بعد از سه ماه خانومم میخواد جدا بشه

[آترین65]

به نظرم گفتنش دردیو براتون دعوا نکرده.من یک پیشنهاد دارم هر موفع خواستین صحبت کنید بگید من فقط با خودش حرف میزنم.بگید بزرگترا باهم صحبت کنند و ما هم باهم.بالاخره این مشکل ماست.اگر به هر نحوی مشکل شما حل شه بعدا با کوچکترین چیزی همه باز دخالت میکنن.بازم میگم آرامش خودتونو حفظ کنید.موقع صحبت هم سعی کنید از گذشته حرفی نزنید.چون فایده ایی نداره.هیچ قولی هم ندین و از مهمتر اجاره صحبت کسیو هم ندین.تلبته این نظر شخصی من هست.این صحبت های بچه گانه باید یکجایی تموم شه.در پایان اگر دیدی همچنان میگه طلاق میخوام بگید خودتون اقدام کنید
خودتونو نبازبد که خانواده همسرتون دارن تاکتیکتوشنو عوض میکنن

[کمال]

ب

از تک تکتون متشکرم اقا کمال مرسی ک از اول مشکلاتم منو همراهی میکنید .


.داییش برگشت گفت تو خوبی کن به خاطر خدا. تو نیکی کن در دجله انداز ک ایزد...

باباش گفته بود مگه دختر طلاق دادن واسه پدر مادر دختر راحته.گبته بود ک طلاق میخوایین گفت دخترم خودش برداشت زنگ زد من میگفتم نزن اصرار کرد
منم ناراحت شدم گفتم اون گوشی اون تو برو بزن

1- با اجازه من خانم هستم
موقع ثبت نام هر اسمی را زدم که گفت تکراری هست و منم چون همه کارهام را سعی میکنم تمام و کمال و به نحو احسن انجام بدم این اسم را برا خودم انتخاب کردم و اصلا به این فکر نکردم که کمال اسم مردانه هست

2-به داییش می گفتی که من بلد نیستم برا خدا و کنار دجله کار کنم و به خانواده خواهرش اعلام کنه که مواظب رفتارشون باشن که دقیقا باز خورد رفتارشون را خواهند دید
این دیگه چه حرفیه برا خدا !!!!!!!!! همون خدا مگه دستور نداده خودش را جلو نامحرم بپوشانه !!!!!!!

3-فبلا هم حرف طلاق میزدن و باباش قضیه را ماست مالی میکرد و بازم ماست مالی کرد بدون هیچ معذرت معذرت خواهی
فقط هی زنگ می زنند خونتون میگن طلاق مطمئن باش بعد از این هم زنگ میزنند و میگن طلاق میخواهیم و باز دوباره ماست مالی می کنند
(مگه مادرش زنگ نزده بود و همین را گفته بود تاره اون وقتی که قضیه دلخوری ها این قدر پیش رفت نکرده بود و خیلی راحت میشد حلش کرد مامانش گفته بود طلاق و باید با دایی حرف بزنی و...)

[reza-m]

سلام دوستای عزیز مرسی از همتون ببخشید خانوم کمال.ما دیشب رفتیم خونشون یعنی ظهرش داییش تماس گرفت ک شام بیاین خونه خواهرم منم میام اونجا منم گفتم خانومم زنگ زده به بابام گفته من میخوام جدا شم.گفت شما بیاین اونجا صحبت میکنیم.شب ک رفتیم شروع کرد یه توضیح کلی داد از اول و در اخر باز حمون حرف هفته پیشو زد گفت همون حرفایرو ک گفتی خانومت قبول داره ولی ببین میتونی اینجوری اونو نگه داری کفتم اگه به حرفم گوش بده و اونارو اصلاح کنه ادامه میدم.ولی گفت نه اون فرض کن اونجوری میمونه تو بعد 10سال اونو شکل میدی اونجور ک میخوای میشه.منتها اونم راه کار داره ک اگه این قسمتو قبول بکنی میریم اون بخش.اولش گفت ک بدون اینکه من بدونم به بابام زنگ زده اونجوری گفته.از خانوم پرسید ک میتونی اقا رضارو با این خصوصیات قبولش کنی .گفت ک نه با این شرایط نمیتونم باید اونای ک گفتمو اصلاح کنه.
چنذین بار از هر دومو پرسید منم گفتم با این شرایط نه.اخر سر گفتن پس ادامه دادن این زندگی برا هیچ کدومتون صلاح نیست .اوردن یه کاغذ گفتن با تمام احترام و کمال توافقی از هم جدا بشین .نوشتنو امضا کردن.اخر سر بابام به خانوم گفت شما باز فکراتو بکن عجله نکن اگه نظرت عوض شد این کاغذو پاره میکنیم.گفتش ک باشه .داییش گفت 2 هفته کاغذ پیش من هست شما برین خوب فکراتونو بکنین.
دوستای عزیز حالا من موندمو این دلم ک از دیشب مامانم میگه یکم کوتاه بیا تو با دست خودت نزاشتی ک بعد از این همچین دختر زیبای بگیری.مامانم ک میگه تقصیرات بیشترش گردن منه تو بهش توحین کردی و...راستش من ته دلم نمیخوام جدا بشیم.یکی از دوستان پرسیده بودن غیر از زیبای ظاهری همسرت چه چیزهاش به دلت نشسته.تمیز بودنش مرتب بودنش بیشتر به حرف زدنش توجه میکنه همیشه واسم میوه پوست میکند.هر روز واسه شام دعوت میکرد.
نکات منفیشم ک خودتون میدونید یه چیزیرو بهش انتقاد میکردم لج میکرد میگفت چرا گفتی همه حرفامونو به مامانش میگفت.دیشب به داییش گفتم خصوصیترین حرفامونو هم به مامان و باباش گفته.گفت به باباش نمیگه به مامانش میگه اونم همه ی دخترا میگن.

