به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 تیر 95 [ 23:32]
    تاریخ عضویت
    1390-2-22
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,686
    سطح
    43
    Points: 4,686, Level: 43
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    148

    تشکرشده 152 در 74 پست

    Rep Power
    23
    Array

    Tavajoh چگونه ضمیر ناخودآگاه خود را درباره دختری که یه زمانی دوستش داشتم پاک کنم؟

    سلام من پسری 23 ساله هستم چند سال پیش عاشق دختر خالم شدم که نشد که بشه به دلایلی منم بعد 3 سال قطع رابطه فراموشش کردم و تونستم خودمو جمع و جور کنم خدارو شکر دوماه بعدش دانشگاه رفتم و مهندسی گرفتم الانم پشت کنکور ارشدم و ایشونم چندماه پیش عقد کرد... .الانم به طور کامل قطع رابطه خانوادگی کزدیم چون به من تهمت و افترا زدند ... . ولی یه موقع هایی 3 ماه یکبار 6 ماه یکبار و... خواب هایی می بینم که اعصابمو خورد می کنه میدونم کار ار کار گذشته و اگرم اینطور نبود من دیگه حاضر نبودم بهش فکر کنم چون یه موقعه هایی به خودم میگم بگذز و برو اشتی کن یاد کارایی که با من کردند می یوفتم دلم راضی نمیشه...امروزم از اون روز های نحسی بود که اون خوابو دیدم که دلش می خواب بیاد سراغ من ... !تو سایت ها گشتم به یه مسئله برخوردم یه بنده خدایی گفت ضمیر ناخودآگاهت بهش اشاره می کنه فکر می کنم اینطور باشه ... .چطور اونو پاک کنم و دیگه خوابشو نبینم؟ آرامشم بهم ریخته 20 روز دیگه کنکور دارم خدا کمک کنه من که شانس ندارم یه اشتباه و بچگی هنوز یقمو چسبیده ولم نمی کنه .چرا من باید همیشه تاوان بدم الان مطمئنم اون با شوهرش خوشه ولی من با این خوابا میریزم بهم کمک کنید لطفاممنونیا علی

  2. 2 کاربر از پست مفید hooty تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 02 بهمن 93), بانوی آفتاب (یکشنبه 28 دی 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    راستش نمیدونم چطور میشه ضمیرناخوداگاهتون رو از این قضیه باک کنید.
    اما به نظرم با درگیر کردن دهنتون با مسائل دیگه مثل کار و تحصیل میتونید ضعیفترش کنید.
    و سعی کنید ببخشید و خودتون رو ازاد کنید.
    گدر زمان هم خودش کمک میکنه و کم کم اون قضایا کمرنگ تر میشن.

  4. 6 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 27 دی 93), hooty (یکشنبه 28 دی 93), paiize (یکشنبه 28 دی 93), rayehe (یکشنبه 28 دی 93), فرهنگ 27 (شنبه 27 دی 93), بانوی آفتاب (یکشنبه 28 دی 93)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,380 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    همین که اراده کردی فراموشش کنی خودش کمک کننده است. برای درک بهتر مطلب اول یک مثال میزنم حتما روش کارنقش و نگاروشکل دهیه کوزه گرها رودیدی .گل کوزه بایک سرعتی میچرخه واونا بهش نقش میدن دستش رو کامل دور کوزه نمیچرخونه فقط مدت زمانی که دستش رو روی کوزه چرخنده میذاره وبالاپایین کردن دستش یا سطحی به کوزه فشاربیاره یاعمقی تعیین کننده نوع نقشی هست که برکوزه حک میشه.

