به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array

    روحیه ام از بین رفته

    سلام الان نزدیک به چهار سال با همدردی همرا هستم و میام اینجا میگم مشکلاتومو و میشنویم

    الان چند وقتی حوصله ام از بین داره میره..... همه مشکلاتم با هم تلنبار شده

    هر دفعه میام یکیشو حل کنم یکی دیگه به وجود میاد ..... موندم دیگه چه کار کنم

    الان چند وقته مادرم حریف بردارم نمیشه به دلیل مصرف مشروب.... از طرفی پدرم اعتیاد داره یک بیماری صعب العلاج ... که هر ماه باید بره دکترو آمپول بزنه ... دو خواهر دارم که هر کدوم خواستگار میان به دلایلی واهی میرن و برنمیگردند... از طرفی شوهرم داره درس میخونه کلی غر و اعصاب خودکنی برام باقی گذاشته و کارش م که از همه بدتر حقوق نمیدن یک طوری بهم میریزه ....تبعیضه های که برام من و جاری قائل شدن یک طرف .... دیگه تموم کردم و تموم شدم... نمیدونم چه کار کنم .... چه راهیی پیش بگیرم ....

    خسته درمانده شدم نمی دونم چه فکری به حال خانواده ام کنم ... و اشکهای مادرم.... و چه حالی به فکری به خودم ... که اشکهای خودم جاری نشه ...
    برید م


  2. 3 کاربر از پست مفید tanhai تشکرکرده اند .

    sevil73 (یکشنبه 05 بهمن 93), میشل (یکشنبه 05 بهمن 93), اقای نجار (یکشنبه 05 بهمن 93)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,389 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم تنهایی میدونم چه درشرایط سختی هستی.امیدوارم هرچه سریعتراوضاع بهبود پیداکند...


    درموردخانوادت کار خاصی ازدست تو ساخته نیست.نوع رفتاربایک فردمشروب خوار یا معتادبه مواد،مهارتهای خاصی میخادکه الان کارگاههای آموزشی هم ایجاد شده صداوسیماهم خانواده هایی رو که چنین افرادی رو دارند،تشویق به یادگیری این مهارتهامیکند...بنابراین مادرت وخواهرات رو راهنمایی کن که این آموزشهاروحتما یادبگیرند،چون اونا آسیب های دیدندواگه یادبگیرند بسیاری ازفشارهای روحی ومشکلاتشون حل میشه فعلا بهشون بگو که برادرت رودوستانه راهنمایی کنندومضرات مصرف روبهش بگن ولی طردش نکنن سرزنشش نکنن و نصیحت وتحکم نکنند. از کارهای اشتباهش حمایت وتأییدبیجاهم نکنندتاخودش رومجبورومقهورکسی نبینه بلکه خودش فکرکنه وتغییراتی کنه ...


    اماخودت؛فراموش نکن که الان مستقل ازخونه پدرت هستی وکارخاصی از دستت ساخته نیست.تو وکیل ومالک انسانها نیستی وبسیاری مواقع کاری از دستت ساخته نیست،به شوهرت کمک کردی که درس بخونه،بخونه یانخونه دیگه دراختیارتونیست.آرامش خودت روحفظ کن وسعی کن تمام این افکارمنفی رو تاجایی که میتونی زمین بگذاری هرچندمیدونم بالاخره بخشی از دل مشغولیت خانوادت وشوهرت خواهندبود وگریزناپذیره.ولی تامیتونی نگرانی هات رو کناربذار.

    میگن پیامبر(ص)هروقت نمازمیخوند طوری نمازمیخاند که انگار دیگه هیچ مشکلی وجود نداره.اینها درسها و نکته های برای ماداره که هم غمخواروکمک کننده دیگران باشیم اما درکنارش منطقی ومحکم هم باشیم واجازه ندیم افکارمنفی وضعیف سکان زندگی ما رو بدست بگیره.مطمئنا درسختی ها ریشه شخصیت ماقویتروپربارترمیشه.بنابر ین باتقویت ایمانت و باصبروبردباری ومنطق قدمها بردار.
    ویرایش توسط ammin : یکشنبه 05 بهمن 93 در ساعت 19:59

  4. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    واحد (شنبه 25 بهمن 93), میشل (یکشنبه 05 بهمن 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    مرسی از لطف شما ammin عزیز
    همیشه حرفهای شما بهم دل گرمی داده بله چشم همیشه توکلم به خدا بوده و سعی کردم مقاوم تر باشم
    باز از حرفهایی که زدید ممنونم خیلی بهم دل گرمی داد
    ممنون

  6. 3 کاربر از پست مفید tanhai تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 06 بهمن 93), sevil73 (دوشنبه 06 بهمن 93), واحد (شنبه 25 بهمن 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    چند روز با دلگرمی هستم
    اما بعضی مواقع یک سری اتفاقات میافته حالم بد میکنه ...

    بعضی مواقع دیوانه وار شوهرم دوست دارم ولی چون اون زیاد مثل من ابراز علاقه نمیکنه سرد میشم

    الان چند وقته امتحاناتش شروع شده با من رابطه نداشته اما من..... خجالت میکشم بهش بگم ....

    بعد اینکه این همه از زندگیم گذشته باز خجالت میکشم
    بعضی مواقع ازش سرد میشم ....
    نمیدونم چرا اینطوری میشم ...... خیلی سعی کردم سردی قبلی که نسبت بهش داشتم با اینکه مشکلاتی برام پیش آورد را کمتر کنم و تقریبا هم موفق شدم

    الان هم خیلی دوست دارم بچه بیارم ولی از کارم اخراج میشم و محل کار همسرم حقوق به سختی میدن ...

