سلام
واقعا گاهی وقتا خیلی کلافه و خسته میشم
تو خانواده عصبی یا بهتره بگم جنونی دنیا اومدم
که این جنون و عصبی بودن به من و فرزند عزیزم رسیده
خیلی کم تحملم و خیلی عصبی , بابت این موضوع فشار خون گرفتم درد قلب و تپش قلب...
دلم واسه فرزندم میسوزه که یه مادر پرخاشگر داره یه صدا از دهنش در بیاد سرش داد می کشم وای مادرم که باید الگوی من باشه تا فرزندمو می بینه چنان جیغ و دادی راه میندازه که نگو انگاری یکی مرده باشه!!! تا این حد شیون می کنه
محبتی نه از جانب مادر و پدر ندیدیم باز یه خوبی که مادر داشت دست رومون بلند نمی کرد اما محبتی نثارمون نمیشد
با کوچکترین چیزی که خلاف میلم باشه داد و هوار راه میندازم خیلی عصبی ام و استرسی و افسرده , خودم از شرایط کنونیم خیلی خسته شدم و واقعا زجر می کشم
یه مدتی دارو مصرف کردم فایده ای نداشت , من خودم می دونم حالم با چی خوب میشه!!
فرزندم دلم بحالش میسوزه وقتی خوابه مدام براش گریه می کنم به من میگه تو مادر نیستی نباید مامان صدات کنم!! فکر کنم اون نفرتی که من از اونی که این بلا رو سرم آورد دارم پسرمم داره از من متنفر میشه!!
همه باهاش با داد و بیداد و سرو صدا حرف میزنند , همسر منم که آدم مظلوم و ساکتی بود تو زندگی با من تبدیل به یک فرد عصبی و بددهن شد و گاهی دست به زن هم داره
فرزندم لاغر و ضعیفه مدام تیک میگیره اعتماد به نفس نداره خیلی ترسو هست اما خیلی مهربونه و دلسوز همه عاشقش میشند
الآن رفتارم باهاش بهتر شده اما سر و صدا و جیغ و داد و به شدت پرخاشگرم
من خودمم از نوزادی کتک خوردم , با شیشه دست و پاهام بریده میشد , با سنگ به سرم ضربه می خورد , با دست جلوی دهنمو نگه میداشت و من به دست و پا زدن می افتادم , باکمربند مرتب کتک میخوردم , پاهامو به دستگیره در میبست و با چوب میزد به کف پاهام , مثلا بهم ریاضی یاد میداد چون مضطرب بودم یاد نمی گرفتم یکی میزد تو سرم با سنگ و دست و هر چی دور و برش بود!!!! از رو دوچرخه مینداختم , همیشه خدا تنم سیاه و کبود بود به دوستامم دروغ میگفتم مثلا از جایی افتادم
خیلی کمبود محبت دارم همسرم خیلی مرد خوب و مهربونیه اما اون محبتی که من میخوام نثارم نمیکنه
خیلی تخیلی هستم زندگی خیالی دارم و تو خیالاتم یه شخصیت منو دوست داره و بهم محبت می کنه اون لحظه حالم خوبه اما از تخیلم میام بیرون افسرده تر میشم مدام تو خودمم خیلی کم حوصله و تنبلم عروسی آجیم نزدیکه من میخوام یه ده کیلو از وزنمو بیارم پایین نمی تونم
عصبی بشم عین فیل غذا می خورم ,حوصله درس خوندن ندارم
فرزندم گناه داره همیشه میگم شکرت خدا که همین یه دونه رو بهم دادی و بیشتر ندادی...
علاقه مندی ها (Bookmarks)