سلام
با اجازه من هم در حد بضاعت کم خودم یه چیزهایی میگم.
فکر می کنم به مهمترین اصول اشاره شده ،یعنی این که یک در درخواست کمک از دیگران به این نکته توجه داشته باشیم که اون شخص رو مستقل از خدا نگاه نکنیم و اثر اصلی رو از خدا بدونیم و دوم هیچ وقت عزت نفسمون رو برای کمک خواستن از دیگران پایمال نکنیم.
در مورد اولی که بیان شد بیان این نکته فکر کنم خوب باشه که خدا این طور اراد کرده که اثرش رو در عالم خلق به وسیله وسائط اعمال کنه.
توضیح این که از دید حکمای اسلامی عالم به دو عالم امر و عالم خلق تقسیم میشه. در مقام عالم امر واسطه ای بین خواست خدا و امر او نیست که با توجه به آیه (إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ) اراده خدا همون ایجاد شئ هست . ولی در عالم خلق سنت خدا بر این قرار داره که آثار او به وسیله مخلوقاتش که از دایره قدرت او خارج نیستن بر عالم خلق اثر بذاره ولی همواره باید اراده خدا بر اثرگذاری اون مخلوق باشه تا اثری از اون مخلوق صادر بشه .
در روایات از یک طرف داریم که به حضرت موسی گفته شده حتی بند کفشت رو هم از خدا بخواه و از طرفی وقتی حضرت موسی بیمار شده بودند از خدا طلب کمک کردند و خدا ایشون رو به طبیب و دارو ارجاع دادند و گفتند که من شفا رو در این مسیر گذاشتم.
از جمع این دو موضوع به این می رسیم که اگر خدا تقدیری رو در رفع احتیاج ما در این عالم که عالم خلق هست ببینه ،ما موظف هستیم تلاش کنیم از طریقی که سنت خدا برای اثر گذاری در این عالم ایجاد شده حرکت کنیم و دوماً متوجه این موضوع باشیم که اگر اراده خدا بر اثر گذاری نباشه اثری هم در اون واسطه ها برای رفع احتیاج ما ایجاد نمیشه و ما با دعا و درخواست از خدا می تونیم از خدا بخواهیم که اثر واسطه ها رو زیاد کنه و به اون برکت بده و اگر خدا هم مصلحتی برای ما دراین مورد دید خب حتماً این کار رو میکنه .
در آیه 35 سوره مائده داریم که:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ
وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ
وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ :
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! تقوای الهی پیشه کنید و به سوى او وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد)
توضیح: دقت کنید که وسیله در آیه با الف و لام تخصیص داده شده و هر وسیله ای رو در بر میگیره که به واسطه اون رضایت خدا کسب بشه ولی منظور از بیان این آیه احتجاج به کسایی هست که هر وسیله ای مثل توسل به به معصومین و اولیاء خدا رو شرک میدونن که خیلی از فهم دین و سنت های خدا دور افتادن.
یا در حدیث اومده که:
امام صادق(ع) فرمودند: خدا خودداری و ابا دارد که کارها را بدون اسباب فراهم آورد، پس برای هر چیزی سبب و وسیله ای قرار داد و برای هر سببی شرح و گشایشی و برای هر شرحی، نشانه ای و برای هر نشانه دَری گویا نهاد ......(اصول کافی)
چیز دیگه ای هم که خوب هست بهش توجه بشه این هست که خدا می تونه اثرگذاری هاش رو از طریق غیر معمول و در واسطه های غیر معمول ایجاد کنه (مثلاً همون رزق لایحتسب) مثلاً می بینید اولیاء خدا به اذن خدا به یه خرما یا نبات و... می دمند و یه مریضی لاعلاج رو شفا می دهند و اثر دارو رو توی همون خوردنی به طرز کامل ایجاد میکنند که همین هم باز نشون میده که وسائط در اثرگذاری استقلال ندارن و به اذن خداست که وسیله ها دارای اثرگذاری هستند.
برای همین هم در احادیث اومده با عزت نفس دنبال حوائج خودتون باشید ، چون خدا شما رو کریمانه خلق کرده و نباید عزت نفستون رو در رفع حوائج پایمال کنید و از طرفی این خداست که باید اثرگذاری لازم رو در وسائط ایجاد کنه.
و در همین راستا هم فرمودند که نیاز های خودتون رو پیش آدم کریم ببرید چون خدا به علت ایجاد ملکه کریم بودن در اون شخص هم نیاز های شما رو برطرف میکنه و هم عزت نفس شما پاسداری میشه.
.................................................. .................................................. ..........
یه تذکر هم لازم هست بدم که پیش از اون باید یه مطلبی رو به عنوان مقدمه بیان کنم.
