به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 8 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 111
  1. #71
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array

    Eh S

    ممنونم از راهنمايي همتون

    - - - Updated - - -

    من ميترسم ميترسم ازينكه ي چيزي بگه و همه ارزوهام خراب شه ، من يه ازمون سرنوشت ساز ارديبهشت ماه دارم ،

    نميخام با اعصاب خراب ادامه بدم

    ميدونم بهم ميريزم نميتونم طاقت بيارم بخاد چيزي بشه ، هنوز با اميد زنده ام و يكم به درسم ميرسم ، اگه چيزي بشه كه ديگه هيچي ...

    يعني شما فك ميكنيد بگه نميخام و من هميطور استوارو اروم بايد زندگيمو ادامه بدم سخته برام واقعا شكست دوباره

    اول ايشون عاشق بودن من نه ولي منو به خودش علاقمند كردو الانم كه گذاشته رفته و برام تحملش واقعا سخته

    هركاري كردم نتونستم با اقاي دكتر حبشي تماس بگيرمو ازشون يه وقت بگيرم ميشه اگه كسي ميتونه كمكم بكنه

  2. #72
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array
    بلاخره امروز خودم با پدرم صحبت كردم و تا اومدم ماجرا رو بگم همه چيزو ميدونستو خودش با همسرم تماس گرفته بودو اونم گفته بود ميام صحبت ميكنم

    البته دو هفته پيشم اين قولو داده بود


    الان حالم خيلي بهتره و از تمام دوستاي مهربون همدرديم ممنونم

  3. 2 کاربر از پست مفید Sahar51 تشکرکرده اند .

    mohi (شنبه 09 اسفند 93), بارن (پنجشنبه 07 اسفند 93)

  4. #73
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array
    نميدونم كار درستي ميكنم يا نه ،

    حالم واقعا بده دلم شكسته دلم گرفته اخه چرا بايد اينطوري ميشد منكه بد نبودم بخدا خيلي. ارومو صبورم شايدم بخاطر صبر بيش از حدمه

    بنظر شما من چكار كنم چه راهي رو امتحان كنم باز انگار دروغ داره ميگه اصلا نميخاد بيياد حرف بزنه خيلي دروغگووووووووئه

    من هفته بعد مجبورم برم كاشان خيلي استرس دارم اصلا ازينكه ميخام ببينمش خوشحال نيستم بي تفاوتيه بيش از حدش روانيم ميكنه

    نميتونم قبول كنم اين انقد تغيير كرده اخه چراااااااا

    خدايا شكرت

  5. کاربر روبرو از پست مفید Sahar51 تشکرکرده است .

    mohi (شنبه 09 اسفند 93)

  6. #74
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    ایشالا خیره.....به پدرت اعتماد کن و در هر صورت حقبقت بپذیر و اروم باش.

  7. 2 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 09 اسفند 93), سوده 82 (سه شنبه 12 اسفند 93)

  8. #75
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سحر از پدرت نپرسیدی که 2 هفته پیش قول داده تا حالا نیومده ، پدرت دیگه تماس نگرفته؟

    یعنی بازم باید بهش بگه که بیاد اصلا بهش بگه مثلا من سه شنبه رو مناسب میدونم و منتظرتم ، شاید حالا حالاها بخواد قول میام میام بده و خبری نشه

    اگه اومد حتما به خانوادشم بگید بیان حتما

    حتما تاریخ مشخص کنید ، سال دیگه تابستون و سال دیگه بهارو... بیخوده ، یه تقویم بزارید جلوتون تاریخ دقیق مشخص کنید حتی اگه اون تاریخ خدایی نکرده دور بود اما از بعد از مشخص شدن تاریخ برید دنبال تدارک عروسی یا خونه

    یعنی همون روز پدرت بگه از همین فردا برید دنبال کاراتون

    سحر هرطور شده یه تاریخ خیلی نزدیکو انتخاب کن مثلا تو بهار94 هر چی بیشترازین نامزد بمونی امکان هر اتفاق ناجوری که خدایی ناکرده رابطتون رو تهدید کنه هست

    یه موضوع خیلی مهم اینه که به جز بلاتکلیفی شما و طولانی شدن دوران عقد ، مشکل دیگه شما که حتما باید حل بشه اینه که محل کارشو بیاره پیش شما یا شما رو ببره پیش محل کارش که راه اول خیلی بهتره چون از اون محیط و

    دوستاش هم دور میشه به خانواده تون نزدیکین و..

    حتی بعد از اینکه رابطتون خوب شد با توجه به مواردی که قبلا گفته بودی یه خط جدید برای تلفن همراهشم بد نیست ، چون این خودش خیلی کمک کننده است که فردا به شماره هایی که داره چشمش نخوره یا

    ازون دوست و رفیقا کسی بهش زنگ نزنه

    موفق باشی عزیزم مطمئن باش تو اگه درست رفتار کنی و تصمیم های درست بگیری میتونی یه زندگی خوب شروع کنی به شرط اینکه دیگه این اشتباهاتتو تکرار نکنی حتما از طریق پدرت موضوع رو پیگیری کن.

