همسرم اصلا بلد نیست بایک خانم چطور رفتار کنه

[yasna1990]

همسرمن اصلا نمیدونه چطور باخانم ها برخورد کنه....گاهی خودش هم اقرار میکنه ومیگه اگر من قبل ازدواج دوست دختر داشتم یاد گرفته بودم چطور باخانم هابرخورد کنم....ولی اشتباه میکنه چون الان 4 ساله ما باهم هستیم ولی هنوز یاد نگرفته....
هنوز بارفتارهای تکراریش منو ازار میده....وجوابی که داره اینه که من الکی حساسم...
گاهی هم اقرار میکنه اشتباه کرده اوایل دلم به همین خوش بود ولی وقتی بعدش هزار بار دیگه اون رفتارهارو تکرار میکنه دیگه باورش ندارم...
به علاوه فقط من نیستم که ازبرخوردهاش ناراحت میشم مامانش وخواهرهاشم همینطور وجالب اینه که به اونها هم میگه شمازیادی حساس هستید ونباید ناراحت بشید...
برخوردش تنده...
شوخیای بی مزه میکنه که به نظرم اصلا شوخی نیست!!!!!!
مثلا همین امشب که با یکی از اشناهامون بیرون بود من با کلی شوق و ذوق براش یه غذای جدید درست کردم بااینکه خیلی کارداشتم وخسته شده بودم اما تمام تلاشمو کردم که به موقع اماده شه وقتی اومد پرسید چی درست کردی ( اون اشنامونم بود ) من هم گفتم یه غذای جدید ومخصوص فکر میکنید چی گفت??
روبه اون اشنامون خندیدو گفت وای خدا به دادمون برسه کاش بیرون خورده بودیم...
بعد هم که من ناراحت شدم گفت شوخی کردم!!
اخه این چجور شوخیه....
شاید شما هم الان بگید من حساس هستم و موضوع خاصی نیست ولی وقتی روزانه صدتا ازین مورداپیش بیاد تبدیل میشه به موضوع خاصصصص

یا خیلی وقتا باهاش حرف میزنم سرش توهواست واصلا گوش نمیده بعد سهبار باید تکرار کنم تا جواب بده....واقعا عصبی میشم
حالا میگه عید باهم بریم به همه سربزنیم ولی اصلا دلم نمیخواد باهاش برم جایی چون همش جلو بقیه یه جوریه انگار میخواد به من تیکه بندازه منم چیزی جز یه لبخند نمیتونم تحویل بدم....اصلا ازحرف زدن هاش بدم میاد.....
وقتی هم میگم نمیام این رو درک نمیکنه که دلیلش چیه وفقط میگه تو اهل معاشرت نیستی و میره به همه میگه من خیلی دلم میخواد ارتباط داشته باشم ولی خانم نمیاد
اون قدر بی توجه هست که حتی ممکنه خودش تنها بره خونه فامیل وعین خیالش هم نباشه...
من چیکارکنم?

[yasna1990]

کسی نظری نداره?

[آبی آسمان]

سلام عزیزم.خانومى اين خصوصياتى که گفتی رو که اکثرمردادارن خیلی حساسیت نشون نده گلم وقتی میگه شوخی کردم توهم باشوخي ادامه ش بده وبحثو عوض کن

[من راضیه هستم]

سلام شما 4 ساله دارید با همسرتون زندگی میکنید و هنوز این رفتارهاشون اذیت تون میکنه؟
همسرتون بدون منظور این حرفها رو میزنه و انتظار اینکه بتونید همسرتون رو عوض کنید یکم انتظار نا به جایی هست.برای اینکه خودتون آرامش بیشتری داشته باشید سعی کنید خودتون رو به رفتارهاشون عادت بدید.
یکی از دوستام توی خوابگاه دانشگاه دقیقا همینطوری بود و رفتارهاش منو اذیت میکرد و همیشه بهش کم مجلی میکردم به خاطر رفتارهاش.چون اذیت میشدم و همیشه میخواستم عوضش کنم تا اینکه حرفهای دکتر شاهین فرهنگ رو شنیدم که میگفت تا وقتی که ما بخواهیم مردم رو عوض کنیم آرامش نخواهیم داشت و همش توی تنش هستیم و منتظریم اون یه کاری بکنه و ما ارزیابیش کنیم و اگر اشتباه بود بهش تذکر بدیم.
دوست من، کفش پوشیدن، خیلی راحت تر از آسفالت کردن تمام جاده های دنیاست.
شاید رفتارهای اون به نظر شما اشتباه باشه ولی اگر آرامش میخواهی سعی کن محبت توی کلامش رو درک کنی و انقدر روی کارهاش حساس نشی
موفق باشی