[هوناز]

دوست عزیز باعرض احترام به همه پدر ومادرها ولی واقعا از حرف مادرتون تعجب میکنم مگه زندگی مشترک فقط در زیبایی خلاصه میشه البته که زیبایی مهمه وهمه انسانها طرفدار زیبایی در هر موردی هستند ولی نه به اندازه ای که شخصیت ادم نادیده گرفته بشه ویه عمر با عذاب وپشیمونی همراه بشه که چی فقط همسر زیبا داشته باشم در مورده اختلافاتتون نظر نمیدم چون دوستان کاملا روشن راهنمایی کردن ولی این موردو واقعا در عجبم زیبایی همسربه قیمت تحقیر شدن میارزه

[یاس پاییزی]

ما دیشب رفتیم خونشون یعنی ظهرش داییش گفت ببین میتونی اینجوری اونو نگه داری کفتم اگه به حرفم گوش بده و اونارو اصلاح کنه ادامه میدم.ولی گفت نه اون فرض کن اونجوری میمونه تو بعد 10سال اونو شکل میدی اونجور ک میخوای میشه.منتها اونم راه کار داره ک اگه این قسمتو قبول بکنی میریم اون بخش.از خانوم پرسید ک میتونی اقا رضارو با این خصوصیات قبولش کنی .گفت ک نه با این شرایط نمیتونم باید اونای ک گفتمو اصلاح کنه.
چنذین بار از هر دومو پرسید منم گفتم با این شرایط نه.اخر سر گفتن پس ادامه دادن این زندگی برا هیچ کدومتون صلاح نیست . داییش گفت 2 هفته کاغذ پیش من هست شما برین خوب فکراتونو بکنین.
دوستای عزیز حالا من موندمو این دلم ک از دیشب مامانم میگه یکم کوتاه بیا تو با دست خودت نزاشتی .مامانم ک میگه تقصیرات بیشترش گردن منه تو بهش توحین کردی و...راستش من ته دلم نمیخوام جدا بشیم.
نکات منفیشم ک خودتون میدونید یه چیزیرو بهش انتقاد میکردم لج میکرد میگفت چرا گفتی همه حرفامونو به مامانش میگفت. دیشب به داییش گفتم خصوصیترین حرفامونو هم به مامان و باباش گفته.گفت به باباش نمیگه به مامانش میگه اونم همه ی دخترا میگن.

دایی بنده خدا داره منطقی حرف میزنه .نمونه یک میانجی عاقل و بالغ و بی طرف

مادرتونم یه چیزی میدونه اون حرفارو میگه ...

من تو پست قبلیم گفتم اما انگار شما نخواستی توجه کنی با .. رفتی که حرف خودتو بزنی و یک قدم هم عقب نکشی اونم سر چی ؟ سر یه سری رفتارای خانمتون که چندین ساله شکل گرفته و شما میخواین یک باره با یک حرف اونی که شما میگین بشه . این ویژگی شما با هیچ کسی سازگار نیست...یه درصد فکر نمیکنین که اونم ادمه همش مطابق میل شما باشه کی خودش باشه .مگه شما دقیقا اونی هستی که اون میخواد ؟!
تغییرات مثبت کم کم و با صبر بوجود میاد ...

