به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 شهریور 97 [ 12:32]
    تاریخ عضویت
    1392-7-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    4,961
    سطح
    45
    Points: 4,961, Level: 45
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    21

    تشکرشده 244 در 115 پست

    Rep Power
    34
    Array

    من و دختری که 3ساله میخامش اما همش میگه قصد ازدواج ندارم

    سلام به دوستای خوبم
    قبلا مشکلمو گفتم اما میخام بازم بیانش کنم
    دختری هست ک من 3ساله ایشون رو میخام هرچی بهشون میگم میگن من قصد ازدواج ندارم البته خودم به شخصه و رودر رو نگفتم بهشون ابجیم چن بار گفته وحتی هفته قبل رفتیم خونشون باابجیم ک بامامانش صحبت کردیم و اونم جواب درستی نداد
    ی بارم دختر خالمو فرستادم محل کارش ک بازم بهونه های الکی اورد
    دوستان میدونم ک باید رسما برم خواستگاری پس فقط بگید ک چرا این کارا رو میکنه ی جورایی فرار میکنه
    خانمای محترم سایت از شما ک بیشتر کمک میخام
    چرا ی دختر ب این شدت از ازدواج فرار میکنه
    خیلی دوسش دارم و ب هر دری میزنم ک یشه
    البته هم خودش هم مادرش گفته ک والا کسیو زیر نظر نداره
    من ک گیج شدم از دست این دختر

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    یا من مشکل دارم یا شما، اما من اگر فقط احساس کنم دختری ممکنه از ته دل بهم علاقه نداشته باشه هرگز دلم نمیخواد ببینمش
    متعجبم از مردهایی که گیر میدن.
    عزیز من دختر اگر شمارو بخواد خودش به هزار زبون میگه

  3. کاربر روبرو از پست مفید Kaveh_r تشکرکرده است .

    rayehe (دوشنبه 11 آبان 94)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام دوست عزیز از دو حالت خارج نیست:

    1. یا نمیخوان و خجالت میکشن بگن نمیخوان و مقدور نیست براشون دلیلش رو بیان کنن. (شایدم حسی مانند ترحم و ... چون میدونن دوستشون دارید)

    2. یا شرم و حیا اجازه نمیده بگن لطفا رسما تشریف بیارید خواستگاری.

    من به شخصه خیلی سختمه وقتی یک نفر مستقیما از خودم خواستگاری میکنه و جواب میخواد. یه همچین موردی دارم واقعا اذیت میشم. هشت ساله خواستگارمه و هر بار خواهرشون رو که دوست صمیمی بنده هستند واسطه قرار میدن و بدتر اینکه همه جا تحت تعقیب و کنترلشونم. مثلا میان جلو منزل که هرگاه از خانه خارج شدم من رو ببینن که اینم خجالت میکشم به خواهرشون بگم لطفا داداشتو از جلو در خونه ما جمع کن!

    خب من نمیتونم جواب واضحی بهشون بدم، خواهرش میدونه کسی در زندگی من نیست. اما من نمیتونم به خواهرشون بگم عذر میخوام خانواده ات در حد و اندازه من نیست، یا اینکه ببخشید داداش بزرگه ات از پدرم کلاه برداری کردن و سایه منم نشونتون نمیدن یا اینکه عذر میخوام اون شغلی که شما بهش میگی مهندسی، من میگم دلالی.

    و از طرفی میدونم چقدر بهم علاقه دارن و دلم نمیاد مستقیم بگم نه! میگن تو فقط اجازه بده ما بیایم خواستگاری، خب من میدونم عمق فاجعه رو که مادرم بدجور غرورشون رو میشکنه یا پدرم کوچیکشون میکنن. مثلا شایعه شده بود نامزد کردیم، زنگ زده بودن خونمون کس دیگه ای نبود بهش دختر بدین؟ مامانم میگفت نه بابا خواهرش دوستشه، حرف در آوردن، همین یکی رو کم داشتیم که دخترمون بدیم پسر فلانی و میخندید از این شایعه! من که میدونستم از کجا آب میخوره! خب دارم میبینم خانواده نظرشون چیه. مجبورم دیگه بگم قصد ازدواج ندارم، شرایطم مهیا نیست و این حرفا، چون اگه مستقیم بگم نه، از من دلیل میخوان و منم دلیل قابل بیانی ندارم.

    قبول دارم روش صحیحی نیست. ولی خب یه دختر هم حجب و حیا داره. دلم نمیخواد دوستم رو از دست بدم، چه میدونن هربار که اصرار میکنن چقدر فکر من مشغول میشه و هر بار منتظر هستند مثلا از دور ببیننم چقدر عذاب وجدان میگیرم . عشقشون و صبوریشون واسم قابل تحسینه و ازشون بدم هم نمیاد، اما به مسائلی آگاهی دارم که ایشون در جریان نیستند.

    شما هم رسمی از طریق خانواده اقدام کنید. اگر مخالفت کردن بدونید دلشون رضا نیست و اصرار نکنید که اذیت بشن. اگر هم گفتن تشریف بیارید یعنی تا بحال خجالت میکشیدن تعارف بزنن تشریف بیارید و شما تو باغ نبودی.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
    ویرایش توسط عشق آفرین : دوشنبه 11 آبان 94 در ساعت 22:27

  5. کاربر روبرو از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده است .

