به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 مهر 94 [ 16:38]
    تاریخ عضویت
    1394-3-16
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    641
    سطح
    12
    Points: 641, Level: 12
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 38 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    در برابر رفتار های بد و توهین امیز مادرم چه کنم؟لطفن کمکم کنید ،خیلی داغونم

    سلام به دوستان عزیز همدردی
    من 10 ساله ازدواج کردم.صاحب دو فرزندم.خودم 30 ساله و همسرم 32 ساله.همسرم پسر عمه ام هست و مشکلات من بیشتر به خاطر همین فامیل بودنمونه.مادرم متاسفانه مدتیه رفتارهای عجیب و بدی با من و همسرم میکنه به حدی که امروز از شدت ناراحتی کلی گریه کردم.
    چند مثال میزنم.البته من و همسرم حدودن 2 ساعت تا زادگاهمون فاصله داریم.
    دیروز قرار بود بریم شهرمون ،چند تا کار شخصی داشتیم بعدش هم میخاستیم بریم خونه مادرم .من صبح زنگ زده بودم به مامان گفتم عصری ماییم پیشتون ولی ممکنه کارمون طول بکشه.حدود ساعت هشت و نیم بود به مامان گفتم داریم میاییم خونتون ولی در کمال ناباوری مامان گفت داریم میریم بیرون کار داریم!!!
    ییه بار دیگه میخاستم پرده بخرم با مامانم هماهنگ کردم بیاد همرام ،یه پسر کوچولوی چند ماهه هم دارم که خیلی ناآرومی میکرد دادمش بغل شوهرم با دخترم ،مامانم اومد از آپارتمانشون پایین دید شوهرم و بچه ها پایین هستن و خسته ،گفت خواهرم داره درس میخونه و بابام هم خوابه!!!یعنی اینکه نیایید بالا!
    والا مثال زیاده
    یه بارم مامانم از مادر شوهرم که میشه خواهر شوهر خودش دلخور بود زنگ زده به شوهرم کلی توهین کرده بهش گفته به بلوغ فکری نرسیدی که با دختر من ازدواج کردی.....
    من موندم چی کار کنم؟چه رفتاری کنم؟ارتباطم چقد باشه؟اصلن نمیدونم دلیل این کارا چیه؟خیلی ناراحتم.خواهش میکنم کمکم کنید

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 مهر 94 [ 16:38]
    تاریخ عضویت
    1394-3-16
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    641
    سطح
    12
    Points: 641, Level: 12
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 38 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منتظر راهنمایی هاتون هستم.میترسم حرف بزنم به مادرم کع وضع رو بدتر کنه.واقعن سردر گمم

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    از شوهرت خوشش نمياد
    دليلش همينه
    وليم تاسفانه نمي دونه د اره بهت آسيب ميزنه.
    درد بزرگيه ولي يا باهاش حرف بزن و توجيهش كن رفتارت به من آسيب ميزنه نه به شوهرم
    و اگر گوش نداد ارتباطت رو خيلي كم كن جوري كه زنگ زد جواب نده يه مدت اينطور باشي قدرت رو مي دونه
    اصلا هم پيش شوهرت گله نكن بعدا به روت مياره

    - - - Updated - - -

    از شوهرت خوشش نمياد
    دليلش همينه
    وليم تاسفانه نمي دونه د اره بهت آسيب ميزنه.
    درد بزرگيه ولي يا باهاش حرف بزن و توجيهش كن رفتارت به من آسيب ميزنه نه به شوهرم
    و اگر گوش نداد ارتباطت رو خيلي كم كن جوري كه زنگ زد جواب نده يه مدت اينطور باشي قدرت رو مي دونه
    اصلا هم پيش شوهرت گله نكن بعدا به روت مياره
    مادر منم گاهي اينطوري ميشه گاهي خودخواه ميشه .ولي مادرشوهرم هرگز هرگز كاري نمي كنه دختراش سرافكنده بشن
    حال موتم باشه بيان خونه ش غذاش به راهه