خودتونم خوبیای همسرتونو بهتر از هرکس دیگه ای میتونید فقط مسئله زیبایی نیست که دوستان گارد گرفتن بهش و رای صادر میکنن قاطعانه..این زندگی شماست با هزارو یک آرزو شکل گرفته قدرشو بدونید و سر مسائلی که میدونید غیر منطقی هست کوتاه بیاید چون این کاریه که برای زندگی خودتون میکنید منتشو سر کسی نذارید ... کمی دیدگاه خودتونو تغییر بدین و از این دید به زندگی نگاه کنید ...اون رو هم ببینید کنارتون اگر خواستید زندگی رو با احترام شروع کنید دوباره، اول خودتون کم کم خانومتون... کمال هم نشین اثر میکنه بذارین از سمت شما باشه این کمال اثر کنه

مرد یک فداکاری تو زندگی بکنه مطمئن باشین زن صدها فداکاری برای زندگیش کرده و میکنه ...این حرف من نیست ..تو زندگی اطرافیان خودمون دیدیم ...

برای حل بهتر مسائل هم روی مهارت های خودتون کار کنین:
1-مهارتهای ارتباطی (تا بتونید ارتباط بهتری با همسرتون برقرار کنین-خواستونو تاثیر گذار بیان کنید-کمی مطالعه بد نیست)
2-مهارت کنترل هیجانات (خشم و کم طاقتی یا بی حوصلگی و ...)
همین دوتا کافیه و کلی زندگیتونو بهبود میده


بعد ها همسرتونم تشویق به مطالعه کنین ..لحظاتی رو فراهم کنین تا با آرامش باهم گفتگو کنید ( تبادل افکار و احساسات )

همه چی به توانایی و تصمیم شما بستگی داره ...اگر مواردی که بهتون گفتم در خودتون توانایی انجامشو میبینید بسم الله...

با صبر ...

موفق میشید ....

میبینید که زندگی خواهید داشت که دیگران حسرتشو میخورن...(به توصیه و مشاوره افراد حسود توجه نکنید)

خیلیا راحت از طلاق حرف میزنن انگار که برای مرد راحته طلاق دادن و اقرار به اینکه ناتوان بوده از نگهداشتن یک زندگی....



پ.ن:
تو خلوت خودتون به همه اینا فکر کنید... همه افکار بد و ناخوشایند رو کنار بذارید... به خودتون باور داشته باشین و تصمیمی بگیرین که بعدها پشیمون نشین

براتون آرزوی موفقیت میکنم

[baitollah-abbaspour]

با عرض احترام خصوصیات مثبت خانومتون تو حلقم
آخه میوه پوست کندن جز خصوصیات مثبت حساب میشه؟همون تمیز بودن و مرتب بودن هم جزء زیبایی ظاهریه
حالا یا شما یادت نیوند از خصوصیات اخلاقی مثبتش بگی یا واقعا نداره
نمیدونم چرا فک میکنم دوستت نداره....
در هر صورت امیدوارم موفق وخوشبخت باشی چه متاهل چه مجرد

[هوناز]

دوست عزیز یاس پاییزی با لحن بهتری انتقاد کن.درضمن مگه ما این آقا وهمسرشون رو از نزدیک میشناسیم که فرمودید به مشاور حسود اعتماد نکن.تمام نظرات دوستان رو تعریفهای خود آقا رضا از زندگیشون هست .لطفا لحن بیانتونو اصلاح کنید اینجا محل گارد گرفتن نیست شما اشتباه برداشت میکنید(باعرض پوزش از آقا رضا ولی دوستان همه خیر وصلاح شما رو میخوان وقصدشون کمکه ولاغیر نوید باشید)

[یاس پاییزی]

دوست عزیز یاس پاییزی با لحن بهتری انتقاد کن.درضمن مگه ما این آقا وهمسرشون رو از نزدیک میشناسیم که فرمودید به مشاور حسود اعتماد نکن.تمام نظرات دوستان رو تعریفهای خود آقا رضا از زندگیشون هست .لطفا لحن بیانتونو اصلاح کنید اینجا محل گارد گرفتن نیست شما اشتباه برداشت میکنید(باعرض پوزش از آقا رضا ولی دوستان همه خیر وصلاح شما رو میخوان وقصدشون کمکه ولاغیر نوید باشید)

من کلی گفتم شما چرا بخود گرفتید و صدالبته لحن بدی نداشتم ...

بعضیا میان مثلا خیرخواهی کنن... چشمای اون شخص رو میبندن و میگن همینجور براهت ادامه بده ما هواتو داریم کارت درسته ...کاری به این ندارن که اون شخص با به اصطلاح دلسوزیشون چه بسا با شدت بیشتری زمین بخوره ....

