به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 54
  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سلام



    دوست داری در آینده به کجا برسی ؟

    برای انکه به اون آینده برسی ، چه چیزی مانع شماست ؟








  2. 4 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    :)لبخند (جمعه 23 مرداد 94), یاس پاییزی (جمعه 23 مرداد 94), من می دونم (پنجشنبه 22 مرداد 94), افسونگر (جمعه 23 مرداد 94)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 فروردین 03 [ 22:43]
    تاریخ عضویت
    1393-2-29
    نوشته ها
    159
    امتیاز
    10,273
    سطح
    67
    Points: 10,273, Level: 67
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 177
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    386

    تشکرشده 337 در 142 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام لبخند

    منم چند سال پیش با سوال "که چی؟" مواجه شدم. :-) یکی از هم دانشگاهی هام گفت کتاب انسان در جستجوی معنا رو بخون. خیلی مقاومت کردم که نخونم! ولی در نهایت خوندمش. فهمیدم چی کم دارم که مثلا بعد از کلی سختی درس خوندن (برای من سخته درس خوندن :-) ) وقتی ارشد قبول شدم ، یادم رفت که برای رسیدن به اون نقطه چقدر تلاش کردم!
    زندگی من معناش گم شده بود. اون هم کلاسی اسبق و هم دانشگاهی اون موقع :p با تمام خنگی ای که داشت، یه حرف درست و حسابی زد. اگه خارج از کشوره روحش شاد :-)
    تو در وادی خودشناسی و این حرفا هم وارد شدی؟ اگه آره بگو کدوم مدلش؟ یه مدل هایی اش به نظر من فقط ظاهر زیبا داره، ولی فلسفه پشتش در یه مراحلی با شکست و خمودگی و افسردگی برخورد میکنه.
    اگه هم رشته ات روانشناسی هست ... من فکر میکردم چون خودم روانشناسی خوندم، زمانی که مشکل دارم ( مشکل روزمره نه ، مشکلی که کمی حادتر هست) خودم از پسش بر میام و تنهایی می تونم حلش کنم. مثلا خودم ، خودم رو درمان کنم. ولی حقیقت اینه که یه موقع هایی نیاز هست یه نفر دیگه که در شرایط مساعد به لحاظ روانی و فکری هست به آدم نسبت به مشکلش بینش بده. من تو این شرایط هم بودم :-). در نهایت با یه روانپزشک صحبت کردم (توافق نسبی رسیدیم ؛) ) وایشون گفتند که خود من هم وقتی دچار مشکل حاد بشم ، به روانپزشک مجرب مراجعه میکنم. روانشناس رو قبول نداشت فکر کنم :)

    پرده پرده آنقدر از هم دریدم خویش را
    تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را

    خویش خویش من هم اکنون از در صلح آمدست
    جمله گوش از غیر بستم تا شنیدم خویش را
    خویش خویش من مرا و هرچه من ها بود سوخت
    کشتم او را و زخاکش پروریدم خویش را
    معنی این خویش را از خویش خویش خود بپرس
    خویش بینی را گزیدم تا گزیدم خویش را

  4. 4 کاربر از پست مفید من می دونم تشکرکرده اند .

    :)لبخند (جمعه 23 مرداد 94), یاس پاییزی (جمعه 23 مرداد 94), افسونگر (جمعه 23 مرداد 94), باغبان (جمعه 23 مرداد 94)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1394-2-25
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    9,870
    سطح
    66
    Points: 9,870, Level: 66
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    719