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 مهر 94 [ 16:38]
    تاریخ عضویت
    1394-3-16
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    641
    سطح
    12
    Points: 641, Level: 12
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 38 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون پریا.اتفاقا شوهرم هم میگه مادرت حتما از من بدش میاد که این جوریه ولی وقتی به شوهر خواهرم و شوهر خودم نگاه میکنم میبینم شوهر من خیلی صاف و صادق هست و مهربون ولی اون فقط سرو زبون داره.متاسفانه این رفتارای مامانم منو خرد میکنه به حدی که حس میکنم خالی میشم هیچ انرزی ندارم.میترسم خودم هم با دخترم همین رفتارا رو کنم.متاسفانه من خیلی خیلی حساس هستم.کاش یه کم پوست کلفت بودم....مامانم یه هفته هست پاش شکسته و دستشویی رفتن براش سخت بود من تو خونه توالت فرنگی از این سیارا داشتم .از شوهرم خواستم ببریم براش این همه راهو با 2 تا بچه کوچیک رفتیم.همه کار هم خودم براش کردم،حتی میخواستم بیارمش خونمون که استراحت کنه ولی نیومد.ولی نمیدونم چرا این جوری میکنه ؟چرا دلمو میشکنه؟حتی نمیدونه باعث میشه بین من و شوهرم جدایی بندازه و محبتمونو کم کنه...من 10 ساله پیش یکی دو ماه از تابستونو خونه مادرم موندیم هنوز که هنوزه داره سرم منت میذاره...همه پدر و مادرا این طورین؟وقتی پسرم میخواست به دنیا بیاد،مامانم دستاش درد میکنه اینقدر گفت دستم درد میکنه دکتر گفته کار نکن که من بعد از زایمان خونه مادر شوهرم موندم اونم بنده خدا ازم مراقبت کرد ولی خب آخرش مادر شوهره یبار بهم گفت منو واسه حمالی کردن میخوایین.اگه مامانم منو قبول کرده بود هینطوری نمیشد...یا مثلا اینقدر که تعریف جاری هامو میکنه از من چیزی نمیگه.دیگه دوسش ندارم .همش انرزی منفی میده دیگه نمیخوام ببخشمش ،خیلی با نیش و کنایه حرف میزنه،یه جوری رفتار میکنه انگار منو شوهرم بچه ایم چیزی حالیمون نیست.دلم به حال خودم میسوزه.متمتنم فقط ادعا داره تا حالا نشده بگه دوستت دارم ازش بدم اومده.دیگه میخوام کم محلی کنم باهاش ...تو رو خدا بگید چه کار کنم؟خسته ام ازشون

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یک سوال آیا مادر شما از اولش هم همینطوری بود؟با ازدواج شما موافق بود یا مخالف؟

  6. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    خودت بهتر می دونی مادرت چرا این رفتار را داره.
    شاید از چیزی ناراحته. شاید دوست نداره زیاد برین خونه اش ...

    ولی این که موضوع مهمی نیست.
    دوست نداره خب نرو.
    وقتی می ری بهت توهین می شه ازت انرژی گرفته می شه و ... برای چی می ری؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  7. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 31 مرداد 94), ستاره زیبا (یکشنبه 01 شهریور 94)

  8. #7
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشخصه که با شوهرت مشکل داره و دوسش نداره

    اما با این اخلاقایی هم که ازش گفتی, این که بخوای باهاش حرف بزنی هم غیر معقولانس چون منطق نداره

    پس
    به نظر من یه مدت سرد برخورد کن زنگ نزن نرو دیدنشون. وقتی دل مامانت برات تنگ شد و گلایه کرد, همین حرفا که اینجا زدی رو بهش بگو. بگو شوهرم نیمه دیگه منه و وقتی ما میایم و مثل فلان روز ما رو راه نمیدید بیشتر از شوهرم, شخصیت دخترتو خورد میکنی

    من مشاور نیستم و نظر شخصیم بود
    ویرایش توسط سوشیانت : یکشنبه 01 شهریور 94 در ساعت 05:40

  9. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 مهر 94 [ 16:38]
    تاریخ عضویت
    1394-3-16
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    641
    سطح
    12
    Points: 641, Level: 12
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 38 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از شیدای عزیز و آقای سوشیانت
    والا فکر کنم مامانم حتی اگه من زنگ نزنم هم براش مهم نباشه یعنی یه جورایی حق به جانب هست.مدتیه از بس که از بقیه تعریف میکنه و نقاط مثبتشونو میگه من اعتماد به نفسم پایین اومده ،اصلن انگار منو نمیبینه،قبلن اینجوری نبودا با این کاراش باعث میشه من اعصابم به هم ریزه حتی حوصله خودمو هم نداشته باشم.یعنی به نظر شما کم محلی جواب میده؟سرد برخورد کنم؟مثل یه غریبه باشم باهاش؟یا اینکه مهربون باشم ولی ارتباطم خیلی کم باشه؟نمیدونم اگه یه وقت زنگ زد چی بگم؟به نظرتون میشه کاری کرد که اوضاع خوب بشه؟از چه سیاستی استفاده کنم که مامانم اینجوری دیگه نکنه؟ لطفن کمکم کنید ممنونم.

