به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:01]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    568
    امتیاز
    19,612
    سطح
    88
    Points: 19,612, Level: 88
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 238
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,205

    تشکرشده 1,411 در 462 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آیا کمک خواستن از دیگران ،با توسل و کمک خواستن از خدا با هم تناقضی ندارند؟چگونه؟

    سلام خدمت همه دوستان خوبم

    ممنون میشم از نظراتتون استفاده کنم. سوالی دارم خواستم بپرسم شاید جوابی براش پیدا کنم .

    خب ماها به عنوان انسان موجودی اجتماعی آفریده شدیم که نیاز به برقراری ارتباط صمیمانه با هم داریم و ارتباط های ناخوشایند و غرض ورزانه رو پس میزنیم و ازش دوری میکنیم. از طرف دیگه به این دنیا اومدیم که فقط خدا رو بپرستیم و به اون نیاز داشته باشیم و در واقع شریکی براش قائل نشیم و به غیر خدا متوسل نشیم.

    با توجه به این موضوع ، چرا گاهی اوقات برای دور بودن از تنهایی و نیاز به دیگری( حالا در هر زمینه ایی) ، طوریکه انگار تنها راهمونه، حالا یا خودآگاه یا ناخوداگاه، به بنده های خدا امید میبندیم و یا ناامید میشیم؟

    فکر میکنم اگر ایمان به خدا کافی نباشه ، در هر رابطه ایی اگر خللی پیش بیاد خیلی به هم میریزیم چون انگار به اون فرد خاص تکیه داریم و نه خدا. شاید اگر ایمان محکم باشه از چیزی زیادی شاد و زیادی غمگین نمیشیم.

    اما واقعا این بی نیازی به غیر خدا و اینکه انسان ذاتا اجتماعی آفریده شده،گاهی اوقات انگار باهم تناقض دارن.

    فکر میکنم نمیشه هیچوقت از کسی چیزی نخوایم و فقط بگیم خدا بهم میده. گاهی باید غم ها و ناراحتی ها و مشکلاتمون رو با کسی در میون بذاریم تا شاید با کمک اون فرد بارمون سبک تر بشه.

    این وسط خطی که شرک و توسل به غیر خدا رو تعیین میکنه کجاست؟ به عبارت دیگه کی بفهمیم این به دنبال کمک و حمایت دیگران بودن ، بندگی غیر خداست؟ و معیار و میزانش چیه؟تا چه حدش درسته؟


    فعلا پستی نمیذارم و منتظر خوندن نظرات خوبتون هستم.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  2. 2 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    یه دختر سرگردان (جمعه 18 اردیبهشت 94), شکوه (جمعه 18 اردیبهشت 94)

  3. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:01]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    568
    امتیاز
    19,612
    سطح
    88
    Points: 19,612, Level: 88
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 238
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,205

    تشکرشده 1,411 در 462 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بازم سلام

    نمیدونم سوالم خیلی سخت بوده یا خیلی آسون یا بی اهمیت.

    به هرحال اگر مطلب مفیدی در این مورد میدونید ممنون میشم. اگرم نه ،بازم ممنون که تاپیکو خوندید. احتمالا جواب سوالمو باید جای دیگه ایی دنبالش باشم.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  4. 2 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    یه دختر سرگردان (جمعه 18 اردیبهشت 94), شکوه (شنبه 19 اردیبهشت 94)

  5. #3
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زلال عزیز من سوال عمیق و زیبای شما که از سر تفکره رو خوندم، خوشحالم که تو تالار افرادی رو میبینم که تفکرات عمیق رو دوست دارن و دنبال سوال هاشون هستند منتهای مراتب به

    خاطر نگاه دینی ضعیفی که دارم عملا فرد مناسبی برای پاسخ و همفکری با شما نیستم هر چند از دغدغه های من بحث های این چنینی هست فقط خواستم نگاهم رو بگم. جدای از بحث

    دین.

    انسان بدون محبت و توجه اطرافیان خود خواهد مرد. در واقع انسان و زندگیش از قدم اول و حتی قبل از تولد نیاز به توجه و محبت انسانی دیگره.

    گواهش تحقیقات محققان بزرگیه که در سرتاسر جهان دنبال راهی برای شناخت نیازهای انسان بودند. تحقیقاتی که تو مراکز بهزیستی انجام شده که چنان قلب و فکر من رو مشغول خودش

    کرده که با وجود داشتن زندگی سخت بر خودم واجب کردم که به بچه های بی سرپرست هرچند کم ولی خالصانه شده فقط شده در حد گفتن آفرین سر بزنم. چرا که همین لبخند و محبت

    ساده و بی ارزش کودک نیازمند رو تا اوج خواهد برد. نیاز به مادر یا نیاز به جانشین روانی مادر از نیازهای اساسی کودکان هست. حتی محبتی از جنس مردانه. در واقع توجه انسانی دیگر.

    باید بدونید خداوند سیستم انسان رو به نحوی آفریده که در دوران ابتدایی تولد اگه توجه و محبتی رو به خود نبینه مرگ اون حتمی خواهد بود و چه حقیقت دردناکی و چه جای شکری به خاطر

    داشتن مادر. در واقع تا سن حدودا 1 ساله تمام، مادر و فرزند دو جز جدا نشدنی هستند. در واقع همزیستن.

    تحقیقات و کتابای زیادی از دانشمندان روانشناسی چاپ شده که به توجه انسان ها و نیاز انسان ها به توجه گرفتن از دیگران پرداخته.

    اگه توجه تو سنین کودکی کافی نباشه آسیب های ما فوق تصوری خوهد داشت و اگه توجه کافی صورت بگیره انسانی بهشتی ، منطقی و موفق نتیجه خواهد شد.

    اکثریت مشکلات آدم ها بر مبنای همین توجه نا کافی تو دوران کودکی اتفاق میوفته. مثلا رفتارهایی مثل سعی در راضی نگه داشتن دیگران، تایید طلبی و دیگر محوری، به خود سخت گرفتن،

    عدم تفکر و ... همگی و همگی بر مبنای توجه نادرست یا ناکافی گرفتن از دیگرانه. همون طور که گفتم توجه نادرست گرفتن از دیگران هم بسار آسیب زننده است. برای شناخت این آسیب

    ها سری به تایپیک های تالار بزنید و فراوان ببینید که چه به سر دختران و پسران جوان ما اومده. دختران و پسران و زنان و مردانی که تو سنین جوانی هر چند با تحصیلات بالا اما درونی

    ضعیف. مثال بارز این فاجعه یعنی توجه اشتباه و نا کافی خود من هستم.

