به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 36 , از مجموع 36
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    31
    Array
    اول سلام کنم به دوست خوبم دختر جوان.....خعععععلی دلم واست تنگ شده بود..کجایی خاااانوم؟؟؟؟؟
    سلام wato...میگمااا این دختر جوان رو اینجوری نبین....انقده حرفاش تاثیر گذاره که خدا میدونه..حرفاش خدایی حال منو خوب میکنه......بعد اینکه میدونی چیه...من حس میکنم شما اشکال اول رو بهتره توی خودت ببینی.....نباید جوری رفتار کنی که خانمت رو پر توقع و در نقطه مقابل کم توقع بار بیاری......اقتدار و مدیریت یه مرد رو توی وجودت ترمیم کن.....تا اینجا کلی نظر گذاشتین..اما من هنوز درست متوجه نشدم حرف اصلی خانمت چیه....راستش رو بخواهی شما خودتم نمیدونی حرفش چیه؟؟؟؟ خوب چرا سختش میگیری..ببین مشکلش چیه.....اگه وجود مادرتونه...که بهتون گفتم چکار کنین....اگه مشکلش با قطع ارتباط با خونوادت حل میشه...شما هم دقیقا همین شرط رو واسش بزار..البته نه بصورت واقعی.....ظاهرا اینجوری کن..تا دستش بیاد نمیشه..قطع ارتباط به همین راحتیا نیست...اگرم مشکل خودتی....که دیگه چه بهتر....سعی کن رفعش کنی.....با نرفتن به خونه..فقط بیشتر بهانه دستش میدی...اگه بنا به تنبیه کردنه..فکر کنم دیگه کافیه......

  2. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1393-10-20
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,869
    سطح
    25
    Points: 1,869, Level: 25
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عکس العمل خانواده شما الان چیه؟
    به نظرم الان که تو فاز تصمیم گیری هستید هرچه قدر از کسانی که تو جبهه شما هستن دورتر باشید راحت تر و بی طرفانه تر میتونید فکر کنید.چون با این وضعیتی که الان شما دارید ناخوداگاه منتظر یک مهر تایید هستید و ممکنه خدای نکرده مادر شما با گفتن یک جمله یا یاداوری چند تا خاطره ناخوشایند دوباره شما رو بهم بریزه.
    استفاده از تجربیات بزرگترها و مشاوره باهاشون خیلی خوبه اما فکر کنم الان مادر شما هم عصبی باشن یا حداقل دل خوشی از عروس نداشته باشن و شتابزده شما رو راهنمایی اشتباهی بکنن.البته ناخوداگاه
    مثلا با گفتن همین جمله:دختره ی ذلیل مرده فکر کرده از دماغ فیل افتاده!!!شوخی بودا به دل نگیرید ولی همینا پنجاه تا خاطره بد میاره تو ذهن شما
    پس به نظرم اگه امکانش هست براتون جای سومی بمونید و اگر نیست از خانوادتون بخوایید مطلقا راجع به این قضیه صحبت نکنن.چون خیلی اوقات صحبتهاشون سو گیری ناخوداگاهی داره

    ولی خب دوست عزیز بحث اینجاست
    . من تا حالا ندیدم پدر 55 ساله ی من به عروسهای عمم بگه آب یا چای بده.تا حالا ندیدم.اصلا در شان خودش نمیبینه و این کارو زشت میدونه.خییییلی.چون میگه عروس توی خونه پدر شوهرش احترامش واجبه و هرچی باشه دختر مردمه.اینجور مواقع شده که بابام به عمه 70 سالم یا مامان 50 سالم یا من یا دخترعمه 45 سالم گفته چای بریزیم یا حتی خودش پا میشه اما به عروسهای عمم مطلقا.البته عروسهای عمم تا خودشون میفهمن بلند میشن و میارن.این از رفتار پدر من که تازه از نظر من خیلی بداخلاقه.خیلیییی.
    یا داییهای خودمم همینطور تا حالا ندیدم به زن پسرخاله هام از گل نازکتر بگن چه برسه خرده فرمایش یا هرچیز.کلا خواستم بگم که تفاوت فرهتگی هست و کلا خیلی خانواده ها به خودشون اجازه نمیدن تا وقتی زن خودشون یا دختر اون خونواده اونجا هست به عروس خانواده خرده فرمایش بدن.پس کار دایی شما هم تو بعضی فرهنگها و آداب و رسومشون درست نیست.نمیشه گفت فرهنگ ندارن باید گفت فرهنگ متفاوت دارن.