    سرشار (سه شنبه 12 آبان 94)

  6. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 شهریور 97 [ 12:32]
    تاریخ عضویت
    1392-7-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    4,961
    سطح
    45
    Points: 4,961, Level: 45
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    21

    تشکرشده 244 در 115 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Kaveh_r نمایش پست ها
    یا من مشکل دارم یا شما، اما من اگر فقط احساس کنم دختری ممکنه از ته دل بهم علاقه نداشته باشه هرگز دلم نمیخواد ببینمش
    متعجبم از مردهایی که گیر میدن.
    عزیز من دختر اگر شمارو بخواد خودش به هزار زبون میگه
    دوست من بنده یکسال باایشون ی رابطه در حد پیام و زنگ هم داشتم یکسال و ازشون دلیلشو پرسیدم بامنم رودروایسی نداشتن میتونستن بگن خوشم نمیاد ازت و تموم اما فقط ی جورایی دست نگه میداشت خواستگار هم زیاد داره اما به همه جواب رد میده

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز از دو حالت خارج نیست:

    1. یا نمیخوان و خجالت میکشن بگن نمیخوان و مقدور نیست براشون دلیلش رو بیان کنن. (شایدم حسی مانند ترحم و ... چون میدونن دوستشون دارید)

    2. یا شرم و حیا اجازه نمیده بگن لطفا رسما تشریف بیارید خواستگاری.

    من به شخصه خیلی سختمه وقتی یک نفر مستقیما از خودم خواستگاری میکنه و جواب میخواد. یه همچین موردی دارم واقعا اذیت میشم. هشت ساله خواستگارمه و هر بار خواهرشون رو که دوست صمیمی بنده هستند واسطه قرار میدن و بدتر اینکه همه جا تحت تعقیب و کنترلشونم. مثلا میان جلو منزل که هرگاه از خانه خارج شدم من رو ببینن که اینم خجالت میکشم به خواهرشون بگم لطفا داداشتو از جلو در خونه ما جمع کن!

    خب من نمیتونم جواب واضحی بهشون بدم، خواهرش میدونه کسی در زندگی من نیست. اما من نمیتونم به خواهرشون بگم عذر میخوام خانواده ات در حد و اندازه من نیست، یا اینکه ببخشید داداش بزرگه ات از پدرم کلاه برداری کردن و سایه منم نشونتون نمیدن یا اینکه عذر میخوام اون شغلی که شما بهش میگی مهندسی، من میگم دلالی.

    و از طرفی میدونم چقدر بهم علاقه دارن و دلم نمیاد مستقیم بگم نه! میگن تو فقط اجازه بده ما بیایم خواستگاری، خب من میدونم عمق فاجعه رو که مادرم بدجور غرورشون رو میشکنه یا پدرم کوچیکشون میکنن. مثلا شایعه شده بود نامزد کردیم، زنگ زده بودن خونمون کس دیگه ای نبود بهش دختر بدین؟ مامانم میگفت نه بابا خواهرش دوستشه، حرف در آوردن، همین یکی رو کم داشتیم که دخترمون بدیم پسر فلانی و میخندید از این شایعه! من که میدونستم از کجا آب میخوره! خب دارم میبینم خانواده نظرشون چیه. مجبورم دیگه بگم قصد ازدواج ندارم، شرایطم مهیا نیست و این حرفا، چون اگه مستقیم بگم نه، از من دلیل میخوان و منم دلیل قابل بیانی ندارم.

    قبول دارم روش صحیحی نیست. ولی خب یه دختر هم حجب و حیا داره. دلم نمیخواد دوستم رو از دست بدم، چه میدونن هربار که اصرار میکنن چقدر فکر من مشغول میشه و هر بار منتظر هستند مثلا از دور ببیننم چقدر عذاب وجدان میگیرم . عشقشون و صبوریشون واسم قابل تحسینه و ازشون بدم هم نمیاد، اما به مسائلی آگاهی دارم که ایشون در جریان نیستند.

    شما هم رسمی از طریق خانواده اقدام کنید. اگر مخالفت کردن بدونید دلشون رضا نیست و اصرار نکنید که اذیت بشن. اگر هم گفتن تشریف بیارید یعنی تا بحال خجالت میکشیدن تعارف بزنن تشریف بیارید و شما تو باغ نبودی.
    هفته قبل ابجیم رفت خونشون بامادرش هم صحبت کرد اما اونم جواب درستی نداد

  7. کاربر روبرو از پست مفید sadafdarya تشکرکرده است .

    عشق آفرین (سه شنبه 12 آبان 94)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    دوست خوبم خواستگاری رسمی جدیت داره.

    مادر، پدر، شاه دوماد و گل و شیرینی با تماس قبلی و رسمی
    وقتی ببینن خیلی جدی هست دیگه جواب جدی میدن.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس و لجبازی کودک 3ساله من
    توسط شیدا1392 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 فروردین 95, 15:26
  2. ازدواج با دختری بزرگتر از پسر (3سال)
    توسط Arvana در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 44
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 اردیبهشت 92, 12:17
  3. ترديد بعد از 3سال عقد
    توسط saminaz در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: جمعه 14 مهر 91, 14:13
  4. شوهرم 3سال بهم خیانت کرده
    توسط s.p در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 39
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 آبان 90, 15:02
  5. تردید.من 3سال بزرگترم
    توسط sarjon در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 مرداد 90, 13:33

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.