  9. #76
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    113
    امتیاز
    6,278
    سطح
    51
    Points: 6,278, Level: 51
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,296

    تشکرشده 173 در 70 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام سحر جونم....عزيزم نگراني نداره بالاخره بايد تكليفت مشخص بشه آخرش هرچي كه باشه چه خوب چه بد بخدا بهتر از اين بلاتكليفي هستش...به ود خدا فقط توكل كن...رفتي پيشش تو شاد باش و گلگي نكن...بذار يدفعه متاوت برخورد كني...استرس نداشته باش اون تورو دوست داره اگه نداشت تا الان صبر نميكرد...فقط آرامشتو حفظ كن...منتظر خبراي خوبت هستيم

  10. 2 کاربر از پست مفید mohi تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 09 اسفند 93), بارن (شنبه 09 اسفند 93)

  11. #77
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array
    پس فردا ميخام برم انقد استرس دارم دارم خفه ميشم

    نه كه ازشون بترسم ولي اينكه بي تفاوتيشو و بي احتراميشو ميبينم خيلي ازارم ميده

    به پدرم گفتن من هيچ مشكلي ندارم كي گفته من مشكل دارم شايد سحر مشكل داشته باشه

    واقعاً نميدونم الان ٢،٥ ماه شده خيلي زياده كلا منو يادش رفته

    اي كاش زودتر هفته ديگه اين موقع بياد تموم شده باشه

  12. #78
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array
    انگار همتون منو يادتون رفته سحر با يك مشكل تكراري ...

    خيلي خيلي خيلي ناراحتم نميدونم واقعا چكار كنم دو ماهو نيم صبر كردم ، بخدا همسر من مهربون بود دوسم داشت حتي وسايل شخصيشو فروخت برا من يواشكي هديه ميخريد ، هرچي داشت برامن بود بهترينا رو برا من ميخاست

    بهش اس دادم كه ميخام بيام اونجا كار دارم گفت من نيستم حالا ديگه نميدونم بايد چكار كنم اميدم به رفتنم بود شايد يه اتفاقي بيوفته و خوب شه

    ولي من يه كار مهم دارم و بايد پنج شنبه اونجا باشم حالا نميدونم چكار كنم

    البته من هميشه رو پاي خودم واستادم و ميدونم اين از نظر روانشناسي در مقابل مرد خوب نيست اخه نميخاستم اذيت شه و براش دردسر ايجاد شه ،

    ديگه درس نميخونم با اينكه استادم خيلي ازم راضي بود ولي الان از دستم ناراحته كه چرا ديگه مث قبل نيستم و هر جلسه ازم ايراد ميگيره خيلي خجالت ميكشم ولي بخداااا نميتونم ، نميتونم قبول كنم كه انقد بهم بي محلي داد انقد بي تفاوت شد نسبت بهم


    قول داده بود بياد و حرف بزنه ولي دروغ گفت به بابام هم ،



    ميخام بخدا نزديكتر شم ولي چطوري ؟؟؟؟

  13. #79
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 اردیبهشت 95 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    محل سکونت
    آلمان
    نوشته ها
    247
    امتیاز
    11,685
    سطح
    71
    Points: 11,685, Level: 71
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 365
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    3,178

    تشکرشده 1,387 در 220 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام سحر عزیزم،
    خانومی چرا انقدر خودتو اذیت میکنی،تو الان هیچی رو از طرف همسرت نمتونی عوض کنی! هر کسی مسئول رفتار خودشه و شما الان نمیتونی ایشون رو مجبور کنی که یهو مثل قدیم با هات رفتار کنه...
    پس باید چیکار کنی،میدونی خودت؟!
    باید تمام سعی خودتو بکنی تا این وابستگی رو تو خودت کمرنگ کنی،انقدر همه رفتارت رو با بود و نبودش یکی نکنانقدر خودت خار و کوچیک نکن که چرا بهت محل نمیذاره و...
    عزیز دلم باور کن کاملا درکت میکنم ولی تو تنها کسی هستی که الان در حال حاضر میتونی حالتو تغییر بدی!!! چرا درست رو انقدر شل گرفتی، منم یه زمانی بعد از بدنیا امدن دخترم کلا درسم رو ول کردم، اونوقها دانشجوی دندون پزشکی بودم و اگه بدونی چقدر واسه درسم زحمت کشیده بودم،شکم حامله تو کلینیک میدویدم تا بتونم بیمارامو راضی نگه دارم و بتونم درسامو پاس کنم ولی بعد از بچه دار شدنم زندگی خیلی روم فشار آورد و باعث شد که من چند مدتی از درسم دور شم و چقدر واسه زمان از دست رفته پشیمون و ناراحت شدم ولی چه فایده که زمان رفته دیگه برنمیگرده،خدارو شکر سرم به سنگ خورد و تمومش کردم ولی یاد گرفتم که تو زندگی باید هدف داشت و هر چیزی رو وابسته به شخصی نکنم که با خوشحالیش خوش باشم و با ناراحتیش دست از همه چیز بکشم و قمبرک درست کنم،بابد پبات داشته باشی !
    سحر این احساساتت رو کنترلشون کن، بهشون اجازه نده وقت و نا وقت زندگیتو از این رو به اون رو کنند،همه چیز حد تعادلش خوبه،تو ماشالا دختر باهوشی هستی،کمی واسه خودت شخصیت قایل باش و سعی کن اصلا چند وقتی کاری بهش نداشته باشی،به خودت و زندگیت برس به اهدافت فکر کن،خدا همیشه باهاته،این هم نیز میگذرد و بدون اینها امتحانی بیش نیست گلم...
    من یادمه اونوقتی که از همسرم جدا بودیم خودم رو با خدا یکی کردم،انقدر دلم میخواد باز مثل چند ماه پیش منو تو آغوشش بگیره،این منم که باید پا جلو بزارم... سحر جون با خدا درد و دل کن و ازش فقط واسه یک بار اون چیزی که میخوای رو بگو و ازش صلاحتو بخواه و بعد دیگه از خدا التماس نکن، فقط بهش توکل کن و بیشتر پای سجاده نمازت بشین،بشین دعا بخون، قران بخون!
    تمام امیدت به خدا باشه گلم،خدا حواسش بهت هست
    آرزو دارم،
    فاصله نباشه بین تو و تمام احساس های خوبت
    تو باشی و شادی باشه و یه دنیا سلامتی
    و امضاء خداوند بزرگ پای
    تمام آرزوهایت
    ویرایش توسط سوده 82 : سه شنبه 12 اسفند 93 در ساعت 02:32

