می دونم یه فرد داغدار در روزهای اول بیش از هرچیز به دلگرمی و درک شدن نیاز داره. اما چطور می شه این حس رو بهش داد؟
وقتی یک انسان، یک انسان که آفریده شده تا زندگی کنه، در اوج جوانی بخاطر بی توجهی و سهل انگاری یه عده از دست می ره، خشم و درد جون آدم رو می جوه.... با چه کلماتی می شه این رنج رو کاهش داد؟
تو نت سرچ می کردم، اکثرا نوشته بودند که چی نگید و چه کارهایی نکنید. حرف هایی که اکثرشون در مراسم خاکسپاری به دوستم و خونوادش گفته شد. اما کمتر جایی نوشته بودند که چی بگید.
من هم بعضی از اون حرفهای بی فایده رو زدم، هرچند بیشتر اجازه دادم در آغوشم بمونه... حس می کردم کسی داره قلب و معده و هرچه درون شکمم هست رو قیچی قیچی می کنه و چیزی برای گفتن نداشتم..
اگه شما (خدای نکرده) شرایط دوست من رو تجربه کردید، چی آرامتون می کرد؟ چه کاری براتون انجام شد که بهتون کمک کرد؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)