    خب الان کوزه چرخنده شبیه ضمیرناخودآگاه توست و نقشها،تفکرات و تمرکزهای توبرموضوعات مختلفه.اگه میخوای نقش اون دخترازضمیرت پاک بشه بایدتمرکزت رو از او برداری وپس ازاون صبرکنی تا اون نقش پاک بشه.چه این تمرکز بانفرت باشه چه باعشق چه ازش گلایه داشته باشی چه نه.اراده فکرت دست خودته.اینجا ما بهش میگیم <<تکنیک توقف فکر>>


    تداعی کننده هاش رواز زندگیت پاک کن کتاب،ایمیل یادگاری و هرچی که داره.هروقت فکرش به ذهنت اومد بدون قیدوشرط جلو فکر روبگیر.وقبل ازهمه اینها خودت واو رو ببخش... اون رو مدیون ومسئول حال یاگذشته ی خودت ندان وبالعکس
    ویرایش توسط ammin : شنبه 27 دی 93 در ساعت 23:12

  6. 7 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 02 بهمن 93), hooty (یکشنبه 28 دی 93), paiize (یکشنبه 28 دی 93), Pooh (یکشنبه 28 دی 93), rayehe (یکشنبه 28 دی 93), فرهنگ 27 (شنبه 27 دی 93), بانوی آفتاب (یکشنبه 28 دی 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 تیر 95 [ 23:32]
    تاریخ عضویت
    1390-2-22
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,686
    سطح
    43
    Points: 4,686, Level: 43
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    148

    تشکرشده 152 در 74 پست

    Rep Power
    23
    Array
    ممنونم که کمکم می کنید امین جان مثالت خیلی قشنگ بود
    تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم که با نبخشیدن اونا بیشتر خودمو زجر می دم تا اینکه به اونها آسیبی برسه ولی سخته بخشیدن خیلی مخصوصا با کارهایی که اونا با من کردن که بعد از گذشت 3 سال و سرجمع 6 سال از اول ماجرا هنوزم که هنوزه تیریه در قلبم ولی دیگه نمی خوام چوب احساسی بودنمو بخورم امروز از سر کنجکاوی و پرت و پلا هایی که در خواب دیدم از مادرم جویای احوالش شدم و با توجه به حرفای مادرم فهمیدم خیلی از زندگیش راضیه پس منم که دارم ضرر میکنم همون 3 سال پیش تمام عکس ، آهنگ ها و... رو Shift_Delete کردم و سی دی هارو شکوندم حالا باید مغز و دلمو خونه تکونی کنم باید خاکستر های اون عشق مرده رو بریزم بیرون از وجودم.

    شما هم دقیقا صحبت های چند شب پیش برادرمو کردید ، البته این حال و اوضاع تا موقعی که دانشگاه می رفتم کمتر بود ولی الان که پشت کنکورم بیشتر شده فکر کنم از سر بیکاریه البته درس می خونم ولی... .

    ممنون میشم اگه بیشتر کمکم کنید تا از این حال و اوضاع در بیام
    یه تاپیکی قبلا ایجاد کردم ولی متاسفانه کسی پاسخم نداد اگر لطف کنید و مطالعه کنید ممنون میشم.

    http://www.hamdardi.net/thread-36674.html

    - - - Updated - - -

    ممنونم که کمکم می کنید امین جان مثالت خیلی قشنگ بود
    تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم که با نبخشیدن اونا بیشتر خودمو زجر می دم تا اینکه به اونها آسیبی برسه ولی سخته بخشیدن خیلی مخصوصا با کارهایی که اونا با من کردن که بعد از گذشت 3 سال و سرجمع 6 سال از اول ماجرا هنوزم که هنوزه تیریه در قلبم ولی دیگه نمی خوام چوب احساسی بودنمو بخورم امروز از سر کنجکاوی و پرت و پلا هایی که در خواب دیدم از مادرم جویای احوالش شدم و با توجه به حرفای مادرم فهمیدم خیلی از زندگیش راضیه پس منم که دارم ضرر میکنم همون 3 سال پیش تمام عکس ، آهنگ ها و... رو Shift_Delete کردم و سی دی هارو شکوندم حالا باید مغز و دلمو خونه تکونی کنم باید خاکستر های اون عشق مرده رو بریزم بیرون از وجودم.

