به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 دی 94 [ 18:28]
    تاریخ عضویت
    1394-5-17
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    94
    سطح
    1
    Points: 94, Level: 1
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چه جوری پدرم رو راضی کنم؟

    سلام به همه دوستای گل.یه مشکل بزرگی دارم ازتون کمک میخام.من ویه اقایی یه ساله باهم درارتباطیم.این اقا حالا میخواد بیاد خواستگاری.من به بابام گفتم وبابام خیلی هم منطقی برخوردکردش.ولی خب خانواده اون اقا نسبت به ما خیلی پایین ترهستن.وپدر من همه حرفاش مربوط به خانواده اون اقا بوده.یعنی انگار حتی با بی پولی اون اقا هم مشکل نداره.فقط مشکلش خانوادشه.اخه پدرش وقتی بچه بوده ازمادرش جداشده.دوباره ازدواج کرده.زن دومشم الان رفته خونه پدرش چون پدراین اقامریضه نمیادپیش شوهرش بمونه.پدر من میگن که این اقا اصلا خانواده نداره.چرا اینقدرخودتو دست کم گرفتی.من گفتم به خانوادش کاری نددارم فقط خودش.گفت اصلااااااا همچین حرفی نزن.70درصد خانواده مهمه برای من.این اقا هم به من گفته که پدرت هرسوالی بپرسه من واسش جواب دارم به جز خانوادم.چون من واقعا سرخانوادم هیچ تقصیری ندارم.هیچ کدومش دست من نبوده.من به بابام گفتم که این بچه بوده اصلا دست این نبوده.پدرم گفته میدونم هیچ کدوم مقصرنبوده ولی باید بره با یه خانواده درحدخودس وصلت کنه.اخه نه ازنظر مالی نه خانوادگی هیچکدوم به هم نمیخوریم ولی خب مالی مشکلی نیست.چندسال دیگه ددرست میشه.درضمن این اقا کارمند دولته.مشکل پدرم کلا روی خانوادشه.من واقعا راجب خانوادش هیچ دفاعی ندارم.به نظر شما چیکارکنم؟چی بگم به بابام؟خواهش میکنم کمکم کنید.راستش ما خیلی به هم علاقه داریم.دلم میخواد تا اخر تابستون همه چی حل بشه.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 مرداد 94 [ 14:06]
    تاریخ عضویت
    1394-5-09
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    360
    سطح
    7
    Points: 360, Level: 7
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 34.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 32 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من متخصص این زمینه نیستم اما از نقطه نظر شخصی:
    درسته شما با خانواده ایشون کاری نداری و طرف شما به اصطلاح خود شخص ایشون هستند اما فراموش نکنین خانواده فاکتور مهمی هست مخصوصا در امر ازدواج هستند دوستانی که داخل همین انجمن نه بخاطر شوهرشون بلکه به خاطر خانواده ایشون کارشون به خیلی جاها کشیده شده و به نظر بهتره کمی عاقلانه تر و با فکر بیشتر شما بسنجی .
    به عنوان نقطه نظر شخصی پدر و مادر ها همیشه خیر خانواده و فرزندان خودشون را میخوان (پدر مادر درست و اهل) و شما باتوجه به این صحبت ها به نظر از یک خانواده اصیل هستید بهتره خودتون هم به دور از احساسات کمی منطقی به این موضوع فکر کنین و راهکار مناسب را بسنجید.
    درون هرکس با توجه به محیط و جامعه که خانواده هم جزو اون میشه شکل میگیره و شما باید همه این ها را در نظر بگیرید.

  3. 2 کاربر از پست مفید b3hnam تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (شنبه 24 مرداد 94), یاس پاییزی (شنبه 17 مرداد 94)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    شما دوسش داری درست . اون میتونه یه زندگی رو اداره کنه درست .... اما چقدر بهم میخورین ؟!

    وقتی کسی رو دوس داری همه چیز به نظر مثبت و خوب میاد - منطق قلب، منطق عقل رو محکوم میکنه!!

    احساسی برخوردن کردن و تصمیم گیری تاثیر گرفته از احساسات به یک سرانجام خوب ختم نمیشود اغلب ...چه اینکه این یک سال کافی بوده تا شما به دیگر وابستگی پیدا کرده و محبت و علاقه تان بهم بیشتر شود ....