بر اساس آیه 7 سوره آل عمران آیات قرآن به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم میشن :
(«هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا اْلأَلْبابِ»)
(«او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد که قسمتی از آن آیات "محکم" (صریح و روشن) است که اساس این کتاب می باشد، (و هرگونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها برطرف می گردد) و قسمتی از آن "متشابه" است (آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن می رود، ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار می گردد.) اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه انگیزی کنند (و مردم را گمراه کنند) و تفسیر (نادرستی) برای آن می طلبند، در حالی که تفسیر آنها را جز خدا و راسخان در علم، نمی دانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی اند) می گویند: ما به همه آن ایمان آورده ایم همه از طرف پروردگار ماست، و جز صاحبان عقل متذکر نمی شوند (و این حقیقت را درک نمی کنند.))
مراد از آیات محکم، آیاتی است که در معنی آنها یک نوع صراحت و اتقانی وجود دارد که خواننده بدون تردید و اشتباه به معنای آنها پی می برد . اما آیات متشابه، آیاتی هستند که مقصود از آن برای شنونده روشن نیست. و چنان نیست که شنونده به محض شنیدن، معنی آنرا درک کند. بلکه در این که منظور چیست؟، تردید دارد و تردیدش وقتی برطرف می شود که به آیات محکم رجوع نموده و به کمک آنها معنای آیات متشابه را مشخص کند، و در نتیجه همان آیات متشابه نیز محکم می شوند. پس آیات محکم خود بخود محکم هستند و آیات متشابه، بوسیله آیات محکم، محکم می شود.
دقت هم بکنید که تأویل درست و کامل آیات متشابه طبق نص صریح این آیه رو فقط خدا و راسخون (معصومین -ع) در علم میدانند.
...................
حالا برم سر اون مطلب :
اون چیزی که ذیل آیاتی که در مورد کمک خواستن حضرت یوسف از اون فرد هست جزء آیات متشابه هست و از طرفی طبق محکمات قرآن وقتی دو آیه زیر رو کنار هم میذاریم:
(قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ/
إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
:
گفت: پروردگارا! به سبب آن كه مرا گمراه كردى، من هم [باطل را] در روى زمين حتما برايشان مىآرايم و همه را گمراه میكنم، مگر بندگان خالص شده تو را از ميان آنها)
(وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ
:
و آن زن آهنگ وى كرد، و يوسف نيز اگر برهان پروردگارش را نديده بود آهنگ او مىكرد. [و وى را میزد و متهم میشد] چنين كرديم تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، او از بندگان خالص شده ما بود)
طبق این آیات که جزء محکمات قرآن هستند ، شیطان هیچ دسترسی به به بندگان مخلَص خدا (چه در افکار و نیت ها و چه در اعمال) نداره و از طرفی حضرت یوسف (ع) طبق نص صریح این آیه جزو عباد مخلَص خداست پس مقام عصمت ایشون فراتر از این هست که وقتی خدا خودش برهان هاش رو اون هم به شکل ایمانی و حضور قلبی در ایشون گذاشته در انتخاب وسیله که به شکل عقلانی خدا از هر بشر عاقلی انتظار داره دچار خطایی بشه و به اثر خدا توجه نداشته باشه . علامه طباطبایی رضوان الله علیه بعد ذکر این نکته ها میفرمایند که باید توجه کنیم و در انتخاب این گونه مثال ها دقت بیشتری داشته باشیم و در هر صورت نحوه توجیه مون به گونه ای باشه که با محکمات دچار تناقض نشیم.
(ببخشید این جا یه مثال به ذهنم رسید فقط در حد مثال نه این که این تأویل این آیه هست)
در قرآن داستان بسیار کوتاهی هست که موسی با جوانی به یه سفر میره و در کنار دریا ماهی گیری میکنن ،بعد وقتی به سفرشون ادامه می دن وقتی که گشنه میشن وقتی موسی به جوان می گه غذا رو بیار جوان متوجه میشه که آوردن غذا رو فراموش کرده و قرآن این جوری بیان میکنه از قول اون جوان که شیطان باعث فراموشی من شد.
از طرفی توی داستان حضرت یوسف کسی که نجات پیدا میکنه تا زمانی که شاه اون خواب ها رو نمی بینه یادش به حضرت یوسف و قدرت تعبیر خواب ایشون نمی افته ،خب این فراموشی برای این شخص که جایز الخطا بوده می تونه از طرف شیطان اتفاق افتاده باشه تا مردم دیرتر از برکات حضور و هدایت الهی حضرت یوسف بهره مند بشن وگرنه کمک گرفتن بجای حضرت یوسف نمی تونه باعث چنین چیزی بشه و این هم از اون موارد هست که توی تأویل اش باید دقت کنیم توی دام شیطان نیفتیم.
موفق باشید.
