به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 64
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    با سلام دوستای عزیزم مرسی دست گلتون درد نکنه از اموزه های مفید تان
    همه حرفای شمارو درک میکنم و قبول دارم .دیشب بابام باباش حرف زدن گفتن ک دخترشون همجین حرفیرو زده ما هم هیچ اصراری برای ادامه این زندگی نداریم.باباش گفته من نگفتم خودش گفت زنگ میزنم منم عصبانی شدم گفتم برو بزن.بابام ازش پرسیده بود ک شما میخواین جدا شن.گفته ک مگه جدای دختر واسه پدر و مادر راحته!4شنبه داییش گفته میام بزارین اونم بیاد حرف بزنیم.به شام دعوت کردن. ولی بابام میگه نمیریم.انگار این نقشه مال دایش بود ک زنگ بزنه به بابام اون حرفو بزنه.
    منم ک تا حالا کاری نکردم ک تحقیر بشم.اینا خودشون هستن ک حرف خودشونو پس میگیرن.
    ای تک جان درسته ما ترکیم.به نظرم اگه داییش زنگ زد بگم ک خانوم همجین حرفیرو زده پس بره اقدام کنه.من فردا پس فردا نمیتونم بهش یه چیزی بگم ک زود میگه طلاق میخوام
    بعضی از دوستان چنان واقعیت زن منو میگن ک من فک میکنم میشناسین.واقعا خود شیفته هستش تو نظر خودش میگه همه باید به من تعضیم کنن.میدونم تو فک و فامیلشون زیادی تحویلش گرفتن.اصلا قدر شناس نیست هر چقدر محبت بکنی میگه وظیفته.من خودم پسر امروزی هستم از لحاظ ظاهری هم بد نیستم ک بگه با حودش این کیه نسیب من شد.حداقلش از پسرهای فامیلاشون و شوهرهای خواهراش خوشگلترم و وضع مالی انجنان بدی ندارم باز از شوهر خواهراش بهتره .خونه و ماشینو و مهندس یه شرکت دولتی هستم
    از خداش باشه مثل منو پیدا کنه.اگه واقعا من مشکلی داشتم اینارو ک اینجوری شناختیم الان طلاقشو گرفته بودن.منتها اینا میخوان کوتاه نیان و امتیاز بگیرن از ما
    خوب دوست نداشت منو چرا میومد ازدواج میکرد با من.یه بار به باباش گفتم این خانوم دلش با من نیس.گفت ک اگه با تو نبود ک نمیومد محضر اون همه امضا میداد.
    گفتم پس مشکلش چیه چرا اینجوری میکنه.میگه محبت کن بهش زیادی ازش ایراد نگیر هر کی به اون محبت بکنه اون میره طرف محبت.والا ما اونقد محبت کردیم بهش ...هر موقع گفتم چته؟گفت درس میشم نگران نباش.
    میگم الان فرصت خوبی پیش اومده چیکار کنم ک ببینم وافعا میخواد با من زندگی کنه یا به حرفم گوش میده...چون دو روز دیگه دعوت کردن خونشون ک دایش هم میاد جلسه بزارن
    پیش اااا پیش از کمک و راهنمایهاتون ممنونم.واقعیتش الان دیگه واسم مهم نیست ک طلاق بگیره بره..مهم اینه ک وقتی یه حرفیرو بهش میزنم زود نگه چرا گفتی من خودم میدونم چی درسته چی غلطه.خودمم نمیخوام ک اقدام کنم به طلاق به خاطز مهریه .ولی حالا ک حرف طلاقو خودش کشیده وسط الان فرصت خوبیه ک بنشینمشون سر جاشون یا این ور یا اون ور
    میدونم اولش میگم ک چون خانوم همچین حرفیرو زده پس یعنی منو نمیخواد ک این حرفو زده اگه میخواست هیچ وقت نمیزد همچین حرفیرو.فک میکنم دایش ماس مالی کنه چون خیلی با سیاست هستش.میگم دلیلشو بگه ک چرا گفته میخواست منو بترسونه یا این ک من بیام بیوفتم به پاهاش یا چی ...

