتاده ازطریق یکی از خواهرام هست که نفوذ زیادی ر.وی من داره و من حرف شنوی زیادی ازش دادشتم که خداروشکر یکسالی هست این حالت رو که بخواد به صورت مطلق باشه ترک کردم. البته مادرم هنوز باپرجاست. و اینو هم بگم اصلا ناراحت نیستم این مورد رو از دست بدم چون ازش مشکل اخلاقی دیدم.من موادر خیلی خیلی بهتر رو رد کردم حتی بدون فکر که خیلی هم کار اشتباهی نبود چون امادگی ازدو.اج نداشتم.

    و یه چیزو هم اضافه کنم اینکه خواهرم راحت تونست اامار بگیره چون قبلا کارمند همینجا بود و قدیمی و چشم و گوش اینجا رو میناخت . اون مسئله شعور چیز مهمی نبود.

    حالا که بحث تاپیکای قبلی کردید میشه اینو هم بگید یک اقا پسر نرمال نه خیلی خشک و نه خیلی ظاهرپرست تا چه حد از اراستگی رو خوب و چه شکل از اون رو بد میدونه؟ یک سوال دیگه درباره مردا چطوری مردایی که فکر میکنن همه دخترا مثل همند و میتونند سواستفاده کنند رو رد کنیم یعنی به شکلی درست به عقب برونیم؟


    اونجایی هم که ابی نوشتید خیلی درسته قطعا اونایی که بخاطر خونوادم و از طرف خانوادم میان بهیچوجه مطابق میل من نیستن و برعکسش هم در شرایط فعلی زیاد شدنی نیست .من به خودسازی و قوی سازی خودم و عزت نفسم احتیاج دارم.
    بله .من هم به قسمت خیلی اعتقاد دارم.وگرنه باید بشینم برای یکی دومرود از کسایی که دو سه سال پیش رد کردم تمام رو زغصه بخورم. اینو هم اضافه کنم که من شاید خواستگار رسمی کم دارم که گفتم خودم بخاطر شرایط رد میکردم. اما خواهان داشتم.
    بله درسته من خواهرای دیگمهم بخاطر فتارای مادرم از خونه ما گریزان هستن و من کاملا درکشون میکنم چون اعصاب خوردیش زیاده. و دقیقا همونطور که گفتید هیچوقت نسعی نمیکنم با تلاش بخوام به مادرم بفهمون که مادر اینها بخاطر فلان رفتار توست که نمیان زیاد خونه ما.فایده ندارن خواهرای بزرگم خواستن ونتونستن. قطعا من هم اگه روزی ازدواج کنم همین روند رو خواهم داشت دوری و دوستی.
    البته خیل یهم نامردی نکنم مادرم بخصوص دامادی رو که غریبه بود رو یکی دوسال اول تکریم میکرد و پذیراییش بد نبود. اما مشکلش یکی زیانش و حرفایی که میزنه هست .نصف اینکه داماد سواستفاده میکنه پایین بودن عزت نفس خود خواهرم بوده که اون هم دلیل عمدش بخاطر رفتار مادر بوده .حالا بگذریم از مادری که نمیشه تغییرش داد

    دقیقا من باید خودمو بسازم و بله من در همچین کارایی خواهرم رو دخیلی میکنم چون مادرم تو همون برخورد وال میفهمونه دخترش ارزشی نداره.

    شخصیتم جای کار زیاد داره.ولی اینقدر در دوران نوجوانی بخاطر گناه نکرده مواحذه شدم که خیلی بهتر میتونستم باشم اتقادهای اشتباه باعث شد رنجور و حساس بشم و عزت نفسم پایین باشه و همونطور که گفتم مثلا خیلی توی انزوا باشم.

    بله خیل یپسرا همینطورن که توی سن کمتر حواسشون مثلا به خانواده طرف نیست ولی بزرگتر که میشن براشون مهمتر میشه

    و دقیقا این اقا کار اشتباهی کرد بالاخره یک مدتی ذهن منو درگیر کرد.و باز منو بهای نتیجه رسوند که سطحم بخاطر خانوادم پایینه.