    جدای از بحث های این چنینی که بسیار تو کتابهای رواشناسی بحث شده من خودم فکر میکنم هیچ منافاتی بین نیاز به دیگران و نیاز به خدا نیست. خلقت انسانی بر مبنای نیاز به هم

    نوعشه. حتی زاد و ولد و ...

    من به شما پیشنهاد میکنم هرم مازلو رو ببینید که برداشت من اینه که در بالای هرم جای اسم خدا خالیه. شاید راز زندگی معصومین همین باشه. زندگی زمانی درست پیش میره در انتها به

    خدا میرسه که انسان درست رشد کنه.

    به هر حال سوال شما باید فکر بشه که آیا این نیاز به کمک دیگران ناشی از عقده های درونیه یا نه .

    مثلا ممکنه فردی به خاطر توجه بد تو دوران کودکی انسانی بی اعتماد به نفس و با عزت نفس اندک بزرگ بشه، این فرد مدام نیازمند توجه دیگرانه و جرات اقدام مستقل و به دور از تایید

    دیگران رو نداره در واقع حتی تصور زندگی بدون دیگران براش وحشتناک خواهد بود. حتما دیدید افرادی رو که حتی نمیتونن ابراز عقیده کنن. ولی بر عکس فردی با عزت نفس بالا حتی اگه تو

    دنیا یار و یاوری نداشته باشه باز هم سر حرف حق خودش خواهد وایساد مثال بارزش امام حسین که جلوی هزاران ظالم سر خم نکرد و از خداوند و اعتقادات خودش کوتاه نیومد.

    بنابراین نگاه کلی من اینه انسان از ابتدا بر پایه ی توجه دیگران خلق شده و تا انتها هم موجودی اجتماعی خواهد بود . به نظر من توسل به خدا زمانی ممکنه که انسان از یک حداقل هایی

    برخوردار باشه و همچنین اعتقاد به وجود خدا هم زمانی واقعی خواهد بود که از سر ترس یا عقده ای درونی نباشه و خوب فکر میکنم در قرآن هم آیاتی هست بر مبنای اینکه یه عده برای

    بهشت نماز میخونن و یه عده از ترس جهنم که این دو شاید از سر تو خالی بودن شخصیت آدم باشه و کسی که خدا رو برای خود خدا میخواد شاید تفکری بسیار عمیق و درونی بسیار آرام

    داره که چنین فردی با شنیدن نام خدا آرامشی درونش رو فرا میگیره.

    بنابراین کسی که شخصیت اجتماعی نداشته باشه و نیازهای خودش در ارتباط با دیگران رو تامین نکنه ، انسان سالمی نیست پس نمیتونه به خدا اعتقاد داشته باشه و اگه ادعا کنه که داره

    از سر وجود پر از عقده خواهد بود یا ترس یا نیاز دروغین. و کسی که متکی به نفس خودش نباشه نمیتونه توکل کنه چون جرات رفتار عقلانی نخواهد داشت زیرا تفکر در اون تکامل پیدا

    نکرده بنابراین از سر عادت و لق لقه ی زبان خدا رو صدا میکنه و مدام ادعای توکل داره.

    من نتیجه ام اینه که اعتقاد واقعی به خدا به این راحتی ها و با دو رکعت نماز به دست نمیاد و نیاز به خودشناسی و تربیت عالی داره. تا عمیقا محدویت های خودمون رو نشناسیم قدرت خدا

    رو نمیفهمیم و اگه ادعای دین داریم دروغگویی بیش نیستیم.

    بحث خدا اونقدر سنگینه که آدم مغزش سوت میکشه!!! من این تایپیک رو دنبال میکنم امیدوارم افرادی که تفکر دینی رو با اثبات منطقی فرا گرفتن و نه از سر عادت به اینجا سر بزنن.

  6. 2 کاربر از پست مفید شکوه تشکرکرده اند .

    یه دختر سرگردان (شنبه 19 اردیبهشت 94), zolal (شنبه 19 اردیبهشت 94)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:01]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    568
    امتیاز
    19,612
    سطح
    88
    Points: 19,612, Level: 88
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 238
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,205

    تشکرشده 1,411 در 462 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام شکوه عزیزم. مرسی از وقتی که اختصاص دادی و مطالبی که عنوان کردید.

    و بی نهایت خداروشکر میکنم که سعادت اینو داشتم در تاپیکم اسمی از بچه های بی سرپرست برده بشه. امیدوارم هر کس این تاپیکو میخونه در صورت امکان به این بچه ها سر بزنه. واقعا سعادت میخواد آدم بتونه به اونها محبتی نشون بده. خوش به سعادتت شکوه جان.
    در واقع شاید در نظر اول فکر میکنیم داریم لطف میکنیم اما در حقیقت این اونها هستن که به ما لطف میکنن و قلب پاک و زیبا و معصومانشون معجزه ی بزرگی در درون هر فردی ایجاد میکنه که شاید هیچ جای دیگه ی دنیا نتونی تجربش کنی. ممنونم ازت.

    مطالب مفیدی رو عنوان کردید. اینکه انسان از ابتدای تولدش به این توجه نیاز داره.در مورد هرم مزلو موارد زیادیش درسته. اما از طرفی افرادی هم بودن که در طول تاریخ این سلسله مراتب نیازها رو تغییر دادن. مثلا فردی که به شدت گرسنه و تشنه است ولی برای خودشکوفایی و شاید رسیدن به حقیقتی بسیار بالاتره تلاش میکنه و نیازهاش مانع نمیشن.

    اما اینکه گفتید این توجهات و دریافت محبت ها لازمه ی رسیدن به مراتب بالاتره بهم یه ایده داد. در قرآن بارها و بارها تکرار شده که هر خیر و خوبی از جانب خداست. فکر میکنم خدا از همون ابتدای تولد مهر فرزند رو به دل والدینش میندازه که همونطور که گفتید به لحاظ روحی و جسمی سالم رشد کنه. اما حالا که ما بزرگ تر شدیم و میتونیم دنیا رو بیشتر بفهمیم داریم روز به روز بیشتر به وسیله بودن دیگران برای زندگیمون پی میبریم.

    میخوام بگم اگر ما از کسی درخواست کمک کنیم اینو در نظر داشته باشیم که این فرد مرجع اصلی نیست و اگر خدا محبتی در دل اون فرد نسبت به ما ایجاد نکنه اون فرد تکیه گاهی نیست و به عبارت درست تر به همین میرسیم که تکیه گاه اصلی خداست و نباید خودمون رو به هر دری بزنیم تا تایید یا کمک کسی رو بدست بیاریم.

