تحقیرهای بیش از حد همسرم

[مینای سخن گو]

سلام من مینا هستم 30 سالمه همسرم 39 الان چهارساله که ازدواج کردم هر روز با شوهرم بحثتهای متفرقه داشتیم تا الان .... هر دفعه هم تویدعوا یا کتکم زده یا فحشهای ناجور داده....
دو بار اقدام به طلاق کردم هر دفعه اومد کسی رو واسطه کردم بخشیدمش.. الان دیگه دفعه سوم نمیخوام ببخشم چون داره بهم ظلم میشه .... چون فکر میکنه پدر اعیتاد داره هر طوری باشه میمونم با هاش زندگی میکنم.. بهم گفتن بچه بیار بهتر میشه ولی هر چی فکر کردم و مشاوره میبینم که آوردن بچه هم به صلاح نیست ... هر چند خودش هیچ نظری نسبت به این موضوع نداره ..دیشب دعوای شدیدی داشتم توی تاپیک به همسرم میگم بچه میخوام سکوت میکنه . چند روز پیش رفتم مشاور با حرفهایی که زدم گفت که همسرتون و شما باید روان درمانی بشید ...اما همسرم به هیچ عنوان حاضر نیست بیاد ...خلاصه میگم که دعوامون سر چی بود داشتم خونه تکونی میکردم اومد جای رخت خوابهای کمد دیواری رو عوض کنم گفت تا من نگفتم حق نداری جابه جا کنی گفتم چرا اینطور داد میزنی زن برادرت بالاست خوبیت نداره صداتو بشنونه ببین اونم داره خونه تکونی میکنه همسرم داد و هوار نمیکنه ...برگشته میگه تو کجا اون کجا تو گوه اونم نمیشی ..... گفتم بهش این حرفهایی که میزنی بدتر باعث تنفرم میشه نگو باور کن من اجازه نمیدم تو دیگه بیش از این تحقیرم کنی اگر ادامه بدی میرم و جدا میشم گفت میخوای بری جدا بشی بری ور دلت پدرت معتادت که خونه های تیمی بیان ببرنت و.......... روم نمیشه بقیه اش بنویسم ... همه اینا قبلا هم میگفت و میامد خونه پدرم معذرت میخواست ولی دیگه داره لوس میشه و به این کار عادت میکنه .... اینقدر این حرف بهم فشار آورد که زدم عکس خودمو روی میز شکستم و خرد شد اومد سمتم و کتکم زد گفت برو خونه پدر که همه زندگیش صدقه است بزن بشکون .. میدونید چرا اینو میگه چون من سیدم و پدرم حق سیدی میگیره .... خلاصه دیگه فکر میکنم تموم شدم......... بهتر نمونم کمکم کنید عزت نفسم که از بین رفته و غرورم که از بین رفته ترمیم کنم و بتونم دوباره به زندگی ادامه بدم... نمیدونم اجازه بده جهیزه ام بیارم یا نه ...... الان خونه خودم هستم و تصمیم دارم خونه خودم بمونم و اقداماتم انجام بدم عصر وقت ملاقات با وکیل دارم

- - - Updated - - -

چرا کسی جوابمو نمیده ... میخوام تنها زندگی کنم ... از پدرم هم دیگه متنفر شدم اگر یکم به فکر آینده من و خانواده ام بود الان این همه درد نمیکشیدم....میخوام تنها زندگی کنم نمیخوام به خونه پدرم هم برگردم . اونجا هم مشکلات هست اما آرامش بیشتری دارم ... یعنی کار درستی میکنم برای طلاق خودم که کاملا موافقم و خوشحالم که دارم تصمیم درست میگیرم حس آزادی بهم دست داده..... حس میکنم خوردم زمین و حالام میتونم بلند بشم و دوباره زندگیمو بسازم ....یعنی میتونم .... کاش عید نبود الان این چند روزه عید مجبورم به اجبار به مهمونی برم و برم مهمون بیاد تا مشکلم حل بشه بعد به همه اعلام کنم ... کسییییییییییییییییییییییی ی نیسیییییییییییییییییییییی تست که مرا یاری کند

[آبی آسمان]

سلام عزیزم منم تازه بااین سایت آشنا شدم به نظرم تصمیم عجولانه ای گرفتی واسه جدایی وقت زياد شمافعلا به درست کردن زندگیت فکر کن نه به جدایی این دلایلی که میگی اصلا واسه جدایی منطقی نیستن درمورد خودتو شوهرتو تحصیلات وشغلتونم بگو تا دوستان راهنمائيت کنن

[مینای سخن گو]