[مهرااد]

سلام خانمی

به نظر من بیشتر از اینکه شوهرت بلد نباشه با خانمها رفتار کنه
شما مهارت کافی برای برخورد با همسرت را نداری

بهتره با دنیای اقایون بیشتر اشنا باشی تا این مسایل اذیتت نکنه و شما روا روز به روز هم دورتر! چون همان قدر که شما در حال دور شدن از همسرت هستی همسرت هم کم کم حس راحت نبودن در کنار شما را تجربه خواهد کرد

امیدوارم با تغییر نگرشتان روز به روز طعم خوشبختی را بیشتر بچشید

پ.ن: در ضمن دوست من توجه داشته باشید که خ وقتها مشکلات ارتباطی بین زن و شوهر از مسایل بی اهیمیت و حساسیتهای بیجا شروع می شود. علاوه بر این مطمین باشید که با کناره گیری و نرفتن و لجبازی و.. نه تنها رفتاری اصلاح نمیشه بلکه ممکنه دوامش هم بیشتر بشود.

[yasna1990]

ممنون از همه که سعی کردن کمکم کنن.
اره شاید من هم مهارت کافی برای برخورد با همسرم رو ندارم...مدتی هست دارم روی خودم کار میکنم ولی به محضی که رفتارهای اون رومیبینم ازش متنفر میشم وهرکاری هم کردم خرابش میکنم....واقعا نمیدونم...چطور کنترل کنم?

دوستی هم گفتن این رفتارها برای مردها عادی هست...بله میدونم....ولی گاهی یه چیزی باید باشه که ادم دلش خوش باشه واین حرفها وحرکات رو راحت کنار بذاره...
من ماه هاست باشوهرم احساس صمیمیت نمیکنم...

اون از نظر اندام هم خیلی به من گیر میداد که هنوز هم گهگاهی بانیش وکنایه هاش بدام یاداوری میکنه....
تواین 4 سال گاهی به من گفته اندامم براش تحریک کننده نیست گاهی گفته موقع عادت ماهیانه لباس بازنپوشم که تحریک نشه گاهی گفته بدنم مثل پیرزن هاست گاهی ازم تعریف کرده گاهی گفته نقاط بد رو الکی میگفته گاهی هم گفته نقاط خوب رو الکی میگفته
اعتماد به نفسم زیر صفره....ازخودم بدم میاد اگه هم ازم تعریف کنه باور نمیکنم دیگه...
زیاد ازم رابطه میخواد.....واقعا نمیدونم مردی که این حرف ها رو درباره اندام خانمش میزنه تو دلش چی میگذره? راضیه?ناراضیه?

[آبی آسمان]

سلام عزیزم سال نو مبارک گلم
خانومم مشکل ازشمانيست اکثرمرداهمينجورين همیشه درحال ايرادگرفتن ازخانوما هستن شمابايداهميت ندين اگه بخاين هرچی همسرتون میگه شماروبه فکرببره و اذیت کنه بعدازيه مدت ميبيني که عینه یه عروسک تودستايه شوهرتي که هرجوربخاد شماروبازي میده البته ناخواسته وبدون هیچ منظوری این کارو میکنه ولی ماخانوما مشکلمون اینه که بیش ازحد حساسيم وهرچي همسرمون میگه رو باور میکنیم به نظر من اگه شمارواعتماد به نفستون کارکنين وزیاد به حرفای شوهرت اهمیت ندی اونا رو جدی نگیرى وقتی هم که ایشون ایراد میگیره شما هم با لبخند از خوبی های خودتون به اون گوشزد کنين جوری که غیرمستقیم بفهمه که دوست ندارین ازاین حرفا بشنوين البته بدورازهرگونه حساسیتی باصمیمیت و لبخند یه چیز دیگه مطمئن باش راضیه چون آقایون اگه از چیزی ناراحت باشن تو دلشون نميزارنوخيلي راحت به زبون میارن بهتره که اطلاعات خودتو درمورد آقایون ببری بالا خیلی کمکت میکنه

