سلام دوستان،
سرتونو درد نمیارم، داستان از اونجای شروع شد که یه تیکه از پوست شکمم چند سال پیش شروع کرد به خشکی و قرمزی، تا اینکه قبل عید سرخی شدیدی و مشخی بوجود اومد ، دکتر رفتم گفت چیزی نیست حساسیته ، 3 هفته ای از داروهاش استفاده کردم ولی همه چی بدتر شد ، تا پیش یه دکتر خوب تو بیمارستان میلاد رفتم ، که ایشون هم گفتن احتمالا حسایت و برام یه محلول تجویز کرد با زذن اون محلول در عرض 3 هفته همی چی خوب شد ، تا همین هفته قبل که دوباره روز از نو روزی از نو حتی بدتر از قبل، بازم رفتم پیشش گفت که درمان نمیشی و باید باهاش سر کنی ، اسم بیماریمو نگفت . ولی با مشخصاتش احتمالا پسوریازیسه(بیماری خود ایمنی که بدون دلیل مشخصی تو انسان ایجاد میشه)،حالا این فکر که یه بیماری پوستی لا علاج که پیشرفت هم میکنه تو بدنم ایجاد شده خیلی داره ناراحتم میکنه ، واقعیتش من تصمیم داشتم بعد از خدمت با شخصی که مدنظرمه ازدواج کنم (البته هنوز به کسی نگفتم ) ولی با این وضع فکر نمیکنم کسی حاضر باشه با یه ادم که بعضی روزا ضایعات پوستیش واقعا افتضاح میشه زندگی کنه ، به خاطر همین زندگی برام یه مقدار بی معنی شده ،اینم بگم این بیماری در مقایسه با سایر بیماری های خود ایمنی مثل ام اس و ... خیلی بی دردسر تر و کم عذاب تره(برای من فقط قرمزی و کمی سوزش هست).مشکلی که الان برای من پیش اومده اینه که چطوری 22 سال با یه اهداف خاصی زندگی کنی بعد یه دفعه به این نتیجه برسی که باید یه مقدار مسیر زندگیتو عوض کنی (مثلا شاید تا آخر عمر تنها باشی)، دوستان لطفا راهنماییم کنید.دوروبرم هم کسی درکم نمیکنه چون هم محلشو نمیتونم نشون بدم و هم اینکه براشون نامفهومه که یه بیماری پوستی خوب نشه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)