    فکر میکنم میتونیم در صورت لزوم با داشتن این تفکر و حفظ عزت نفسمون، به طرزی صحیح از دیگران کمک بگیریم. در واقع باید حواسمون باشه که به جای علت اصلی به معلول متوسل نشیم.

    خواهر خوبم ازتون ممنونم

    امیدوارم اگر دوستان نکته ی خاصی بنظرشون میرسه برام بنویسن.

    - - - Updated - - -

    راستی عذر میخوام نشد زودتر پست بذارم.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  8. 2 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    یه دختر سرگردان (شنبه 19 اردیبهشت 94), شکوه (یکشنبه 20 اردیبهشت 94)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 03 اردیبهشت 95 [ 13:04]
    تاریخ عضویت
    1393-12-26
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    4,880
    سطح
    44
    Points: 4,880, Level: 44
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    934

    تشکرشده 329 در 91 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام زلال جان سوال خیلی خوبی پرسیدی و منم امیدوارم به قول شکوه افرادی که ریشه ای و عمیق میتونند جواب این سوال رو بدن بیان و به تایپک شما سر بزنند... ممنونم از ایجاد تایپیک خوبت ومن هم دنبال میکنم...کاملا درسته ما ادم ها به هم نیاز داریم و اجتماعی خلق شده ایم... حضرت مسیح هم میفرمود: دوست داشتن خدا با همگی وجودمان اولین و بزرگترین فرمان اوست ، چون تنها چیزی هست که به فرمان دوم او یعنی این که ما همسایه امان را مثل خودمان دوست بداریم معنا و ارزش می دهد.. منظور از همسایه یعنی هم نوع خودمون و یعنی همه انسانها... پس مشخص میشه این نیاز به انسانها و حتی بالاتر از نیاز به انسانها ، دوست داشتن اشون به اندازه خودمون اصلا دستور خود خداوند هست ولی محبت و دوست داشتن آفریده های خداوند و نیاز به آنهابیرون از خدای تعالی همان قدر بی معنی هست که بخواهیم پرتوهای خورشید رو در صندوقی مجبوس کنیم... میدونی اون کشش و علاقه و حتی نیاز ما به انسان ها و هم نوع هامون به خاطر امکان بالقوه حضور خدا در اونهاست نه آن مجموعه از تمایلات و عادت ها و گلایه ها که "خود" اونها رو تشکیل میدهد، به خاطر این که این خود مجازی و بی دوام هست شایدبرای همه اینه که گاهی وقتی به ادمی دل بستیم نا امید شدیم چون به این "خود" اون ادم دل بسته بودیم ..... یعنی وقتی کمک خواستن از خدا در راس قرار بگیره اون وقت کمک خواستن از بنده های خدا هم معنا دار میشه و همین طور کمک کردن به بنده های خدا چون یه جورایی این جور احسان و کمک میشه پیشکشی از خدا به خدا از رهگذر موجودات و میتونه منتقل کننده برکتی بشه که مصدرش خدا هست...

  10. 2 کاربر از پست مفید یه دختر سرگردان تشکرکرده اند .

    zolal (یکشنبه 20 اردیبهشت 94), شکوه (یکشنبه 20 اردیبهشت 94)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    من به نظرم این دو موضوع باهم منافاتی نداره..ما به خدا توکل می کنیم ولی خب نمیشه که فقط توکل کرد وحرکتی نکرد..از تو حرکت ازمن برکتاینکه فقط بخوایم از خد بخوایمو باکسی مشورت نکنیم باید معجزه اتفاق بیفته..نمونش حضرت یوسف وقتی می خواست از زندان ازاد بشه..ولی خب اونا پیامبر بودنو شرایطشون باما فرق داشتهولی در مورد همینم نظر من اینه که چون حضرت یوسف قبل از اینکه از خدا بخواد از اون زندانی که داشت ازاد میشد خواست واسش مشکل پیش اومد.اول باید توکل کرد بعد حرکتتازه همین کمک خواستن هیچ منافاتی باتوکل نداره چه بسا کمک دیگران دست یاری ای از طرف خدادر قالب توکلی که کرده باشی بوده باشه

  12. 3 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    یه دختر سرگردان (یکشنبه 20 اردیبهشت 94), zolal (یکشنبه 20 اردیبهشت 94), شکوه (یکشنبه 20 اردیبهشت 94)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:01]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    568
    امتیاز
    19,612
    سطح
    88
    Points: 19,612, Level: 88
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 238
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,205

    تشکرشده 1,411 در 462 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دختر سرگردون عزیزم(آخه چرا سرگردون؟ دختر به این گلی. تو پرانتز اینو بگم که اسم ها و کلماتی که استفاده میکنیم در زندگیمون بی تاثیر نیستن.) ،خوشحالم از اینکه تاپیک مورد توجهتون قرار گرفته و امیدوارم مفید واقع بشه. خیلی ممنونم از نکاتی که گفتید:

    شایدبرای همه اینه که گاهی وقتی به ادمی دل بستیم نا امید شدیم چون به این "خود" اون ادم دل بسته بودیم ..... یعنی وقتی کمک خواستن از خدا در راس قرار بگیره اون وقت کمک خواستن از بنده های خدا هم معنا دار میشه و همین طور کمک کردن به بنده های خدا چون یه جورایی این جور احسان و کمک میشه پیشکشی از خدا به خدا از رهگذر موجودات و میتونه منتقل کننده برکتی بشه که مصدرش خدا هست...

    کاملا باهاتون موافقم. در واقع فکر میکنم رسیدن به همین موضوع نیاز به مراقبت از فکرمون و تقویت ایمانمون به خدا داره که در همچین لحظاتی یادمون باشه یاریگر اصلی کیه و ترس و فراموشی و یا غرق شدن در قدرت انسانی دیگه و حتی مبهوت دیگران شدن حالا در هر زمینه ایی، باعث نشه به کسی غیر از خودش امید ببندیم.

    در مورد کمک کردن و محبت هم به دیگران واقعا زیبا اشاره کردید ای کاش میشد محبت کردنمون هم همینطور بود. در این صورت فقیر و غنی و بالا و پایین بودن دیگران تاثیری در جلب محبت ما نداشت. حتی برای اینکه چیزی دریافت کنیم هم نمی بخشیدیم.