    تشکرشده 351 در 126 پست

    حالت من
    Bitafavot
    Rep Power
    41
    Array
    سلام لبخند عزیز...
    با خوندن تاپیکهای قبلت خواستم برات نسخه برنامه ریزی بپیچم...نه اینکه من نسخه پیچم!!!
    اما با این مطلب جدید که نوشتی دیدم موضوع چیز دیگه ای..همون بی انگیزگی معروف!
    حقیقتش ته این سوال که برای چی....هیچ کس جواب نداره....کسانی که به این موضوع فکر نمی کنن یه گام جلوترند!در حال زندگی کردن شاید یه مقدار شعاریزه شده باشه ولی یه واقعیتیه که خوب درکش خیلی ساده نیست.
    یه مقدار کار می بره.دوست عزیز من فکر می کنم شما از یه موضوعی رنج می بری که از دید همه پنهانه....این وضوعیه که همه بشریت بهش دچارند نه فقط شما.اما شما خیلی بهش اهمیت میدی و اون شده خوره تمام آرزوهات...تو دلت رو خالی کرده...مدام افکارت و آینده نگریهات به اون گره خورده و نمی تونی گره رو باز کنی...
    اما ذهنت رو از این درگیری نجات بده.....از این طوفان بیرون بیا.....
    من یه پیشنهاد دارم..چطوره به جای اینکه به شخصیت پیشرفت کننده خود برسی و فکر کنی به شخصیت لذتگرای خودت فکر کن....یه مدت صبح که از خواب بلند شدی فارغ از تمام افکار...مثلا مقاله و درس و کار..ٔ. به خودت بگو امروز کجا برم بهم خوش بگذره؟با کی برم خوش بگذره؟کلاس چی برم با کی برم خوش بگذره؟
    یه مدت از این قالبت بیرون بیا و با افرادی که دوسشون داری باش تا انرژیهای منفیت ازت دور بشه.تا از خودت بیخود بشی....از طوفان کمی دور بشی.....شاید اون موقع تصمیم درست تری گرفتی...
    ٔ........

  6. 4 کاربر از پست مفید افسونگر تشکرکرده اند .

    :)لبخند (جمعه 23 مرداد 94), یاس پاییزی (جمعه 23 مرداد 94), من می دونم (جمعه 23 مرداد 94), باغبان (جمعه 23 مرداد 94)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    باغبان عزیز از بعد از ظهر که میخوام جواب بدم کلا چی می خوام از زندگی و میخوام به کجا برسم همش دارم فکر میکنم چی بنویسم که واقعا بخوام باید بگم :

    من واقعا هیچی پیدا نکردم که بخوام!!!

    اما اونقدر مورد پیدا کردم که نخوام!!!!

    چند سال پیش خیلی چیزا میخواستم همشون در راستای تغییر بود تغییر شرایطم اما الان فقط دلم میخواد یه اتفاقایی نیوفته برام.

    من می دونم عزیز من خودم تقریبا یه سال پیش به خاطر احساس ناتوانی شدید و بی خوابی و حالت تهوع و سرگیجه اول صبح رفتم روانپزشک و بعد اون دیگه نرفتم.

    ولی باز الان گرفتار شدم!!! دنبال روانشناس تحلیلی نیستم . اعتقادمو بهش از دست دادم. نه اینکه بد باشه خوبه ولی واقعا برای من تکراریه.

    والا به حکم انسانیت همه مون حق داریم مریض بشیم و روان هم حق داره داغون شه. مخصوصا تو این شرایط جامعه. منم حق دارم مریض بشم و حق دارم حرف بزنم. مطمئن باش نه از دکتر

    میترسم نه از داروهاش از هیچ کس هم بابت این مسئله خجالت نمیکشم. حتما حتما دنبال وضعیتم خواهم رفت.نگران نباش.

    افسونگر جان حرف دل منو زدی. اونی که بی خبره داره کیف دنیا رو میبره. این تفریح که گفتی رو مهندس خانوم هم پیشنهاد داد. دارم بررسی میکنم ببینم چی میشه.

    فقط میخواستم ازت خواهش کنم که اگه میتونی و وقت داری یه برنامه برام بپیچ که تحت نظر شما انجام بدم :)

    ممنون

    - - - Updated - - -

    من می دونم جان برای خودشناسی رفتم سراغ روانشناسی تحلیلی :)

  8. 2 کاربر از پست مفید :)لبخند تشکرکرده اند .