    لطفا شما هم اون چیزایرو ک به ذهنتون میرسه واسم بگین مرسی از همتون

  2. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    هر چیز که در جستن آنی، آنی.
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  3. کاربر روبرو از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده است .

    یاس پاییزی (دوشنبه 19 مرداد 94)

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    با توجه به متنتون میگم با یه سری از رفتاراتون خانومتنونو از زندگی دلسردش کردین .

    برای محبت حساب کتاب میکنید؟! انگار که با یه غریبه قرارداد تجاری بستین !!

    خودتونو دست بالا گرفتین و این خودبرتر بینی شما تیشه زده به ریشه زندگیتون و گرنه کدوم زنی حاضر میشه به این راحتی که شما ازش حرف میزنین زندگیشو ول کنه...ا

    اینکه شما تصور میکنید اینکارشون از روی زرنگیه این ذهن خوانی مخرب، مانع تصمیم گیری درست شما میشه . پیش خودتون میگین من زرنگ ترم و ثابت میکنم ... ثابت کردین... که چی ؟ زندگی مشترک اسمش روشه خودتون با دست خودتون از بین میبرینش ...تموم که شد بگین من زرنگ تر بودم و به این دلخوش باشین...


    حالا ک حرف طلاقو خودش کشیده وسط الان فرصت خوبیه ک بنشینمشون سر جاشون
    این حرفتونو کجای دلمون بذاریم لجبازی بچه گانه ؟


    مردان عاقل زندگیشونو میسازن آجر به آجر و مردان به ظاهر عاقل زندگیشونو ازهم میپاشونن آجر به آجر!!

    میخواین حرفتونو گوش کنن اول اینکه خواسته تونو میگین بهش به حال اون لحظش توجه کنین بعد انتظار حرف شنوی داشته باشین باور کنین خیلی از مشکلاتتون سر این موضوع حل میشه دوم هم اینکه سعی کنین مهارت های ارتباطیرو یاد بگیرین با اینکار خواسته تون اثر گذار میشه و حتما گوش میده با جان و دل ... این یکار رو که میتونین برا زندگی خودتون بخاطر خودتون انجام بدین این که دیگه ربطی به اقتدار و غرورتون نداره ... همه چی درست میشه ایشالا


    و در آخر: صلاح مملکت خویش ...دانند.


    آرزوی من همه خوشبختی برای مردمان سرزمینم ...

  5. کاربر روبرو از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده است .

    همت 1400 (سه شنبه 20 مرداد 94)

  6. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلاماگه میشه یکم از اشنایی و ازدواجتون بگین از چیش خوشت اومد که ازدواج کردی از خصوصیات خوب وبد خودت و همسر کامل توضیح بده یک طرفه نمیشه به قاضی رفت منتظرم تا ایشالله بهتر کمک کنیم ولی یه چیزو میدنم یه دختر جدایی براش خیلی سخته پس میخوام ببنم دلیلش چیه که پذیرفته

  7. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ]به نظر من اول باید آرامش خودتونو حفظ کنید.اصلا نباید عصبانی بشی و قولی بهشون بدی که بعدا بگه قول دادیا از این حرفا.با خانوادت هماهنگ باش.واصلا نگید که هم من مقصرم هم ایشون.بگید زندگی متاهلی با بچه بازی پیش نمیره و باید دخالتشونو به حداقل برسونن و خانم شما تصمیم گیرنده نهایی باشه.اگر بازم حرف طلاقو زدن بگید خودتون اقدام کنید ما دنبالش نمیریم.هر حرفیو زدن شما فقط با آرامش ادامه بدین.تا بعدا نتونن علیه شما مثلا توی دادگاه استفاده کنن.در مورد مهریه من شنیدم کسایی که عقد هستن نصفه مهریه بهشون تعلق میگیره نمیدونم چقد این مورد درسته البته]
    ویرایش توسط آترین65 : دوشنبه 19 مرداد 94 در ساعت 21:51

  8. کاربر روبرو از پست مفید آترین65 تشکرکرده است .

