تشکرشده 115 در 31 پست
تشکرشده 345 در 183 پست
همه اینایی که گفتی جزء مسایل شخصیه و فقط خودت میتونی جوابشو بدی
مثلا خودت بگو آیا انقدر بی وجدان هستی که با وجود اینکه شوهرت بخاطر پیشرفت و موفقیت تو بهت میگه که باهات میاد شهر دیگه ولی تو بازم داری به این فکر میکنی که بعدا فوق لیسانست ارزشتو نسبت به شوهرت که لیسانس داره ببره بالا و بگی مشکلی پیش نمیاد؟اگه مشکلیم پیش بیاد همینیه که گفتم وگرنه شوهرت که داره کمکت میکنه یعنی اون مشکلی نداره...
راجع به درآمد و کار هم اگه شغلت باعث میشه. برا شوهرت کم بزاری و اذیت میشه به نظرم نرو سر کار یا حداقل یه کار سبک و پارت تایم پیدا کن اگه درآمد شوهرت کفاف زندگیو میده میتونی پس انداز کنی و باهاش چیزایی مثل ماشین و خونه و ...بخری یاوقتی شوهرت مشکل داشت بهش کمک کنی(همونطور که اون الان بهت کمک میکنه)
اگرم میتونی کمک خرج باشی خوبه اما نه اینکه شوهرت فکر کنه وظیفته یعنی اینکه درآمدت تو سایه باشه
موفق باشی
مصباح الهدی (دوشنبه 22 تیر 94)
تشکرشده 197 در 64 پست
میگن خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند...
شما تا وقتی نگاهتون به زندگی اینه که همه چی رو فقط برای خودتون میخواین، این میشه که هر روز برای مسائل خیلی جزئی یه تاپیک جدید اینجا باز می کنید...
خب همون شوهری که بهت گفته حتی محل زندگیشو برای درس خوندن شما عوض می کنه، همون شوهری که گفته پول کار کردنت مال خودته، همون شوهری که گفته تامین هزینه های زندگی با خودشه، همون شوهر هم فکر نمیکنه با لیسانس از شما پایین تره، خریدهای شخصیتون را هم براتون انجام میده...
خیلی شک دارید؟ از خودش بپرسید!
حالا شما سر کار نرفته! یه ریال پول در نیورده! اومدین میپرسین چطوری خرجش کنین؟؟؟
حالا شما کنکور نداده! قبول نشده! مدرک ارشد نگرفته! اومدین میگین از شوهرم بالاتر شدم؟؟؟
شوهرتون اگه مشکل داشت از همین الان نشون میداد. نمیذاشت کار از کار بگذره. مشکل تو نگاه شماست...
شما الان لیسانس دارید، شوهرتون هم لیسانس داره، اگه تحصیلات تاثیر گذار بود، الان باید هم سطح میبودید، اما اون از نظر نگاه به زندگی و گذشت و دوست داشتن خیلی خیلی خیلی بالاتر از شماست...
gisooo (دوشنبه 22 تیر 94)
تشکرشده 312 در 128 پست
حرفاتون رو در کل قبول دارم اما در نظر بگیرین که زمانی که یه مرد میره با یه دختر که 10 سال از خودش بچه تر هست ازدواج میکنه باید تا حدودی انتظار یه سری ناپختگی ها رو داشته باشه به هر حال...
نازی جان شما باید با توجه به شناختی که از خودت و علایقت و توانایی هات و همینطور در کنارش شناختی که از همسرت به دست اوردی تصمیم بگیری که کدوم راه رو انتخاب کنی...به این راحتی کسی نمیتونه با توجه به چند خط نظری بده در نهایت هم اگه نتونستی با کمک مشاور که بری باهاش صحبت کنی و شرایطتت رو کاملا براشون تشریح کنی تا تو تصمیم گیری کمکت کنه
تشکرشده 6,499 در 1,515 پست
سلام نازی جان
راستش قصد پست نوشتن دیگه نداشتم. اما عنوان تاپیکت من را به سمت خودش جذب کرد.
خیلی خوشحالم که حال زندگیت خوبه. امیدوارم حالتون را خوب نگه دارید. که این مهمتره!
به نظر من که همسر با فهم و شعوری داری...
ببین اینکه می گی اختلاف تحصیلات یه وقت مساله نشه این برای وقتیه که طرف مقابل نسبت به مساله تحصیل بیگانه باشه و دوست نداشته باشه... یعنی سیستم فکریش با علم مطابقت نداشته باشه... اینجا بله اختلاف تحصیلات مهمه. چون مرد اگر از این تیپ آدم ها باشه نمی تونه یه ذره هم بفهمه که تو مثلا چون این رشته را دوست داری ادامه می دی. فکر می کنه می خوای تو سرش بزنی...
یا هی تو قلبش حس می کنه خانومش ازش سرتره... یا تو دلش بگه اه اینا چیه تو داری می خونی؟
این برای مردیه که ذاتا برای تحصیل ارزش قائل نیست. خودش هم مثلا زوری یه جا قبول شده و یا بدون علاقه رفته دانشگاه...(حتی اگر دکترا داشته باشه!!!) اینجا بله...
