ایشون برمیگرده و بازم میره مطمئن باش بازم میره بازم میاد خلاصه همه ی زندگیت میشه اومدن رفتن ایشون
تا جایی که یادمه و اگر اشتباه نکنم پدر مادرشون از هم جدا شدن؟؟؟ درسته؟؟؟ اگه اینطوره همین مسئله میتونه عامل این مشکل رفتاریشون باشه
سمیرا خانوم اگه من جای شما بودم میترسیدم از ادامه با همچین ادمی ایشون کلا زندگیش افراط و تفریطه و این میتونه وحشتناک خطرناک باشه
ایشون الفبای زندگی مشترکو نمیدونه
نمیدونه زندگی مشترک یعنی گذشت یعنی صبر یعنی ساختن یعنی تلاش
زندگی مشترک به معنیه میدون جنگ نیست که در پایان جنگ شکست خورده مشخص بشه مقصر مشخص بشه
قهرکردنو دم به دقیقه جدا شدن کار بچه های دو سالس
اگرچه شماهم بی تقصیر نبودی اما در کل شما رفتار معقولتری داشتی حداقل اینکه تا تقی میخوره به توقی نمیگی جدایی
تلاش میکنی اگرچه شمام دیگه خیلی لوسی البته ببخشیدا
یعنی چی چون اون ناراحت بود من سه شب نخوابیدم؟؟؟؟
اصلا شما چرا باید اینقدر رابطتون عجیب باشه که چند روز باهم حرف نزنیدو مشکلاتتونو حل نکنید
اوایل ازدواجمون همسر من فوق العاده درونگرا بود وقتی از چیزی ناراحت بود باهام حرف نمیزد البته در حالت عادیم همیشه سایلنته وای بحال اینکه ناراحتم باشه دیگه کلا ویبره هم نداره
یه بار خیلی جدی باهاش حرف زدم و بهش گفتم سکوت هیچیو حل نمیکنه وقتی از چیزی ناراحت میشی بیا بگو به من این فرصتو بده از دلت در بیارم ما که دشمن هم نیستیم منم از چیزی ناراحت بشم میگم حداقل طرف مقابلمون حق داره بدونه از چی ناراحتیم
بعدشم ما زنو شوهریم کدوم رابطه ای تو دنیا از رابطه زنوشوهر میتونه نزدیکتر باشه خب چرا باید با وجود این نزدیکی نتونیم همو درک کنیم یه جایی که طرف مقابلمونو ناراحت کردیم از دلش در بیاریم
همسر من اوایل خیلی سختش بود که بیاد حرف بزنه و معذرت خواهی کنه اما کم کم عادیش کردم براش
هیچ وقت از لفظ منت کشی استفاده نکردم
وقتی میرفت تو خودش و میدونستم از من ناراحته میرفتم میبوسیدمش و مثل بچه ها بهش میگفتم اقا اجازه میشه باهم حرف بزنیم؟؟؟
اونم از ادای من خندش میگرفتو فورا بغلم میکرد بعد که اشتی کردیم میگفتم بذار باهم حرف بزنیم و همه چیو حل کنیم در کمال ارامش حرفامو میزدم حرفای اونم میشنیدم اگرچه اون کلا حرفی نمیزد اخر سر وقتی میخواست بگه ببخشید دست میذاشتم جلوی دهنش میگفتم نمیخوام بگی فقط تکرارش نکن
به هیچ وجه نه غرور خودمو میشکنم نه غرور همسرم
اگه مقصر باشم میرم جلو واز دلش در میارم اما اگر نباشم خودمو خوار نمیکنم اگرچه بهش چراغ سبز نشون میدم که الان ارومم و میتونم اشتی کنم اما خیلیم دیگه خودمو براش نمیکشم
یه قولیم بهم دادیم که نذاریم قهرامون بیشتر از یه روز طول بکشه
به نظرم یه مدت بیخیالش شو اگرچه من باشم کلا از اساس مردد میشم
اما اگر میخوای ادامه بدی اگر بازم پیام داد یا زنگ زد بهش بگو باید بریم پیش مشاور هم من یکسری مشکلات دارم هم تو نمیخوام دنبال مقصر باشم اما چون دوست دارم دلم میخواد خودمونو اصلاح کنیم البته اگر توهم مایلی
دیگه هی نشین داستانو ریش کن و کشش بده من اینکارو کردم تو اونکارو کردی
بگو اگه تو هم مثل من حاضری بخاطر رابطمون تلاش کنی بسم الله نمیخوایم خودت میدونی
همه چیز فقط عشق و علاقه نیست درک مشترکم هست من دنبال ایجاد این درک مشترک تو زندگیمون هستم
چرا باید ما مدام دنبال این باشیم که کی مقصره چرا باید همش همو عذاب بدیم برید پیش مشاور ببینید واقعا این حسودی و شکاکیش قابل درمانه یا نه
بازم میگم بذار خودش تصمیم بگیره و بفهمه بدون تو نمیتونه ادامه بده و اگر به کاراش ادامه بده تو رو از دست میده یه مدت در دسترس نباش نشون بده توهم دوسش داری اما نگران اینده هستی
در اخر یه حرفیو دوستانه بهت بگم اینجور ادما تا کردذن باهاشون خیلی سخته همیشه باید قلبت تو دستت بزنه همیشه باید مراقب باشی همه چیزاتو از دست میدی که فقط اونو داشته باشی یه روز چشاتو باز میکنی میبینی اونم نداری
پس اینکه کارتو ول کردی اشتباه بود اینکه درستو ادامه ندادی اشتباه بود دوستاتو طرد کردی غلط بود اعتماد به نفس داشته باش یه ادم هرچقدرم بزرگ و عزیز باشه تو نباید تا این حد از همه چی بگذری که اون راضی باشه چون مطمئن باش هیچ وقت نمیشه
اینجور ادما اول طرفشونو خلع سلاح میکنن چون خودشونم میدونن میخوان سر طرف چی بیارن
شغل نداشته باشه که پول نداشته باشه و وابسته باشه و دوستی هم نداشته باشه که روشنش نکنن و همیشه ی خدا هم تنها باشی و همه ی وقتت برا اون باشه اونطوری اگه خواست تحت فشارت بذاره مثل الان راحت موفق میشه نذار بازیت بده اینو خواهرانه بهت گفتم
علاقه مندی ها (Bookmarks)