    من موندم چرا کمتر به ادم باشعور میخورم.متاسفانه یک چیزی هم که هست اینه مادخترا خودمون هم بیشتر جذب مرد هوس پرست که راه و روشش رو بلده میشیم

    بله منی که پشتم به خونوادم گرم نیست دقیقا در موراد ازدواج با یک شخص خوب حتی دوستی با یک دختر احساس اون کسی رو دارم که کلا صدهزارتومن بیشتر نداره
    کاش مادر من یاد میگرفت یکم ظاهر رو حفظ کنه. بخدا مثلا اگه ادم از ون شبش بزنه و برای بچش جهاز خوب بخره افتخاره. البته اینو بگم مادرم خیلی هم بد نیست و بعضی جاها که نیازه از خودش کم میزاره ولی خب اون چیزایی هم که یکی یکی یا توی تاپیکای دیگه گفتم هم درسته و توی حفظ ظاهر و بالا بردن ارج بچه هاش خیلی کمکاری میکنه.

    من باید بشینم بنویسم و ببینم برای اینده خودم چه کارایی میتونم یکنم و برای اینکه اعتماد به نفس و عزت نفسمو بالا ببرم
    ممنون اقای فدایی یار.حتما میدونید که پاداش خیرخواهیتون رو میبینید


    مصباح جان ممنونم.باز لطف کردید. تمام حرفاتون خوب و درست .بجز یک قسمتش. بله منم مادرای زیادی دیدم که کم سوادن و اطلاعات کمی دارن اما ساکتن و موجه و اینجوری دوست داشتنی.حتی ممکنه برن چپشت سرت کلی حرف بزنن ولی در حضورت بجز رفتار اروم ومناسب چیزی نمیبینی. ممنون

  4. 2 کاربر از پست مفید voroujak تشکرکرده اند .

    فدایی یار (دوشنبه 16 آذر 94), مصباح الهدی (پنجشنبه 19 آذر 94)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 فروردین 95 [ 15:27]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,522
    سطح
    22
    Points: 1,522, Level: 22
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 48 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام وروجک جان

    من هیچ نظر کارشناسانه ای ندارم ولی خودم در موقعیت بی پشتیبانی خانوادم و مادرم واقعاً شبیه مادر شماست و در دوران عقد هستم(مادر منم به جای تعریف همیشه بد می گفت و مثل شما بعدا فامیل که دقت می کردن تعجب می کردن که چرا بد ما رو می گفته)...خدا رو شکر کار کردم و پولی برای جهیزیم جمع کردم و گرنه علاوه بر استرس های وحشتناکی که خانواده وارد می کنن، سر این موضوع دیگه نمی دونم چی باید می کشیدم... پشتیبان نبودنشون یک طرف...خراب کاری های وحشتناک و ندانم کاری هاشون و اینکه تازه باید خرابکاری های اونا رو هم درست کنی بدتر از همه...
    ولی وقتی ازدواج کن که یک فکر مستقل داشته باشی و بدونی می تونی طرف همسرت و خونواده خودتو مدیریت کنی.. دختر بی پشتیبان کفش آهنی و زره می خواد..تو انتخابت حواست به اخلاق طرفت بیشتر از همه چیز باشه ضمن اینکه خانواده طرفت هم اخلاق انسانی داشته باشن و اینم این طور مواقع مهمتره چون اقلاً ازینور که نگرانی ازونور یکم خیالت راحت باشه..خیلی با آدم های عاقل مشورت کن و از مشاورای خوب کمک بگیر...سطح اطلاعاتت باید بیشتر از بقیه دخترا باشه که تازه ازدواج می کنن و تازه اول خرابکاریاشونه تو زندگی..
    من اعتماد به نفسم الانم افتضاحه ولی واقعاً روش کار کن...بعد ازدواج تازه واقعاً با نداشتن اعتماد به نفس حس بد تری به آدم دست می ده

  6. 2 کاربر از پست مفید saba02 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (دوشنبه 16 آذر 94), voroujak (سه شنبه 24 آذر 94)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام خانم وروجک....

    خواستم بگم از تاپیکتون فراموش نکردم...