    اما دوست داشتن کافی نیست برای ازدواج و تشکیل زندگی همش که رمانتیک و عاشقانه ها نیست با انواع موقعیت ها و چالش ها روبرو میشید و اینجاست که ظرفیت های دو طرف مشخص میشه ...و حال این سوال مطرح میشه آیا بستر مناسب برای ایجاد ظرفیت ها واسه این آقا وجود داشته یا نه ؟! حرفای پدرتان هم منطقی و هم از جنس تجربه است .
    به این توجه کنید که تفاوت های عمیق باعث اختلافات عمیق میشه و باعث میشه قلب ها از هم دور بشن و انوقت آیا غیر از دوست داشتن چیز دیگری مونده که پایبندی به زندگی و خوشبختی رو تضمین کنه ؟!(دوس داشتن ضروری اما کافی نیست)

    ادمها برآیند و میانگینی از آدمهای دور و برشون هستن که باهاشون ارتباط دارن و جمله "بگو دوستت کیست تا بگویم کیستی" تاکیدی بر این حرفه.

    - اون آقایی که شما اشاره کردی من نمیگم آدم خوبی نیست به هیج وجه ،بلکه مناسب تشکیل خانواده با شما نیست با این چیزهایی که شما گفتید پدرتون هم همینو میگن. همین آقا اگر با خانواده ای مشابه و در حد خودش ازدواج کنه امکان داره خیلی هم خانواده خوبی تشکیل بده و زندگی خوبی داشته باشه اما با شما حکایت مثنوی هفتاد من کاغذ میشود...

    و در آخر صلاح مملکت خویش ....دانند.

  5. کاربر روبرو از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده است .

    baitollah-abbaspour (شنبه 24 مرداد 94)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 شهریور 94 [ 14:37]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    700
    سطح
    13
    Points: 700, Level: 13
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هر چند که دو نفر عاشق هم باشند و ملاکاشون از نظر خودشون به هم بخوره ،وقتی تفااوت بین دو نفر از نرمال جامعه خارج بشه کتار اومدن باهاش سخت میشه... این جور موارد نیاز به این داره که دو طرف کاملا بالغ و عاقل باشند. مفهوم ازدواج رو درک کنن.. مثلا شما باید ببینی این تفاوت سطح خانوادگی واقعا در اینده برات مشکل ساز نمیشه؟ مثلا میتونی بدون احساس خجالت یا حقارت مادر شوهرتو به دوستات یا فامیلات معرفی کنی؟ ؟ یه موردی تو این سایت بود که خونواده شوهره یه عروسشون میگفتن از چشمه اب بیاره! مرتب کردن خونه وظییفه عروسه! یا با دست غذا میخوردن در حالیکه عروسشون فکر میکنم پزشک بود! شوهره هم طرف خونوادش بود... اگه تو این شرایط باشی مینونی تحمل کنی؟... این اختلاف سطح خانوادگی ، اختلاف فرهنگی هم توش هست .باید ببینی طرفت چطور ادمیه. از نظر من وقتی که عقد نامه رو امضا میکنی همه چیت، همه زندگی و خونوادت باید همسر باشه و خونواده ت باید بشن در درجه دوم اهمیت. یعنی اول از همه هر چی صلاح همسرته ( البته این در شرایطی است که همسرت هم این مدلی باشه).. اگه طرفت اینطوری فکر میکنه به نظر من اختلاف طبقاتی کمرنگ تر میشه... یعنی اینقدر طرفت فهمیده هست که متوجه این باشه که کوچکترین چیزی که ناراحتت کنه ازش دوری کنه حتی اگه اون چیز خونوداش باشن ( خیلی کمن اینجور ادما)

  7. کاربر روبرو از پست مفید tanha2 تشکرکرده است .