- - - Updated - - -
سلام
با اجازه من هم در حد بضاعت کم خودم یه چیزهایی میگم.
فکر می کنم به مهمترین اصول اشاره شده ،یعنی این که یک در درخواست کمک از دیگران به این نکته توجه داشته باشیم که اون شخص رو مستقل از خدا نگاه نکنیم و اثر اصلی رو از خدا بدونیم و دوم هیچ وقت عزت نفسمون رو برای کمک خواستن از دیگران پایمال نکنیم.
در مورد اولی که بیان شد بیان این نکته فکر کنم خوب باشه که خدا این طور اراد کرده که اثرش رو در عالم خلق به وسیله وسائط اعمال کنه.
توضیح این که از دید حکمای اسلامی عالم به دو عالم امر و عالم خلق تقسیم میشه. در مقام عالم امر واسطه ای بین خواست خدا و امر او نیست که با توجه به آیه (إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ) اراده خدا همون ایجاد شئ هست . ولی در عالم خلق سنت خدا بر این قرار داره که آثار او به وسیله مخلوقاتش که از دایره قدرت او خارج نیستن بر عالم خلق اثر بذاره ولی همواره باید اراده خدا بر اثرگذاری اون مخلوق باشه تا اثری از اون مخلوق صادر بشه .
در روایات از یک طرف داریم که به حضرت موسی گفته شده حتی بند کفشت رو هم از خدا بخواه و از طرفی وقتی حضرت موسی بیمار شده بودند از خدا طلب کمک کردند و خدا ایشون رو به طبیب و دارو ارجاع دادند و گفتند که من شفا رو در این مسیر گذاشتم.
از جمع این دو موضوع به این می رسیم که اگر خدا تقدیری رو در رفع احتیاج ما در این عالم که عالم خلق هست ببینه ،ما موظف هستیم تلاش کنیم از طریقی که سنت خدا برای اثر گذاری در این عالم ایجاد شده حرکت کنیم و دوماً متوجه این موضوع باشیم که اگر اراده خدا بر اثر گذاری نباشه اثری هم در اون واسطه ها برای رفع احتیاج ما ایجاد نمیشه و ما با دعا و درخواست از خدا می تونیم از خدا بخواهیم که اثر واسطه ها رو زیاد کنه و به اون برکت بده و اگر خدا هم مصلحتی برای ما دراین مورد دید خب حتماً این کار رو میکنه .
در آیه 35 سوره مائده داریم که:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ
وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ
وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ :
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! تقوای الهی پیشه کنید و به سوى او وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد)
توضیح: دقت کنید که وسیله در آیه با الف و لام تخصیص داده شده و هر وسیله ای رو در بر میگیره که به واسطه اون رضایت خدا کسب بشه ولی منظور از بیان این آیه احتجاج به کسایی هست که هر وسیله ای مثل توسل به به معصومین و اولیاء خدا رو شرک میدونن که خیلی از فهم دین و سنت های خدا دور افتادن.
یا در حدیث اومده که:
امام صادق(ع) فرمودند: خدا خودداری و ابا دارد که کارها را بدون اسباب فراهم آورد، پس برای هر چیزی سبب و وسیله ای قرار داد و برای هر سببی شرح و گشایشی و برای هر شرحی، نشانه ای و برای هر نشانه دَری گویا نهاد ......(اصول کافی)
چیز دیگه ای هم که خوب هست بهش توجه بشه این هست که خدا می تونه اثرگذاری هاش رو از طریق غیر معمول و در واسطه های غیر معمول ایجاد کنه (مثلاً همون رزق لایحتسب) مثلاً می بینید اولیاء خدا به اذن خدا به یه خرما یا نبات و... می دمند و یه مریضی لاعلاج رو شفا می دهند و اثر دارو رو توی همون خوردنی به طرز کامل ایجاد میکنند که همین هم باز نشون میده که وسائط در اثرگذاری استقلال ندارن و به اذن خداست که وسیله ها دارای اثرگذاری هستند.
برای همین هم در احادیث اومده با عزت نفس دنبال حوائج خودتون باشید ، چون خدا شما رو کریمانه خلق کرده و نباید عزت نفستون رو در رفع حوائج پایمال کنید و از طرفی این خداست که باید اثرگذاری لازم رو در وسائط ایجاد کنه.
و در همین راستا هم فرمودند که نیاز های خودتون رو پیش آدم کریم ببرید چون خدا به علت ایجاد ملکه کریم بودن در اون شخص هم نیاز های شما رو برطرف میکنه و هم عزت نفس شما پاسداری میشه.
.................................................. .................................................. ..........
یه تذکر هم لازم هست بدم که پیش از اون باید یه مطلبی رو به عنوان مقدمه بیان کنم.
