ببینید هیچ کس مثل من نمیتونه شرایط اینده ی شمارو ببینه چون من دقیقا همین ازدواج رو داشتم
پسر منهای خانواده= یک عمر زجر کشیدن ....یک عمر جنگیدن... یک عمر تلاش برای حفظ باقی مانده های زندگی بعد از هر زلزله ی خونوادش.... یک عمر حسرت
نکن اینکارو
فکر میکنی خونواده مهم نیستن اما اینطور نیست
بخدا کم از خود شخص اهمیت نداره
من همسرم رو خیلی دوست داشتم و دارم و خیلی خیلی هم باهم مچ هستیم اما .....
خونوادش خیلی از لحظات شاد زندگیمو خراب کردن
خیلی از فرصتها رو ازمون گرفتن
باعث بحث ها و جدال هایی شدن که محاله در حالت عادی بین منو همسرم اتفاق بیفته در حالت عادی ما مثل دو تا کبوتر عاشقیم بدون اغراق میگم اما تا زمانی که خونوادش نباشن همین که به شکلی حضور پیدا کنن هردومون ادمای دیگه ای میشیم تازه ما خیلی صبوریم خیلی عاقلانه برخورد میکنیم تازه شدیم این
وای بحال اینکه به اندازه ی کافی هم منطقی نباشی دیگه هیچی فاتحه ی زندگی خوندس
برو یه سرچ کن ببین تو سال گذشته چند درصد طلاق ها بخاطر دخالت خونواده بوده تا بدونی پسر منهای خونواده شبیه جک هستش
باور کن شوهر منهای خونواده بی معنیه و غیر ممکنه تو نمیتونی شاخ و برگ یه درختو بخوای ریششو نخوای خودتم میدونی شاخ و برگ بدون ریشه عمرش یه روزه
من این ریسک و کردم یه دنیا اشک و اه و حسرت و زجرو به جون خریدم اما تو اینکارو نکن
من با اینکه در کنار شخص شوهرم خوشبختم اما اگر برگردم عقب این اشتباه شوهر منهای خونواده رو تکرار نمیکنم دیگه خود دانی
حالا اگر تنها عیبش همین بود میشد با یه ذره خوشبینی نگاه کرد اما ظاهرا ایشون مشکلات مالیم دارن؟؟؟؟
این دوتا باهم جمع بشه تحملش خیلی سخته پس چشاتو وا کن و احساساتی تصمیم نگیر پدرت خوشبختیتو میخواد به جای راضی کردن ایشون سعی کن خودت منطقی تر فکر کنی و به هشدار های پدرت بیشتر توجه کن
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
ویرایش توسط sahar67 : شنبه 24 مرداد 94 در ساعت 21:02
علاقه مندی ها (Bookmarks)