    من می دونم (جمعه 23 مرداد 94), باغبان (جمعه 23 مرداد 94)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-2-06
    نوشته ها
    339
    امتیاز
    15,253
    سطح
    79
    Points: 15,253, Level: 79
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 557 در 227 پست

    Rep Power
    70
    Array
    سلام شکل تو اینجوریه:) وقتی اسم کاربریت اینه ینی حالت خوبه خخخ
    اما من اینجوریم :( راستش تایپیکتوکه خوندم یجوری شدم اخه من ب خودم خیلی فشار میارم بردرسا میخوام مثلا سی سالگی دکتراموگرفته باشم اما پستتو خوندم که گفتی که چی بشه برکی این کارو میکنی؟
    اره واقعا چرا انقد بخودم فشار میارم استرس و اظطراب و هزارتا درد روحی دیگه جوابش اینه البته من واس خودم اینجوری استدلال میکنم
    میگم من ادمیم میخوام ازهمه بالاتر باشم ارامش ندارم وقتی میبینم یکی پیشرف کرده هم سن منه اما من درجا زدم دایم خودمو مقایسه میکنم میشینم درس میخونم تا اون ارامش برگرده یکی اینکه هم بادرس خوندن سرگرم میشم یاد چیزای بدنمیفتم یکیم اینه که به همون هدف که ازهمه بالاتر بشم میرسم ینی سعی میکنم بجای اینکه خودمو ازتو بخورم یکاری واس خودم کنم دیگران بهم میگن تو حسودی:(اما من میگم غبطه شدید میخورم همین خخخ
    زندگی همینه دیگه تکراریه کار درس گاهی ادما یعنی خودم به این فکر میکنم که ازین شرایط تکراری دربیام برم ازدواج کنم فکرمیکنم ب اینکه دیگران دنبال پولن مثلا هنوز یه هفته نیس سرکارمیرم خواستگارا زیاد شدن خخخخ فکرکردن من خرم
    البته شرایط من بابقیه فرق داره یکی دیگرو دوس دارم:(((((((
    یچیزیم بگم من فکرمیکردم تو ادم شاد و فعال و پرانرژی اجتماعی باشی تعجب کردم این تایپیک برتوهه
    گفتی بهم تایپیکم نمیایی من اومدم بجاش تایپیک تو ولی میخوام برم پیش مشاور فقط مشاور نه روان پزشک خخخ
    راستی درباره مقاله که گفتی کاش الان یه مقاله اماده بود تایپش میکردم اگه جای من بودی چمیکردی مقاله فارسی انگلیسی همرو خودم نوشتم البته اسم خودمم اول نوشتم خخخ فکرکرده که چی من خرم؟:)
    کار نداره که بشین تایپش کن ژورنالم پیدا کردن نداره یادم نیس کجا عضوشدم ولی هرموقع توهرتاریخی قراره همایش برگزار شه بهم مسیج میاد تو نت رفتم پیداش کردم یروز بیشتر کار نداره بشین سرش تمومه اصن بده خودم برات بنویسم ولی اسم منم باید بیادا:)
    خواستم درباره درس و اینا یا مقاله که گفتی کمک کنم :)

  10. 4 کاربر از پست مفید zzzz تشکرکرده اند .

    :)لبخند (جمعه 23 مرداد 94), یاس پاییزی (جمعه 23 مرداد 94), من می دونم (جمعه 23 مرداد 94), باغبان (جمعه 23 مرداد 94)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام


    این تاپیکو که دیدم یکم به خودم امیدوارم شدم فهمیدم که فقط من این مشکلو ندارم و افراد دیگه ای هم هستن که مثل من باشن مثل لبخند خانم.

    این تاپیکو حتما دنبال خواهم کرد چون خودمم دچار بی انگیزگی شدید تو زندگی هستم.

    منم همیشه از خودم میپرسم درس بخونم که چی؟کار بکنم که چی؟مطمئنم ازدوج هم بکنم باز میخوام بگم ازدواج کردم که چی؟

    من خودم از بچه های الف دانشگاه بودم ولی تو ترم 7 کارشناسی و ترم 3 ارشد میخواستم انصراف بدم ولی هیچ کدوم از دوستام و استادام باور نمیکردن و خلاصه به هر مصیبتی بود منو مجبورم کردن ادامه بدم ولی بالاخره کار خودمو کردم و همون اولین ترم دکترا انصراف دادم


    الآن که به زندگیم نگاه میکنم می بینم از هیچی رضایت قلبی ندارم.رشته ای که خوندم خوب و پولسازه ولی ته دلم علاقه ای بهش ندارم ولی چون حیفم میاد بابت درسی که خوندم دارم میرم سرکار.

    جدیدا هم به سرم زده از کارم انصراف بدم.