    از لطف و توجهتون هم ممنونم...خیلی خوشحال شدم و می شم اگه کمترین کمکی از دستم بر بیاد...طی روز های اینده بیش تر براتون خواهم نوشت.

    التماس دعا دارم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید فدایی یار تشکرکرده است .

    voroujak (سه شنبه 24 آذر 94)

  9. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام خانم وروجک... و بقیه دوستان...اغاز ماه ربیع رو به همه عزیزان تبریک عرض می کنم...

    ببنید راجب اراستگی خب قابل وصف نیست...چون عباراتی که من استفاده می کنم و شما می خونید کیفی هستند و کمی نیستند ولی حدودی بخوام بگم طوری که نه خیلی زننده باشه و طرف توی چشم باشه... نه خیلی بی الایش...چیزی که عرف جامعه هستش و اکثر خانم هایی که شغل در ادارات دولتی دارند رعایت می کنند...بعضی ها واقعا خیلی خوب بلدند چطوری ارایش کنند که نه زننده باشه و حس کنی ارایش ندارند و تا ادم نبینه نمی تونه بگه...

    راجب سوالتون راجب اون مرد ها اول از همه بگم شما از کجا مطمئن هستید چنین مرد هایی واقعا نیتشون سو استفاده هستش؟!!
    ولی خب فکر می کنم بهترین روش این هستش خیلی مودبانه و البته قاطعانه باهاشون برخورد کنید ... البته کاش موقعیتشو کمی تشریح می کردید تا شاید بهتر می تونستم کمکتون کنم ...

    خانم وروجک گلایه ای نیست...ما پسر ها هم خیلی وقت ها به اشتباه جذب دخترانی میشیم که خوب ناز و عشوه های الکی بلدند ...هر چند اینا واسه زندگی پایدار نیست...ولی چه کنیم...خوبه که از این اشتباه ها درس بگیریم..به قول معروف عاقل یک اشتباه رو یکبار تکرار می کنه ولی نادان بیش از یکبار شاید !!

    ادم با شعور ! البته اگه شعور رو تو چی ببنیم ؟! میگن ادمایی که دور خودمون جذب می کنیم ناشی از افکار و عملکرد خودمون هستش...مطمئنم بعد از این این افراد هم سر راهتون به امید خدا قرار خواهند گرفت.

    راجب مادرتون هم به هر حال اینو شدیدا بهش اعتقاد دارم... این که هر چند کار ایشون اشتباهه که شاید اگه ما هم در شرایط ایشون تربیت می شدیم از ایشون رفتاری بسیار متفاوت تر داشتیم...ولی شدیدا به دعاشون اعتقاد دارم..هر کاری می کنید طوری باشه که دل ایشون شکسته نشه...نفرین مادر لازم نیست...اه ایشون حتی خوشایند نیست..دعاشون خیلی تاثیر داره..البته می دونم که اینا رو بهتر از من می دونید حتما...فقط واسه یاداوری گفتم... کلا توصیم این هستش با گوش کردن همون فایلی که خانم مصباح الهدی لطف فرمودند هر از گاهی بعضی خواسته هاتون رو زیر پوستی به مادرتون بگید ولی زیاد انتظار تغییر نداشته باشید و بیش تر روی خودتون کار کنید....