    سوگند جان مرسی از لطفت. خیلی خوب گفتید دقیقا مصداقش فکر میکنم حضرت یوسف باشه .و واقعا برای من جالب توجه بود. انگار حضرت یوسف اون لحظه به اون زندانی توسل کرد و امیدشو به اون بست، شاید علت اصلی رو لحظه ایی فراموش کرده . درسته اونا پیامبر بودن اما همه ی اینا درسی است برای ما. من خودم متاسفانه هم در خودم و هم در دیگران این قضیه رو دیدم و البته اثرش رو هم دیدم. گاهی اتفاقا همین امید بستن به دیگران حسابی برعکس شده و بدجوری باعث ناامیدی و ضربه خوردن شده.

    فکر میکنم اگر در درخواست کمک از دیگران کردن،تکیه مون به خدا باشه و نه اون فرد خاص، علاوه براینکه خدا به حل مشکلاتمون کمک میکنه ، از طرف دیگه باعث میشه توقعاتمون از دیگران کمتر بشه و عزت نفسمون هم حفظ بشه. و حتی در مواقعی به گناه نیفتیم.

    امیدوارم خدا ایمانمون رو به خودش روز به روز بیشتر کنه و در سختی ها و آسانی های زندگی به قول معروف جوگیر نشیم.

    بازم ممنونم ازتون

    - - - Updated - - -

    راستی خواهرخوبم دختر ... (ببخشید دوست ندارم به این اسم خطابتون کنم ) عذر میخوام ؛ صبح هر کاری کردم به دلیل مشکل فنی نتونستم پستتون رو لایک کنم. هرچند یک لایک هم خیلی خیلی ناقابله مطالب زیباتون بود.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  14. 2 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    یه دختر سرگردان (یکشنبه 20 اردیبهشت 94), شکوه (یکشنبه 20 اردیبهشت 94)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام

    با اجازه من هم در حد بضاعت کم خودم یه چیزهایی میگم.

    فکر می کنم به مهمترین اصول اشاره شده ،یعنی این که یک در درخواست کمک از دیگران به این نکته توجه داشته باشیم که اون شخص رو مستقل از خدا نگاه نکنیم و اثر اصلی رو از خدا بدونیم و دوم هیچ وقت عزت نفسمون رو برای کمک خواستن از دیگران پایمال نکنیم.

    در مورد اولی که بیان شد بیان این نکته فکر کنم خوب باشه که خدا این طور اراد کرده که اثرش رو در عالم خلق به وسیله وسائط اعمال کنه.

    توضیح این که از دید حکمای اسلامی عالم به دو عالم امر و عالم خلق تقسیم میشه. در مقام عالم امر واسطه ای بین خواست خدا و امر او نیست که با توجه به آیه (إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ) اراده خدا همون ایجاد شئ هست . ولی در عالم خلق سنت خدا بر این قرار داره که آثار او به وسیله مخلوقاتش که از دایره قدرت او خارج نیستن بر عالم خلق اثر بذاره ولی همواره باید اراده خدا بر اثرگذاری اون مخلوق باشه تا اثری از اون مخلوق صادر بشه .

    در روایات از یک طرف داریم که به حضرت موسی گفته شده حتی بند کفشت رو هم از خدا بخواه و از طرفی وقتی حضرت موسی بیمار شده بودند از خدا طلب کمک کردند و خدا ایشون رو به طبیب و دارو ارجاع دادند و گفتند که من شفا رو در این مسیر گذاشتم.

    از جمع این دو موضوع به این می رسیم که اگر خدا تقدیری رو در رفع احتیاج ما در این عالم که عالم خلق هست ببینه ،ما موظف هستیم تلاش کنیم از طریقی که سنت خدا برای اثر گذاری در این عالم ایجاد شده حرکت کنیم و دوماً متوجه این موضوع باشیم که اگر اراده خدا بر اثر گذاری نباشه اثری هم در اون واسطه ها برای رفع احتیاج ما ایجاد نمیشه و ما با دعا و درخواست از خدا می تونیم از خدا بخواهیم که اثر واسطه ها رو زیاد کنه و به اون برکت بده و اگر خدا هم مصلحتی برای ما دراین مورد دید خب حتماً این کار رو میکنه .

    در آیه 35 سوره مائده داریم که:
    (
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ
    وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ
    وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ :
    اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! تقوای الهی پیشه کنید و به سوى او وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد)

    توضیح: دقت کنید که وسیله در آیه با الف و لام تخصیص داده شده و هر وسیله ای رو در بر میگیره که به واسطه اون رضایت خدا کسب بشه ولی منظور از بیان این آیه احتجاج به کسایی هست که هر وسیله ای مثل توسل به به معصومین و اولیاء خدا رو شرک میدونن که خیلی از فهم دین و سنت های خدا دور افتادن.

    یا در حدیث اومده که:
    امام صادق(ع) فرمودند: خدا خودداری و ابا دارد که کارها را بدون اسباب فراهم آورد، پس برای هر چیزی سبب و وسیله ای قرار داد و برای هر سببی شرح و گشایشی و برای هر شرحی، نشانه ای و برای هر نشانه دَری گویا نهاد ......(اصول کافی)



    چیز دیگه ای هم که خوب هست بهش توجه بشه این هست که خدا می تونه اثرگذاری هاش رو از طریق غیر معمول و در واسطه های غیر معمول ایجاد کنه (مثلاً همون رزق لایحتسب) مثلاً می بینید اولیاء خدا به اذن خدا به یه خرما یا نبات و... می دمند و یه مریضی لاعلاج رو شفا می دهند و اثر دارو رو توی همون خوردنی به طرز کامل ایجاد میکنند که همین هم باز نشون میده که وسائط در اثرگذاری استقلال ندارن و به اذن خداست که وسیله ها دارای اثرگذاری هستند.

    برای همین هم در احادیث اومده با عزت نفس دنبال حوائج خودتون باشید ، چون خدا شما رو کریمانه خلق کرده و نباید عزت نفستون رو در رفع حوائج پایمال کنید و از طرفی این خداست که باید اثرگذاری لازم رو در وسائط ایجاد کنه.
    و در همین راستا هم فرمودند که نیاز های خودتون رو پیش آدم کریم ببرید چون خدا به علت ایجاد ملکه کریم بودن در اون شخص هم نیاز های شما رو برطرف میکنه و هم عزت نفس شما پاسداری میشه.

    .................................................. .................................................. ..........

    یه تذکر هم لازم هست بدم که پیش از اون باید یه مطلبی رو به عنوان مقدمه بیان کنم.