    راستی ساناز دیدی بهت گفتم بری سرکار کرور کرور واست خواستگار میاد

    واقعا به ساناز حسودیم شد انقد فعاله میتونه راحت مقاله بنویسه.من جونم درمیاد تا یه مقاله بنویسم.هر بار که نوشتم فقط تو رو دروایسی با استاد راهنمام اینکارو کردم.


    از یه بابت دیگه هم به ساناز تبریک میگم چون همش به فکر پیشرفته ولی من اصلا این طور نیستم.مثلا دکترامو انصراف دادم ولی نمیدونم چرا اصلا حسرتشو نمیخورم یا می بیبنم بچه های خنگ دانشگاه دارن واسه دکترا میخونن ولی باز من انگار نه انگار.اتفاقا همکارام بهم میگن ما باورمون نمیشه تو که انقد با انرژی بودی چرا این طوری بیخیال شدی ،احساس میکنم یه افسردگی مزمن دارم که شدتش اونقدری نیست که تو زندگی روزانه ام خللی ایجاد کنه ولی به شکل نامحسوس و زیرپوستی داره مانع از موفقیتم تو زندگی میشه.ترشی نخورم یه چیز میشماواسه خودم تشخیص روانپزشکی هم گذاشتم


    از دوستای روانشناس یه سوال دارم:اینکه امکان داره یه نفر ذاتا تنبل باشه یعنی ممکنه شخصیت تنبلی داشته باشه بدون اینکه اکتسابی باشه؟آخه من احساس میکنم یه تنبلی همیشه تو وجودمه از بچگی یادمه همین طور بودم،همیشه کارامو نگه میدارم دقیقه نود انجام میدم یا سعی میکنم راحت ترین و میانبر ترین راه رو براش پیدا کنم،زود از یه کاری حوصلم سر میره و...




    من کلاس ثبت نام میکنم ولی اصلا حسشو ندارم برم میگم بیخیال از فردا میرم از شنبه میرم از ماه بعد میرم انقد پشت گوش میندازم تا مهلتش تموم شه.

    سرکار هم که میرم مدام ساعتو نگاه میکنم زود برگردم خونه یعنی تا این حد دیگه


    لبخند خانم من احساس میکنم شما حالت خیلی بهتر از منه چون به حرف روانشناس و مشاور گوش میدی و خودتم میگی مشکلی نداری از اینکه بری پیششون.راستش من یکی دوبار رفتم پیش مشاور همش تو دلم میگفتم اینارو که خودم میدونم این چی داره میگه


    من فقط دوس دارم بخوابم و هیچ وقت هم بیدار نشم.


    دوس دارم تاپیکت به نتیجه برسه شاید واسه منم مفید بود.

    موفق باشی

  12. 5 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    :)لبخند (جمعه 23 مرداد 94), یاس پاییزی (جمعه 23 مرداد 94), من می دونم (جمعه 23 مرداد 94), zzzz (جمعه 23 مرداد 94), باغبان (جمعه 23 مرداد 94)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام سانازی :) مرسی اومدی تایپکم :)

    خوب عزیزم همه مون مشکل داریم دیگه. مگه من آدم نیستم!!! به نظر من خیلی خوب میتونی به من کمک کنی. من یه نمه فکرام قاطی کرده به قول افسونگر بهتره به فکر زندگی

    روی زمین باشم نه بالای لایه ی اوزون!!! :) شما هم درسته یه سری مشکلات داری تو زندگیت ولی دلیل نمیشه فکر کنی کل زندگیت به هم ریخته. یه بخشای زندگیت از خیلی هام بهتره.

    یه سری از فکرات کاملا درسته و یه سری از تصمیمایی که گرفتی اتفاقا خیلی هم عالیه ولی خوب بخشایی از زندگیت هم یه نمه خط خطیه دیگه که باید اونو درست کنی. همه همین

    طورن. همه آدمن. همه خط خطی هایی تو زندگیشون دارن.

    سانازی تو عشق رقابتی خووو. من نیستم.قضیه اینه که خوش به حالته :) به حرفای کسایی که میگن حسودی گوش نکن!!! شخصیتت رقابتیه. میدونی شخصیت عوض میشه. خواهشا این

    یه موردو عوض نکن:) اصلا رقابت لازمه!!!