    اما برم سراغ حرفای اصلیم...نمی دونم تاپیکای منو خوندید یا نه ! پیشنهاد می کنم بخونید...من دو سال پیش دغدغه هایی داشتم مثل شما...البته درسته جنسش فرق می کرد و جنس من مالی بود ... ولی اتفاقا همون گریبانمو همون زمان گرفت...ولی یاد گرفتم دیگه اینا برام مهم نباشه چون یکبار برای همیشه برام قبحش ریخت...درست زمانی که دیگه اونا برام مهم نبودند نفهمیدم چی شدند اون دغدغه هام هم واقعا حل شدند... شده از یک چیزی بترسید تا وقتی اتفاق نیفتاده!!! کافیه یکبار اتفاق بیفته و ترسش بریزه و ببنیم یک ترس واهی بود !! واسه شما هم همین طوره یکبار توی ذهنتون تصور کنید مردی که برای یک عمر ارزوشو داشتید و ... اومده خواستگاریتون و واسه همین دغدغه هاتون ازتون خیلی راحت گذشته... شما به جای این که این براتون ببخشید عقده بشه یا ناراحت بشید... بپذیرید و اون مرد رو در ذهنتون بی ارزش کنید...فردی که تمام خوبی های شما رو با دیدن دغدغه هاتون
    گذاشت کنار به جای این که پشتتون باشه خیلی راحت رفت کنار از دنیای شما..همون بهتر که زود تر رفت... این طوری یکبار ولی برای همیشه این قبح و ترس در شما می ریزه... واینو تمرین کنید... بعدش این باور رو توی ذهنتون بقبولونید که شما در کنار همه ی خوبی هایی که دارید در کنارش هم اون شرایطو دارید ..مطمئن باشید اون فردی که شما روبا این شرایط و در مجموع بخواد هستش ...گیریم یک درصد هم اون فرد نباشه...خب نباشه...شما که نمی خواید صرفا چون تنها نباشید با هر فردی ازدواج کنید ...

    بعد از اون بیش از پیش به خودتون فکر و تمرکز کنید..نه برای جذب کردن همسر اصلا و ابدا...چون به نظرم هر چی ادم به قول یکی از دوستان واسه ازدواج به کسی فکر کنه شاید بیش تر دور میشه ازش !! من میگم برای رشد و تکامل خودتون...تا روزی که اون فرد با شعور پیدا میشه اون قدر رشد و کمال رو در شما در همه ی ابعاد مادی و معنوی ببینه اصلا اون دغدغه هاتون درش گم بشه...

    بعد از اون ببنید بیاید از دوربین یک مرد اونی که خواهان شما شده با هم به شما یعنی خانم وروجک نگاه کنیم...یک مردی توی محل کار ...اصلا توی خیابون.. چه میدونم یه جایی واقعا خاطر خواه شما میشه برای ازدواج و نه دوستی...اونم قطعا واسه خودش معیار و معیارهایی داره...اون خاطر خواه وقار شما میشه..مجذوب نگاه شما مجذوب رفتار شما و تمام خوبی هایی که دارید میشه... می خواد و میاد به شما پیشنهاد میده... اون چه میدونه که چه بر شما گذشته ؟! اون فقط ظاهر خانم وروجک رو می بیینه !! خانم وروجک هستش که میدونه مامانش چه رفتاری داره و...
    خب حالا این خانم وروجک این قدر خودشو در برخورد با این اقا خود اگاه یا ناخوداگاه اون قدر دست کم بگیره شما هم باشید فکر بدی نمی کنید؟! خیلی زود و راحت پا پس نمی کشید ؟! تا این که خانم وروجک اون قدر خودشو قوی نشون بده...با اعتماد به نفس و به قول دوست عزیزمون عزت نفس...برخورد اول و البته بعدی ها واسه اقایون مهمه ...کلا یک راز هستش هر چی خودتونو دست نیافتنی تر نشون بدید واسه اون مرد جذاب تر می شید... امان از روزی که خیلی زود اون مرد فکر کنه شما رو فتح کرده دیگه جذابیت اون فرد مقابلش خیلی براش کم میشه...خیلی...

    بعدش خودتونو قوی کنید ...شاید با تمام این تفاسیر بازم فردی که خاطر خواه شما شده در مراحل بعدی پشیمون بشه...باید واقعا خیلی قوی بشید که به جای غصه خوردن با انگیزه تر از قبل به زندگیتون ادامه بدید... من به شخصه خودم این طوری بودم همیشه هر وقت غرورم جریحه دار شده بیش تر انگیزه گرفتم برای اثبات خودم و بسیار هم لذت بخش بوده وقتی در نهایت موفق شدم... یک جمله ی معروف هستش که میگه هر گاه غرورت شکست از خرده های اون کوهی از غرور بساز و با افتخار روی ان بیست عجیب تو ذهنم چندین ساله نقش بسته و ازش نتیجه گرفتم...