    خب از اونطرف هم فرهنگ متفاوت تر یکی دیگه از عمه هام هست که وقتی مهمون داره خودشو و دختراش نشستن و از سیر تا پیاز مجلسو عروسها دست میگیرن.حتی حین مهمونی به بچه های دختر عمه هامم رسیدکی میکنن و اینو بد نمیدونن.خب فرهنگ اوتا هم همینه . و یه جوری فرهنگ مشابه دارن و راضین.

    در مورد دوستان که باز گرفتار قضاوت بیهوده خودشون شدن خواستم چند نکته رو عرض کنم
    1.من اینجا با مخاطب خودم سعی کردم لحن دوستانه داشته باشم و بعنوان یک فرد متاسفانه پرخاشگر احساسات خانم ایشون رو هم در نظر بگیرم که چرا اینطور هستن و فقط در جهت کوبوندن شخصیت خانمشون حرف نزدم.کاری که خیلی از شما دوستان انجام دادید.خواستم کمی هم همسرشون رو تحلیل کرده باشم.
    2.در بین صحبتهام برام مهم بود و بارها تکرار کردم که این تیپ شخصیت کمی بی اعتماد به نفس و ضعیف و نیاز مند شماست .کی افتخار کردم؟!
    3.من جایی از متنم ننوشتم با خانمت بساز همینی که هس!من گفتم کنارش باش و به نیازهاش به ویییییژه نیازهای زناشوییش رسیدگی کامل بکن تا تحت مراقبت یک مشاور خودخواهیهای همسرتون کم بشه.البته آقای عزیز این کمی زمان بره.اما عشق ارزشش رو داره.میتونید فرصت دوباره به خانمتون بدین و مثل همیشه کنارش باشید.چون تصور کنید ایشون که انقدر مغرور و یکدنده و لجباز بوده غرور خودشو نادیده گرفته و در انتظار شما بسط توی خونه نشسته و مطمینا الان شب و روز نداره و از خیلی از کرده هاش پشیمونه.
    4.دوستان محترم اگه متن منو بخونند متوجه میشن من در حال تلاش برای تغییر هستم و به طور کلی گفتم حتی به گفته همسرم تغییرات مثبت زیاد داشتم و از کسی هم مشاوره ،کمک، نسخه و پیش گویی و آینده نگری نخواستم.قضاوتهای بی موردمون رو بزاریم برای جای دیکه.حتی در مورد خود مراجع هم حق قضاوت نداریم چه برسه به کسی که اومده و از حال و هوا یا تجربیات خودش صحبت میکنه تا شاید کمکی کنه.
    همگی موید باشید.

  3. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array

    My

    نقل قول نوشته اصلی توسط watowato نمایش پست ها
    ممنون از راهنماييتون اون رفته مشاور و مشاور بهش گفته برو خونت بمون تا شوهرت برگرده اونم بعد دو هفته ولي من حلصر نيستم برگردم چون حتا حاضر نيست از مادرم عذر خواهي كنههر روز ك ميگذره بيشتر ميفهمم كه بايد طلاق رو بگيرم.مشاورم راست ميگفت اين محبتي كه اينقدر براش انجام دادم اسكش حماقته
    واقعن که!انتظار دارین بیاد از مادرتون عذرخواهی کنه؟حرکت مادرتون خیلی زشت بوده ک اومده تو خونتون و حریم خصوصی تون و اون رو سرزنش کرده آخه مبخام بدونم واقعن ابن چ کاریه؟خجالت نمیکشه؟ انتظار معذرت خاهی خانمتون خیلی انتظار بیخودیه البته قبول دارم ک نباید اونجوری جواب مادرتون رو میداد حرکت زشت رو نباید با جواب زشت جواب داد

  4. 3 کاربر از پست مفید masamasa تشکرکرده اند .

    sahar67 (شنبه 18 مهر 94), نارجیس (شنبه 18 مهر 94), راویس (دوشنبه 27 مهر 94)