    میدونی ساناز بعضی موقع ها یه حرفایی میزنی داغ دل آدمو تازه میکنی!!! یه جورایی وقتی آدم احساسات و فکراشو راحت میگه یه نفر دیگه کلا میفهمه!!! :)

    ساناز جون تو میخوای به دیگران برسی و از اونا جلوتر بزنی ولی من به جایی رسیدم که میگم مگه دیگران چی دارن که اصلا بخوام به اونا فکر کنم؟؟؟؟

    علت اینکه به اینجا رسیدم حس کنجکاوی بود که همیشه داشتم در مورد طرز فکر و زندگی دیگران. اینکه چرا فکر میکردم یکی بالاتره. نمیگم کامل ولی یه چیزایی فهمیدم از زندگی آدما.

    برای همین یه نمه تلاش برام بی معنی شد. ته فکرام به آدمای یه جور دیگه رسید. به این که شرایط هست که آدما رو مهربون، بداخلاق و عصبانی، نامرد و ... میکنه . اولاش خوب بود چون یه

    دلیل داشتم آدما رو دوست داشته باشم. همه رو بدون استثنا. کلا از بچگیم دنبال برابری بشر بودم :) بهش رسیدم. به ارزشمند بودن همه ی آدما در همه ی شرایط . اما خوب نتیجه ی این

    فکرام این شد که من همین جوری ارزشمندم اصلا چرا تلاش کنم؟ اگه جواب این سوالمو داری بهم بگو.

    میگم الان فقط بحث آبروی خودمه اگه تلاش میکنم. زشته از اوج تلاش درسی و کاری و هدفهای چند منظوره برسی به جایی که له له بزنی به خاطر یه معنی تو زندگی. میدونم مثلا همکلاسیم فکر نمیکنه لبخند در معنویات گیر کرده بلکه فکر میکنه شکست عشقی خورده :) این یه مورد آزارم میده و چون اخلاق خودمو میشناسم!!! :) دنبالش نمیرم که حتی این یه

    دلیل کوچیکم برای خودم بی معنی کنم. هر چند ته ذهنم کنجکاوه که برم دنبالش :)

    آی تک جون !!!! آی قربون دهنت اصلا منو توصیف کردی. منم امیدوارم راه حل پیدا کنم :)

  14. 5 کاربر از پست مفید :)لبخند تشکرکرده اند .

    یاس پاییزی (جمعه 23 مرداد 94), من می دونم (جمعه 23 مرداد 94), zzzz (جمعه 23 مرداد 94), آی تک (جمعه 23 مرداد 94), باغبان (جمعه 23 مرداد 94)

  15. #18
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array




    سلام


    چیزی که تو هر تغییری مهم هست ، اول از همه خودمان هستیم – بعد دیگران

    وقتی به سئوالی می رسیم که می گوییم برا چی ؟ - برا کی ؟ - برا چه ارزشی ؟ و .....

    در پاسخ باید گفت: برای خودم – برای ارزشم – برای عمرم – برای ......


    الگویی که به ما می گوید :

    من تغییر نمی کنم - و یا برای چی باید تغییر کنم - من تنبل هستم – من ....


    اول از همه باید از خودمان سئوال کنیم :
    من چه چیزی می خواهم ؟

    اگر بر نداشته هایمان تمرکز بیشتری کنیم – به اون سمت کشانده می شویم
    اولین راه برای تغییر هر الگویی این است که خواسته ها یمان را مشخص کنیم
    برای اینکه بفهمیم خواسته هایمان چی هست باید خودمان را بشناسیم
    توانایی هایی خود – روحیات خود – جامعه – و ......


    دوم باید برای خودمان انگیزه ایجاد کنیم - در واقع خودمان را قوی کنیم .
    همه تغییر را دوست دارنند – ولی چرا ما نمی توانییم خودمان را وادار به تغییر کنیم !
    تغییر توانمندی نمی خواد – زور نمی خواد
    تغییر انگیزه می خواد !
    مثلا :


    اگر لبخند خانم + آی تک خانم + و ..... اسلحه ای بسازند و بر سر من بزارنند و بگویند اگر افسرده بشی این اسلحه شلیک می کند
    و اگر شاد باشی از این اسلحه پول بیرون میرزه
    خب ، این باغبان سعی میکنه اسم افسردگی هم نیاره .