    شما هم دقیقا صحبت های چند شب پیش برادرمو کردید ، البته این حال و اوضاع تا موقعی که دانشگاه می رفتم کمتر بود ولی الان که پشت کنکورم بیشتر شده فکر کنم از سر بیکاریه البته درس می خونم ولی... .

    ممنون میشم اگه بیشتر کمکم کنید تا از این حال و اوضاع در بیام
    یه تاپیکی قبلا ایجاد کردم ولی متاسفانه کسی پاسخم نداد اگر لطف کنید و مطالعه کنید ممنون میشم.

    http://www.hamdardi.net/thread-36674.html

  8. 4 کاربر از پست مفید hooty تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 28 دی 93), Pooh (یکشنبه 28 دی 93), rayehe (یکشنبه 28 دی 93), بارن (یکشنبه 28 دی 93)

  9. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 07 اردیبهشت 03 [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,380 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تایپیکت روخوندم، یک مسأله دیگه ای رو هم با اون ترکیب کردی واون اعتماد بنفست واینکه اطرافیانت چقدرتورودوست دارند.

    هر دومسأله روباهم جلو بردی وموضوع روبرای خودت پیچیده ترکردی یعنی اگر اطرافیانت حمایت نکردندکه به اون دختربرسی اون رو وصل کردی به اینکه فرد دوست داشتنی ایی برای خانوادت نیستی وخوبخود دچاریک خطای شناختی هم شدی؛حمایت نکردن خانواده=دوست داشتنی نبودن من...اگرکسی تحت تأثیر شناخت احساسی وتبلیغات باورداشته باشه دو دوتامیشه پنج تا پشت این باورموج عظیمی ازاحساس هست حالا اگه بخاد تغییرعقیده بدهد که دودوتا میشه چهارتاتمام اون احساس برعلیه ش خواهدبود،ولی وقتی عقیده صحیح روباورکردوبهش عمل کرد به نتایج بهتر،دقیق تروایمن تری میرسه؛منظورم ازاین مثال اینه که ازابتدا باورتودرمورد نحوه شروع آشنایی برای ازدواج مثل خیلی ازما صحیح نبوده _اول عشق بعدازدواج_ بیشترتوی داستانهای افسانه ای مطرح هست تا توی زندگی های واقعی.نیاز داری باورت رودراین زمینه اصلاح کنی تاهم گذشته روزودترفراموش کنی هم درآینده دچاراشتباه نشی هرکسی هم در زمینه اون باوراشتباه بهت کمک کرده ازسر دلسوزی ونپختگی اونم به خطا افتاده.(هیچ سرزنشی متوجه هیچکدومتون نیست)


    عشق یا آنچه مافکرمیکنیم عشقه محتوای زیبا واسرارآمیزومسحورکننده ای برای هرکسی داره... احساس لذت بخشی که دراولین دیدارها اتفاق افتاده به گفته بعضی ازمحققین تحت تأثیرترشح هورمونی درمغزهست که بعدا خلأ یاعدم ترشحش باعث آزار روحی فردمیشه وخوداین باعث میشه بارها قضیه عاشق شدن روباجزئیات مرورکنه تادوباره سیستم مغزی دراون قسمت درست عمل کنه واینجا فردعملادچار وسواس فکری میشه حالاشدت وضعفش درافرادمختلف بالاوپایین داره.پس زمانی باید عاشق شدودوست داشت که قبلش تعهدی باشه تابقیه مراحل احساسی وعاطفی درایمنی انجام بشه نه قطع ووصلهای روحی زیانبار که در روابط بدون تعهد اتفاق میفته.بنابراین راهکار درمان،فکرکردن ومروروسواس گونه گذشته نیست،راهکار،بستن پرونده گذشته وتکنیک توقف فکر همانطورکه درپست قبلی گفتم+پرهیزازگوش کردن به آهنگهای غمگین یاتداعی کننده پرهیزازتنهایی زیاد.رفتن به جمعهای شاد ،...سرگرمی ،برنامه ریزی و هدمندی برای آینده ،و سپس به مرورشناخت خودت رو ازازدواج و چارچوبهای آشنایی ومعیارهای ازدواج بالاببری.این لینک رومطالعه کن ۰