    نمی دونم شنیدید یا نه بعضی بیماری های خاص که در گذشته داشتیم و به اینده مهم نیست یا چیزای مشابه رو میگن جلسه ی اول خواستگاری مطرح نکنید.. واقعا هم درسته... که واضحه لزومی نداره...فردی که واقعا طرفو بخواد جلسات بعدی به خاطر همچین چیزی طرفو ول نمی کنه چه بسا همینو جلسه ی اول می گفت طرف ولش می کرد... شما وقتی خواستگار واقعی دارید قبل دونستن شرایط خونواده شما باید با پرسیدن سوالات هوشمندی که اگه خدا عمری داد در اینده خواهم گفت باید متوجه بشید از زبان خودش چقدر براش اون دغدغه های شما مهم هستش یا نه..ببنید واقعا ادمی هست که ارزششو داره پا به خونه ی شما بذاره و تصویر کامل شما رو ببینه و جا نزنه..یا نه همچین ادمی نیست و همون بهتر بهشک جواب منفی بدید و تا ابد با یک منفی از شما یک تصویر بسیار خوشایند از شما در دلش بمونه و حسرت به دل بمونه !!!!

    در واقع نگران از دست دادن اون فرد نباشید و به جای تمرکز به روی مشکل...به روی راه حل تمرکز کنید..یعنی شما به دنبال این باشید که وقتی اون فردی که خاطر خواه شما میشه قبل مهم شدن هر چیزی پی ببرید چقدر واقعا شما رو در نهایت می خواد و ادامه میده اون وقت کمی بیش تر جذب شما بشه...و بعدش پا به خونه ی شما بذاره و...


    در ضمن قدر خودتون رو هم بدونید... البته بنده پیشنهاد دوستی که پسرا به دخترا میدند کلا دو ریال هم براش ارزش قایل نیستم...ولی این که واقعا توی محیط های مختلف خواستگار داشتید این یک امتیاز مثبتی هستش که باور کنید هر دختر خانمی نداره و اینو قدر بدونید و با انگیزه گرفتن از داشته هاتون روی ناداشته هاتونو بپوشونید.
    فکر کنم خیلی این پستم طولانی شد... خانم وورجک حالا فعلا روی مواردی که گفتم از راه های مختلف لطفا بیش از پیش کار کنید ... تا روز های اینده چیزایی که به ذهنم میاد رو بهتون بگم و امیدوارم بهتون کمک بشه.

  10. کاربر روبرو از پست مفید فدایی یار تشکرکرده است .

    voroujak (سه شنبه 24 آذر 94)

  11. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 98 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    7,418
    سطح
    57
    Points: 7,418, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    808

    تشکرشده 404 در 138 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام به همگی

    با اجازه شروع کنده تاپیک سوالی از اقای فدایی یار داشتم
    اول اینو بگم ک تقریبا همه پستهای شما رو میخونم چون نکته بین هستید و کامل جواب میدید

    حالا ک شما اینقدر خوب و با مثال توضیح میدید میشه لطف کنید این تیکه رو بیشتر توضیح بدبد ک

    مجذوب نگاه شما بشه. دست نیافتنی بشید تا بیشتر مجذوب بشه!!!

    ی موقع کاری نکنیم حمل بر خود ستایی بشه؟؟؟؟؟؟
    پیشاپیش از پاسخ گویی شما سپاسگذارم

  12. کاربر روبرو از پست مفید هلیاجون تشکرکرده است .

    فدایی یار (چهارشنبه 25 آذر 94)

  13. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اقای فدایی
    واقعا شرمنده زحمتاتون هستم.ممنون
    حتما تاپیک هاتون رو میخونم و باز میام اینجا سسوال میپرسم نظراتتون بسیار خوب هست.
    درضمن به اون میگن ارایش ماهرانه! هرکسی هنر و سلیقشو نداره.
    ممنون که وقت میزارید

  14. کاربر روبرو از پست مفید voroujak تشکرکرده است .