من کارمندم همسرم هم کارگر .... من لیسانس دارم و اون داره میخونه برای کاردانی.منچهار و پنج ساله با این شرایط زندگی کردم .دارم میکنم .. خواهش میکنم نگید که درست کنم هر راهی بگید رفتم مشاوره رفتم دوبار تهران و شهرستان .... دیگه نیخوام ادامه بدم چون نه پدرم درست میشه که اون نگنه و نه اون دیگه حریم و احترام و حرمت هست 4 ساله از بین رفته . درختی که کج اومده بالا خیلی سخت عوض میشه.... من توانشو ندارم .و آسیب دیدم توی زندگیم توی مجردیم پدر به هر کسی برای اعتیادش رو میزد و اونا هم میامدن در خونمون با بی آبرویی و داد . بیداد پول از مادر میگرفتن و میرفتن من بودم اشکهای مادرم .. الان پدرم مریضه به خاطر مریضیش کمتر پول قرض میکنه ولی اعتیادش همچنان هستش و رو به مرگه آرزو میکنم بمیره تا بتونم راحت به آغوش مادرم و خانواده ام بگردم ...... چون خیلی بهم سختی داده من توان اصلاح همسرمو ندارم داشتم با ازدواجم دریچه تازه ایی برای زندگیم باز میکردم که قبول کنم مشکلاتی که داشتم تموم شده و. سعی کردم خودم وفق بدم ولی سازگار باشم ولی همسرم هر روز توهین و تحقیر فحشو ناسزا

[آبی آسمان]

مینای سخنگو عزیزم سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه به نظر من باتوجه به شرایط شما و باتوجه به اینکه روزاى آخر ساله و بعدازاونم تعطیلات عید الان اگه هیچ اقدامی نکنی وفقط رو خودت کار کنی وصبرداشته باشی میتونی نتیجه گیری بهتری داشته باشی تو این مدتم اصلا جوری رفتارنکن که انگار بین شماوشوهرتون اتفاقی افتاده همین طور اگه بتونی محبت بی چون وچرا وبدون چشم داشت نسبت به شوهرت داشته باشی که خیلی عالی میشه البته این درصورتیکه که شماشوهرتونو دوست داشته باشین وبخاين زندگيتون ادامه پيداکنه باتوجه به اینکه شماازلحاظ شغلي ازشوهرتون بالاتر هستین احتمالا حس مردبودن رو ازشوهرتون ناخواسته گرفتین می تونین دراین مورد بیشتر مطالعه داشته باشین شاید بتونه تأثیر ی تو زندگيتون داشته باشه، درهرصورت امیدوارم بهترین تصمیمو واسه زندگيتون بگيرين

[مینای سخن گو]

سلام آبی آسمان عزیز
ممنونم از اینکه با من همدردی کردید
دیروز سعی کردم به حرفتون گوش کنم و یکم تامل کنم ولی نمیخوام دلم نرم بشه ... دیشب شوهرم اومد و گفت گوشیتو بده تا برات درست کنم چون گوشیمو شکسته بود...ولی درست نشد و یک گوشی که قبلا برام عیدی خریده بود و من پس داده بودمش اورد و سیمکارتمو انداخت توش...گفت بیا بریم شام بخوریم ... وهیچی نگفت نه معذرت خواهی ولی فقط گفت میخوای اقدام کنی اقدام کن ولی الان نه بعد از تعطیلات عید اقدام کن... و شب هم آمد کنارم خوابید ولی اصلن نمیتونم فراموش کنم حرفهاشو و نمیتونم باورش کنم چون قبلا هم همین طوری بوده ولی دوباره همون آش و همون کاسه ...اصلن نمیتونم حرفهاشو فراموش کنم وووبه هیچ وجه

[آبی آسمان]

سلام عزیزم مطمئن باش که هیچ وقت نميگه اقدام نکن ولی همینکه اون میاد سمت تو واسه اینکه از دلت در بیاره خیلی خوبه ،میتونی تاپيکاى بقیه دوستان رو بخونی ببینی چه مشکلاتی دارن که بااین مشکل شمااصلا قابل مقایسه نیستن اینجور که معلومه همسرت خیلی دوست داره که همیشه پاپيش ميزاره وازدلت درمیاره تو زندگیت خیلی سخت نگیر من مطمئنم اگه یه کم وقت بزاری رو رفتارهای خودت زوم کنی هیچ وقت همسرت به خودش اجازه نمیده بهت توهین کنه یه مدت مثله یه خانوم کامل باسياست رفتار کن ببین چی میبینی

[شیدا.]

مینا جان،

همسر شما بیمار هست. همونطور که مشاورتون هم بهتون گفتند. درمانش هم بدون حضور خودش ممکن نیست !!

پس یا باید بخواد و بیاد که درمان بشه،
یا باید به کمک مشاورت یاد بگیری چطور می تونی کنار یک مرد بیمار زندگی کنی. مسلما زندگی آسونی نخواهد بود.

