سپيده عزيز
اگر از ابتدا اين علامت سرنوشت ساز «،» را در جمله ات در خطاب به خانم مينا 30 قرار ميدادي، از ايجاد سوءتفاهم جلوگيري مي كردي ...... اين كم دقتي بار منفي جمله ات را زيادتر كرد .......... شما باناديده گرفتن اين مورد به ظاهر پيش پا افتاده خودت را در معرض انتقاد قرار دادي.
شما تاپيك ايجاد كردي و راهنمايي خواستي اما در جواب راهنمايي اشخاصي كه براي كمك به شما زمان و انرژي صرف كرده بود، به ناحق توهينهاي بدي نثارشان كردي.
ببين دوست خوبم كسي به شما نگفت شما با اين آدم رابطه ي نامشروع داري يا حرفهاي غير اخلاقي ميان شما رد و بدل مي شود ........ ابدا اينطور نيست ......... معيار تشخيص رابطه ي سالم از ناسالم كه فقط اين دو مورد را شامل نمي شود.
اينجا همگي يكصدا فرياد مي زنند كه چنين رابطه اي از بيخ و بن اشكال دارد و تبعات اين رابطه براي شما دوستان را نگران مي كند.
شما صبح تا شب با اين شخص در گفتگو هستيد ............ اين دوستي از سوي شما به منظور يك رابطه ساده و عادي است ........... اما منظور و انگيزه واقعي آن آقا خيلي مهم تر است .
اگر خيلي خيلي خوشبينانه و ساده انگارانه بخواهيم در موردش قضاوت كنيم ........ نتيجه اين خواهد بود كه از نيت واقعي او خبر نداريم .......... اما رابطه اش با شما همچنان شك برانگيز است و عاقبت خوبي براي شما به دنبال ندارد .
اين آقا با دختران زيادي در ارتباط است .............. همسرش از رفتار او ناراضي است ..... اينكه خانمش با او دعوا مي كند يا تحملش مي كند مهم نيست .......... مهم اين است كه اين زن چگونه متني در گفتگوهاي آن آقا مشاهده كرده كه با وجود بي اعتنايي كه از ديد شما نسبت به يكديگر دارند چنان جنجالي در پي داشته كه در نهايت آقا مجبور شده عكس دو نفره شان را در صفحات مجازي قرار دهد.
راستي بابت اينكه او فردي است كه توانسته زندگي مشترك زن و شوهري را از هم بپاشد از او نمي ترسي؟ ......... مردي كه به پيوند يك زن و شوهر و حريم يك خانواده رحم نمي كند از ديد شما مشكلي ندارد؟
اصلا توضيح جزييات اين موضوع براي شما چه لزومي داشت .......... آيا خواسته بيان كند آنقدر خواستني است كه زني عاشقش شده و حاضر شده از همسر خود بخاطر او جدا شود؟ ............ يا خواسته صادق بودنش را به اين صورت به شما منتقل كند تا به شما اطمينان بدهد كه اهل فريب و دروغ نيست و .............. هر دليلي مي تواند داشته باشد.
هر چند مقاومت مي كني اما زنگ خطري شنيده اي كه به قصد مشورت به اينجا آمدي .
از پذيرفتن اشتباهت ترس نداشته باش چون ديگر ادامه نمي دهي و جبران مي كني.
در شرايطي كه شما زنگ خطر را بشنوي و راه خودت را بروي بايد برايت ترس ايجاد كند.
شايد شما به جهت مجازي بودن ارتباط ......... دور بودن شما از هم ....... ديدار در مكان عمومي احساس امنيت مي كني .
جسم شما در كنار او نيست ........... اما روح انسان كه مجازي و غير مجازي نمي شناسد ............ قلبت كه مشتاق همصحبتي با اين آقاست ........افكارت كه سرگرم ساختن توجيهات براي ادامه اين رابطه مي شود .......... وقتت كه در جهت همصحبتي با او به هدر مي رود .......... اين شخص همه ي اينها را به كار گرفته و دارد از شما سوءاستفاده مي كند .
اگر گمان مي كني كه نمي تواني ارتباطت را قطع كني .......... اگر به خود تلقين كني كه سخت است با او گفتگو نكني ............ اسير و وابسته ي اين آقا شده اي و بايد هر چه زودتر خودت را نجات دهي .
هر چه بيشتر اين ارتباط ادامه يابد وابسته تر مي شوي ......... ضعيف مي شوي .........اعتماد به نفست از بين مي رود.......... عقلت زايل مي شود ............احساسات بر منطقت غلبه خواهد كرد ............. چهارچوب اعتقاداتت سست مي شود ......... عاقبت يا كاملا تسليم او مي شوي.......... يا براي رهايي از وابستگي رنجهاي شديدتري را بايد تحمل كني.
علاقه مندی ها (Bookmarks)