    baitollah-abbaspour (شنبه 24 مرداد 94)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام
    عزیزم این جوری که من از نوشته هات برداشت کردم شما دلبسته ی این آقا شدین به نحوی ک قدرت منطق برای تجزیه و تحلیل درست شرایط ندارید.
    خود من سال ها پیش عاشق آقایی شدم ک اختلاف فرهنگی فاحشی با خانواده م داشت.توی اون موقعیت حتی فکرشم نمیکردم که این تفاوت ها مشکل ساز بشن.میگفتم با همه چی میسازم و توی دنیای فانتزی خودم از عشق و عاشقی لذت میبردم.باورت نمیشه ب چه راه هایی متوسل شدم تا پدرمو راضی کنم.طفلک پدرم نهایتا در برابر عجز و ناله هام راضی شد اما مدتی بعد اون آقا پا پس کشید و من موندم و یه قلب زخم خورده.تا مدت ها فک میکردم هیچ کس تو دنیا نمیتونه جای اون آقا رو بگیره و من هرگز عاشق نمیشم.
    اما زمان ک گذشت شرایطم عوض شد.چند سال بعد یه انتخاب دیگه سر راهم قرار گرفت.فردی ک علاوه ب خصوصیات خوب فردی با خانواده م هم کفویت لازم رو داشت.
    من ازدواج کردم.تحت شرایطی که همه راضی و خوشحال بودن.ازدواجی که نیاز ب عجز و التماس برای رضایت بقیه نداشت.
    الان ک به گذشته نگاه میکنم میبینم که چقدر خدا منو دوست داشت که اون مورد ازدواج از سر راهم برداشته شد.میبینم که چقد سطحی نگر بودم و چقد خیالبافی های فانتزیم توی دنیای واقعی بی معنی بودن.
    من عاشق همسرم هستم و درصدی از این عشقو مدیون این هستم که کسی رو انتخاب کردم که به من میومد.
    منم مثل تو میگفتم که با اوضاع مالی بد هم میسازم.اما الان میبینم که تو واقعیت زندگی این حرف یه توهمی بیشتر نیست.
    امیدوارم انتخاب درستی داشته باشی دوست من

  9. کاربر روبرو از پست مفید hanie_66 تشکرکرده است .

    baitollah-abbaspour (شنبه 24 مرداد 94)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    الان یه 4 -5 نفری پست گذاشتن و همه این پست ها در راستای نظر پدرتون هست و من خوب می دونم که شما دنبال این حرف ها نیستید چون این حرف ها رو از پدر تون که خیلی هم از اعضای این سایت به شما نزدیک تر هستند شنیدید اما باز دنبال راه چاره برای جوش خوردن این وصلت هستید،
    اما متاسفانه بنده نیز نظری جز نظر این دوستان ندارم:
    (لطفاً برای چند روز از دریچه پدر تون به این ازدواج نگاه کنید، فقط چند روز. )


    برای شما مسلمه که شرایط این آقا ، چه از نظر مادی و چه فرهنگ خانوادگی با شما هم کف نیست و با این تفسیر که با گذشت چند سال شرایط مالی حل میشه و نیز در مورد خانواده ایشون هم که خب من با اونا کاری ندارم و ... پس همه چیز اوکی شد، اما این هایی که گفتید فقط و فقط تصورات ذهنی شماست،
    بهتره بدونید بسیاری از مشکلاتی که بین زوجین ایجاد میشه بخاطر خانواده هاست و کمتر خودشون مسبب اصلی مشکلات هستند و نمونش رو میشه در همین سایت مشاهده کرد، از دخالت گرفته تا رفتار هایی که با فرهنگ طرف مقابل سازگار نیست،
    شما از بیرون گود دارید به این موضوع نگاه می کنید، اما وقتی وسط ماجرا قرار بگیرید متوجه می شید که چقدر تحمل بعضی رفتار های طرف مقابلتون سنگین هست (در صورتی که از نظر اونا این رفتار بسیار عادی هست). پس لطفاً چراغ احساس رو خاموش کنید و به صورت منطقی به این موضوع نگاه کنید. و توجه کنید که بسیاری از همین دوستانی که مشکلاتشون رو اینجا مطرح می کردند روز اول با این شرایط که هم کف هم هستند با هم ازدواج کردند اما الان زندگیشون اوضاع و احوال مناسبی نداره و شما تصور کن حالتی رو که از ابتدا هم کف هم نباشند چی شود؟!!!
    جمع بندی:
    بنده به عنوان نفر سوم این ماجرا(که هیچ گونه وابستگی و احساس به طرفین ندارم) این ازدواج رو مناسب ارزیابی نمی کنم. و شما به عنوان یکی از طرفین این موضوع هیچ گون مشکلی نمی بینید . پدر شما هم به عنوان یک فرد با تجربه و دلسوز شما (با آگاهی از نیاز ها و روحیات شما) این ازدواج رو مناسب نمی دونن، پس نتیجه این می شود که حکم عقل این ازدواج را درست ندانسته و برعکس حکم احساس این ازدواج را برای شما (با توجه به ارتباط یک ساله با اون آقا و وابستگی های ایجاد شده) مناسب می دان.
    حال تصمیم با شماست.
    دل آرام گیرد به یاد خدا