    اما مشکل این جاست که ما تغیییر را ضرروت نمی دانیم !
    باید از خودمان سئوال بپرسیم :
    اگر من تغییر نکنم چه اتفاقی در آینده برام می افته ؟
    چه فرصت هایی را از دست می دهم ؟


    در واقع سئوالات بالا باعث میشه ما درد را حس کنیم !


    حالا باید از خودمان بپرسیم :

    اگر من تغییر کنم به چه چیزهایی می رسم ؟
    اگر تنبلی را رها کنم به کجا ها می رسم ؟


    نظر شما ؟


    لبخند خانم + آی تک خانم :

    مگه ما عمر جاودان داریم


    خواهرای گلم :
    تا کی ما چنین باشیم
    عمری دل غمین باشیم



  16. 5 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    :)لبخند (شنبه 24 مرداد 94), یاس پاییزی (جمعه 23 مرداد 94), من می دونم (جمعه 23 مرداد 94), zzzz (جمعه 23 مرداد 94), آی تک (جمعه 23 مرداد 94)

  17. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-2-06
    نوشته ها
    339
    امتیاز
    15,253
    سطح
    79
    Points: 15,253, Level: 79
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 557 در 227 پست

    Rep Power
    70
    Array
    من همیشه پستای آی تکو بادقت میخونم اخه کاربردیه همینجور از پشت آی تک میخوندم اومدم پایین ب پست لبخند رسیدم بعد باغبان کلا همتون خیلی مخید من از لاب لای پستاتون مطالبیکه بدردم میخوره برمیدارم بهم کمک میکنه مثلا پستای آی تک تو تایپیکای دیگه همیشه میخونم
    لبخند جون فقط تونیستی دچار بی انگیزگی شدی همین الان هی کتابو میذاشتم جلوم خسته میشدم بعدمیذاشتم کنار حوصله نداشتم بااینکه برنامه ریزی کرده بودم روزای تعطیل بخونم راستی خیلی خوبه که بخاطر استادات لااقل کارای درسیتو انجام میدی بعضیا از همه طرف بیخیالن این ینی خودش انگیزه وگرنه الان دیپلم بودی هخخخ
    توی دوره ای از زندگی همه دچار بی انگیزگی میشن افسردگیم اینجوریه مثلا من بعد اتمام کارشناسیم بشدت افسرده بودم فکر کردم برم ارشد خوب میشم نشدخخخخ حالام خودمو دارم خر میکنم برو دکترا خوب میشی میدونم تهش هیچی نیس
    یچیز گفتی که من رقابتیم تو میگی ولی لبخند همین الانشم با ارزشه
    اره با ارزشه این یعنی اعتماد بنفس داری هرگاریم که میکنی واس خودت بوده نه دیگران اما من بی اعتماد بنفسم بخاطر دیگران درس میخونم که عقب نمونم خخخخ
    فکرنکن رقابتی بودن خوبها بدجوری منو اذیت میکنه تو دانشگاه یکی نمرش بالا میشد ضربان قلبم تند میشد خخخ
    حس رقابت من یجوری شده که یبار حتی به استاد راهنمامم کامپیوتر یاد دادم خخخ
    باغبان یه جمله خوب گفت بر خودت انگیزه درست کن
    اصن یکار کن مثلا اگه ترم اخر ارشدی ب خودت بگو دفاع میکنم همه کارا که تموم شد بیخیال میشم خودتومجبور کن بگو این اخرین کار درسیمه که انجام میدم بعدش راحت میشم باورت میشه من ترم یک کارشناسی چون خونمون تا دانشگاه 2.30ساعت راه بود روز شماری میکردم تموم میشه مثلا میگفتم دو هفته دیگه امتحاناس میمومنه 7ترم دیگه انقد بهم فشار میومد یا میگفتم امروز روز اخریه که زود پا میشی از خواب دو روز تعطیلی میخوابی
    یمدت از همچی فاصله بگیر بزار ذهنت اسوده شه ینفر بهم میگف بزار هرموقع احساس کردی که میتونی یا دلت میخواد درس بخونی شرو کن بزور کاریو نکن مطمین باش دلت بر این روزای تحصیلیت تنگ میشه من وقتی ارشدم تموم شد خواهرم که امتحانای پایان ترم داش انقد باحسرت بهش نگا میکردم چون 6سال عادت کرده بودم این موقع سال واس امتحانا بخونم اون موقع بزور میخوندم هی میگفتم تموم شه راحت شم اما الان دلم تنگ شده یه حس خوبی بود میرفتم ازسایت نمره نگا میکردم هههه
    درصد کمی از ادما کاراشونو با انگیزه انجام میدن اخه کیه که با انگیزه 6صبح کله سحر از خواب پاشه خخخخ معلومه بزوره دیگه بزور درس میخونیم بزور کار میکنیم زندگی همینه بچه بزور پدر مادرش درس میخونه مرد بزور زنش سرکار میره ...