[مهرااد]

ممنون از همه که سعی کردن کمکم کنن.
اره شاید من هم مهارت کافی برای برخورد با همسرم رو ندارم...مدتی هست دارم روی خودم کار میکنم ولی به محضی که رفتارهای اون رومیبینم ازش متنفر میشم وهرکاری هم کردم خرابش میکنم....واقعا نمیدونم...چطور کنترل کنم?

دوستی هم گفتن این رفتارها برای مردها عادی هست...بله میدونم....ولی گاهی یه چیزی باید باشه که ادم دلش خوش باشه واین حرفها وحرکات رو راحت کنار بذاره...
من ماه هاست باشوهرم احساس صمیمیت نمیکنم...

اون از نظر اندام هم خیلی به من گیر میداد که هنوز هم گهگاهی بانیش وکنایه هاش بدام یاداوری میکنه....
تواین 4 سال گاهی به من گفته اندامم براش تحریک کننده نیست گاهی گفته موقع عادت ماهیانه لباس بازنپوشم که تحریک نشه گاهی گفته بدنم مثل پیرزن هاست گاهی ازم تعریف کرده گاهی گفته نقاط بد رو الکی میگفته گاهی هم گفته نقاط خوب رو الکی میگفته
اعتماد به نفسم زیر صفره....ازخودم بدم میاد اگه هم ازم تعریف کنه باور نمیکنم دیگه...
زیاد ازم رابطه میخواد.....واقعا نمیدونم مردی که این حرف ها رو درباره اندام خانمش میزنه تو دلش چی میگذره? راضیه?ناراضیه?

کاش اقایون توجه میکردند که انتقاد به روش نادرست از زیبایی خانمشون چقدر تاثیر منفی داره. حتی جایی می خوندم که زیر سوال بردن غیرت یک مرد همون قدر درد داره که زیبایی یک زن رو زیر سوال ببری.

این کارهای همسرتون بیشتر از بی مهارتی هست. والله در رفتارهاشون تناقض وجود داره. این جور که مشخصه تمایلشون به شما هم کم نیست بلکه زیادم هست

اما از دید من شوهر شما بیشتر در حال بازی با شماهست. شما رو وارد یک بازی میکنه تا بیشتر لجت در بیاد. حالا اگه هوشمندانه شما وارد این چرخه نشی رسما شکستش رو متوجه میشه. تو باید نشون بدی قوی هستی.( کتاب بازیها از اریک برن رو بخون)

به زیبایی و اندامت برس ( نه در حد وسواس در حدی که خودت خ راضی باشی) اعتماد بنفست رو ببر بالا( خ در پی تایید دیگران نباش)

چند وقت پیش نظر یکی از اقایون تالارو که خاطرم نیست کی بود خواندم واسم جالب بود. درپاسخ به خانمی که از انتقاد شوهرش ناراحت بود میگفت من اگر از خانمم انتقاد کنم انتظار ندارم بره تو لاک خودشو و ناراحت شه. (بقیه اش خاطرم نیست )


در کل بنظر من با یک مشاور صحبت کن. و با خواندن کتابهایی در مورد دنیای مردان شناختت رو بیشتر کن.
واقعا نیاز نیست تمام حرفهای شوهرت رو توهین به خودت تلقی کنی.