  14. 3 کاربر از پست مفید سوده 82 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 12 اسفند 93), هم آوا (سه شنبه 12 اسفند 93), بارن (سه شنبه 12 اسفند 93)

  15. #80
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    113
    امتیاز
    6,278
    سطح
    51
    Points: 6,278, Level: 51
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,296

    تشکرشده 173 در 70 پست

    Rep Power
    29
    Array
    بانو سیمین بهبهانی

    ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻣﻨﻮﻁ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﮑﻦ ..
    ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺗﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﯿﺎﺑﯽ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ
    ﺑﻬﺘﺮین ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺧﻄﺎﺏ ﻧﮑﻦ ...
    ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ، ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺷﻮﻧﺪ ﺧﯿﺎﻻﺗﯽ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ..
    ﻫﻮﺍ ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﻬﺖ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ...
    ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﻨﯽ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﻒ ﺧﻮﺩﺕ
    ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﯼ ...
    ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻪ ﻣﻬﻢ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮﺕ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ . ﺁن ﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻭﮔﺎنگی ﺷﺨﺼﯿﺖ.
    ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺘﺮین ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩش ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ...
    ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺎﺯﯼ ﺁﻟﺖ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺷﻮﯼ...
    ﻣﮕﺬﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺗﺄﯾﯿﺪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍن ﺑﺎﺷﺪ ...
    ﺑﺎ ﺩﻫﻦ ﮐﺠﯽ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺍﺕ،،ﺣﻔﻆ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﻦ ...
    ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﭘﻨﺎﻩ ﻧﺒﺮ ،
    ﻫﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ، ﺭﻧﺠﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺳﺖ ...
    ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ...
    ﺩﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﮑﻦ ،
    ﺗﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺍﺕ ﻧﺒﺎﺷﺪ،
    ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ
    ﻣﺎﺩﺍﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ ...
    اين نوشته ي مرداد عزيز توو تايپيك دوست خوبم زندگي موفق بود فوق العاده قشنگ بود فكر كردم مناسب حال توام هست عزيزم...سحر جان فقط سعي كن قوي باشي برو شهرستان و كارتو انجام بده ميدونم سخته اما فقط بايد بعضي وقتا با آدما مثل خودشون رفتار كني تا بفهمن كه دنيا دسته كيه...خدا جاي حق نشسته و كناره بنده هاشه...
    با تمام وجود اسم خداارو صدا بزن و ااز ته دلت باهاش حرف بزن به بزرگيه خودش قسم كه جواب تو همون جور كه دوست داري ميده من بارها تجربه كردم...خيلي مهربون تر از اونيكه ما بنده ها فكر ميكنيم...

  16. 3 کاربر از پست مفید mohi تشکرکرده اند .

    هم آوا (سه شنبه 12 اسفند 93), بارن (سه شنبه 12 اسفند 93), رویای پر کشیدن (سه شنبه 12 اسفند 93)


 
صفحه 8 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ،،اخلاق و عادات بد روزمره من ،،یه روزمرگی بیخود
    توسط ARAM-ESH در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 مرداد 93, 16:33
  2. مشخص نمودن میزان اضافه وزن یا کمبود وزن(bmi)
    توسط keyvan در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 تیر 91, 14:02
  3. همسرم روزه نمیگیرد چه برخوردی با او داشته باشم
    توسط ghalam63 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: شنبه 09 مهر 90, 14:57
  4. نظر در مورد وزن همسر
    توسط sina.sina11 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مرداد 90, 04:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.