سلام
چهارساله با پسر خالم عقد کردیم وبه دلیل مشکلات نتونستیم عروسی کنیم شوهرم اخلاقای خیلی خوبی داره جوری که همه با یه برخورد ازش خوششون .ازدواجمون عاشقانه بوده.به خاطرش درسمو تا فوق دیپلم بیشتر ادامه ندادم وحتی با وجود مشکلات مالی خانوادم چون دوست نداشت برم سرکار نرفتم ودر کل بدون اون کم پیش میاد جایی برم یا اگه برم همش فکرم پیشش ولی اونم دست از رفیق بازی بر نداشته وتت اعتراض میکنم میگه هنوز نرفتیم زیر یه سقف ولی من میخوام خلاء هایی که به خاطر اون تو زندگیم به وجود اامده با خودش پر کنم ولی هر وقت بهش احتیاج دارم وقتشو با رفیقاش میگذرونه از طرفی من خیلی بهش وابسته شدم وجوری که باید هر روز ببینمش وگاهی به خاطر اینکه زیاد بهش زنگ میزنم عصبانی میشه .ولی تو ای چهار سال خیلی تنها موندم و علت وابستگی زیاد به شوهرمو همین تنهایی میدونم ویک هفته پیش وقتی باهم رفتیم خونه خالم فقط روز اول باهم بودیم وفرداش بیشتره وقتشو با دوستاش بود وهمین موضوع باعث دعوامون شد والان یک هفت هست که باهم قهریم البته خیلی از پلای پشت سرمونو خراب کردیم وخیلی حرف به هم زدیم والبته منو هم کتک زد الان باید چیکار کنم وابستگیم کم بشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)