[meysamm]

شوخی های اینچنینی، انتقادهای بی پروا، در عین حال درخواست زیاد رابطه، نشون دهنده این هست که به شما علاقه داره
نمی دونم چقدر درست متوجه منظور مهرااد از بازیها شدم
اما احساس میکنم همسرت از این نوع برخورد با شما لذت میبره
عصبانیت و ناراحتی شما هم مانع لذت بردنش نمیشه
اگر مستقیما عصبانیتت رو ابراز کنی ممکنه دچار مشکل بشین
بنظر من کاملا غیر مستقیم باید عمل کنی

یاد بگیر عصبی نشی
به شوخی هاش پاسخ بده ( نه به معنای کل کل و لجبازی)
انتقادهاش به ظاهرت رو با شوخی و خنده جواب بده
و در کل شاد باش و حداقل وانمود کن اعتماد به نفست بالاست(به مرور زمان واقعا هم همینجوری میشه )

[مصباح الهدی]

سلام دوست عزیز
سال نو مبارک


برخلاف بعضی دوستان که می گن این مساله مهم نیست ولی من فکر می کنم این مساله تداومش می تونه واقعا آرامش تو را به هم بزنه.
به نظر من و طبق تجربه من (!) بهترین راه جدی صحبت کردنت در این زمینه است. بله درسته. جدی صحبت کردن.
و منظور از جدی صحبت کردن لزوما به معنای با عصبانیت صحبت کردن یا با اخم صحبت کردن نیست. بلکه یعنی کاملا شفاف و واضح گویا برای آخرین بار به طرف مقابل می گویی که چه توقعی از او داری و یا چه آسیب هایی از او دیدی. شاید جالب باشه که گاهی جدی صحبت کردن بسته به موقعیت حتی می تونه لطیف هم باشه.

من نمی دونم چرا ما گاهی راه کوتاه و مستقیم را ول می کنیم و الکی راه را پیچیده می کنیم. زن و شوهر اگر نتونند با هم مستقیم صحبت دوستانه کنند نمی دونم چه جوری می توانند اسمشون را همسر بذارن.
تجربه خودم را در زمینه جدی صحبت کردن می ذارم.
راستش من یک سری مشکلاتی با پدرم داشتم. پدر من که واقعا دوستشون دارم ولی یک سری اشکالات عمده داشتند که من را مدام اذیت می کرد. من هیچ وقت نمی تونستم اشکالات پدرم را بگم. حتی تو محیط مجازی هم برام بسیار سخت بود.چه برسه که مستقیم بخوام به خودشون بگم... دلیل عمده ای که مانع من می شد برای اینکه جدی با پدرم صحبت نکنم این بود که حتی نمی خواستم یک ذره بی احترامی کنم یا دلشون را بشکنم و یا حتی ترس....
به من چه راهکارهایی ارائه می شد؟
1/ به مادرم بگم که با پدر صحبت کنه... یا به برادرانم بگم... خلاصه فردی غیر از خود من؛
2/ مثلا از طریق های دیگه به بابام بفهمونم که داره اشتباه می کنه... مثلا غیر مستقیم بارها شده بود که با احترام می گفتم بابا جون به نظر من این راه درسته... مثلا نمی گفتم بابا این کار شما اشتباهه!!! مثلا به خاطر احترام می گفتم به نظر من این کار درسته...من این جوری فکر می کنم یا...

هیچ وقت اثری نداشت... یعنی اثرات موقتی بود همیشه.... و هیچ وقت پدر عمق فاجعه را متوجه نمی شد(خب از کجا باید متوجه می شد؟)... و از همه بدتر اینکه این توقع در او به وجود آمده بود که من تحت هر شرایطی آدم صبوری هستم و مطمئن بود هیچ وقت واکنش بدی از من نمی بیند.... (که الان متوجه شدم مقصر این توقع خودم هستم و کاملا اشتباهه که آدم تحت هر شرایطی خوب باشد!!!)

خلاصه که بنا به بهانه ای صبر من تموم شد.و یک نامه محترمانه و حتی خیلی عاطفی به پدر نوشتم و تمام انتقاداتم را کردم. و اینکه هر کدام از این مشکلات چه تاثیرات بدی روی من گذاشته را شرح دادم. کاملا شفاف...
و کاملا توضیح دادم هدفم از این مطالب چیه و قصدم و نیتم کاملا خیر است....
نتیجه به نظر من خوب بود.... پدر کاملا متوجه اشتباهش شد... شاید نمی دانست که بعضی اشکالاتش واقعا اشتباه است و یا می دانست اما نمی دانست که روی من چه اثر بدی دارد و روی آینده من.... و یا شاید ناخوداگاه بود........ نمی دانم خلاصه کاملا محترمانه اتمام حجت شد.با اینکه لحن نامه ام کاملا عاطفی و لطیف هم بود....