  18. 5 کاربر از پست مفید zzzz تشکرکرده اند .

    :)لبخند (شنبه 24 مرداد 94), یاس پاییزی (جمعه 23 مرداد 94), من می دونم (جمعه 23 مرداد 94), آی تک (جمعه 23 مرداد 94), باغبان (جمعه 23 مرداد 94)

  19. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 فروردین 03 [ 22:43]
    تاریخ عضویت
    1393-2-29
    نوشته ها
    159
    امتیاز
    10,273
    سطح
    67
    Points: 10,273, Level: 67
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 177
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    386

    تشکرشده 337 در 142 پست

    Rep Power
    41
    Array
    اونوقت روانشناس تحلیلی ، تحلیل تون کرد؟ :-)

    خودشناسی رو مثلا یه نفر که شاید اینجا هم باشه ، شاید هم نباشه. رفته بود دنبالش... ولی چون راه و روش خودشناسی اش غلط بود، بین راه دچار یه سری مسائلی شده بود.
    به قول شما روانشناس تحلیلی ، مهارت تحلیل رو داره :-) اگه من خودم بدون آگاهی لازم وارد حوزه تحلیل خودم بشم، معلوم نیست سر از کجا در بیارم.
    با یه کتاب و یه وبلاگ نمیشه به خودشناسی دست یافت! مخصوصا الان که نهضت ترجمه فراگیر شده و کتاب های زیادی که بعضا محتوای غنی به لحاظ فلسفی ندارند ، به راحتی در اختیار همگان قرار میگیره. منظورم از کدوم مدل خودشناسی این بود :-) وضع جامعه خرابه دیگه ( این خودش یه باور غلط هست که باید اصلاح بشه)؛)

    پیش روانکاو هم رفتم :-) ولی در مورد من از روان تحلیل گری استفاده نکرد.
    یکی از انواع درمان های شناختی رو استفاده کرد.
    ریشه همه این تنبلی ها و بیکاری ها در نوعی نگاهی هست که به خودتون و دیگران و دنیا دارید. :-)


    درمان خیلی خوبی هست مخصوصا برای کسانی که اطلاعات عمومی و علمی زیادی دارند. (یعنی باهوش هستند)

    سایرین هم دارن توصیه های خوبی میکنن.

    اگه من جای شما بودم، اول شناختم cognitive رو اصلاح میکردم و تغییر میدادم. بعد توصیه های دوستان رو بهشون توجه میکردم.


    بیکاری +تنبلی =افسردگی
    جلوش رو نگیری ، ممکنه به توان هم برسه و سایر عملیات ریاضی که من بلد نیستم :-)
    پرده پرده آنقدر از هم دریدم خویش را
    تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را

    خویش خویش من هم اکنون از در صلح آمدست
    جمله گوش از غیر بستم تا شنیدم خویش را
    خویش خویش من مرا و هرچه من ها بود سوخت
    کشتم او را و زخاکش پروریدم خویش را
    معنی این خویش را از خویش خویش خود بپرس
    خویش بینی را گزیدم تا گزیدم خویش را

  20. 5 کاربر از پست مفید من می دونم تشکرکرده اند .

    :)لبخند (شنبه 24 مرداد 94), یاس پاییزی (جمعه 23 مرداد 94), zzzz (جمعه 23 مرداد 94), آی تک (جمعه 23 مرداد 94), باغبان (شنبه 24 مرداد 94)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.