این دیگه بستگی به خودت داره که بخوای کنارش بمونی و با بیماریش بسازی یا نه.
حتما از مشاورت بپرس که با گذر زمان وضعیتش بدتر می شه یا حداقل همینطور می مونه یا نه.

گفته بودید که مشکلات جنسی جدی هم دارید
الان هم که می گی چند وقت هست رابطه ای با شما نداره
مینا اینها همه خیلی غیرعادی است. یا باید بپذیری که می خواهی با این شرایط غیرعادی زندگی کنی و خودت را براش تجهیز کنی
یا دیگه غر نزنی، جدا بشی بری دنبال زندگیت.

اگر کارمند دولتی هستی چرا با بچه دار شدن شغلت را از دست می دی؟
حتی کارمند خصوصی هم مرخصی زایمان و بیمه بیکاری و ... داره. یعنی چی که می گی اگر بچه دار بشم شغلم را از دست می دم؟

در ضمن با این شرایط همسرتون
بچه برای چی ؟
خودت کم از زندگی خانوادگی و پدرت ناراحتی که می خوای یه زندگی دیگه را خراب کنی؟

اگر به اندازه کافی روی خودت کار کردی
به پذیرش وضعیت همسرت و خودت رسیدی و مطمئن شدی می تونی بچه را در فضای آرومی تربیت کنی، بعد به فکر بچه باش.

از نظر پزشکی چکاپهای قبل بارداری را انجام دادی؟
با همسری که رابطه ای با شما نداره و تمایلی هم نداره و دو سه ماه یه بار با دعوا به شما نزدیک می شه، چطوری می خوای بچه دار بشی؟

[کیانا 93]

عزیزم فعلا بچه دارنشو اون بچه هم گناه داره وحق زندگی
فعلا مهارت ها رو زیاد کن وسعی کن رفتار های درست خودت یاد بگیریقسمت اول (۹ مگابایت) - قسمت دوم (۱۴ مگابایت) - قسمت سوم (۴ مگابایت)

نمی‌دانم، اگر لازم است التماس کنم که گوش کنید!! نکات واقعاً مهمی بیان می‌شود که این روزها عامل بسیار از کدورت‌ها و طلاق‌های بین زن و شوهرهاست. ضمن اینکه به خصوص در قسمت سوم، یک دل سیر می‌خندید!! :)و سخنرانی کلید مرد که معجزه است به خدا
kelidemard

[مینای سخن گو]

مرسی از آبی آسمان عزیز ممنونم خیلی که این چند روز با من بودید.. از شیدا هم ممنونم ... از کیانا هم ممنونم

چشم گوش میکنم کلید مرد شنیدم ... بازم گوش میکنم وووو
اما حرفهای شیدا خیلی نگرانم کرد ... من فکر میکنم هم میتونم هم نمی تونم ... درسته همسرم همیشه که اشتباه میکنه پاپیش میذاره. اما کار زیاد داره که نمیدونم اصلن میتونم یا نه ... همسرم همه دنیاش منم .. از طرفی خانواده ام هم مشکلات زیاد دارن.. حس میکنم نمخوامش حس میکنم اونی که میخوام نیست و نبوده ....
خودم هم نیاز دارم اخلاقیاتم درست کنم .... خیلی فکر میکنم خیلی وسواس دارم ....البته بعد ازدواج به وجود آمده .... خودم هم هنوز به بچه فکر نمیکنم با اینکه دلم میخواد....... ولی باید ببینم میشه یا نه... تصمیم تقریبا گرفتم که نمیتونم ادامه بدم چون دیگه زیاد دارم حسرت میخورم

[به دنبال خوشبختی]

عزیزم فعلا بچه دارنشو اون بچه هم گناه داره وحق زندگی
فعلا مهارت ها رو زیاد کن وسعی کن رفتار های درست خودت یاد بگیریقسمت اول (۹ مگابایت) - قسمت دوم (۱۴ مگابایت) - قسمت سوم (۴ مگابایت)

نمی‌دانم، اگر لازم است التماس کنم که گوش کنید!! نکات واقعاً مهمی بیان می‌شود که این روزها عامل بسیار از کدورت‌ها و طلاق‌های بین زن و شوهرهاست. ضمن اینکه به خصوص در قسمت سوم، یک دل سیر می‌خندید!! :)و سخنرانی کلید مرد که معجزه است به خدا
kelidemard

چند روز پیش در جریان دعوای یه زن و مرد قرار گرفتم که وقتی حرف یکیشون رو گوش کردم دقیقاً همین موضوعاتی بود که توی فایل کلید مرد و کلید زن شنیده بودم که واقعاً اگه رعایت شده بود اونقدر مشکل ساز نمی شد براشون.
به نظر من حتماً یه زن و مرد باید گوش بدن این فایل ها رو .
البته فایل کلید زن رو هم از همین سایت پیدا کنیدو گوش بدید.