و کار حتی بجایی میرسه که بعضیا ندانسته از واقعیت زندگی فرد شروع به قضاوت و بدگویی از طرف مقابل صاحب تایپیک(چه آقا چه خانم ) میکنن .گاهی با برداشت های منفی خودشون.... و اینه که بده و مثل سم میمونه برای مسیر به نتیجه رسیدن مشکل مراجع همدردی / متاسفانه رایج شده ....

بهتره بدونیم کار ما که مشاور سایت هم نیستیم رای صادر کردن نیست بلکه اگه راه حلی بنظرمون میرسه بگیم و فرد خودش بهتر از هرکس دیگه ای صلاح خودش رو میدونه و نسبت به فردی که ندیدیم و نمیشناسیم عیب و ایراد نگیریم و اینکه لیاقت چی رو داره یا نه ....با این سنجش ها جواب خوب و بدردبخوری حاصل نمیشه یه ذره فکر کنیم قبل نوشتن....

بیشتر پستارو میبنم قضاوت های شخصی و عقاید شخصی هستن نسبت به یک مسئله یک درصد هم احتمال نمیدیم خود شخص سوال کننده همچین عقاید و نظری ممکنه نداشته باشه...و تایپیک به انحراف میره...کمکش نمیکنیم که هیچ ..گمراه تر و دودل ترش میکنیم ...

و من اینو تو همدردی زیاد میبینم ...



و ....

گفتنی هارو گفتم ...

پ.ن" اصلا اینارو برا خودم گفتم به کسی برنخوره باز...
صاحب تایپیک ببخشه منو که یک پست برای جواب اشغال کردم ...

[شیدا.]

یکی از دوستان پرسیده بودن غیر از زیبای ظاهری همسرت چه چیزهاش به دلت نشسته.تمیز بودنش مرتب بودنش بیشتر به حرف زدنش توجه میکنه همیشه واسم میوه پوست میکند.هر روز واسه شام دعوت میکرد.

با عرض احترام خصوصیات مثبت خانومتون تو حلقم
آخه میوه پوست کندن جز خصوصیات مثبت حساب میشه؟

اینش که خوبه.
می گه شام دعوتم می کردن خونشون!! جزو خصوصیات مثبت خانمشه؟!

آقا رضا
راستش من که از تاپیکهای شما سر در نمی آرم.
باورم هم نمی شه یه مرد 32 ساله معیارهاش برای ازدواج این باشه
طریقه برخوردش با مشکل و حل مساله اش این باشه
و تاپیک زدن و مشاوره گرفتنش .......

اینایی که می گی جدیه؟

[reza-m]

با سلام دوستای عزیز.
یاس پاییزی مگه میشه یه طرفه رفت جلو الان هیچی نشده اسم طلاقو میاره فردا تو زندگی این همه پستی بلندی داره اون موقع تکی به توقی میگه من طلاق میخوام الان نه پچه ای هست ته چیزی منم بهش خیلی خوبی کردم چون مغروره طوری رفتار میکنه ک حرصمو در میاره انگار میخواد فقط بهش خدمات بدم همه چی از طرف من باشه نمیدونم شاید به قول اقا بیت الله دوستم نداره منم هزار بار بهش گفتم اگه نمیخوای بگو .ولی گفته من واسه زندگی اومدم واسه اینکه خوشبخت بشم اومدم.
شیدا خانوم معیار اول من واسه انتخاب به دل نشستن بود میگفتم میتونم نگه ش دارم ولی انگار کوتاه نمیاد منم خسته میکنه مگر نه من ادمیم ک سعی میکنم راه بیام سمج نباشم ولی سمج باشه طرف دست خودم نیست منم کوتاه نمیام.
هوناز خانوم میدونم زندگی به زیبا بودن خلاصه نمیشه ولی ادم با یکی زندگی کنه ک به دلش نشینه اونم به اندازه این سخته.
ظهر باز داییش تماس گرفت ک اقا رضا بابات میگه رضا تصمیمشو گرفته دیگه چرا طولش میدین.گفت عجله داری گفتم عجله ندارم ولی میخوام از بلاتکلیفی در بیام من فکرامو کردم تا کی باید من یکطرفه بیام اونم باید به حرفم گوش بده یا نه.گفت باشه دو هفته بعد نمیزارم بمونه یه هفته بعد باز اگه نشد دادگاه سر جاشه میریم.
از همه دوستای ک لطف میکنن و کردن از صمیم قلبم از خدا براشون ارزوی خوشبختی رو دارم مرسی دست گلتون درد نکنه چه اونای ک انتقاد میکنن چه اونای ک حرف از جدای میگن یا حرف از زندگی.