    رنگین (دوشنبه 19 مرداد 94)

  9. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 تیر 95 [ 19:53]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    904
    سطح
    16
    Points: 904, Level: 16
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 96
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    128

    تشکرشده 37 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام، منم با نظر دوستان موافقم،ایشون پخته نیست،
    برای زندگی با ایشون بایس خیلی صبر داشته باشید،یا باید بیخیال باشی و یا اینکه برای اینکه تنشی پیش نیاد، چیزی نگی و خودخوری کنی و در کنارش با صبر و حوصله روش کار کنی تا به اون پختگی برسه، ببین میتونی اینجوری باشی.
    البته قبلش بایس مدتیو تحت نظرش بگیری ببینی اصلا قابل اصلاح هست که عمرو انرژی براش بزاری،
    ارزششو داره آیا..
    در هر صورت براتون آرزوی موفقیت میکنم.

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اردیبهشت 95 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-01
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    2,990
    سطح
    33
    Points: 2,990, Level: 33
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    308

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    33
    Array
    انگار این خانواده واقع نمی دونند که چی می خوان یا باید چی کار کنند

    خودش و مادر و خواهرش تو حرفاشون درخواست جدایی می کنند و میگن به درد هم نمی خوریم ولی انگار که دوباره پشیمون میشن ولی باز نمی دونند که باید چی گار کنند

    در قدم اول باید باسیاست بهشون یاداوری کنی که تصمیم بگیرن که چی می خوان


    نمیشه هر نوبت با یه دعوا بگن طلاق بعد پدره بیاد ماست مالی و شما این وسط داغون و تو شوک که مگه چی شده ! چی کار کردم بادخترشون که باید طلاق بدم
    !!!
    اونا هستن که کم محلی و بی احترامی می کنند منو ندید می گیرند و مسافرت و مهمونی را برام تلخ میکنند مگه من از زنم چی خواستم که این طور شد؟!

    اگه اونا هدفشون زندگی باشه مرتب رو ایراد هات زوم نمی کنند که اینطور کردی و این جور گفتی و برعکس زوم می کنند به اینکه دوست دارند و تو را میخوان و سعی میکنند که تورا کنارشون نگه دارند


    اگه واقعا احساس کنند که شاید تو را از دست دهند
    خواهرش نمیاد خودش را وسط بنداره که طلاق
    یا مامانش زنگ نمیزنه که دخترم را طلاق دهید
    و خوب البته وقتی خانمت ببینه که جو رو طلاق و جدا شدنش از شما نیست و کسی ازش حمایت نمی کنه معلومه که این حرف را نمیزنه

    قبل از وساطت و وارد شدن دایی ایشون به این بحث (البته دایی وارد شدن ولی از جانب شما نبوده و شما نباید به راحتی چراغ سبز نشون بدی که همه را بیارن وسط)
    باید یاداوریشون کنی که ((((از این بچه بازیها که هر کی میاد یه چیزی میگه مرتب ماست مالی کردن حرف ها )))))خسته شدی و دیگه نمی خوای ادامه بدی


    به نظر من
    خونشون اصلا نرو و جواب تلفن یا اس ام اس را هم نده
    و اگه خودشون تماس گرفتن با بابات پدر شما با یه لحن خیلی جدی و سختی بگن:

    که هر روز یه حرفی می زنید تصمیمتون چیه ؟و اینطور نمیشه مگه زندگی بازیچه هست ؟ وقتی خودتون و دخترتون نمیدونید که چی می خواهید و برنامه ای ندارید ما هم حرفی برا گفتن نداریم تصمیم که گرفتید صحبت می کنیم