    بر اساس آیه 7 سوره آل عمران آیات قرآن به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم میشن :
    («هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا اْلأَلْبابِ»)
    («او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد که قسمتی از آن آیات "محکم" (صریح و روشن) است که اساس این کتاب می باشد، (و هرگونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها برطرف می گردد) و قسمتی از آن "متشابه" است (آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن می رود، ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار می گردد.) اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه انگیزی کنند (و مردم را گمراه کنند) و تفسیر (نادرستی) برای آن می طلبند، در حالی که تفسیر آنها را جز خدا و راسخان در علم، نمی دانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی اند) می گویند: ما به همه آن ایمان آورده ایم همه از طرف پروردگار ماست، و جز صاحبان عقل متذکر نمی شوند (و این حقیقت را درک نمی کنند.))

    مراد از آیات محکم، آیاتی است که در معنی آنها یک نوع صراحت و اتقانی وجود دارد که خواننده بدون تردید و اشتباه به معنای آنها پی می برد . اما آیات متشابه، آیاتی هستند که مقصود از آن برای شنونده روشن نیست. و چنان نیست که شنونده به محض شنیدن، معنی آنرا درک کند. بلکه در این که منظور چیست؟، تردید دارد و تردیدش وقتی برطرف می شود که به آیات محکم رجوع نموده و به کمک آنها معنای آیات متشابه را مشخص کند، و در نتیجه همان آیات متشابه نیز محکم می شوند. پس آیات محکم خود بخود محکم هستند و آیات متشابه، بوسیله آیات محکم، محکم می شود.

    دقت هم بکنید که تأویل درست و کامل آیات متشابه طبق نص صریح این آیه رو فقط خدا و راسخون (معصومین -ع) در علم میدانند.

    ...................

    حالا برم سر اون مطلب :

    اون چیزی که ذیل آیاتی که در مورد کمک خواستن حضرت یوسف از اون فرد هست جزء آیات متشابه هست و از طرفی طبق محکمات قرآن وقتی دو آیه زیر رو کنار هم میذاریم:

    (
    قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ/
    إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
    :
    گفت: پروردگارا! به سبب آن كه مرا گمراه كردى، من هم [باطل را] در روى زمين حتما برايشان مى‏آرايم و همه را گمراه میكنم، مگر بندگان خالص شده‏ تو را از ميان آنها)

    (
    وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء
    إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ
    :
    و آن زن آهنگ وى كرد، و يوسف نيز اگر برهان پروردگارش را نديده بود آهنگ او مى‏كرد. [و وى را می‏زد و متهم می‏شد] چنين كرديم تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، او از بندگان خالص شده‏ ما بود)

    طبق این آیات که جزء محکمات قرآن هستند ، شیطان هیچ دسترسی به به بندگان مخلَص خدا (چه در افکار و نیت ها و چه در اعمال) نداره و از طرفی حضرت یوسف (ع) طبق نص صریح این آیه جزو عباد مخلَص خداست پس مقام عصمت ایشون فراتر از این هست که وقتی خدا خودش برهان هاش رو اون هم به شکل ایمانی و حضور قلبی در ایشون گذاشته در انتخاب وسیله که به شکل عقلانی خدا از هر بشر عاقلی انتظار داره دچار خطایی بشه و به اثر خدا توجه نداشته باشه . علامه طباطبایی رضوان الله علیه بعد ذکر این نکته ها میفرمایند که باید توجه کنیم و در انتخاب این گونه مثال ها دقت بیشتری داشته باشیم و در هر صورت نحوه توجیه مون به گونه ای باشه که با محکمات دچار تناقض نشیم.

    (ببخشید این جا یه مثال به ذهنم رسید فقط در حد مثال نه این که این تأویل این آیه هست)

    در قرآن داستان بسیار کوتاهی هست که موسی با جوانی به یه سفر میره و در کنار دریا ماهی گیری میکنن ،بعد وقتی به سفرشون ادامه می دن وقتی که گشنه میشن وقتی موسی به جوان می گه غذا رو بیار جوان متوجه میشه که آوردن غذا رو فراموش کرده و قرآن این جوری بیان میکنه از قول اون جوان که شیطان باعث فراموشی من شد.

    از طرفی توی داستان حضرت یوسف کسی که نجات پیدا میکنه تا زمانی که شاه اون خواب ها رو نمی بینه یادش به حضرت یوسف و قدرت تعبیر خواب ایشون نمی افته ،خب این فراموشی برای این شخص که جایز الخطا بوده می تونه از طرف شیطان اتفاق افتاده باشه تا مردم دیرتر از برکات حضور و هدایت الهی حضرت یوسف بهره مند بشن وگرنه کمک گرفتن بجای حضرت یوسف نمی تونه باعث چنین چیزی بشه و این هم از اون موارد هست که توی تأویل اش باید دقت کنیم توی دام شیطان نیفتیم.

    موفق باشید.

    - - - Updated - - -

    سلام

    با اجازه من هم در حد بضاعت کم خودم یه چیزهایی میگم.

    فکر می کنم به مهمترین اصول اشاره شده ،یعنی این که یک در درخواست کمک از دیگران به این نکته توجه داشته باشیم که اون شخص رو مستقل از خدا نگاه نکنیم و اثر اصلی رو از خدا بدونیم و دوم هیچ وقت عزت نفسمون رو برای کمک خواستن از دیگران پایمال نکنیم.

    در مورد اولی که بیان شد بیان این نکته فکر کنم خوب باشه که خدا این طور اراد کرده که اثرش رو در عالم خلق به وسیله وسائط اعمال کنه.

    توضیح این که از دید حکمای اسلامی عالم به دو عالم امر و عالم خلق تقسیم میشه. در مقام عالم امر واسطه ای بین خواست خدا و امر او نیست که با توجه به آیه (إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ) اراده خدا همون ایجاد شئ هست . ولی در عالم خلق سنت خدا بر این قرار داره که آثار او به وسیله مخلوقاتش که از دایره قدرت او خارج نیستن بر عالم خلق اثر بذاره ولی همواره باید اراده خدا بر اثرگذاری اون مخلوق باشه تا اثری از اون مخلوق صادر بشه .

    در روایات از یک طرف داریم که به حضرت موسی گفته شده حتی بند کفشت رو هم از خدا بخواه و از طرفی وقتی حضرت موسی بیمار شده بودند از خدا طلب کمک کردند و خدا ایشون رو به طبیب و دارو ارجاع دادند و گفتند که من شفا رو در این مسیر گذاشتم.

    از جمع این دو موضوع به این می رسیم که اگر خدا تقدیری رو در رفع احتیاج ما در این عالم که عالم خلق هست ببینه ،ما موظف هستیم تلاش کنیم از طریقی که سنت خدا برای اثر گذاری در این عالم ایجاد شده حرکت کنیم و دوماً متوجه این موضوع باشیم که اگر اراده خدا بر اثر گذاری نباشه اثری هم در اون واسطه ها برای رفع احتیاج ما ایجاد نمیشه و ما با دعا و درخواست از خدا می تونیم از خدا بخواهیم که اثر واسطه ها رو زیاد کنه و به اون برکت بده و اگر خدا هم مصلحتی برای ما دراین مورد دید خب حتماً این کار رو میکنه .

