درودبه همه ی کاربران گرامی
چندساعت پیش سرشرایط زندگیم باخواهرم بحث کردیم وشدیدادلم گرفته..خسته شدم ازینهمه فشار...من بین نگهداشتن حرمت زن وشوهری وسرکوفت شنیدن از خواهرم موندم واقعا
دوسال پیش عقدکردیم ویه سال پیش عروسی گرفتیم...محل کارهمسرم عسلویه است وخودمون شمالی هستیم وهمسرم 22روزکارن 8روزاستراحت...ابتدای امرقراربوده که منم ایشون روهمراهی کنم ومااونورساکن بشیم....اماخوب هم همسرم بعدازدواج ازینکه زنشوتوشهرغریب 12ساعت تنهابزاره ناراحت بودوهم من توشهرخودمون کاری برام جورشدو2ونیم روزدرهفته شاغلمو وتوشهرخودمون موندگارشدم....وچون شراایطشونداشتیم خونه اجاره نکردیم ونخریدیم..همسرم زمینی خریدن ومقدمات کاروفراهم میکنن برای اینکه خونه ای بسازیم....درحال حاضر من خونه ی پدرم هستم وبعدازاومدن ایشون میریم خونه ی پدرشوهرم 8 روزرو....بماندکه خانوادم میخواستن با پدرومادرهمسرم برای روشن شدن وضعیتمون صحبت کنن ومن جلوی این اتفاق رو گرفتم...خواهرشوهرم مجرده ومثل یه دوست بوده برام...ماشین همسرم خونه ی پدرشونه وتا قبل ازدواجمون این اجازه روازطرف برادرشون نداشتن که ازماشین استفاده کنن...باورورودمن به جمع خانوادگیشون بهم جرات بخشیدیموکم کم ایشون این ازادی وبدست اوردن که برای رفتن به محل کارشون ازماشین همسرم استفاده کنن....این باعث شده که من بارها ازخواهرم سرکوفت بشنوم که شخصیتموپایین اوردم وچراهایی که بی امان ازم پرسیده میشه کلافه ام کرده....چرامن پیاده باشم وایشون درنبود همسرم سواره....چرانبایددرخواست بحقمومطرح کنم....به من بگین راه درست چیه؟دیدخواهرم درسته؟یادیدمنی که میگم ماشین درسته مال شوهرمه اما نه شرایطمون فعلا مشترکه.ونه همسرم پیش منه....واقعا خسته شدم
علاقه مندی ها (Bookmarks)