    ببین چند سال دیگه که گذشت تا یه بحثی بین تون شد باز میگن که ما میگفتیم بیا دخترمان را طلاق بده ولی هی اصرار کردی و خودت خواستی و این حرف


    باید یه کاری کنی که دم این حرف چیده بشه
    الان هم بیشتر ناراحتی و اعصاب خردی شما تو این مدت برا همین حرف هست
    یادت میاد وقتی مادرش زنگ زده بود که طلاق دخترمون را بده چقدر حالت بد بود
    یا پیش مشاور که گریه کرده بود که من طلاق می خوام یادت بیاد که چقدر اعصابت بهم ریخته بود که مگه چی شده ؟ چی کار کردم ؟
    شما وقت مشاوره میگرفتی که زندگیتون شیرین شه مشکلات حل شود ولی ایشون اصلا حاظر به همکاری هم نبود
    یا همین چن روز قبل وقتی خانمت به بابات کفته بود طلاق

    باید با سیاست و خیلی نرم و زیر پوستی وادارشون کنی که موضع شون را اعلام کنند
    دنبال جدایی هستن یا زندگی




    در ضمن ایا دوستایی که میان و وقت میزارن و همه نوشته هات را می خوانند شایسته تشکر یا لایک از طرف شما نیستن !!
    ویرایش توسط کمال : سه شنبه 20 مرداد 94 در ساعت 15:28

  11. کاربر روبرو از پست مفید کمال تشکرکرده است .

    mercedes62 (جمعه 23 مرداد 94)

  12. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    اینجا هر چیم بگن تو کار خودتو میکنی.
    دیدم از این خانوما که به شدت تحت حمایت خانوادشون هستن..
    همیشه تو ازدواج این مد نظرت باشه که دختریو بگیری که قبح داشته باشه یه سری چیزا براش.فردا طلاق بگیرید این خانوم راحت میپذیره چون خانوادش فقط فکر دخترشونن و حتی تقصیرات ایشون رو راحت میندازن گردن شما.
    نمیخوام بدبینی کنم ولی ببین چند سال دیگه بلایی به سرت میاد که خوشگلیش از دماغ و دهنت بزنه بیرون.
    دیدم این چیزارو.زندگی خیلی چیزاس.مسولیت میطلبه.ایم مسولیت فقط از جانب شما نیست.باید ایشونم مسولیت پذیر باشن که من فک نکنم باشن.شما کمر به نابودیه خودت بستی و تا عملیش نکنی دست بردار نیستی.
    برا اون خانوم ازدواج و طلاق راهشو باز میکنه برای ازدواج بعدی راحتتر.چون الان یه نامزدیه داغون داشته.حالا جای دست بالای شما شما کف زمینید.ببین بعدش چی میخواد بشه.
    این آخرین پست من در تاپیک شما بود.
    موفق باشید

  13. 2 کاربر از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (چهارشنبه 21 مرداد 94), اثر راشومون (سه شنبه 20 مرداد 94)

  14. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    با سلام به دوستای عزیزم مرسی دستتون درد نکنه