    در آیه 35 سوره مائده داریم که:
    (
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ
    وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ
    وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ :
    اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! تقوای الهی پیشه کنید و به سوى او وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد)

    توضیح: دقت کنید که وسیله در آیه با الف و لام تخصیص داده شده و هر وسیله ای رو در بر میگیره که به واسطه اون رضایت خدا کسب بشه ولی منظور از بیان این آیه احتجاج به کسایی هست که هر وسیله ای مثل توسل به به معصومین و اولیاء خدا رو شرک میدونن که خیلی از فهم دین و سنت های خدا دور افتادن.

    یا در حدیث اومده که:
    امام صادق(ع) فرمودند: خدا خودداری و ابا دارد که کارها را بدون اسباب فراهم آورد، پس برای هر چیزی سبب و وسیله ای قرار داد و برای هر سببی شرح و گشایشی و برای هر شرحی، نشانه ای و برای هر نشانه دَری گویا نهاد ......(اصول کافی)



    چیز دیگه ای هم که خوب هست بهش توجه بشه این هست که خدا می تونه اثرگذاری هاش رو از طریق غیر معمول و در واسطه های غیر معمول ایجاد کنه (مثلاً همون رزق لایحتسب) مثلاً می بینید اولیاء خدا به اذن خدا به یه خرما یا نبات و... می دمند و یه مریضی لاعلاج رو شفا می دهند و اثر دارو رو توی همون خوردنی به طرز کامل ایجاد میکنند که همین هم باز نشون میده که وسائط در اثرگذاری استقلال ندارن و به اذن خداست که وسیله ها دارای اثرگذاری هستند.

    برای همین هم در احادیث اومده با عزت نفس دنبال حوائج خودتون باشید ، چون خدا شما رو کریمانه خلق کرده و نباید عزت نفستون رو در رفع حوائج پایمال کنید و از طرفی این خداست که باید اثرگذاری لازم رو در وسائط ایجاد کنه.
    و در همین راستا هم فرمودند که نیاز های خودتون رو پیش آدم کریم ببرید چون خدا به علت ایجاد ملکه کریم بودن در اون شخص هم نیاز های شما رو برطرف میکنه و هم عزت نفس شما پاسداری میشه.

    .................................................. .................................................. ..........

    یه تذکر هم لازم هست بدم که پیش از اون باید یه مطلبی رو به عنوان مقدمه بیان کنم.

    بر اساس آیه 7 سوره آل عمران آیات قرآن به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم میشن :
    («هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا اْلأَلْبابِ»)
    («او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد که قسمتی از آن آیات "محکم" (صریح و روشن) است که اساس این کتاب می باشد، (و هرگونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها برطرف می گردد) و قسمتی از آن "متشابه" است (آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن می رود، ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار می گردد.) اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه انگیزی کنند (و مردم را گمراه کنند) و تفسیر (نادرستی) برای آن می طلبند، در حالی که تفسیر آنها را جز خدا و راسخان در علم، نمی دانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی اند) می گویند: ما به همه آن ایمان آورده ایم همه از طرف پروردگار ماست، و جز صاحبان عقل متذکر نمی شوند (و این حقیقت را درک نمی کنند.))

    مراد از آیات محکم، آیاتی است که در معنی آنها یک نوع صراحت و اتقانی وجود دارد که خواننده بدون تردید و اشتباه به معنای آنها پی می برد . اما آیات متشابه، آیاتی هستند که مقصود از آن برای شنونده روشن نیست. و چنان نیست که شنونده به محض شنیدن، معنی آنرا درک کند. بلکه در این که منظور چیست؟، تردید دارد و تردیدش وقتی برطرف می شود که به آیات محکم رجوع نموده و به کمک آنها معنای آیات متشابه را مشخص کند، و در نتیجه همان آیات متشابه نیز محکم می شوند. پس آیات محکم خود بخود محکم هستند و آیات متشابه، بوسیله آیات محکم، محکم می شود.

    دقت هم بکنید که تأویل درست و کامل آیات متشابه طبق نص صریح این آیه رو فقط خدا و راسخون (معصومین -ع) در علم میدانند.

    ...................

    حالا برم سر اون مطلب :

    اون چیزی که ذیل آیاتی که در مورد کمک خواستن حضرت یوسف از اون فرد هست جزء آیات متشابه هست و از طرفی طبق محکمات قرآن وقتی دو آیه زیر رو کنار هم میذاریم:

    (
    قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ/
    إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
    :
    گفت: پروردگارا! به سبب آن كه مرا گمراه كردى، من هم [باطل را] در روى زمين حتما برايشان مى‏آرايم و همه را گمراه میكنم، مگر بندگان خالص شده‏ تو را از ميان آنها)

    (
    وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء
    إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ
    :
    و آن زن آهنگ وى كرد، و يوسف نيز اگر برهان پروردگارش را نديده بود آهنگ او مى‏كرد. [و وى را می‏زد و متهم می‏شد] چنين كرديم تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، او از بندگان خالص شده‏ ما بود)

    طبق این آیات که جزء محکمات قرآن هستند ، شیطان هیچ دسترسی به به بندگان مخلَص خدا (چه در افکار و نیت ها و چه در اعمال) نداره و از طرفی حضرت یوسف (ع) طبق نص صریح این آیه جزو عباد مخلَص خداست پس مقام عصمت ایشون فراتر از این هست که وقتی خدا خودش برهان هاش رو اون هم به شکل ایمانی و حضور قلبی در ایشون گذاشته در انتخاب وسیله که به شکل عقلانی خدا از هر بشر عاقلی انتظار داره دچار خطایی بشه و به اثر خدا توجه نداشته باشه . علامه طباطبایی رضوان الله علیه بعد ذکر این نکته ها میفرمایند که باید توجه کنیم و در انتخاب این گونه مثال ها دقت بیشتری داشته باشیم و در هر صورت نحوه توجیه مون به گونه ای باشه که با محکمات دچار تناقض نشیم.

    (ببخشید این جا یه مثال به ذهنم رسید فقط در حد مثال نه این که این تأویل این آیه هست)

    در قرآن داستان بسیار کوتاهی هست که موسی با جوانی به یه سفر میره و در کنار دریا ماهی گیری میکنن ،بعد وقتی به سفرشون ادامه می دن وقتی که گشنه میشن وقتی موسی به جوان می گه غذا رو بیار جوان متوجه میشه که آوردن غذا رو فراموش کرده و قرآن این جوری بیان میکنه از قول اون جوان که شیطان باعث فراموشی من شد.