    سنم هم داره میره بالا ...... موندم چه کنم فعلن هم صبر کنم تا دلم بیشتر قرص بشه برای زندگی ...............
    میدونم خدا روزی رسونه میدونم ولم نمیکنه.... ولی خب خدا عقل داده به آدم

    حالم بد نشده .... داره بد میشه میخوام جلوش بگیرم ................... ای دوستان کمک

  8. 2 کاربر از پست مفید tanhai تشکرکرده اند .

    واحد (شنبه 25 بهمن 93), اقای نجار (یکشنبه 12 بهمن 93)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام امروز بدتر از همه روزای زندگی شدم
    شوهرم توی یک بحث خیلی ساده یک حرفی بهم زده که تا مغز استخوانم سوخته
    درم اومده دلم شکسته .... الان که میبینم فهمیدم خودم خیلی مقصر هستم
    خیلی سعی میکنم حرفهایی که اون بدش میاد نزنم و نمیزنم به خدا الان چند وقته سعی میکنم حرف بدی نزنم ولی شوهرم همش توی بحثهام همه حرفهای قدیم وسط میکشه ... و دیر.وز حرفی بهم زده که اصلن فکر نمکردم .. الان دیگه مطمئن هستم که دیگه به علاقه نداره ..... و من هم تقریبا علاقه ام از دست دادم .....
    بچه ها کمک حتی یک دلگرمی ساده به من خیلی کمک میکنه

    - - - Updated - - -

    سلام امروز بدتر از همه روزای زندگی شدم
    شوهرم توی یک بحث خیلی ساده یک حرفی بهم زده که تا مغز استخوانم سوخته
    درم اومده دلم شکسته .... الان که میبینم فهمیدم خودم خیلی مقصر هستم
    خیلی سعی میکنم حرفهایی که اون بدش میاد نزنم و نمیزنم به خدا الان چند وقته سعی میکنم حرف بدی نزنم ولی شوهرم همش توی بحثهام همه حرفهای قدیم وسط میکشه ... و دیر.وز حرفی بهم زده که اصلن فکر نمکردم .. الان دیگه مطمئن هستم که دیگه به علاقه نداره ..... و من هم تقریبا علاقه ام از دست دادم .....
    بچه ها کمک حتی یک دلگرمی ساده به من خیلی کمک میکنه

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب میشه توضیح بدید چی شد ایشون چی گفتند که حداقل بتوانیم کمکی بکنیم؟

    1.نداشتن صبر و عجول بودن
    2.انتظار از شوهر

    در مورد عصبانیت شما متاهل هستی و خانوم و منم متاهلم آقا توی مجردی اطلاعاتی نداشتم ولی بعد ازدواج اینو متوجه شدم خانوم های توی یه مدت معینی از روزهای ماه در بدنشان تغییراتی بوجود میاد که باعث میشه آستانه تحملشان کم بشه و قدری روی خودشان کنترل کمتری داشته باشند زود عصبانی میشوند و حرفها و حرکاتی انجام میدهند که زود پشیمان میشوند ولی دست خودشان نیست و مقصر نیستند چون فشار زیادی را تحمل میکنند.شاید بشه گفت آقایون هم در موقع عصبانیت حرفها و رفتارهایی دارند که کنترل درست و صحیحی روی آنها موقع عصبی شدن ندارن برای همینه که میگن بهتره حرف و رفتاری که در مواقع عصبانیت بروز میده بعنوان شخصیت اصلی فرد بهش توجه نشه.بقول قدیمی ها توی دعوا نقل و نبات تقسیم نمیکنن.و امکان داره هر حرفی زده بشه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : یکشنبه 19 بهمن 93 در ساعت 09:39

  11. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    واحد (شنبه 25 بهمن 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-27
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    3,582
    سطح
    37
    Points: 3,582, Level: 37
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 94 در 53 پست

    Rep Power
    31
    Array
    قرار بود بریم جنگ اما چون دیر رسیدیم شوهرم شروع به غرغر کرد گفتم خب خودت رفتی حموم که دیر شد تو که میدونی میخواییم بریم جنگ چرا دقیقه نود رفتی با اینکه از صبح خونه بودی
    شروع کرد به غرغر و گفت کهتو چون خواهرات نمیامدن زیاد مایل نبودی و دمق بودی گفتم به خاطر نیامدن اونا دمق نبودم به خاطر این دمق بودم که می بینم تو چهارماه هیچ کششی نسبت به من نداری
    نگذاشته و نبر داشته میگه چون بهت رغبت ندارم ...... چون تو زندگی نیست چون کارم گره خورده چون درس داشتم
    باورتون نمیشه هر وقت درس خونده هیچ جا نرفتم نشستم پیشش تا بخونه و هر کاریخ واسته کردم همیشه بهش دلداری میدادم می گفتم تو سعیتو کن یا قبول میشی یا نمیشی مهم اینه که تلاش کردی همیشه با این حرفها سعی کردم زیاد استرس امتحان نداشته باشه
    حالا برگشته میگه من به تو رغبتی ندارم که بخوام با تو باشم
    بعد اینهمه تلاش برای کارش برای درسش اخر این هم شد دستمزد من
    دیگه راه چاره برام نموده ..متاسفانه با مشکلاتی که خونه پدرم دارم دیگه دارم داغون میشم نه پدرم به فکرم بود نه حالا شوهرم

  13. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,005 در 7,404 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    با سلام

    عنوان تاپیک گویا نیست

    لطفاً عنوان مناسب با مشکتون را تنظیم و از طریق گزارش پست ارسال فرمایید تا جایگزین عنوان کنونی شده و سپس تاپیک شما باز شود






 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.