  10. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    شما نه کم محلی کنید نه موضوع گیری کنید نه اینکه ناراحت بشید و بزنید زیر گریه دلیلی نداره منتظر حرف های مادرتان بنشینید که ایشون تعیین بکنند که شما چقدر انسان باعرضه و بالیاقت یا برعکسش هستید یک سوال خیلی واضح که باید از خودت بپرسی

    آیا از رفتن به خانه پدرتان لذت میبرید؟ هم خودتان و هم شوهرتان
    آیا از تماس گرفتن با مادرتان لذت میبرید؟مشترک خودتان و شوهرتان
    آیا از قرار گرفتن در کنار مادرتان لذت میبرید؟هم خودتان هم شوهرتان

    جواب به این سوالها خیلی راحته آره یا نه یک کلمه بیشتر نیست
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  11. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 مهر 94 [ 16:38]
    تاریخ عضویت
    1394-3-16
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    641
    سطح
    12
    Points: 641, Level: 12
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 38 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چقدر خوشحال شدم که آقایخاله قزی برام پیام گذاشتید.شما درست میگید.مامانم متاسفانه زنگ زد و من ناراحتیمرو بروز دادم و اون هم حق به جانب بود .تازه ناراحت هم شد و باز هم گذشته رو یادآوری کرد و باز هم گفت جاریهات خیلی میفهمن به فکر مادرشون هستن و....
    آقای خاله قزی متاسفانه مدت زیادیه که از تماس با مادرم چه تلفنی چه حضوری لذتنمیبرم بر عکس یه غم بزرگ رو دلم میشینه .حالم بد میشه .یه حس بد دارم .حس میکنممنو نمیخوان .انگار که من باعث سر افکندگیشونم.کاش میتونستم به عمه هم بگم دیگهچیزی برای مامانم تعریف نکنه ولی ممکنه اونم یه برداشت بد کنه در مورد خونوادم.بهمامانم میگم برای خواهرم (یه خواهر کوچیک دارم که تو مسابقات کشوری بدمینتون مقامآورده)یه هدیه کوچیک گرفته بودم میخواستم بهش بدم ،میگه چرا منت میذاری ؟ما که ازتتوقع هدیه نداریم...دلمو میشکنه...حس میکنم انگار که ازم متنفر هست دیگه منونمیخواد....از این به بعد فقط به بابام و خواهر کوچیکم هر از گاهی زنگ میزنم دیگهکاری به مامان ندارم،نظرتون چیه؟ من از ازدواج تو غربت بودم 6 سال اول به خاطرتحصیل شوهرم تهران بودم .اون موقع چون زود به زود نمی تونستم بیام شهرمون هر وقتمیومدم زیاد میموندم خیلی احمق بودم فکر میکردم هنوز تو خونه پدر و مادرم جا دارمولی مادرم بعد از این همه سال تا حرفی پیش میاد میگه همش میومدید 20 روز یکماه میموندید منم میپختم و میشستم براتون صدام هم در نیومده هیچ وقت....خیلی غصهمیخورم مگه نمیگن در خونه پدر و مادر به روی بچه هاشون همیشه بازه؟خدایا ایکاشپوست کلفت و بی عار بودم...کمکم کنید بازم لطفن با حرفاتون آرومم کنید من هیچ کسوندارم که باهاش درد دل کنم...


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نامزدم سر هر چیز کوچیکی عصبی میشه و توهین میکنه
    توسط tanha67 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: جمعه 27 فروردین 95, 16:06
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. جواب نه توهین آمیز
    توسط مهدی سبز95 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 تیر 94, 23:59
  4. دیگه نمی تونم با اعتیادش زندگی کنم داغون شدم
    توسط baran24 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 اسفند 90, 02:05

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.