    از طرفی توی داستان حضرت یوسف کسی که نجات پیدا میکنه تا زمانی که شاه اون خواب ها رو نمی بینه یادش به حضرت یوسف و قدرت تعبیر خواب ایشون نمی افته ،خب این فراموشی برای این شخص که جایز الخطا بوده می تونه از طرف شیطان اتفاق افتاده باشه تا مردم دیرتر از برکات حضور و هدایت الهی حضرت یوسف بهره مند بشن وگرنه کمک گرفتن بجای حضرت یوسف نمی تونه باعث چنین چیزی بشه و این هم از اون موارد هست که توی تأویل اش باید دقت کنیم توی دام شیطان نیفتیم.

    موفق باشید.

  16. 4 کاربر از پست مفید hamed-kr تشکرکرده اند .

    یه دختر سرگردان (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), مصباح الهدی (یکشنبه 20 اردیبهشت 94), zolal (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), شکوه (یکشنبه 20 اردیبهشت 94)

  17. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:01]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    568
    امتیاز
    19,612
    سطح
    88
    Points: 19,612, Level: 88
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 238
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,205

    تشکرشده 1,411 در 462 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقای hamed-kr گرامی.

    خیلی از لطفتون و وقتی که صرف کردید ممنونم. و تشکر ویژه دارم ازتون بابت تذکر به جا و درستتون در مورد مصداقی که فرض کرده بودم.
    راستش من براساس اونچه که در سریال حضرت یوسف دیدم اون مورد رو برداشت کرده بودم. و همونطور که گفتید مقام حضرت یوسف بسیار بالاتر بوده که بخوان اشتباهی بکنن. در واقع همون موضوع عصمت پیامبران از هر گناه و اشتباهه.

    مرسی که منو خیلی خوب متوجه اشتباهم کردید .خدا منو ببخشه. بعد از پست شما دراین باره بیشتر تحقیق کردم و در تفسیر المیزان اینطور اومده که:

    "به هر جهت معنای آیه روشن است ، می فرماید: یوسف به آن فرد زندانی که یقین داشت او از زندان نجات می یابد، گفت مرا نزد آقایت یاد کن تا شایدرحمت او برانگیخته شود و مرا از زندان رها کند، اما شیطان از یاد آن فرد برد وفراموش کرد که نزد شاه نامی از یوسف ببرد و یوسف چند سالی دیگر هم درزندان ماند. بعضی از مفسران گفته اند که ضمیر در (انسیه ) و (ربه ) هم به یوسف (ع ) برمی گردد، یعنی شیطان باعث شد که یوسف یاد پروردگارش را فراموش کند ودست به دامان اسباب ظاهری گردد و همین امر باعث شد که چند سال دیگر هم در زندان بماند، اما این معنا علاوه بر اینکه با مقام عصمت آنجناب و مخلص (خالص شده در محبت خدا) بودن او منافات دارد، با نص صریح قرآن در آیات بعدی (و قال الذی ناج منهما وادکر بعد امه ...)، نیز مخالفت دارد."

    در جای دیگه ای هم خوندم که

    "در عين حال كه يوسف در اينجا كار خلافى نكرد، ولى مقام مقامى بود كه بايد بيشتر بر خدا توكل مى كرد و كار خود را به خدا وا مى گذاشت چون او همواره لطف عنايت خدا را در زندگى خود لمس كرده بود و مى توان اين كار يوسف را يك ترك اولى يعنى ترجيح يك كار خوب بر يك كار خوبتر دانست و از آنجا كه يوسف از مقربان و مخلصان درگاه بود، تاوان ترك اولى را به اين صورت داد كه شيطان او را از ياد آن ساقى برد و ساقى پادشاه به كلّى يوسف را فراموش كرد و نزد پادشاه از او يادى نكرد و در نتيجه يوسف چندين سال در زندان ماند، گفته شده است كه پس از جريان تعبير خواب، هفت سال ديگر يوسف در زندان بود و مدت زندان او جمعاً دوازده سال طول كشيد. در روايتى از پيامبر اسلام(ع) نقل شده كه فرمود: اگر يوسف اين جمله را به ساقى نمى گفت، اين مقدار در زندان نمى ماند.(5)
    منظور از (فانساه الشيطان ذكر ربه) اين است كه ساقى فراموش كرد كه يوسف را نزد سرور خود به ياد آورد. برخى از مفسران گمان كرده اند منظور آيه اين است كه شيطان در آن لحظه ياد خدا را از خاطر يوسف برد. اين سخن قابل قبول نيست زيرا كه به شهادت آيات قبلى، يوسف از «مخلصين» بود و طبق بعضى از آيات قرآنى (آيه 40 از سوره حجر) شيطان را راهى بر مخلصان درگاه الهى نيست. ديگر اينكه در آيه بعدى آمده است: (و ادّكر بعدامّة = پس از مدتى به ياد آورد) و اين قطعا مربوط به ساقى پادشاه است و قرينه خوبى است بر اينكه منظور از كسى كه فراموش كرد نيز همان ساقى است."


    برادر خوبم بازم ممنون. واقعا ای کاش میشد مثل حضرت یوسف عشق به خدا در اولویت تمام زندگی و زرق وبرق هاش بود. حضرت یوسف تحت تاثیر وسوسه و توجه دیگران و از طرف دیگه تهمت و بی مهری دیگران قرار نمیگرفت چون معشوقشو هر لحظه به یاد داشت و رضایت و محبت او با هیچ چیز دیگه ایی در دنیا براش برابری نمیکرد.

    خیلی دوست دارم منم اینطور بودم. راستشو بگم گاهی وقتا که مورد توجه و تعریف اشخاصی که برام مهمند قرار میگیرم شعف خاصی دارم که باعث میشه همون موقع به خودم بگم چرا اینقدر ذوق میکنی مگر اون افراد از خدا مهمترند؟

    چرا بنده های خدا برام تاییدشون اینقدر مهمه که در اینجور مواقع انگار سرمست تاییدات و تشویقات و توجهات افراد میشم. دقیقا در این مواقع از خودم خیلی بدم میاد که ته دلم به خاطر این موضوع ذوق کردم و از خدا هم شرمگین میشم که بنده ی خوبی نیستم. در واقع از حقارت خودم در برابر دنیا و جلوه هاش شرمنده میشم.