ولی یه کسی هست مثل همسر شما این قدر آقا و با فهم و شعور دیگه شرایطش پیش نیومده ادامه تحصیل بده. نه که از ادامه تحصیل بدش بیاد بلکه شرایطش نبوده یا پشتش باد خورده حداقل متضاد با این امر نیست...
و این قدر هم همسر خوبیه که دوست داره خانومش به علاقش برسه و حمایتش کنه! اینجا اصلا و ابدا مهم نیست... حتی یه ذره! اگر مهم باشه اشکال شخصیتی یا دیدگاه خود فرد هست...
این آقایون را نباید با هم تو یه گروه گذاشت...
من دوستی دارم دانشجوی دکترا! همسرش دیپلم...
همسرش واقعا خودش مشتاق درس و حتی تو انتخابش حساس که من می خوام خانمم تحصیل کرده باشه و مادر بچه هام اهل علم و مطالعه باشه اما خودش این قدر درگیر کار شد که دیگه ادامه نداده بود ولی می خوام بگم سیستم فکریش مخالف با سیستم فکری دوستم نبود و حتی خودش هم بسیار آدم باهوشی بود و هوش اجتماعی خوبی داشت و تو کارش موفق!
خلاصه این دوستم تو دوران فوق لیسانس با همسرش ازدواج می کنه! همسرش می گه نباید پشتت باد بخوره همین امسال دکترا قبول شو... فکر کن خود دوستم مثلا میگه حالا نه بعدا... ولی همسرش کلی حمایتش می کنه میگه این رشته ات را این قدر دوست داری چرا الکی می اندازی عقب...
با حمایت روحی همین همسرش دکترا الان قبول شده. من ازدواج نکردم ولی فکر این" همسر نداشته ام "نگذاشته هنوز دکترا قبول بشم(تقصیر خودم)... همش هم تو گیر و دار یه کار افتادم و سیستم فکری بعضی آقایون ایرانی... ولی این دوستم ازدواج کرده و یه ضرب دکترا قبول شده و همسرش هم کلی خوشحال شده! از من هم جلو زده!
هیچ مشکلی هم ندارند! حرف هم را هم به خوبی می فهمند.چون سیستم فکریشون مثل همه...
می دونی منظورم چیه؟
دارم می گم بلد بودن دو تا قانون فیزیک شیمی زیست باعث نمیشه دو نفر درکشون متفاوت بشه! و با هم اختلاف داشته باشند! چون اون چیزی که ذاتا درک و شعور میاره این ها نیست. بلکه اون چیزی که باعث میشه دو نفر سر اختلاف مدرک اختلاف درک پیدا کنند اختلاف سیستم فکری (به خصوص ذهن مرد که چقدر بسته یا باز باشه) هست نه خود مدرک...
من می تونم بگم همسر شما از اون همسرهاییست که درکش خودش ذاتا بالاست و اینجا اصلا عزت نفسش خدشه دار نمیشه و اگر دوست داری درس بخونی راحت درست را بخون!
اما اگر یه وقت شما اشتباهی فکر کردی با خوندن دو سال بیشتر ازش بیشتر می فهمی اینجا خودت داری اشتباه می کنی و تقصیر خودت هست. خودتم می دونی که دو سال هیچ فرقی تو شخصیتت اون جوری نمی ذاره و تا حالا شخصیتت شکل گرفته. مگر اینکه خدای نکرده رو غرور و تکبر آدم تاثیر بذاره که بله اگر متکبر بشی و قدر همسرت را ندونی که با حمایت اونه که داری درس می خونی خودت با دست خودت زندگیت را الکی الکی هدر می دی.خودت می تونی همسرت را حساس کنی ، تحقیر کنی! یا اینکه قدردانش باشی و بگی من با حمایت تو تونستم به اینجا برسم و قدر تو را خیلی می دونم و بهش غرور و عزت نفس بدی...
ببین من خودم تصمیمم داشت عوض می شد و نمی خواستم ادامه تحصیل بدم. به خاطر سیستم فکری "بعضی" آقایون ایرانی که از یه جایی زود بسته میشه. ولی الان خودم را رها کردم. می خوام خودم باشم... و به شخصه اگر همسرم تحصیلاتش پایین تر باشه ولی سیستم فکریش در تضاد با من نباشه و روحیاتش با من بخوره به هیچ وجه برام مهم نخواهد بود .این قدر هم خودم را می شناسم که تکبر نکنم و اگر همسرم بهم کمک کنه قدر دانش باشم و نمک نخورم و نمکدون بشکنم. بگم حالا که من با کمک تو ادامه دادم پس من از تو بالاترم... بلکه من چنین همسر حمایتگر و با فهم و شعوری را عاشقانه دوست خواهم داشت و برام با این رفتارهایش بی نهایت ارزشمند میشه...
این ها نظر شخصی من در مورد اختلاف تحصیلی بود. ولی تو پست بعدم در مورد اشتغالت یه چند تا نکته دارم.
اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرطبدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای
یا ضامن بی ضامن ها...!!!
حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛
کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟
با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
تشکرشده 115 در 31 پست
ممنونم دوستان از نظراتتون...