  5. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1394-7-23
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    43
    سطح
    1
    Points: 43, Level: 1
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    آقای
    watowatoمیتونم با احتمال 99%بگم که مشکل شما دقیقا مشکل زندگی دختر خاله من هستش خیلی وقت بود که دنبال یه آقایی میگشتم ببینم چطور میتونه یک سال با قهر خانمش کنار بیاد یعنی یک سال آدم دنبال ناموس خودش نمی ره؟ نمیگم خانم شما اشتباهی نکرده دقیقا همونطور که دختر خاله من مقصره ولی بازم اون خانوم شما هستش. مشاور حرف خوبی زده برای تنبیه خانومتون ولی اینم بدونین اگه موقعیتی نباشه که هم شما حرفتون رو بزنین هم خانومتون این مشکل چطور باید حل بشه؟ اینم بدونین ایجاد یه موقعیت طبق شرایطی که گفتین باید به دست شما ایجاد بشه چون به گفته خودتون خانومتون اومده بودن که مشکل رو حل کنن خودتون باعث شدین دوباره برن.حالا برین خداتون رو شکر کنین که ایشون یه درجه از دختر خاله من نرم تر تشریف دارن که حاضر به انجام همچین کاری شدن دخترخاله من که اصلا حاضر نیست اسم شوهرشو پیشش بیاریم چه برسه به اینکه پادرمیونی کنیم.پس برادر من مطمئن باش خانومت تو ان مدت تنبیه شده شاید به روی خودش نیاره که اونم از روی غرورش هست ولی برو قشنگ بشین باهاش صحبت کن حرف های دلت رو بهش بگو اگه قبول کرد که هیچ اگه نه یه فکری برای زندگیتون بکنین اینطوری پادرهوا موندن خوب نیست تکلیف خودتون رو روشن کنین.خوشحال میشم بهم بگین که ما هم چطور این حرف هارو به شوهر دختر خالم برسونیم!چون اونم حاضر نیست که اصلا در این باره حرف بزنه یه بار بابای من از یکی از فامیل هاشون خواسته بود که شماره تلفنش رو بدن که باهاش حرف بزنه گفته بودن که پسره میگه اون دیگه زن من نیست.

  6. 2 کاربر از پست مفید هستی&مهدی تشکرکرده اند .

    نارجیس (سه شنبه 28 مهر 94), راویس (دوشنبه 27 مهر 94)

  7. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 خرداد 95 [ 19:14]
    تاریخ عضویت
    1394-2-05
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,320
    سطح
    20
    Points: 1,320, Level: 20
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    58

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فرق ما با زن و شوهرهای قدیم در اینه که آنها هر چیزی که خراب میشد رو تعمیر میکردن نه تعویض
    من با نظر دوستمون موافقم حرکت اشتباه اول از مادرتون بوده که توی حریم خصوصی شما دخالت کرده و حرکت اشتباه تر از همسر شما بوده که بدتر پاسخ داده ... تا زمانی که با همسرتون گفتگو نکنید هیچی حل نمیشه و این موش و گربه بازی نتیجه اش فقط اوارگی شماست برادر من

  8. کاربر روبرو از پست مفید راویس تشکرکرده است .

    نارجیس (سه شنبه 28 مهر 94)

  9. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 16 شهریور 97 [ 17:30]
    تاریخ عضویت
    1392-9-22
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    4,299
    سطح
    41
    Points: 4,299, Level: 41
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    62

    تشکرشده 46 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز،
    اخلاق خانم شما تا حدودی شبیه خانم من هست البته با تفاوت های جزئی...
    من به شما حق میدم که از دست همسرت ذله شده باشی، چون واقعا تحمل خانمی با این اخلاق برای من که 1 ساله ازدواج کردم خیلی سخته وای به حال شما که دارید 4 ساله با ایشون میسازید.. دوستان به خدا خیلی سخته که همش کوتاه بیای به خاطر کسی که قدرتو نمی دونه و همیشه خودش و خانوادش رو محق میدونه و شما و خانوادتون رو مفسد و ناحق... من این دوست عزیزو میفهمم... میدونم که واقعا به ته خط رسیده که این حرفارو میزنه... یک تاپیک دارم که سرنوشت و وضع زندگیمو توضیح دادم، الانم دارم میرم مشاوره به همراه خانم... الان دارم اخلاقشو تحمل میکنم میگم شاید به مرور درست شد، تازگیا فهمیدم دروغگویی هم به صفات دیگرش اضافه شده... با مشاور درمورد دروغگویی و قهرهای بچگانش و پرتوقع بودنش صحبت کردم. بعد از چند جلسه مشاور بهم گفت که این خانم خودش و خانوادشو از همه چیز مبرا میدونه و همه چیزو واسه خودشون میخوان، به من هم توصیه کردن چند ماهی صبر کنم و باهاش بسازم اگه عوض نشد اون موقع دیگه چاره ای جز جدایی ندارم... شما هم در خلوت خودت و با کمک مشاور مجرب تصمیم بگیر ببین میتونی یک فرصت چند ماهه به زندگیت بدی شاید اوضاع تغییر کرد ...
    انشاالله بتونی تصمیم درست برای خودت و زندگیت بگیری...


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.