    از تک تکتون متشکرم اقا کمال مرسی ک از اول مشکلاتم منو همراهی میکنید .واقعا نمیدونم انکار کارهای خودشونو درست می انگارند من نمیگم بهش کیر ندادم نمیگم بیگناهم من حداقلش معذرت خواهی کردم ولی اونا انگار بلد نیستن عذر خواهی کنن انگار میترسن شانشون بیاد پایین یا به غرورشون بر میخوره منم میگم اگه منو وافعا میخوان چرا زوم میکنن به ایرادهام چرا از خوبی هام نمیگن .به داییش گفتم واقعا من نکات مثبتی نداشتم ک از خانوم پرسیدی هیچی نگفته.گفت ک چرا شب ک با خانومت حرف میزدم پرسیدم وافعا هیچ نکته مثبتی تو این مدت ندیدی .گفتش ک چرا دایی بعضی وقتها اونقد خوب میشه ک خودمم تصور نمیکنم ک ایمقد خوب باشه. ولی بعضی وقتها هم اونقد بد میشه ک ازش میترسم.گفتم اره راس میگه من اونقد خوبی کردم بهش دیدم انگار نه انگار برگشته کم محلی کرده حرصم داده منم چقد تحمل دارم مگه.داییش برگشت گفت تو خوبی کن به خاطر خدا. تو نیکی کن در دجله انداز ک ایزد...منم میگم منم ادمم دیگه مگه عیر از اینه؟بابام بعد اون حرف زنم رفت با باباش صحبت کرد باباش گفته بود مگه دختر طلاق دادن واسه پدر مادر دختر راحته.گبته بود ک طلاق میخوایین گفت دخترم خودش برداشت زنگ زد من میگفتم نزن اصرار کرد منم ناراحت شدم گفتم اون گوشی اون تو برو بزن.بعد گفته دایش هم بیاد بییاین خونه ما ثحبت کنیم . وmr daniاز شمام متشکرم چرا اخرین پستتونه؟حرفاتون درست فردا قراره بریم برای چندمین بار صحبت کنیم همه اینارو میگم اونجا ک اگه فرار باشه واسه هر چیزی کوچکی حرف از طلاف پیش بیاره بهتره همین جا تمومش کنیم.
    اترین خانوم از شمام ممنونم حالا میگم من اونایرو ک به من میگین قبول دارم باشد ک به شوخی گفتم .یعنی اصلا بگم من هیچ تقصیری ندارم؟.
    ستاره زیبا اگه لطف کنین من قبلا 3 تا تاپیک زدم راجع به مشکلاتم اونهارو ببینین متوجه میشین
    خانوم یاس پاییزی شمام انگار تاپیکهای قبلیمو نخوندین من خودمو دست بالا نگرفتم ایشون خودشونو دست بالا گرفتن اگه فقط یذره منو میفهمید منم خوبیهامو قطع نمیکردم خوبی ک یکطرفه نمیشه میشه؟من میگم خانوم تو یه قدم بیا طرف من من 3 قدم میام طرفت نه این ک من شوهرتم بی اهمیت باشی بچسبی به خواهرت و مادرت

  15. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    من تمامشو خوندم همچنان نظرم هموناست چون قبل نوشتن فکر کردم و احساسی ننوشتم به جانبداری از کسی چون هیچ نفعی برای من نداره از هیچ یک از دو طرف- دوباره بخونید میبینید به چند مورد اشاره کردم برای حال و بعد ....

    فقط اضافه میکنم شما قضیه رو از دید خودتون فقط میبینید و اینجا بیان میکنید و چه بسا خانمتون هم همچین نظری درباره شما داشته باشه ... اونقدر که روی جزئیات زندگی مشترکتون زوم کردین از اصل دور شدین ...دیگه مورد نمیگم کدوما ...

    ایشالا که درست میشه حرفاتونو که زدین با آرامش و بدون توقع های پیش ساخته خودتون


    همه کسانی که اومدن اینجا نظر دادن از هر دری وارد شدن حتی اونهای که تند رفتن یا اونایی که خواستن به نوعی زرنگ بازی یاد بدن و نمیدونن جای درست کردن چشم ابرو رو داغون میکنن!! ( اینجا همدردی هست نه همپاشی ! )

    دیگه هرچی اضافه گفته شه تکرار همون قبلی هاست با رنگ و لعاب جدید....

    فکر نکنید آدم اگه از یه چیزایی کوتاه بیاد گردنش زیر گیوتین میره بستگی به آدمش داره...

    همین....

    منم دیگه حرفی (پستی ) ندارم در این باره

    موفق باشی به هر صورت...


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.