آقای بیت ا... عباسپور
من بی وجدان نیستم و سوالمم کلی بود.
خانم راه حل!!!!
لطف کردین.من نادان نیستم...
مشکل اگر نگاه منه طرز بیان شماهم هست...
من خودم به همسرم افتخار میکنم بخاطر همه چیزش..احتیاجی نبود شما یادآوری کنی.
گیسو جان.ممنون خانمی... درست میگی من یکم بیش از اندازه ناپخته ام j ولی به قول شما اونم منو دیده دیگه من خیلی ناراحت نیستم از این بابت.تازه خیلیم خوبه به نظرم...من خودم علاقم به درس بیشتره .ولی پراکندگی ذهنم الان زیاده و یکمی هم پشتم باد خورده راحت نمیتونم رو درس تمرکز کنم. کار رو هم دوست دارم بخاطر اینکه دستم میره تو جیب خودم بعدا j من خیلی از این نظر مشکل دارم که برای درس باید برم شهر دیگه.گفتنش راحته ولی من همه کار همسرم اینجاست.اون موقع تازه میریم سر خونه و زندگیمون.بخوایم بریم شهر دیگه تا باز کارو بارش رو راه بندازه خیلی اذیت میشه.اینجا یه تغییر شغل داد پدرش در اومد .بخوایمم پروازی بریم بیایم که نمیشه دیگه کی میخوایم پس انداز کنیم؟ به هر حال ممنون بازم.
سلام هدی جون...من اگه قابل باشم خیلی برات دعا میکنم که هرچی خیره برات پیش بیاد...من هراز چندگاهی میرم اون تاپیکمو و صحبتای شما ها رو میخونم خیلی عالی بودن.منو واقعا از یه اوضاع داغون نجات دادین.علی الخصوص شما عزیزم.همیشه اینو بدون که مدیونتم و همیشه هم توی گوشه ذهنم اسمت هست و دعات میکنم...و واقعا خوش بحال شوهرت میشه با این خانم گلی که داره...
مرسی عزیزم.شما لطف داری.
----------------------------------------------------
الان با خودت میگی ای خدا از دست این آدم من چیکار کنم چرا اینقدر سطحی نگره ؟؟!! آره...؟؟
ببین من باهات راحت حرفمو میزنم.من خودم از این دست اختلافات خیلی دیدم که نگرانم.راست میگی شما.ولی تحصیلات توی میزان درک و شخصیت آدم اثر میذاره.من منظورم این نیست که بگم خیلی فرق میکنه چون واقعا داریم ما کسی که تحصیلات نداره ولی شعور داره و کسی که تحصیلات داره ولی فرهنگ و ادب و انسانیت خیر... من نمیدونم خودم تو کدوم دسته ام.ببین رشته ی تحصیلی من از همسرم بالاتره.خوب فرقم میکنه اون لیسانس 10 سال پیشه.کار میکرده قبل کنکورش.پسر بوده و شیطنتاش ولی من همه هم و غمم درس بوده.ما زمانی که ازدواج کردیم اکثر قریب به اتفاق دوستای من و فامیلامون میگفتن از نظر درسی ازش بالاتری.ولی برام مهم نبود بخدا الانم نیست.ااگه مهم بود که جواب نمیدادم.ولی من ترسم همش حرف بقیه است.میدونم قرارمون این بود که به حرف بقیه توجهی نکنیم من سر حرفم هستم ولی اینا به من گفته شده اگه یکی از اینا به همسرم گفته بشه نمیدونم بهش برمیخوره یا نه.مرده و غرورش دیگه...و اتفاقا برعکس مهربونیایی که داره و رفتار اقامنشانه اش خیلی به غرورش اهمیت میده خیلیییی... من میگم اگه بهش بربخوره چی؟؟!! چون بالاخره آدمی هست که محض حالا خالی نبودن عریضه بخواد الکی یه حرفی بزنه.همسر من اونقدری فهمیده هست که به هر حرفی بها نده( برعکس خانومش!!!!) ولی یه بار بشنوه چیزی نگه دوبار بشنوه چیزی نگه شاید یه دفعه از این رو به اون رو شد...(متاسفانه فامیل ما آدم اینجوری خیلی داره...خیلییییییی.که فقط کارشون سرک کشیدن تو زندگی مردمه)من میدونم الان اصلا نباید به اینا فکر کنم ولی آدمه دیگه.
نمیدونم.من هنوز نمیتونم بین خیلی چیزا تفکیک قائل بشم باز الان دوستان میان میگن آیا انقدر بی وجدانی؟ یا میگن خوبی که از حد بگذرد.....
من فقط خواستم راهنمایی بگیرم که اوضاع چجوری میشه با این شرایط. و چه اشکالاتی ممکنه پیش بیاد و اصلا چیزی پیش میاد...نمیدونم چه اشتباهی مرتکب شدم اینجوری شد.ببین یه ناراحتیایی هست که شاید گفتنش اینجا درست نباشه.ایناها برام شده علامت سوال که خب دیدم دوروبرم...
ولی منتظر پست بعدی دوست عزیزم هستم.بهم سر بزن...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)