بر اساس آیه 7 سوره آل عمران آیات قرآن به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم میشن :
(«هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا اْلأَلْبابِ»)
(«او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد که قسمتی از آن آیات "محکم" (صریح و روشن) است که اساس این کتاب می باشد، (و هرگونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها برطرف می گردد) و قسمتی از آن "متشابه" است (آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن می رود، ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار می گردد.) اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه انگیزی کنند (و مردم را گمراه کنند) و تفسیر (نادرستی) برای آن می طلبند، در حالی که تفسیر آنها را جز خدا و راسخان در علم، نمی دانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی اند) می گویند: ما به همه آن ایمان آورده ایم همه از طرف پروردگار ماست، و جز صاحبان عقل متذکر نمی شوند (و این حقیقت را درک نمی کنند.))
مراد از آیات محکم، آیاتی است که در معنی آنها یک نوع صراحت و اتقانی وجود دارد که خواننده بدون تردید و اشتباه به معنای آنها پی می برد . اما آیات متشابه، آیاتی هستند که مقصود از آن برای شنونده روشن نیست. و چنان نیست که شنونده به محض شنیدن، معنی آنرا درک کند. بلکه در این که منظور چیست؟، تردید دارد و تردیدش وقتی برطرف می شود که به آیات محکم رجوع نموده و به کمک آنها معنای آیات متشابه را مشخص کند، و در نتیجه همان آیات متشابه نیز محکم می شوند. پس آیات محکم خود بخود محکم هستند و آیات متشابه، بوسیله آیات محکم، محکم می شود.
دقت هم بکنید که تأویل درست و کامل آیات متشابه طبق نص صریح این آیه رو فقط خدا و راسخون (معصومین -ع) در علم میدانند.
...................
حالا برم سر اون مطلب :
اون چیزی که ذیل آیاتی که در مورد کمک خواستن حضرت یوسف از اون فرد هست جزء آیات متشابه هست و از طرفی طبق محکمات قرآن وقتی دو آیه زیر رو کنار هم میذاریم:
(قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ/
إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
:
گفت: پروردگارا! به سبب آن كه مرا گمراه كردى، من هم [باطل را] در روى زمين حتما برايشان مىآرايم و همه را گمراه میكنم، مگر بندگان خالص شده تو را از ميان آنها)
(وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ
:
و آن زن آهنگ وى كرد، و يوسف نيز اگر برهان پروردگارش را نديده بود آهنگ او مىكرد. [و وى را میزد و متهم میشد] چنين كرديم تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، او از بندگان خالص شده ما بود)
طبق این آیات که جزء محکمات قرآن هستند ، شیطان هیچ دسترسی به به بندگان مخلَص خدا (چه در افکار و نیت ها و چه در اعمال) نداره و از طرفی حضرت یوسف (ع) طبق نص صریح این آیه جزو عباد مخلَص خداست پس مقام عصمت ایشون فراتر از این هست که وقتی خدا خودش برهان هاش رو اون هم به شکل ایمانی و حضور قلبی در ایشون گذاشته در انتخاب وسیله که به شکل عقلانی خدا از هر بشر عاقلی انتظار داره دچار خطایی بشه و به اثر خدا توجه نداشته باشه . علامه طباطبایی رضوان الله علیه بعد ذکر این نکته ها میفرمایند که باید توجه کنیم و در انتخاب این گونه مثال ها دقت بیشتری داشته باشیم و در هر صورت نحوه توجیه مون به گونه ای باشه که با محکمات دچار تناقض نشیم.
(ببخشید این جا یه مثال به ذهنم رسید فقط در حد مثال نه این که این تأویل این آیه هست)
در قرآن داستان بسیار کوتاهی هست که موسی با جوانی به یه سفر میره و در کنار دریا ماهی گیری میکنن ،بعد وقتی به سفرشون ادامه می دن وقتی که گشنه میشن وقتی موسی به جوان می گه غذا رو بیار جوان متوجه میشه که آوردن غذا رو فراموش کرده و قرآن این جوری بیان میکنه از قول اون جوان که شیطان باعث فراموشی من شد.
از طرفی توی داستان حضرت یوسف کسی که نجات پیدا میکنه تا زمانی که شاه اون خواب ها رو نمی بینه یادش به حضرت یوسف و قدرت تعبیر خواب ایشون نمی افته ،خب این فراموشی برای این شخص که جایز الخطا بوده می تونه از طرف شیطان اتفاق افتاده باشه تا مردم دیرتر از برکات حضور و هدایت الهی حضرت یوسف بهره مند بشن وگرنه کمک گرفتن بجای حضرت یوسف نمی تونه باعث چنین چیزی بشه و این هم از اون موارد هست که توی تأویل اش باید دقت کنیم توی دام شیطان نیفتیم.
موفق باشید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)