    فدایی یار (چهارشنبه 25 آذر 94)

  15. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام
    تایپیک شما خیلی پر محتوا شده وموثر

    امیدوارم همه اونایی که مشکل شبیهه شما دارن استفاده لازم راببرن همه خیلی خوب راهنمایی کردن خدا قوت به همگی

    ببخشید من یه سوال برام پیش اومد اینکه نقش پدرت را خیلی کم توضیح دادین

    باباها دخترا را بیشتر دوست دارن و میتونن رابطه بهتری باهاشون برقرار کنن چراااااا خاهراتون برا حل مشکل از این در وارد نشدن ؟

    مادره منم وقتی عصابی میشه خودشم نمیفهمه چی میگه ولی بابا منطقی تره خاهره کوچکم کارش گیر داشت همش به بابا میگفت موفق بود

    خیلی خوب بود اگه کنترل ومدیریت به دست اقایون باشه چون اقایون اون دوردورا میبینن

    اول به این فکر کن که چه جوری میتونی پدر ومااااادر را باور کنی

    ممکنه بدخلقی مادرت از در امد کم باشه یا اینکه درامدتون معمولی هست یا به قول خودت روزگار میگذره ولی این حس اینکه مبادا کم بیاره در وجود

    مادر هستش واز اون طرف به شکل بدرفتاری به شما انتقال میده

    پس لطفا با خاهرات صحبت کن که خودشون را راضی نشون بدن از زندگیشون از اینکه این چنین پدری مادری دارن افتخار میکنن

    این حس را به بابا مامان انتقال بدین خیلی کار ساز هست

    سعی کنین خوبی هاشون را بیشتر گوش زد کنین اونا ببینن شما راضی هستین بیشتر برا خوشحالی شما تلاش میکنن

    خصلتای خوب چیه بابا داره با کف دستش برا شما زحمت میکشه مادر با صبوریش با سختی ها کنار اومده و......

    بهتریییییین ثمره زندگیشون شما ها هستین که خیلی خوب تربیت کردن شمارو

    اینا چیزای کمی نیستا دقت کن همیشه در قبالشون سپاس گزار باشین

    خدارو شکر شما شاغلین از همین امروز شروع کنین پس اندازی برا خودتون داشته باشین تا موقعیت پیش امد دست و پاتون نلرزه

    اینکه میگن هردو خانواده بایستی هم کفو هم باشن درسته فیلم ستایش دیدین که دختره چقدر اذیت شد با وجود اینکه مرده شعور بالایی داشت

    شما ظرافت زنانه وسیاست های زنانه داشته باشین همه مشکلاتون حل میشه که مطمئنا دارین منتها گاهی وقتا خاموش میشن بایستی بیدارشون

    کرد خاهرتون با تدبر در زندگیش میتونه مشکلاتشو کمتر کنه ورابطه خوبی با خانوادش داشته باشه

    شما میتونین خودتون را تغییر بدین ولی ادمی که از 40سال گذشت دیگه قابل تغیییر نیست یا شایدم به سختی اونم اگه خودش مایل باشه

    پس پدر ومادر و خودتو لایق بهترینا بدون به نقاط قوتشون بیشتر دقت کن

    ادمی به پول ثروت سرشناس نیست به اینکه در طول عمرش کاری کرده همیشه سربلند باشه بچهها شون سرافکنده نیستن

    متاسفانه جامع امروزی داره به سمتی میره هرکی تیپ قیافه داشته باشه ادم خوبیه این جوری در اذهان عمومی جا انداختن

    ولی مطمئن باش اون کسی که ذات خوبی داره دنبال کسی میره که خوش ذات باشه اصل نسب داشته باشه


    موفق باشین
    ویرایش توسط سها** : سه شنبه 24 آذر 94 در ساعت 13:55

  16. کاربر روبرو از پست مفید سها** تشکرکرده است .

    فدایی یار (چهارشنبه 25 آذر 94)

  17. #29
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    ببخشید جسارت می کنم نظر میزارم ولی هر تایپیک مختص به یک مشکلی هستش و بهتره حول همون مشکل استارتر باشه و از سوالات حواشی خودداری بشه اینجوری تایپیک تبدیل به نظرخواهی میشه و توسط تیم مدیریت سایت قفل میشه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  18. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    هلیاجون (سه شنبه 24 آذر 94)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.