من که همیشه حتی گاهی از همین همدردی(!!!!) یاد گرفته بودم غیر مستقیم منظورم را به طرف مقابل برسونم این بار راه دیگری انتخاب کردم و مستقیم و شفاف آنچه که در دل داشتم و هر آنچه آسیب خورده بودم را گفتم....

به نظر من این بدترین شیوه است که بخواهیم با بازی به طرف مقابل بفهمانیم که چقدر داره ما را اذیت می کنه! مگه ما بچه ایم؟!!!
مگه طرف مقابل درک نداره که اگر بفهمه ما را اذیت می کنه در رفتارش تجدید نظر کنه؟!!! بی کار نبودیم که ازدواج کردیم؟ اگه قرار باشه همسر آدم زبان ما را نفهمه........ و تو ازدواج که هدفش آرامشه آرامشمون را صلب کنه؟!!!!!!!

یاسنا جان به نظر من شما یک بار شفاف و کاملا جدی با همسرت صحبت کن. و حتی اگر می بینی که می خواد بازی در بیاره و ادا اصول های بچه گانه برایش کاملا جدی بنویس...
کاملا بنویس چه تاثیرات بدی رویت گذاشته و تو از شریک زندگی ات چه انتظاری داشتی و داری...
بگو که واقعا دوست داشتی همچین همسری برایم بشی؟!!! دوست داشتی چنین احساساتی نصیبم کنی یا یک دنیا احساس خوب؟...
برایش مثال بزن.احساست را بگو... بگو مثلا در مورد ظاهر من اون طور گفتی در قلبم چه تاثیری گذاشتی... بهش بگو این ها را داری می گی که به عنوان یک همسر درکت کنه! و همسر خوبی باشه... و تو می دونی که این رفتارها عمدی نبوده و بسیار امیدواری که در آینده به خوبی درکش کنی......

خلاصه که شفاف و موثر مشکلت را با همسرت درمیون بذار...و ممکنه این نتیجه بده یا نتیجه نده...ولی حداقلش اینه که تو وظیفه ای که باید انجام می دادی را انجام دادی.و این مهمه!
********
راهکار دیگه که بعد از درمیون گذاشتن همین حست هست بی تفاوتیه
در این مرحله دقت کن از این به بعد دیگه تو وظیفه ات را تمام کردی. یعنی اتمام حجت شد........
این مرحله نوبت بی تفاوتی کردن در مقابل رفتارهای نادرست همسرت هست......
یعنی مثلا اگر شوخی نا به جا کرد تو بی تفاوت باش. به شوخی های بی جایش پاسخ نده! آقا دوستان گفتن می خواد لجت را دربیاره دیگه.می خواد باهات بازی کنه و لذت ببره؟
تو بی تفاوت باش! انگار نه انگار! نذار حتی یک امتیاز از این بازی به دست بیاره! تحت هیچ شرایطی نه عصبانی شو و نه خوشحال شو و نه هیچ واکنش دیگه ای نشون نده. تحت هیچ شرایطی. فقط خیلی خیلی راحت از این مساله عبور کن و به سمت یه کار دیگه برو...

هر شوخی بی جایی کرد انگار نشنیدی...... به مرور وقتی ببینه دیگه تو هیچ واکنشی نمی دی و این بازی لذت نداره رفتارش خود به خود درست میشه.
در کنار این بی تفاوتی در مقابل رفتارهای خوب همسرت واکنشهای بسیار خوب نشون بده طوری که نشاط و رضایت را از چهره ات ببینه....
و متوجه بشه وقتی رفتارش درسته می تونه اخلاق خوب تو را داشته باشه! و نمی تونه انتظار داشته باشه که رفتارش اشتباه هم بود تو همچنان باهاش خوب باشی!
این طوری نه انرژی صرف کردی نه الکی خودت را درگیر کردی....

موفق باشی