  11. کاربر روبرو از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده است .

    baitollah-abbaspour (شنبه 24 مرداد 94)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    ببینید هیچ کس مثل من نمیتونه شرایط اینده ی شمارو ببینه چون من دقیقا همین ازدواج رو داشتم

    پسر منهای خانواده= یک عمر زجر کشیدن ....یک عمر جنگیدن... یک عمر تلاش برای حفظ باقی مانده های زندگی بعد از هر زلزله ی خونوادش.... یک عمر حسرت

    نکن اینکارو

    فکر میکنی خونواده مهم نیستن اما اینطور نیست
    بخدا کم از خود شخص اهمیت نداره

    من همسرم رو خیلی دوست داشتم و دارم و خیلی خیلی هم باهم مچ هستیم اما .....

    خونوادش خیلی از لحظات شاد زندگیمو خراب کردن

    خیلی از فرصتها رو ازمون گرفتن

    باعث بحث ها و جدال هایی شدن که محاله در حالت عادی بین منو همسرم اتفاق بیفته در حالت عادی ما مثل دو تا کبوتر عاشقیم بدون اغراق میگم اما تا زمانی که خونوادش نباشن همین که به شکلی حضور پیدا کنن هردومون ادمای دیگه ای میشیم تازه ما خیلی صبوریم خیلی عاقلانه برخورد میکنیم تازه شدیم این

    وای بحال اینکه به اندازه ی کافی هم منطقی نباشی دیگه هیچی فاتحه ی زندگی خوندس

    برو یه سرچ کن ببین تو سال گذشته چند درصد طلاق ها بخاطر دخالت خونواده بوده تا بدونی پسر منهای خونواده شبیه جک هستش

    باور کن شوهر منهای خونواده بی معنیه و غیر ممکنه تو نمیتونی شاخ و برگ یه درختو بخوای ریششو نخوای خودتم میدونی شاخ و برگ بدون ریشه عمرش یه روزه

    من این ریسک و کردم یه دنیا اشک و اه و حسرت و زجرو به جون خریدم اما تو اینکارو نکن

    من با اینکه در کنار شخص شوهرم خوشبختم اما اگر برگردم عقب این اشتباه شوهر منهای خونواده رو تکرار نمیکنم دیگه خود دانی




    حالا اگر تنها عیبش همین بود میشد با یه ذره خوشبینی نگاه کرد اما ظاهرا ایشون مشکلات مالیم دارن؟؟؟؟

    این دوتا باهم جمع بشه تحملش خیلی سخته پس چشاتو وا کن و احساساتی تصمیم نگیر پدرت خوشبختیتو میخواد به جای راضی کردن ایشون سعی کن خودت منطقی تر فکر کنی و به هشدار های پدرت بیشتر توجه کن
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : شنبه 24 مرداد 94 در ساعت 21:02

  13. 2 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    سرشار (شنبه 24 مرداد 94), صبا_2009 (شنبه 24 مرداد 94)

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو
    پدر فهمیده و منطقی دارید بهتان تبریک میگم داشتن چنین پدری خیلی خوب و یاری دهنده است.
    عجله دارم باید برم کوتاه مینویسم.
    حق با پدر شماست خیلی خوب و عالی برای شما توضیح دادن ایکاش با ایشون رابطه احساسی برقرار نمیکردید بنظرم بهتره مقداری از ایشون فاصله بگیرید بعد بشین پیش خودت فکر کن اگه یکنفر بعنوان خواستگار با چنین وضعیتی برای شما بیاد بهش چی جواب میدی؟
    مسئله فقط مالی نیست برعکس تصوری که دوستان در زمان مجردی دارند مسئله خانواده دوطرف بسیار مهم و تاثیر گذاره در زندگی مشتریک بسیاری از زندگی ها بخاطر دخالت خانواده ها منجر به جدایی و طلاق شده که نمونش تیو سایت همدردی بسیار زیاده.

    به حرف پدرتان گوش فرا بدهید و به این رابطه خاتمه بدهید.هرچه زودتر بهتر

    http://www.hamdardi.net/thread-32558.html

    http://www.hamdardi.net/thread-14782.html
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.