    http://www.hamdardi.net/thread-36904.html#post366719

    وجداگانه هم روی اعتماد بفنست کارکن اگه به مشاوره حضوری برای افزایش اعتماد بنفس مراجعه کنی خیلی سریعترنتیجه میگیری ودرموفقیتهای آیندت موثرترخواهدبود
    ویرایش توسط ammin : یکشنبه 28 دی 93 در ساعت 16:10

  10. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    paiize (یکشنبه 28 دی 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 تیر 95 [ 23:32]
    تاریخ عضویت
    1390-2-22
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,686
    سطح
    43
    Points: 4,686, Level: 43
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    148

    تشکرشده 152 در 74 پست

    Rep Power
    23
    Array
    سلام
    امین آقا خیلی تاپیکت کمکم کرد اول بگم ببخشید دیر جواب دادم چون درگیر آزمون ارشدم و چیزی نمونده باید تمرکز بیشتری روی درسم می کردم
    درست میگی الان که از بالا دارم نگاه می کنم و کار هایی رو که در اون موقع انجام دادم خیلیاش اشتباه بوده ولی می دونی لحظات قشنگی بود به هر حال گذشته گذشته
    روی تاپیک اولت که مثال کوزه گر رو زده بودی خیلی فکر کردم و تصمیم گرفتم این 20 درصد فکری که اون کنج ذهنم سو سو می کنه رو خاموش کنم و بیشتر روی اهدافم تمرکز کنم راستشو بگم از لحاظ تحصیلی موفقم و درس خوندن و درس دادن رو دوست دارم مخصوصا کتاب های مخصوص کامپیوتر که دیگه هیچ لذت می برم وقتی توی دنیای بزرگ کامپیوتر کاوش می کنم. بعد کنکور 15 روز دیگه می خوام خودمو Update کنم و روی یک طرح بزرگ که یک سایته کار کنم و همچنین می خوام کلاس زبان برم و زبانمو تکمیل کنم چون خیلی نیاز دارم. تا مهر که انشالله به امید خدا برم سر کلاس ارشد بشینم لطفا دعام کنید.

    ولی قبل از این ها می خوام رو خودم کار کنم روی استرس و اضطراب الکی که می گیرم ، روی اعتماد به نفس پاییینم ، خیلی شکاکم مثلا یه کار رو انجام دادم شک می کنم که درست انجام دادم یا نه؟ اگه در دسترس باشه دوباره چک می کنم. که خیلی از مواقع باعث عصبانیتم می شه.

    مثلا موقع کنفرانس خیلی اضطراب دارم با اینکه می دونم عالی میشه ولی باز... بعد چند دقیقه صحبت و بیان موضوع آروم میشم ... ! در ارتباط با خانم ها مشکل خاصی ندارم بخصوص از موقعی که دانشگاه رفتم ولی موقعی که می فهمم می خوام با خانواده خالم رو به رو شم استرسی می گیرم که نگو تابلو تابلو که با گذشت 3 سال از قطع رابطه هنوز خوب نشده ماشالله خالم هم 9 تا دختر داره! آخریشو من می خواستم که نشد ! خدارو شکر با توجه به شرایط جسمانیم هیچ موقع خجالتی ناراحت نبودم و خیلی راحت در خیابان قدم می زنم و همیشه از خدا به خاطر شرایط خاصم متشکرم

    خوشحال می شم شما دوستان عزیز کمکم کنید ممنون

    یا علی


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 96, 00:37
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. چرا همه دوستام باهام قهر میکنند؟
    توسط کیت کت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 16 اسفند 93, 19:33
  4. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  5. من و دوستام
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 آبان 89, 12:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.