    نمیخوام اینطور باشم.برای اینکه به ذهن نزدیکتر باشه یه مثال میزنم: شاید برای شما هم پیش اومده باشه که براتون پیامکی اومده و شما اینقدر برا خوندن اون پیام یا حالا هرچیزی، ذوق داشتید یا حتی هول و ولا داشتید که به سمت گوشیتون شیرجه زدید ( البته شیرجه که اغراقه) . من نمیخوام اینطور باشم. دوست دارم در هر حالتی چه خوب و چه بد، فقط و فقط یک نفر برام از همه مهمتر باشه و اون خدا باشه.

    گفتن این موضوع و اذعان بهش راحته، اما عمل کردن بهش سخته.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  18. 2 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    hamed-kr (سه شنبه 22 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array
    سلام خانم زلال

    میگم این تاپیکتون موضوع اعتقادی و مذهبی و احکام و.. داره ، با ترکیب اسم خودتون ادم یاد برنامه زلال احکام میفته


    توی یک فیلمی بازیگر فیلم یک داستان تعریف میکرد فکر میکنم جواب سوال شما باشه...

    یکبار یک مردی که ظاهرا ادم خوبی هم بوده سوار کشتی بوده، در اثر طوفان ، دچار حادثه دریایی میشه و توی دریا میفته ، در همون حین غرق شدن رو به اسمون میکنه و میگه خدایا ، من یک عمر بنده خوبی بودم ، حالا تو هم توی این بحران زندگی منو کمک کن ... بعد از اسمون یک ندایی میاد و میگه باشه بنده خوبم ، نجاتت میدم ... بعد از چند دقیقه یک کشتی از راه میرسه و برای مرد طناب میندازه و میگه طناب رو بگیر و بیا بالا.. بعد اون مرد میگه ، نه خدا خودش قول داده نجاتم بده .. خلاصه اون کشتی میره و کشتی بعدی از راه میرسه و برای مرد طناب میندازه و دوباره مرد همون حرف رو تکرار میکنه ... کشتی دوم هم میره و کشتی سوم از راه میرسه و باز هم همون داستان وو در نهایت مرد توی دریا غرق میشه .. اون دنیا میره پیش خدا و میگه خدایا تو قرار شد منو نجات بدی پس چی شد؟ بعد یک ندایی میاد میگه نادان تو انتظار داشتی خود خدا بیاد دست تو رو بگیره؟

    این داستان رو من توی یک فیلم خارجی دیدم اما مصداق عینی حدیثی از یکی از معصومین هست که میفرماید : " خداوند خودداری می کند که کاری را بدون اسباب و علل خاصش انجام دهد "


    پس وقتی خداوند برای کارهای دنیا ، اسباب و عللی در نظر گرفته ، اینکه ما به اون اسباب رجوع نکنیم اجتناب ناپذیر هست... و اساسا بشر رو طوری خلق کرده که برای موندگاری اجتماعات بشری ، نیازهاشون در گرو هم باشه...

    ما ممکنه برای به دست اوردن شغلی ، نیاز خودمون رو نزد مدیر یک شرکت مطرح کنیم..
    برای رفع نیاز یادگیری علم به معلمی رجوع کنیم...
    برای براورده شدن نیازهای عاطفی نیاز به یک جنس مخالف داریم...
    برای اخذ یک وام ، نیاز خودمون رو به مدیر یک موسسه مالی اعلام کنیم و...


    اما مشکل زمانی بوجود میاد که اون شخص یا شی رو عامل بدونیم و امیدمون به اون فرد باشه ...یکی از صفات خداوند غیور هست ، غیور از غیرت میاد ... همونطور که مثلا یک مرد غیرت داره و ناراحت میشه اگه ببینه همسرش برای رفع نیازهاش به مرد دیگه ای رجوع کرده ، خدا هم چنین غیرتی در مورد بنده هاش داره.... ما به هیچ وجه حق نداریم هیچ چیز در این دنیا رو ، در حد یک وسیله که ما رو خواسته هامون میرسه ، بیشتر ببینیم ... اگر انتظار و امید ما از اون چیز بیشتر از اسباب شد... دقیقا خدا ما رو از ناحیه همون فرد یا چیز ناامید میکنه ...


    یک مثال عینی بزنم... توی همین انجمن ، چقدر دختر و پسرها بودن که با هم روابط عاطفی عمیق و عاشقانه داشتن ... "عزیزم و عشقم " گفتنشون ترک نمیشده .... تمام هستیشون طرف مقابلشون بوده.... بقول خودشون زندگی بدون طرف مقابلشون براشون محال بوده.... بعد یکدفعه تمام روابط خراب شده و همه چیز نابود شده... فکر میکنید اینها اتفاقی و تصادفی هست؟ قطعا نه ، این قانونه و هر زمان ازش غافل بشی ، به بدترین شکل چوبش رو خواهی خورد... هر زمانی هر چیزی یا کسی برات جای خدا رو گرفت و امید زندگیت شد .. در هر سطحی و بابت هر موضوعی... از طرف همون چشمه امید ، به بدترین شکل نا امید خواهیم شد...

    ما برای رفع خواسته های زندگیمون ، باید به وسیله و راههای که به ذهنمون میرسه رجوع کنیم و تلاش خودمون رو بکنیم و در نهایت توکل به خدا کنیم و بزاریم خداوند اگه صلاح میدونه از اون کانال کار ما رو راه بندازه و گرنه راههای خدا برای رفع حاجات ما محدود نیست ....



    پ.ن : این روزها کمتر جرات نوشتن در مورد خدا و خداشناسی دارم ... شاید برای نوشتن یک متن کوتاه مثل همین چند بار متن رو توی ذهنم مزه مزه کنم تا بالاخره تصمیم به نوشتن با کلی حذف و سانسور بکنم ... کسی میتونه در رابطه با خدا بنویسه که مدعی در امتحانات الهی باشه... پس لطفا این نوشته ونوشته های مشابه رو از یک فرد "حامل" موضوع بدونید نه یک فرد "عامل" به موضوع.


    أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ
    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    ( زمر / 36 )


  20. 4 کاربر از پست مفید محمد 93 تشکرکرده اند .

    sinafun (سه شنبه 22 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (سه شنبه 22 اردیبهشت 94), مصباح الهدی (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), zolal (سه شنبه 22 اردیبهشت 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 آبان 96, 22:54
  2. میخوام توسل بکنم
    توسط omidvaar در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 اردیبهشت 95, 23:42
  3. توسن نفس
    توسط Niloo55 در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 بهمن 87, 01:41
  4. توسل
    توسط مینا 22 در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 آبان 87, 10:38

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.